تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834349324
مرد مردهشور قربانی طاسی همسرش شد
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
مرد مردهشور قربانی طاسی همسرش شد مرد جوان مرده شور وقتی از کمپشتی موی همسرش و پنهان کاری این مسئله خبردار شد سیلی محکمی به صورت همسرش نواخت.نیلوفر با عصبانیت گفت: «چرا می زنی؟ من که حرف بدی نزدم. اگر من کم مو هستم تقصیر خودم که نیست. وقتی بچه بودم آب جوش روی سرم ریخت و به این روز افتادم.»چند روز بعد دوباره عروس و داماد بر سر موضوع دیگری با هم مشاجره کردند و این بار نیز ابراهیم با توهین به همسرش باردیگر دل او را شکست. کم کم با گذشت چندماه،این موضوع به عادتی ناپسند برای ابراهیم تبدیل شد و هر بار با تمسخرهایش همسرش را مورد آزار قرار می داد دریکی از مشاجرات نیلوفر ناگهان چاقویی را که در دست داشت به طرف همسرش پرتاب کرد....
در این پرونده آنچه قابل توجه است موضوع احساس حقارت و عقده های درونی و روانی ابراهیم و نیلوفر است. این زوج هر کدام به واسطه این که در خود احساس کمبود و ضعف می کردند دچار نوعی مشکل روحی و خودکم بینی بودند. یکی به دلیل شغلش و دیگری به دلیل مشکل ظاهری اش که از بچگی و بدون آن که خودش دخالتی در به وجود آمدنش داشته باشد به آن بیماری دچار شده بودند.
ابراهیم که حالا در آستانه چهل سالگی قرار داشت بالاخره دل به دریا زد و آرزوی دیرینهاش را برای مادر پیرش فاش کرد. یک روز به آرامی کنار مادر نشست و با لحنی که نشان از خجالت و رودربایستی داشت، گفت: «مادر میخواستم اگر اجازه بدهید ازدواج کنم.»
مادر که انگار مدت ها منتظر این لحظه بود با خوشحالی پسرش را در آغوش گرفت و گفت: «خدا خوشبختت کنه مادر که با این حرف خوشحالم کردی. همیشه می ترسیدم بمیرم و بچه تورو نبینم.» بعد بلافاصله به طرف تلفن رفت تا این خبر را به دخترش هم بدهد.مادر از چند سال قبل برای ازدواج پسرش اصرار داشت اما ابراهیم هر بار به بهانه ای طفره می رفت. حتی خواهرش هم چند دختر را به او معرفی کرده بود اما باز هم او حاضر به ازدواج با آنها نشده بود و همیشه می گفت: «حالا وقتش نیست»در این میان اما ابراهیم خودش خوب می دانست علت مخالفت هایش چیست و چه عاملی مانع ازدواجش است. ترس از شنیدن جواب منفی که البته این ترس ناشی از شغل او بود!مرد جوان می دانست شغل او با بیشتر مردم تفاوت دارد و بسیار خاص است و کمتر کسی جسارت آن را دارد که با این کار کنار بیاید، آخر ابراهیم غسال گورستان بود. مرد جوان به دلیل نیاز شدید مالی و همچنین تشویق های مادرش به ثواب و اجر اخروی با تردید و دودلی کارش را آغاز کرده بود اما چند ماه بعد او سرانجام با شغلش کنار آمد. چند سال بعد وقتی صحبت از ازدواج و تشکیل زندگی مشترک به میان آمد ترس از شنیدن جواب های منفی یا واکنش های عجیب دختران دم بخت دوباره او را درباره شغلش با تردیدهای جدی روبه رو کرد.ابراهیم می دانست کمتر دختری حاضر می شود او را به دلیل شغلش بپذیرد. بنابراین هر بار به بهانه های مختلف از رفتن به خواستگاری و ازدواج طفره می رفت. اما حالا که به چهل سالگی رسیده بود احساس تنهایی بشدت آزارش می داد. به همین دلیل تصمیم نهایی را گرفت.مهین خانم که از شنیدن این خبر هیجان زده بود مدام به دنبال یافتن گزینه های مناسب برای پسرش بود و با دخترش نیز تبادل نظر می کرد.«به نظرت دختر اقدس خانم خوبه؟ هم زیبا و نجیب است و هم سر به زیر، خانواده اش هم شناخته شده و محترم هستند. همین امروز تلفن می زنم به مادرش و قرار خواستگاری را می گذاریم.»اما خواهر ابراهیم با نگرانی به مادر گفت: «مادر آنها نمی دانند برادرم چه کاره است. در ضمن آن دختر حدود 12 سال از برادرم کوچک تر است. به نظرم اگر از دختران فامیل یک نفر را انتخاب کنیم بهتر است یا حداقل کمی سن و سالش بیشتر باشد تا بتوانند همدیگر را بهتر درک کنند. خودت که می دانی ابراهیم کمی عصبی و تندمزاج است و هر کسی نمی تواند با او زندگی کند.»مادر که با شنیدن حرف های دخترش ناراحت شده بود، گفت: «این چه حرفی است که برای برادرت درست می کنی. پسر من هیچ عیبی ندارد. دخترها هم آرزوی چنین شوهری را باید داشته باشند و...» به این ترتیب عصر همان روز قرار خواستگاری از دختر اقدس خانم گذاشته شد.روز بعد ابراهیم همراه مادر و خواهرش راهی خانه نیلوفر دختر اقدس خانم شدند. اما اضطراب در عمق وجود مرد موج می زد، چرا که نمی دانست وقتی از شغلش می پرسند چه جوابی باید بدهد. اما بالاخره لحظه حساس فرارسید و در جریان گفت وگوها وقتی پدر نیلوفر درباره شغل ابراهیم پرسید ناگهان او به مادر و خواهرش نگاهی انداخت و در حالی که قطره های ریز عرق روی پیشانی اش نشسته بود، گفت: «شاید شغل من به نظرتان عجیب باشد یا حتی ترسناک! اما من در غسالخانه گورستان کار می کنم» همزمان با پایان این جمله، نگاه های متعجب اهل خانه به سوی ابراهیم چرخید.اما او ادامه داد: «خب هر کسی شغلی دارد، من هم این شغل را انتخاب کرده ام. به قول مادرم ثواب هم دارد. نه می شود در آن کم کاری کرد، نه حق کسی را خورد، نه رشوه ای در کار است و نه ظلم به ارباب رجوع.»بعد از صحبت های ابراهیم برای دقایقی سکوت سنگینی فضای خانه را فراگرفت. دقایقی بعد هم آنها خانه را ترک کردند. مرد جوان که ناراحت و عصبی بود به مادرش گفت: «دیدی مادر بعد از آن که فهمیدند من چه کاره هستم چه برخورد سرد و سنگینی داشتند. مطمئنم جوابشان منفی است.»اما مهین خانم گفت: «پسرم ناامید نباش، اگر قسمت شما با هم باشد هیچکس نمی تواند این وصلت را به هم بزند.»با وجود این دو روز بعد وقتی مهین خانم با ترس و دلهره به مادر نیلوفر تلفن کرد و دریافت جوابشان مثبت است شوکه و خوشحال شد.او که از شدت خوشحالی اشک می ریخت بلافاصله پیغام را به پسرش رساند و گفت «:مبارکت باشد، ان شاءالله خوشبخت شوید. دیدی گفتم همه چیز درست می شود.» این در حالی بود که ابراهیم هرگز متوجه نشد که چرا نیلوفر و خانواده اش با شغل او مخالفتی نکردند و راضی به ازدواج شدند. تلاشی هم برای دانستن این موضوع نکرد. به این ترتیب چند هفته بعد مراسم عقد و جشن عروسی برگزار شد و زوج جوان به خانه بخت رفتند. اما چند هفته بعد یک روز که ابراهیم زودتر از معمول به خانه برگشت با صحنه عجیبی روبه رو شد. نیلوفر در حمام بود و او در کمال ناباوری موهای او را دید که روی میز کوچک کنار تلفن قرار داشت. تازه داماد که از دیدن این صحنه متعجب شده بود کلاه گیس را به دست گرفت. او در حال بررسی موضوع بود که ناگهان نیلوفر از حمام بیرون آمد و همان موقع هر دو بهت زده به هم خیره ماندند. ابراهیم با دیدن سر کم موی همسرش بشدت شوکه شده بود و نیلوفر که راز خود را فاش شده می دید از ناراحتی به گریه افتاد. ابراهیم با عصبانیت گفت: چرا موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بودی؟ چرا به من دروغ گفتی؟نیلوفر که هنوز شوکه بود با گریه گفت: اشتباه کردم. همه اش تقصیر مادرم بود. او اجازه نداد واقعیت را بگویم. می گفت اگر کسی از وضعم باخبر شود حاضر به ازدواج نمی شود بنابراین من هم حرفی نزدم.اما ابراهیم که هر لحظه عصبانی تر می شد با صدای بلند گفت: فکر نمی کردی یک روز این ماجرا لو برود و من بفهمم؟زن جوان در پاسخ گفت: «وقتی پدر و مادرم از شغلت باخبر شدند خیلی جا خوردند. اول مخالفت کردند. من هم همین طور. اما سرانجام پدر و مادرم موافقتشان را اعلام کردند. بعد هم گفتند: از آنجا که کمتر کسی حاضر به ازدواج با این مرد می شود نمی تواند به مشکل طاسی همسرش اعتراض کند.»مرد جوان با شنیدن این حرف ناگهان از کوره دررفت و سیلی محکمی به صورت همسرش نواخت.نیلوفر با عصبانیت گفت: «چرا می زنی؟ من که حرف بدی نزدم. اگر من کم مو هستم تقصیر خودم که نیست. وقتی بچه بودم آب جوش روی سرم ریخت و به این روز افتادم.»ابراهیم که انگار با شنیدن این حرف دلش به رحم آمده بود پس از عذرخواهی سعی کرد از همسرش دلجویی کند. اما انگار این تازه شروع ماجرا بود چون چند روز بعد دوباره عروس و داماد بر سر موضوع دیگری با هم مشاجره کردند و این بار نیز ابراهیم با توهین به همسرش باردیگر دل او را شکست. کم کم با گذشت چند ماه، این موضوع به عادتی ناپسند برای ابراهیم تبدیل شد و هر بار با تمسخرهایش همسرش را مورد آزار قرار می داد تا این که سرانجام یک روز وقتی مشاجره زن و شوهر شدت گرفت نیلوفر که در حال آشپزی بود ناگهان چاقویی را که در دست داشت به طرف همسرش پرتاب کرد. صدای فریاد ابراهیم در خانه پیچید، زن باعجله به طرفش رفت. مرد جوان دستش را روی پهلوی راستش گذاشته بود و ناله می کرد. نیلوفر می خواست ببیند چه اتفاقی افتاده اما همسرش با تندی او را دور کرد. این در حالی بود که لباس هایش خون آلود شده بود. نیلوفر با التماس از شوهرش خواست به بیمارستان بروند اما مرد عصبانی و ناراحت مخالفت کرد. بعد هم زخمش را پانسمان کرد و خوابید. اما ساعتی بعد نیلوفر متوجه شد همسرش بسختی نفس می کشد. به همین خاطر با اورژانس تماس گرفت و کمک خواست. دقایقی بعد امدادگران وارد خانه زوج جوان شدند و پس از معاینات لازم راهی بیمارستان شدند، اما در بین راه مرد جوان بر اثر شدت خونریزی جان باخت. امروز دو سال از آن حادثه شوم می گذرد خانواده ابراهیم برای عروسشان درخواست قصاص کرده اند و حالا نیلوفر پشیمان و غمگین در انتظار سرنوشت نا معلوم خود گوشه سلول خاکستری اش تنها نشسته است.نگاه کارشناسفریبا همتی / روان شناس: در این پرونده آنچه قابل توجه است موضوع احساس حقارت و عقده های درونی و روانی ابراهیم و نیلوفر است. این زوج هر کدام به واسطه این که در خود احساس کمبود و ضعف می کردند دچار نوعی مشکل روحی و خودکم بینی بودند. یکی به دلیل شغلش و دیگری به دلیل مشکل ظاهری اش که از بچگی و بدون آن که خودش دخالتی در به وجود آمدنش داشته باشد به آن بیماری دچار شده بودند. اما ابراهیم که به گفته خواهرش به بیماری پرخاشگری و تندخویی نیز مبتلا بوده به محض این که متوجه ایرادی در همسرش می شود و از طرفی درمی یابد که والدین او به دلیل همین ایراد حاضر به ازدواج دخترشان با یک غسال شده اند به جای ابراز همدردی با وی از آنها کینه به دل گرفته و از هر فرصتی برای زخم زبان و آزار او استفاده می کند. نیلوفر نیز که به نوعی دیگر دچار همین مشکلات است سرانجام کاسه صبرش لبریز شده و دست به اقدامی جبران ناپذیر می زند.اما در این میان هر دو خانواده و بخصوص والدین نیلوفر مقصر هستند آنها که با پنهان کاری ایرادات اخلاقی و ظاهری فرزندانشان را مخفی کردند به امید آن که چون هر دو معایبی دارند پس در مقابل یکدیگر کوتاه می آیند و اعتراضی نمی کنند، غافل از این که سرپوش گذاشتن بر مشکلات نتیجه ای جز انفجار دربر نخواهد داشت.اگر این زوج با موضوع و ضعف های طرف مقابل کنار آمده و به جای تحقیر و درگیری در جهت رفع آن اقدام می کردند، هیچ گاه این جنایت رخ نمی داد.جام جم آنلاین
مطالب مرتبط:دعوای زن و شوهر، راز جنایت 9 ساله را فاش کردمردهای که در مرده شور خانه زنده شد! عکس مصاحبه: با 2زن مرده شور تهرانقتل بامدادی یک زن از سوی شوهر خشمگینجاسازی جسد درکیف/ بیرون ماندن سر مرده ازقبر/زنده شدن مرده!استخدام مرده شور مسیحی در عربستان / تصویرشستشوی مکانیزه اموات با ماشین مرده شور
جمعه 26 دی 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 153]
صفحات پیشنهادی
مرد جوان با حرف هایش، همسرش را از جدایی منصرف کرد
در دادگاه خانواده چه می گذرد مرد جوان با حرف هایش همسرش را از جدایی منصرف کرد زن جواني كه به دليل شك به همسرش روانه دادگاه خانواده شده بود در نهايت با شوهرش آشتي كرد به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از مردم سالاری چندي پيش زن و مرد جوان با مراجعه به شعبه 268 دادگ10 رازی که هر مردی در مورد همسرش باید بداند
10 رازی که هر مردی در مورد همسرش باید بدانددر زیر به 10 نکتهای اشاره میکنیم که هر مردی باید درمورد زنان بداند با وجود سر و صدایی که جنبش آزادی و برابری زنان به راه انداخته است یافتههای علمی نشان میدهد که تفاوتهای جنسیتی مسئلهای ذاتی است اختلاف زنانقتل فجيع مرد خشن به دست همسرش
قتل فجيع مرد خشن به دست همسرش زن جواني كه همسر خود را با ضربات مرگبار آچار به قتل رسانده بود از سوي پليس يزد شناسايي و دستگير شد آفتاب به گزارش اعتماد آذرماه امسال به دنبال تماسهاي مردمي با فوريتهاي پليسي ١١٠ ماموران در جريان كشف پيكر بيجان مردي ميانسال كه در يكي از خيابانقتل فجیع مرد خشن به دست همسرش/ ضربات آچار برای اطمینان از مرگ شوهر
قتل فجیع مرد خشن به دست همسرش ضربات آچار برای اطمینان از مرگ شوهر رئیس پلیس آگاهی استان یزد از دستگیری خانمی که با ضربات آچار لوله گیر همسر۵۰ سالهاش را در یزد به قتل رسانده بود خبر داد سرهنگ خالقی رئیس پلیس آگاهی استان یزد در گفتگو با خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران در تشریح جبیماری مرد جوان، همسرش را به دادگاه کشاند
در دادگاه خانواده گذشت بیماری مرد جوان همسرش را به دادگاه کشاند زن جواني که تصور ميکرد شوهرش به بيماري رواني مبتلا شده به دادگاه خانواده رفت و درخواست طلاق داد به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از مردم سالاری چندي پيش زن جوان با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاازدواج با هویت جعلی!/ مرد بیرحم همسرش را با شلیک گلوله کشت
ازدواج با هویت جعلی مرد بیرحم همسرش را با شلیک گلوله کشت رئیس پلیس آگاهی استان یزد از دستگیری قاتل متواری که درنزاع و درگیری با ضرب گلوله خانمی ۳۵ ساله را به قتل رسانده بود خبرداد سرهنگ علیرضا خالقی رئیس پلیس آگاهی استان یزد در گفتگو با خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران دصحبتهای مرد جوان همسرش را از طلاق منصرف کرد
صحبتهای مرد جوان همسرش را از طلاق منصرف کرد زن جوانی كه به دلیل شك به همسرش روانه دادگاه خانواده شده بود در نهایت با شوهرش آشتی كرد به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران چندی پیش زن و مرد جوان با مراجعه به شعبه 268 دادگاه خانواده درخواست طلاق دادند زن جوان در خصوص عغذا سوخت ؛ مرد همسرش را کشت!
غذا سوخت مرد همسرش را کشت مرد خشن که عروس ۱۷ ساله را تنها به خاطر سوختن غذا کشته است در دادگاه جنایی از خود دفاع کرد ايسنا نوشت عصر 9 آذرماه سال گذشته پلیس در جریان مرگ مغزی زن جوانی در بیمارستان بعثت قرار گرفت مأموران بلافاصله با حضور در بیمارستان با خانواده زن جوان به نامقربانیان اسیدپاشی های کرج مردان بودند
قربانیان اسیدپاشی های کرج مردان بودند دادستان کرج گفت مردم مطمئن باشند که با متخلفان سیستمهای اداری برخورد قانونی صورت میگیرد و سیستم قضا اجازه ضایع شدن حقی از مردم را نمیدهد ایسنا حاجیرضا شاکرمی در نشست خبری گفت تجربه نشان داده هر زمان سیاست وارد دستگاه قضا شده در اجرایمردان مغربی، قربانی تجاوزات زنان! |اخبار ایران و جهان
مردان مغربی قربانی تجاوزات زنان یک کارشناس حقوقی از افزایش موارد تعرض زنان به مردان در مغرب در سالهای اخیر خبر داد کد خبر ۴۶۳۹۸۳ تاریخ انتشار ۱۵ دی ۱۳۹۳ - ۱۶ ۲۷ - 05 January 2015 یک کارشناس حقوقی از افزایش موارد تعرض زنان به مردان در مغرب در سالهای اخیر خبر داد به گزارش پادرخواست جدایی مردی از همسرش به خاطر اصرار پسرانش
پرونده ای در دادگاه خانواده درخواست جدایی مردی از همسرش به خاطر اصرار پسرانش مرد 55 ساله ای که به اصرار فرزندانش به دادگاه خانواده مراجعه کرده بود تا همسرش را طلاق دهد در پایان از این کار منصرف شد به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران چندی پیش مرد ۵۵ ساله&zwفارس از مشکلات ۵۰ ساله مردم گزارش میدهد پشت خطیها گوشت قربانی مسئولان
فارس از مشکلات ۵۰ ساله مردم گزارش میدهدپشت خطیها گوشت قربانی مسئولانانگار اجل با او همقدم شده بود باد به پایش پیچید چادرش به میلههای ریل گیر کرده بود تقلا کرد خوش را رها کند اما نمیشد وچند لحظه بعد صدای جیغ خفیف زنی جوان در بین سوت غول آهنی محو شد همسایههایی که از سراقدام به موقع شوهر، همسرش را از چنگال مرد پلید نجات داد
سوء استفاده از لباس مامور دادسرا اقدام به موقع شوهر همسرش را از چنگال مرد پلید نجات داد مرد شیاد در پوشش مامور یکی از دادسراهای تهران قدم به خانه زن جوان گذاشت تا نقشه شوم خود را عملی کند اما مقاومت جانانه این زن او را ناکام گذاشت به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل ازصحبتهاي مرد جوان همسرش را از طلاق منصرف کرد |اخبار ایران و جهان
صحبتهاي مرد جوان همسرش را از طلاق منصرف کرد کد خبر ۴۶۳۸۴۲ تاریخ انتشار ۱۵ دی ۱۳۹۳ - ۱۰ ۲۶ - 05 January 2015 زن جواني كه به دليل شك به همسرش روانه دادگاه خانواده شده بود در نهايت با شوهرش آشتي كرد به گزارش مردم سالاری چندي پيش زن و مرد جوان با مراجعه به شعبه 268 دادگاه خانواختلافات درون آل سعود فرصت اعتراضات گسترده مردم را فراهم می کند
اختلافات درون آل سعود فرصت اعتراضات گسترده مردم را فراهم می کنددر جامعه عربستان اعتراض به صورت گسترده وجود دارد این اعتراضات مردمی به تقسیم ناعادلانه ثروت نبود آزادی نبود مشارکت و نیز به نظام سیاسی و تاریخ عربستان باز می گردد آل سعود با همه تلاش هایی که در خارج برای کسب منادرگیری نیروهای آل خلیفه با مردم بحرین
درگیری نیروهای آل خلیفه با مردم بحرین تظاهرات مردمی در بحرین در اعتراض به بازداشت دبیرکل وفاق ششمین روز متوالی ادامه داشت و نیروهای آل خلیفه برای متفرق کردن مردم با آنها درگیر شده و تظاهرکنندگان را با توسل به خشونت و گازهای سمی پراکنده کردند &n33 سال پیش در چنین روزی طرح شاهزاده سعودی مرده است
33 سال پیش در چنین روزیطرح شاهزاده سعودی مرده استولایتی در مورد طرح شکست خورده فهد شاهزاده سعودی گفت ما در مذاکراتی که با یکی از افراد سطح بالای سوریه داشتیم موقعی که این مسئله را مطرح و استفسار کردیم ایشان گفتند این طرح مرده است و کار آن تمام است رخدادهای 14 دی 1360 چکیده یکی-
گوناگون
پربازدیدترینها