واضح آرشیو وب فارسی:فارس: در گفتوگو با فارس مطرح شد
خوابی که پدر شهید مهدوی برایش دیده بود / امیرعلی هنوز از شهادت مجید خبر ندارد
پس از گذشت دو هفته از شهادت سروان سیدمجید مهدوی در حادثه گلپایگان، فرزند خردسالش هنوز از شهادت و نبود پدر خبر ندارد.
به گزارش خبرگزاری فارس از گلپایگان، روز ششم دیماه سال 93 در تقویم گلپایگان یکی از روزهایی تلخ و غمانگیزی است که شاید تا سالها در یاد و خاطره مردم نقش خواهد بست، روزی که اشرار مسلح با ورود به شهرستان گلپایگان سه نفر از ماموران نیروی انتظامی و دو شهروند شهرستان گلپایگان را بیرحمانه به درجه رفیع شهادت رساندند. شهیدان سرهنگ شهید محمد هاشمی جانشین فرمانده انتظامی گلپایگان، سروان شهید سیدمجید مهدوی پلیس راهور، سرباز وطیفه شهید حسین صبوحی و شهیدان علی و میلاد زیبایی شهدایی بودند که در این واقعه ناگوار شربت شهادت نوشیدند و ندای حق را لبیک گفتند. خبرنگار فارس دو هفته پس از حادثه تلخ و ناگوار با حضور در منزل سروان شهید سید مجید مهدوی گفتوگویی با پدر و همسر این شهید انجام داده که در ادامه میخوانید: فارس: لطفاً خودتان را معرفی کنید و از دوران کودکی شهید مهدوی بگویید. من سید جلیل مهدوی پدر شهید سروان سیدمجید مهدوی هستم. مجید در 16 آذرماه سال 1359 چشم به جهان گشود و متاسفانه مادرش در حین زایمان دار فانی را وداع گفت و نگهداری از مجید را تا هفت سالگی زن داییاش بر عهده گرفت. فارس: از خصوصیات اخلاقی شهید مهدوی بفرمایید؟ نماز و قرآن او هیچگاه ترک نشد و مردمداری و ایمان او همیشه زبانزد مردم محل بود و زمانهایی که شیفت کاریش بود با شنیدن صدای اذان به نزدیکترین مسجد میرفت و نمازش را به جماعت میخواند و همیشه به فکر خدمت به هموطنانش بود. فارس: چرا این شغل را انتخاب کرد؟ بعد از اتمام درس به سربازی رفت و دوره آموزشیاش در شهر اصفهان بود و در حین سربازی در کنکور دانشگاه شرکت کرد و در دانشگاه پیامنور خمین رشته آمار پذیرفته شد و با موفقیت درسش را به پایان رساند و حتی در المپیاد مقام آورد. به عشق وطن و خدمت به همنوعانش در آزمون دانشکده نظامی شرکت کرد و پلیس راهور قبول شد و پس از گذراندن دوره آموزشی پنج ساله به صورت قراردادی در پلیس راه گلپایگان استخدام شد و دو سال هم برای ماموریت به شهر زاهدان رفت و چهار ماه پیش مجدداً به گلپایگان آمد و در راهنمایی و رانندگی گلپایگان خدمت میکرد. فارس: از شب حادثه بگویید. جمعه شب قبل از شهادت خواب دیدم که مجید دو عدد چوب زیر بغلش گرفته و در اتاق ایستاده، صبح به مادرش گفتم امروز برای مجید صدقه کنار بگذار. وی که هنوز ناباوارنه چشم به در دارد که فرزندش را بار دیگر در آغوش بگیرد، ادامه داد: اخلاق مجید در خانواده نمونه بود و در همه کارهای خانه به ما کمک میکرد و زمانهایی که استراحت بود و به سر کار نمیرفت مشغول حفظ قرآن بود و یا در امور خانه به مادر و همسرش کمک میکرد. در ادامه همسر سروان شهید مجید مهدوی ضمن معرفی خود گفت: مرضیه صالحی هستم و حاصل ازدواجمان یک فرزند به اسم امیرعلی است که سه سال و نیم سن دارد و به مهد کودک میرود. فارس: درباره شخصیت اخلاقی شهید مهدوی بیشتر بگویید. همسرم بهترین پشتیبان و همدم و یاورم بود و مهربانی، ایمان و تقوای او همیشه در بین دوستان و فامیل مثال زدنی بود و همه از دست او راضی بودند و در واقع مشکلات زندگی از او یک مرد به تمام معنا ساخته بود. فارس: بزرگترین آرزویش چه چیز بود؟ بزرگترین آرزوی مجید، عروسی پسرمان امیرعلی بود و میگفت میخواهم امیرعلی را 18 سالگی زن بدهم و خودم بچه او را بزرگ کنم. همیشه میگفت چون خودم در کودکی مادرم را از دست دادهام، دوست دارم بیشترین محبتها را به فرزندم داشته باشم و او در آرامش و آسایش بزرگ شود. فارس: از اعتقادات مذهبی او بگویید؟ هیچگاه نماز او قضا نشد و حتی وقتهایی که سر کار بود با شنیدن اذان به طرف مسجد میرفت و وقتهایی که در منزل بود نیز با پسرم به مسجد آقا امام که در نزدیکی منزلمان است، میرفت و میگفت دوست دارم امیر علی مکبر و اذانگوی مسجد شود. فارس: از آخرین وداعتان با همسرتان بگویید؟ روز شنبه ظهر با دست خودش به امیر علی غذا داد و گفت باید بروم سر کار با من و امیرعلی خداحافظی کرد و این آخرین باری بود که او را دیدم. فارس: آیا امیر علی از شهادت پدرش خبر دارد؟ نه هنوز به او چیزی نگفتهایم گفتنش به او خیلی سخت است و سعی کردهایم این روزها در خانه مادرم باشد، امیدوارم من هم بتوانم فردی شایسته تحویل اجتماع دهم و یادگار شهید مهدوی را مثل خودش پاک و با ایمان تربیت کنم. اگرچه میدانم او زنده است و ناظر بر زندگی ما است اما غم از دست دانش را هرگز باور نمیکنم، شهادت اینگونه مظلومانه حق او نبود و از مسئولان خواستار پیگیری و مجازات مجرمان این حادثه تلخ هستم. انتهای پیام/63014/
93/10/24 - 07:40
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 190]