تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 3 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس حقيقت را از طريق قرآن نشناسد، از فتنه ها بركنار نمى ماند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843236875




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اصلاحات رادیکال سال 88 به ديوار نظام خورد و متلاشی شد


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: اصلاحات رادیکال سال 88 به ديوار نظام خورد و متلاشی شد
نویسنده : رحيم زياد علي- جعفر تكبيري 
دکتر امیر محبیان، استاد دانشگاه و مؤسس حزب نوانديشان از جمله تحلیلگران و فعالان سیاسی – رسانه ای اصولگراست که به جرات می توان گفت که با همه جریانهای شناخته شده سیاسی کشور مراوده و دوستی و ارتباط خوبی دارد. به دلیل مشی معتدل و عقلگرا ،در مقاطعی مورد مشورت، آیت الله هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی، سید محمد خاتمی، حجت الاسلام ناطق نوری و محمود احمدی نژاد و چهره های سیاسی مطرح قرار گرفته و همچنان با بسیاری ازاین شخصیتها مراوده دارد. دکتر محبیان اکنون هم با رسانه های وابسته به طیف اصلاح طلب نیز روابط دوستانه ای دارد؛ به گونه ای که از دوم خرداد 76 بارها به عنوان فعال و تحلیلگر سیاسی در موضوعات مختلف طرف گفتگوی این رسانه ها و نیز رسانه های مطرح بین المللی بوده است.البته به دلیل همین ویژگی بعضا مورد انتقاداتی هم قرار گرفته است. البته دکتر محبیان معتقد است ارتباطات گسترده با اشخاص مختلف و جریانهای سیاسی این امکان را برای او فراهم کرده است تا بتواند در بزنگاههای تاریخی شخصیتها و رفتارهای سیاسی و اجتماعی آنها را واقع بینانه تر تحلیل و تفسیر کرده و مشاوره های راهبردی دقیق تری ارایه نماید. قرار گفتگو با دکتر محبیان در یکی از روزهای پایانی آذر ماه 93 و در استانه فرا رسیدن حماسه تاریخی 9 دی انجام شد ؛از این رو مسیر گفتگو با ایشان به سمت رفتارشناسی فتنه 88 و نقش سران فتنه در تعمیق این حادثه پیش رفت. این فعال و تحلیلگر ارشد اصولگرا در ضمن گفتگوی مفصل در این زمینه گرچه معتقد است که فتنه 88 یک اتفاق طراحی شده بود ، اما ریشه این حادثه را در انسوی مرزها جستجو می کند که البته با عملکرد سران داخلی فتنه عمیق و عمیق تر شد. دکتر محبیان می گوید: در فتنه 88 اصلاح طلبان رادیکال دچار بحران هویتی شدند و خود را به بدنه نظام کوبیدند و متلاشی شدند. او البته توصیه ای صریح به سید محمد خاتمی هم دارد؛ و آن اینکه او باید بین ماندن در نظام و خروج از نظام یکی را انتخاب کند و اینکه مدام با رفتارهای سینوسی بین این دو وضعیت بماند ، قابل قبول نیست و باید یکی از این دو را انتخاب نماید.آنچه درپی می اید حاصل گفتگوی 2 ساعته خبرنگاران جوان با این فعال اصولگراست که با هم می خوانیم آقای دکتر به عنوان اولين سوال، بفرمائيد از ديدگاه شما فتنه يك طراحي بود يا يك تصادف؟ به اعتقاد بنده، قبل از آنكه به تحليل وقايع سال 88 كه يك پديده سياسي بود، بپردازيم، بايد چند نكته را در نظر بگيريم. لازمه تحليل چند شاخصه است. نخست آنكه اين تحليل بايد علمي باشد، يعني مبتني بر شواهد عيني باشد. نكته دوم اين است كه منصفانه باشد و كلي نگري نكنيم و به آن جهت مبتنی بر تمایلات شخصی ندهيم. همچنين نبايد اشتباهات فرد را در یک مقطع به تمام زندگي‌اش تعميم دهيم. نكته ديگر كه اهميت دارد آن است كه براي بخش‌هايي كه اطلاعات ما خالي است مي‌توانيم گمانه زني كنيم اما گمانه‌هاي خود را به عنوان سند در نظر نگيريم. نكته آخر هم اين است كه اخلاق را مد نظر قرار دهيم و ادبياتي فاخر را اتخاذ كنيم كه به هيچ كس توهين نشود. اگر بر این اساس تحلیل کنیم هم تحلیلی معقول و هم منصفانه خواهیم داشت. اما درباره پرسش شما بايد بگويم كه اگر ما گمان كنيم كه سرويس‌هاي بيگانه بيكار نشسته‌اند و هيچ اطلاعاتي از داخل ندارند؛ ساده انگاري است. شكي نيست كه جمع آوري اطلاعات جزو وظايف آنها است. يعني هم خود را براي وقايعي كه قرار است اتفاق بيافتد آماده مي‌كنند و هم تلاش مي‌كنند برنامه‌هايي براي تضعيف ما اجرا كنند. اما در خصوص اينكه آيا تصادف بوده و در ادامه برنامه روي آن سوار شده است، هر چند که در سیاست قرار نیست ما به تصادف اعتقاد داشته باشیم ولی می توان این گمانه را هم در نظر گرفت. يعني ما مي‌توانيم هر دو مورد را در نظر بگيريم و براي من ترديدي نيست كه سرويس‌هاي بيگانه براي آنچه كه در ايران رخ مي‌دهد چه در حوزه سياسي و چه در حوزه اقتصادي و اجتماعي داراي طرح و برنامه هستند و اگر نباشد بايد تعجب كنيم. ضمنا معتقدم كه احتمال زیاد دارد که برخي جريان‌ها در داخل چارچوب‌های مورد نظر بیگانه نبوده باشند ولی موقعي كه در يك روند قرار گرفتند به نتايجي رسيدند كه مورد علاقه سرويس‌هاي بيگانه بود. اگر فرض را بر اين بگذاريم كه اين فتنه طراحي سرويس‌هاي خارجي بوده، شما نقش و جايگاه جريانات داخلي را در اين پازل چه طور ارزيابي مي‌كنيد؟ چند نكته است كه بايد در نظر گرفت. يكي از نكات آن است كه وقتي يك پديده يا يك رويداد سياسي روي مي‌دهد، آن هم به صورت غير طبيعي، بايد چندين فاكتور را در نظر گرفت. يكي از اين فاكتورها، آكتورها يا همان بازيگران صحنه هستند. اين بازيگران خودشان داراي چند بعد هستند كه يكي رفتار سياسي آنهاست و ديگري رفتار شخصيتي آنها است. متاسفانه در ايران افرادي كه قرار است مسئوليت مهمي در كشور را به عهده بگيرند، از لحاظ رواني مورد بررسي قرار نمي گيرند كه آيا آمادگي دارند يا خير؟ بنابراين تحليل رواني اين بازيگران نيز اهميت دارد. ضمن اينكه ديدگاه‌هاي شخصيتي آنان در گذشته و مدل رفتاري آنان در قبل نيز اهميت دارد. مورد ديگري كه جداي از اين بازيگران مطرح هستند، خود بازي يا سناريويي است كه اتفاق مي‌افتد. من معتقدم كه همه بازيگران در اين صحنه نمي‌دانستند كه درون چه بازي هستند. قطعا نمی توان گفت که تمامی بازی ازآغاز تا پایان تمام بازي طراحي شده است؛حرکت که راه افتاد علایم خود را می دهد و افراد و جریانات بر حسب منافع خودروی آن سرمایه گذاری می کنند. بنابراين من معتقدم، زماني كه اين قضيه اتفاق افتاد يك سيگنال به خارج از كشور داد كه در داخل كشور جرياني متفاوت در حال شكل گيري است و ممكن است فعالان اصلی آن با سوابقي كه داشتند نظام را به چالش بكشند. هرچند علايمي از طرف بازيگران مخابره مي‌شد كه ما قصد داريم كه در داخل چارچوب قانون اساسی بازي كنيم اما شرايط قابل پيش بيني بود قابل حدس بود که اين بازي به چالش كشيده مي‌شود ؛طبعا سرويس‌هاي بيگانه به محض آغاز اين چالش پروژه‌هاي مختلف روي آن سوارکردند. در عین حال قابل تشخیص است که در اواخر اين چالش منافقين نقش جدي داشتند،‌يعني آن هسته کوچک برانداز فعالی که بودند و در عمليات ميداني براي ايجاد آشوب به مناطق مختلف انتقال پيدا مي‌كردند، منافقين و سازمان‌هاي اپوزيسيون خارج از كشور بودند كه ظرفیت های حضور تروریستی و مسلحانه داشتندو می کوشیدند به عنوان عامل اجرایی بیگانگان فعالیت کنند. البته بزرگترين بازيگر در اين صحنه مهندس ميرحسين موسوي و در كنار ايشان آقاي كروبي بود. اگرچه نمي‌توان گفت كه نقش آقاي كروبي و مهندس موسوي برابر است؛ چراكه راي‌ها به سمت مهندس موسوي متمايل بود. يكسري عناصر حاشيه‌اي نظير آقاي خاتمي و نيروهاي اطراف مهندس موسوي نيز هستند كه آنان را هم مي‌توان بررسي كرد و مي‌توان به آنان بازيگران لايه بعد گفت كه شايد در نقطه شروع قرار نداشتند اما بعدا حضور پيدا كردند. من در اينجا مي‌خواهم خاطره‌اي بازگو كنم تا بر اساس اين خاطره سخنانمان پيش برود. ماجرای دیدار با موسوی پیش از انتخابات زماني كه آقای مهندس موسوي قرار بود كانديدا شود، من جلسه‌اي با ايشان داشتم. اين جلسه بر حسب خواسته يكي از بزرگان براي تحليل شخصيت و رويكرد ايشان در محل رياست جمهوري و دفتري كه ايشان در آنجا داشت، برگزار شد. در آن جلسه من سه سوال مطرح كردم وقصدم آن بود كه در كنار پاسخگويي به اين سوالات،‌من تحليل و برداشتی روانشناختي از ايشان انجام دهم. من در جريان صحبت با مهندس موسوي متوجه چند نکته شدم اولا این كه ايشان هنوز در حال و هواي فرهنگستان هنر بودند البته هنوز و هنوز آقاي خاتمي نظر نهايي خود را در خصوص آمدن يا نيامدن رسما اعلام نكرده بود. بنده از ايشان سه سوال پرسيدم كه به ترتيب عبارت بود: شما مدتی طولاني در حوزه سياست حضور نداشتيد و در دوران شما بحث عدالت با قرائت دولت محوري مطرح بود و عملا شما با يك سوسياليسم رقيق كشور را پيش مي‌برديد. پس از اين زمان در دوره آقاي هاشمي و خاتمي خصوصي سازي به عنوان يك پارادايم مسلط مطرح شده است. آيا شما هنوز بر باور عدالت گرايي هستيد يا خير؟ كه اگر هنوز بر اين موضوع استوار هستيد، حال با چه مدلي قرار است كار كنيد؟ سوال دوم اين بود كه ما اصولگرايان به شدت نسبت به فعالين رادیکال حوزه‌هاي سياسي جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي حساس هستيم. حساسيت ما نيز دلايل روشني دارد كه يك بخش از آن به رفتار سياسي اين افراد باز مي‌گردد و بخش ديگر نيز مربوط به از دست دادن اعتقادات انقلابي آنها است. حال آيا شما اين جريانات را قبول داريد يا خير و نيروهايي كه قرار است فعاليت شما را سازماندهي كنند، چه كساني هستند؟من به ايشان گفتم كه نيروهاي اطراف شما در حال حاضر،‌ افراد تئوريك هستند و اگر روزي صندلي رياست جمهوري را كسب كنيد اين نگراني وجود دارد كه طيف مشاركت و مجاهدين بار ديگر عرصه را به دست مي‌گيرند. سوال سوم نيز اين بود كه شما در دوره نخست وزيري اختلافاتي با آيت الله خامنه‌اي رئيس جمهور وقت داشتيد. آيا اين اختلافات حل و فصل شده يا خير؟ ايشان در پاسخ به سوالات گفت كه در مورد بحث عدالت من همچنان قايل به عدالت هستم و مي‌خواهم همين موضوع را دنبال كنم. اما واقعيت آن است كه هيچ طرح و برنامه كلاني در اين خصوص به من ارائه نشد و یا حداقل احساس من آن بود که ايشان هيچ طرح و برنامه‌اي برای تحقق عدالت در فضای جدید نداشتند. در پاسخ به سوال دوم نيز عنوان كردند كه بنده نيز همين انتقادات را به اين طيف دارم و اين بحث‌هاي سكولاريستي كه مطرح مي‌شود را قبول ندارم. وي عنوان كرد كه پايبند به آرمان‌هاي انقلاب است و اين افراد را به اطراف خود راه نخواهد داد. ايشان حتي مثالي زد و گفت كه آقاي معين در سال 84 پيش من آمد و من به ايشان گفتم كه شما دو نقطه قوت داري كه بايد بر روي آن تاكيد كني... نخست خط امامي بودن شما و سپس ساده زيستي شماست اما وي رفت و سخنان ديگري در باب دموكراسي خواهي زد و ديديم كه راي نياورد. در مورد سوال سوم به وي گفتم كه من از قول شما شنيده‌ام كه در جايي گفته‌اي كه اگر كسي جايگاه رهبري در جمهوري اسلامي را درك نكند از عقل سياسي برخوردار نيست چه برسد آنكه بخواهد كانديدا رياست جمهوري شود. آقاي موسوي تقريبا اين موضوع را تائيد كرد و گفت :امروز ايشان رهبر مملكت است و جايگاه رهبري را هركسي نداند نبايد وارد سياست بشود. موسوی طرح اقتصادی نداشت و پیرتر از سنش بود اين جلسه گذشت و من خدمت يكي از بزرگان جناح اصولگرا رسيدم. ايشان پرسيد سرانجام جلسه چه شد و من توضيح دادم كه برداشت من چندين نكته شد. اول اينكه ايشان هيچ طرح عملياتي براي موضوع اقتصاد ندارد و هنوز در حال و هواي مباحث هنري است و اولويت ايشان هنوز سياسي نيست. دوم اينكه حرف ايشان كه مي‌گويد قصد دارد انتخابات را با افراد موجود پيش ببرد، محقق نخواهد شد،‌زيرا سرعت بازي بالا خواهد رفت و افراد اطراف ايشان نيروهاي حرفه‌اي سياسي نيستند. طبيعتا يك تاجزاده در ميدان برابر ده‌ها نفر از آنان مي‌تواند عمل كند. نكته سومي كه من به اين بزرگوار گفتم اين بود كه به نظر مي‌رسد آقاي موسوي پيرتر از سنش به نظر مي‌رسد و در پاسخ‌ها دچار نوعی تاخيریا سرعت واکنش است. حدس من اين است كه ايشان در هر مناظره‌اي با آقاي احمدي نژاد شركت كند، شكست خواهد خورد زیرا سرعت انتقال ایشان با احمدی نژاد حداقل بخاطر تفاوت سن یکی نیست. در ماجراي «چيز چيز» گفتن‌ها نيز اين موضوع را به خوبي ديديم. موسوی ابزار تندروهای اصلاحات برای انتقام از طرف مقابل در كنار تمام اين‌ها، ايشان يك سري موانع در سر راه خود داشت. بزرگترين مانع آقاي خاتمي بود. آقاي خاتمي توانسته بود محبوبيتي گسترده براي خود در جريان اصلاح طلب پيدا كند و به چهره‌اي كاريزماتيك براي اين جريان تبديل شود. البته آقاي خاتمي هم به نظر مي‌رسيد كه نمي خواست اين سرمايه را كه به سختي به دست آورده به راحتي به دست آقاي موسوي بدهد. البته در عين حال در نهایت آقاي خاتمي حمايت خود را انجام داد.از سوي ديگر جرياناتي مثل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و برخي نيروهاي درون مشاركت، ابتدا نگاهي ايدئولوژيك و احساسي نسبت به مهندس موسوي داشتند. ولی نوع نگاهي كه به آقاي موسوي داشتند با آقاي خاتمي متفاوت بود. از ديد آنها آقاي خاتمي يك فعال سياسي بوده كه در جايگاه رياست جمهوري قرار گرفته و در شرایط جدید دیدگاهش با آنها همخوان بود ولی براي آنها در شرایط جدید عملکردی نامشخص داشت. مشكل آنجا بود كه نگاه ايدئولوژيك چپ های اسلامی تغيير كرده و مدتها بود كه سازمان مجاهدين انقلاب و جبهه مشاركت در حوزه اقتصاد نگاه ليبرال داشتند و نمي‌توانستند با مهندس موسوي در اين حوزه همگرا باشند. شاهد آنهم مخالفت اولیه مجاهدین انقلاب با کاندیداتوری موسوی پس از اعلام کاندیداتوری او بود .از اين رو در حوزه سياسي مجاهدین انقلاب از مهندس موسوي براي انتقام گيري از طرف مقابل بهره گرفتند. يعني آقاي موسوي آگاه یا ناخودآگاه به ابزاري براي تسويه حساب تبديل شد. مهندس موسوي وارد صحنه انتخابات شد ،تمام اصلاح طلبان تندرو گرد او جمع شدند و راي نياورد. برداشت ذهني كه براي مهندس موسوي ايجاد كرده بودند حكايت از آن داشت كه وي در انتخابات با درصد بالايي از آرا پيروز خواهد شد و سطح توقع مهندس موسوي بسيار بالا رفته بود. موسوي نيز به دليل آنكه از صحنه سياسي دور بود تحليلي درست از ذهنيت فعلی مردم نداشت. فعال بودن يك گروه به معناي داشتن همان ميزان راي نيست. بخشي از راي خاموش مردم تا آخرين لحظه خود را نشان نمي‌دهد. به طور مثال بخشي از اصولگرايان ديد منفي نسبت به آقاي موسوي نداشتند و حتی انتقادات جدي به آقاي احمدي نژاد داشتند. اينها راي خود را تا آخرين لحظه نگه داشتند تا عملكرد هر دو طرف را بررسي كنند. زماني كه بحث‌هاي درون جامعه تند شد همين اصولگرايان براي حفظ انقلاب حسب ميل يا عدم ميل راي خود را به سمت آقاي احمدي نژاد گرداندند. پس از اعلام نتیجه آراء، موسوي اعتراض داشت. اين موضوع هم اشكالي ندارد. شما وقتي وارد يك پروسه شويد بايد روند قانوني را بپذيريد. شما يك قرار داد ضمني براي ورود به انتخابات پذيرفته‌ايد و شوراي نگهباني كه شما را تاييد صلاحيت كرده وظيفه تائيد صحت انتخابات را دارد. شما نمي‌توانيد اصل اين روند قانوني را نپذيريد. پس از اعتراض آقاي موسوي ، شوراي نگهبان از آقاي موسوي و هوادارانش خواست تا مدارك خود را در خصوص ادعاي تقلب ارائه كنند. حتي مقام معظم رهبري نيز از اختيارات خودشان استفاده كردند و زمان را تمديد كردند اما آنها نيامدند. اين موضوع به خيابان‌ها كشيد و باقي قضايا... حال حرف من اين است كه مهندس موسوي دو راه را مي‌توانست انتخاب كند. نخست ادامه روند اعتراضات و تبديل اعتراض به چالش و آشوب جدي و يا بهره گيري از اين شرايط براي گذاشتن مبنايي جهت فعاليت سياسي آتي. مهندس موسوي در همان زمان مي‌توانست اعلام كند كه ای مردمي كه به من راي داديد، من اعتراض دارم و معتقدم كه راي ما ناديده گرفته شده است اما چون به قانون اعتقاد دارم سكوت مي‌كنم و حكم قانون را مي‌پذيرم اما ما به رقبا نشان خواهيم داد كه پيروز واقعي چه كسي است. از اين رو من حزبي تشكيل مي‌دهم تا ارتباط ما با يكديگر حفظ شود تا انتخابات آتي... اما ايشان مسير اول را انتخاب كرد. نظام راهی جز برخورد با فتنه گران نداشت حال عده‌اي به خيابان‌ها ريخته‌اند و سطل آتش زده‌اند. نظام نيز دو راه در پيش رو دارد. اول بيايد و بگويد كه حالا كه شرايط اين است انتخابات باطل و يك انتخابات جديد برگزار شود و يا بگويد كه نه همچنان در همان روند قانوني استوار هستيم. چرا نظام راه اول را انتخاب نكرد؟ دليل آن روشن است. نخستين دليل اين است كه اگر انتخابات باطل مي‌شد حق و حقوق كسي كه پيروز انتخابات شده تضييع مي‌شد و مي‌توانست ادعاي حق خود را بكند و بگويد چرا با آتش زدن چند سطل حق من پايمال شود؟‌ دیگر آن که چه تضميني بود كه هواداران كانديداي پيروز پس از ابطال انتخابات رفتاري مشابه را مرتكب نشوند؟ همچنين اگر انتخابات مجدد برگزار مي‌شد و باز آاگر آقاي احمدي نژاد پيروز انتخابات مي‌شد چه ضمانتي وجود داشت كه اين جماعت باز معترض نشوند؟‌ در اين ميان پس نقش دموكراسي چيست؟ پيش از انتخابات در خيابان‌ها يكسري سطل آشغال رديف كنيم و هر گروهي كه بيشتر توانست اين سطل‌ها را آتش بزند، گزينهآنها را پيروز اعلام كنيم. اين دقيقا ديكتاتوري است. پس جايگاه راي مردم كجاست؟ بنابراين معقول نبود كه نظام ابطال انتخابات بپذيرد. از سوي ديگر حالا كه من بر اساس انتخاب عقلاني به موضوع نگاه مي‌كنم مي بينيم كه افرادي كه به آقاي موسوي راي دادند چند طيف بودند. يك دسته نيروهاي انقلابي بودند و قطعا در اين چالش حاضر به رويارويي با نظام نبودند. گروه ديگر مردم عادي بودند. آنان نيز نمي‌خواهند زندگي خود را قرباني مهندس موسوي كنند. گروه ديگر از طبقات بالای مالی اجتماع بودند كه آنها هم پاي صندوق مي‌آيند اما وقتي موضوع آشوب مطرح شود حاضر نيستند در آن مشاركت كنند. واقعيت آن است كه نيروهاي ايده آليست اطراف مهندس موسوي خارج از تفكر وي فكر نمي‌كردند و خارج نظام نبودند.طبعا موسوی خود را ضد انقلاب نمی دانست و معتقد بود که دنبال سرنگوني نظام و انقلاب نیست زیرا وي مي‌خواست رئيس جمهوري اين نظام باشد. لذا آنها فكر كردند حالا ما اگر اين نظام را سرنگون كرديم چه گزينه جايگزيني براي آن داريم؟‌ آيا قرار است بعد از اين يك نظام ولايت فقيه ديگر باشد يا يك نظام ديكتاتوري؟ تكليف اپوزيسيون خارجي كه صف كشيده‌اند براي كسب قدرت در كشور چيست؟‌ رضا پهلوي، منافقين و ساير اپوزيسيون بايد بروند آخر اين صف بايستند... بنابراين ايده آليست‌ها با درك اين اشتباه از اطراف مهندس موسوي كنار رفتند. اما كساني در ميدان باقي ماندند كه بعضا هدف اصلي آنها سرنگوني نظام بود. حال بر اساس كدام عقل سياسي،‌يك رهبر نيروهاي خود را داخل دالاني مي‌برد كه هر روز ريزش دارد و در پايان كساني همراهش بماند كه با وي هيچ قرابتي نداشته باشند. نكته ديگر آن است كه موسوي آيا پتانسيل اداره وقايع پس از آشوب‌ها را داشت؟ آقای موسوي نمي‌توانست اين كار را انجام دهد. موسوي فرد باتجربه‌اي در اين نظام بود و قدرت بسيج عمومي نظام را مي‌دانست. اين نظام، يك نظام انقلابي است و قدرت عجيبي در پايگاه‌هاي اجتماعي‌اش وجود دارد. کانال ارتباط نظام با مردم، دين است. حال چه طور مي‌خواهيد با اين تعداد اندك چنين نظامي را سرنگون كنيد؟ از سوي ديگر موسوي مي‌دانست كه رهبري نظام فشار پذير نيست و از لحاظ شخصيتي فردي نيست كه موضوعي را با زور قبول كند. اگر قرار بود با زور اين اتفاق بيافتد ايشان ديگر رهبر اين كشور نمي‌توانستند باقي بمانند. با كوچكترين فشار داخلي يا خارجي بايد كشور را تحويل مي‌دادند. بنابراين معقول نبود كه اين روند اتفاق بيافتد. حتي آقاي خاتمي هم كنار موسوي نمي‌ايستاد و حتي من معتقدم كه كروبي هم كنار موسوي نمي‌ماند. در نهايت من نمي‌خواهم قضاوت كنم اما معتقدم كه مهندس موسوي در روندي افتاد كه فرصت تحليل مجدد نداشت و شايد يكسري مسائلي كه از قبل در ذهن ايشان باقي مانده بود جلوي تحليل درست را گرفته بود. بنابراين اين مسير عقلاني نبود. تشكر از اينكه اينقدر مفصل پاسخ داديد. سوال ديگر ما اين است تحليل شما پيرامون اين موضوع چيست كه آقاي موسوي به رغم آنكه مي‌دانست اين جريانات به ثمر نمي‌رسد و منافقين وارد اين حركت شده‌اند اما بازهم با 17 بيانيه از اين قضايا حمايت مي‌كند؟ برداشت من اين است كه مهندس موسوي احساس مي‌كرد كه ايستادن در اين نقطه شكست است؛ لذا اين روند بايد ادامه پيدا كند. بنابراين اگر تحليل محتواي اين بيانيه‌ها را داشته باشيم مي‌بينيم كه موسوي شعارهاي خود را گسترده تر و رقيق تر كرد تا چتر خود را بر سر افراد بيشتري بگستراند. اين اشتباه موسوي بود. يك نيروي معتقد بر صد نيروي نامعتقد ارجحيت دارد. ايشان وقتي شعارهاي خود را رقيق كرد اجازه داد كه جريان‌هاي فكري ديگر در اين روند نفوذ كنند و با ويروس‌هاي خود حركت را آلوده كنند. به گمان من وقتي درگيري‌ها شروع مي‌شود اميال خفته فرصت ابراز وجود پيدا مي كنند. مهندس موسوي هويتي براي خود داشت و براي من اصولگرا مهندس موسوي خط امامی محترم بود، اما من از جرياني كه تمام اعتقاداتم را زير سوال مي برد هيچ وقت حمايت نمي كنم و حتي با آن مقابله هم مي‌كنم. مهندس موسوي آينده‌اي نامشخص براي اين آشوب‌ها ترسيم كرد و هيچ كس اميدي در آن نمي‌ديد. من معتقدم كه جريان شكل گرفته آقاي موسوي را با خود برد و آيا اينكه خود آقاي موسوي علاقه داشت كه در اين جريان شنا كند يا خير بايد خودشان پاسخ دهند. واقعا شرم آور بود كه عده‌اي عنوان مي‌كردند كه خارجي‌ها بيايند و بر انتخابات ما نظارت داشته باشند. اين يعني اينكه اي خارجي بيا و نظارت كن كه حكومت خود من سر من كلاه نگذارد. اگر اينقدر بي اعتماد هستي به نظام پس چرا در انتخابات شركت مي‌كني؟عجیب آن بود که مهندس موسوی در بیانیه 17 خود که بعد از وقایع عاشورا منتشر کرد منافقین را منحوس و مرده می داند ولی اصرار دارد که بگوید نظام باید بپذیرد که در بحران است؛یعنی شعار منافقین! من نمی خواهم مهندس موسوی را به منافقین وصل کنم ولی معتقدم ایشان از مقطعی کاملا تحلیلی غیر دقیق و مبتنی بر احساس از صحنه عملیات داشتند. با تمام شرايطي كه تشريح كرديد،‌ جريان اصلاح طلب چه اصراري به رفع حصر دارد و آيا از لحاظ معرفتي شما اصلاح طلبان را يكدست مي‌بينيد؟ قطعا اصلاح طلبان يكدست نيستند. ما بايد چند چيز را از هم جدا كنيم. نخست اصلاح طلبي اجتماعي است. اصلاح طلبي اجتماعي يعني مشكلات اجتماعي را برطرف كنيم. هم اكنون رهبري كه موضوع مقابله با فساد را مطرح مي‌كنند در حقيقت دنبال اصلاح طلبي اجتماعي هستند. در عين حال زماني هست كه اصلاح طلبي اسم مستعار براي بعضي آزادي طلبي‌هاي خاص در حوزه اجتماعي است و من معتقدم كه عده زيادي به دنبال اصلاح طلبي اجتماعی هستند و نام اصلاح طلبي سياسي را بر روي آن مي‌گذارند. البته اين به معناي آن نيست كه اصلاح طلبان به دنبال اين هستند ؛بلكه چون اصلاح طلبان با اين گفته‌ها مخالفت نمي‌كنند و شفاف حرف نمي‌زنند، گمان مي‌كنند كه با اين روند موافق هستند. بخش ديگر اصلاح طلبي آن است كه نظام سياسي موجود ايدئولوژي خود را از ايدئولوژي اسلام به عنوان شاخص عوض كند و حقوق بشر را به عنوان ايدئولوژي بپذيرند. عده‌اي به دنبال اين هستند و مي‌گويند كه اين شاخص بايد تعويض شود و آن ايدئولوژي غربي را در جامعه بپذيرند و با استانداردهاي غربي يكسان شويد. گروه ديگر اصلا در اين حوزه وارد نمي‌شوند و اصلاح طلبي در ديدگاه آنان اين است كه من رئيس جمهور و نماينده مجلس شوم. اينها عملگرا هستند و مي‌خواهند رئيس شوند. اگر از طريق اصلاح طلب رئيس شوند،‌اصلاح طلب مي‌شوند و اگر از طريق اصولگرا به پستي برسند؛ خود را اصولگرا مي نامند. اين‌ها در نقطه‌اي قابليت تجميع دارند كه با دشمني واحد وارد جنگ مي‌شوند.در كشور ما جريانات خود را بر اساس چه هستم تعريف نمي‌كنند و بر اساس چه نيستم خود را معرفي مي‌كنند. از او مي‌پرسند اصلاح طلب كيست، مي‌گويد كسي كه اصولگرا نيست... در تعريف كه نبايد خود را با رقيب تعريف كرد. من معتقدم كه اصلاح‌طلبان ماشين خود را به بدنه محكم نظام كوبيدند و اين ماشين از كار افتاده، تكه‌تكه شده و هر تكه يك جايي افتاده است. اصلاح طلبان می خواهند حصر به عنوان یک سوژه قابل تبلیغ بماند هم اكنون اگر از اصلاح طلبان بپرسيد كه خود را با چند شاخص غير سلبي تعريف كنيد، توانايي پاسخ ندارند. دال مركزي اين جريانات در حقيقت نفي رقيب است. اصلاح طلبان تناقضات بسيار سنگيني دارند. از يك طرف مي‌گويند ما نظام و انقلاب و امام را قبول داريم. حال سوال اين است كه اگر شاخص‌هاي كلام امام را بگيريم با كدام يك از گفته‌هاي شما همخوان است؟ من هميشه گفته‌ام كه اصلاح طلبان دچار بحران ايدئولوژيك و فكري هستند. آنها دچار استحاله شده‌اند. چه طور يك فرد كه در دوران امام انقلابي بوده و حتي گاهي از امام هم ظاهرا ديدگاه‌هاي تندتري داشته، حالا در صداي آمريكا مي‌نشيند و عليه انقلاب سخن مي‌گويد. من معتقدم كه همان ميزان كه اصلاح طلبان دچار بحران جدي شده‌اند،‌ همان قدر هم آرمان‌هاي خود را كنار گذاشته‌اند. به طور نمونه صحبت‌هاي بزرگان اين جريان در دهه 60 را بگيريم و امروز نشان آنها بدهيم، متعجب خواهند شد و حتي ممكن است بگويند كه اين صحبت‌هاي ما نيست و اين سخنان يك فرد افراطي اصولگرا است. در زمان شاه يك فرد كمونيست وقتي كه به زندان مي‌افتاد سخت ترين شكنجه‌ها را تحمل مي‌كرد اما همچنان سر آرمان خود مي‌ايستاد در حالی که بعضی از این ها به راحتی از آرمان خود بخاطر مصالح دنیوی می گذرند.در خصوص رفع حصر نيز بعضی از علیرغم شعار دادن علیه حصرعلاقه‌اي به رفع حصر ندارند. اينها مي‌خواهند كه مساله حصر به عنوان يك سوژه قابل تبليغ باقي بماند. در خصوص آقاي خاتمي نيز بايد بگويم كه ايشان بين هواداران و موضعي كه بايد بگيرد باقي مانده است. توصيه من به آقاي خاتمي اين است كه عقيده خود را صريح بگويد چرا كه شايد هوادارانش كم شود اما عميق‌تر مي شود. مردد و مذبذب موضع گرفتن كار درستي نيست. خاتمي در صحبت‌هايي كه با خود من داشته رفتارهاي تند را بارها رد كرده و دائم علائقش را به نظام و رهبري اعلام مي‌كند؛ گرچه دليلي نمي‌دانم كه اين رفتارها را نفاق بدانم؛ اما لازم است با صراحت بگويد اين رفتارها را قبول ندارد؛ خلاف قانون عمل كردن را قبول ندارد، كشتن مردم و خلاف اعتقادات آنها عمل كردن را قبول ندارد؛ اين حرف‌ها را آدم نزند كه يك تعدادي براي شما بمانند؟ آن تعداد براي شما نمانده‌اند آقاي خاتمي! بلكه مي‌خواهند شما را با خود ببرند. من از گفته‌هاي شما اينگونه برداشت كردم كه شما قائل به سران فتنه نيستيد و معتقديد كه اين موضوع يك آنارشيسم بوده كه عده‌اي بر روي آن موج سواري كرده‌اند. آيا اين برداشت صحيح است؟ رهبري سر فتنه را خارج از كشور مي‌دانند. من معتقدم كه اين جريان از جايي مديريت شد و برخي افراد داخل اين بازي افتادند یا خود را از سر جهل یا کینه در این جریان انداختند ولی فرقی نمی کند که سر فتنه کجاست؛هر کس که در جریان مضری قرار می گیرد از مسئولیت نمی تواند شانه خالی کند.بنابراين وقتي مي‌گوييم فتنه يعني حق و باطل با يكديگر قاطي شده است اما من جزو آن كساني نيستم كه بگويم در ژن آقاي موسوي، براندازي نظام است. یا آقای موسوی از همان زمان نخست وزیری عامل نفوذی بوده است و ... در هر حال حرف رهبري اين است كه سر فتنه خارج از كشور است. در شرايط فعلي بهترين عملكرد در خصوص آقايان موسوي و كروبي چيست؟‌ هر نظام يك مصلحت بيني دارد. عده‌اي از هر دو طرف معتقدند كه اين‌ها را بيرون بياوريم و اعدام كنيم. برخي جريانات در خارج کشوربه دنبال آن هستند كه با اعدام اين افراد بيرقي را عليه جمهوري اسلامي بلند كنند. من معتقدم كه نظام با تمام اطلاعاتي كه دارد اين گزينه را انتخاب كرده است. شايد در ادامه تصميم نظام تغيير كند. من تصميم فعلي نظام را كه به دنبال يك تعليق براي گسترش آگاهي عمومي است را قبول دارم و مي‌بينيم كه اين اتفاق افتاده است ؛برای گام های بعد طبعا نظام در حال ارزیابی است.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۰۹ دی ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۷





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن