واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تو دعوا هم می شود حلوا خیرات کرد!
عصر یک روز سخت کاری را تصور کنید که خسته و کوفته می خواهید به خانه برگردید و در حال حرکت به سمت ایستگاه اتوبوس هستید. شخصی با هیکلی سنگین وزن از کنار شما چنان عبور می کند که تنه به تنه می شوید و کیف شما به گوشه ای پرتاب می شود. خودتان هم نزدیک است که نقش زمین شوید اما خود را کنترل می کنید. مرد قوی هیکل برمی گردد و با قیافه ای حق به جانب به شما نگاه می کند و می گوید: آقا مگه کوری؟ چشاتو باز کن!یا این که صبح یک روز شلوغ کاری را در ذهن خود بیاورید که با وسیله شخصیتان برای انجام کاری ضروری, حرکت کرده اید و فکر و ذکرتان رسیدن به آن است. شما که خیلی عجله دارید, در عین حال احتیاط لازم را هم رعایت می کنید. اما در همین حال یک راننده بی مسئولیت ناگاه جلوی ماشین شما می پیچد و یک تصادفی جزئی شکل می گیرد. بلافاصله راننده ماشین متخلف با قیافه ای چاله میدانی از ماشین پایین می آید و دستمال یزدیش را از دور گردن به دور دستش می بندد و صاف به سمت شما می آید. در همین فاصله هم دو تا فحش آبدار هم روانه شما می کند و دست به گریبان می شود و می گوید: چی کار می کنی؟ ماشینمو له کردی!حالا فکر کنید که در هر دو حالت, پس از همه این ماجراها بلافاصله چند تن از رفقای چندین و چند ساله شما که از زور بازو چیزی کم ندارند و چند مرد جنگی را حریفند, فرا می رسند.سوال ما این است که در چنین شرایطی شما چکار می کنید؟برخوردهای مختلفی ممکن است, برای شما پیش بیاید و شما هم قدرت انتخاب های متفاوتی برای مواجهه با آن خواهید داشت.حالت اول این است که تا چشمتان به رفقای گرانقدرتان خورد, دهانتان را باز کنید و چشمانتان را ببندید و پاسخی در خور، به بی ادبی طرف مقابل بدهید. حالت دوم این است که با چشمانی باز و دستانی پر قدرت, مشت اول را روانه کنید تا شیپور جنگ خود به خود نواخته شود و بی ادبان به سزای اعمال ناشایست خود برسند. بالاخره به اصطلاح قدیمی ها «تو دعوا که حلوا خیرات نمی کنند.» یکی می خوریم و دو سه تا هم می زنیم! خداوند به هیچ مومنی اجازه نداده که خود را خوار و ذلیل کند. بلکه به او دستور داده تا تواضع و فروتنی را سر مشق خود قرار دهد که مسلما میان این دو، مرزی است بسیار دقیق که خط فاصل آن عقل است و فهم.اما به گمان شما دستور قرآن درباره برخورد با چنین افرادی چیست؟ قرآن در چنین شرایطی چه دستوری به ما می دهد و از ما چه می خواهد؟ مقابله به مثل یا گذشت و مدارا؟ممکن است شما با قرآن مانوس باشید و بلافاصله بگویید: قرآن, یکی از ویژگی های پیروان پیامبر را چنین برمی شمرد:«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»(فتح/29)؛ محمّد صلّیالله علیهو آله فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.ممکن است شما بگویید: افرادی که در جامعه با ما درگیر می شوند و ناسزا می گویند, مسلما از ما نیستند. پس باید با آنان برخوردی قاطعانه کرد و به سزای اعمال ناشایستشان رسانید.اما ما در جواب خواهیم گفت که مسلما آنها کافر نیستند. پس چگونه با آنان چنین برخوردی خواهید کرد؟ ثانیا کافر در این آیه به معنای کافر حربی و دشمن خونخوار است. کسی که می خواهد دین را پایمال کند و مومنان را ریشه کن نماید. اما افرادی که در مثالهای ما نمایان شده اند, ممکن است مسلمانهایی غافل یا جاهل باشند.
بسیاری از مردم گمان می کنند که خداوند در قرآن جامعه را به دو دسته تقسیم کرده است و تنها دو راهکار عملی در حوزه مسایل اجتماعی به ما ارائه نموده است. اما غافل از اینکه قرآن در آیات دیگری از خود به گروه های دیگری از مردم جامعه نیز اشاره کرده و راهکارهای جالب و مهمی را نیز در هنگام مواجهه با آنان ارائه داده است.قرآن چنین افرادی را نابخردان و سبک مغزان جامعه دانسته و راهکار مواجهه با آنان را چنین بیان می کند:وَ عِبَادُ الرَّحْمَانِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلىَ الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُواْ سَلَامًا؛ بندگان (خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بىتكبّر بر زمین راه مىروند و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گویند)، سخنى مسالمتآمیز (و دور از خشونت) گویند. بنابراین چنین افرادی, گروهی از جامعه هستند که نه مثل مومنان با درایت, عاقلانه عمل می کنند و نه مثل کافران با سیاست, معاندانه دشمنی می کنند. بلکه با نادانی و نابخردی خود برخوردی ناشایست را از خود به جای می گذارند.در برابر چنین افرادی نباید مقابله به مثل کرد. چرا که ریشه اعمال ناشایست آنان سبک مغزی و نابخردی آنان است. مقابله به مثل یعنی هم داستان شدن با سبک مغزان و یکی شدن با جاهلان.در برابر چنین افرادی نباید مقابله به مثل کرد. چرا که ریشه اعمال ناشایست آنان سبک مغزی و نابخردی آنان است. مقابله به مثل یعنی هم داستان شدن با سبک مغزان و یکی شدن با جاهلان.قرآن برخورد عاقلانه را پیشنهاد می کند تا محور درگیری از جهل و نادانی به عقل و درایت بازگردد. برخورد عاقلانه، سخن مسالمت آمیز است و تعاملی همراه با صلح و صفا. قرآن برخورد عاقلانه را پیشنهاد می کند تا محور درگیری از جهل و نادانی به عقل و درایت بازگردد. برخورد عاقلانه، سخن مسالمت آمیز است و تعاملی همراه با صلح و صفا. بنابراین در چنین شرایطی باید قائله را با سلام و صلوات به پایان رساند تا شعله آتش نادانی پَر قبای کسی را نگیرد.بله, همه می دانند که این کار بسیار مشکل است و تحمل چنین وضعیتی بس دشوار. اما چه کنیم که خداوند بهشت را به بها دهد, نه به بهانه. چه کنیم که هر چه کارها سخت تر می شود, خدا هم ارزش آن را بالاتر می برد و مزد بیشتری خواهد داد.البته باید توجه داشت که برخورد ما باید عاقلانه باشد و مسالمت آمیز, نه اینکه ذلیلانه باشد و حقارت آمیز. انسان تیزهوش کسی است که بتواند مرز میان این دو را بیابد و فضا را به سوی صلح و صفا سوق دهد. اما برخی مطلب را نصفه کاره می فهمند و از چاله به چاه سرازیر می شوند. می خواهند ابرویش را درست کنند که ناگهان می زنند چشمش را هم کور می کنند. خداوند به هیچ مومنی اجازه نداده که خود را خوار و ذلیل کند. بلکه به او دستور داده تا تواضع و فروتنی را سر مشق خود قرار دهد که مسلما میان این دو، مرزی است بسیار دقیق که خط فاصل آن عقل است و فهم.رفیقی می گفت: جریانی شبیه به دو نمونه ای که در ابتدای سخن گفته شد, برایم رخ داد. جاهلی دهانش را باز کرد و با بدزبانی به سوی من آمد و خلاصه دست به گریبان هم شدیم. به او گفتم: با کی بودی؟ او هم با پر رویی تمام رو کرد به من و گفت: با تو بودم. من که هم ترسیده بودم و هم نمی خواستم جریان به درگیری ختم شود, به او گفتم: شانس آوردی که با تو بودی و الا اگر با من بودی که دمار از روزگارت در آورده بودم.این را که گفتم هر دویمان با جمعیتی که دورمان بودند زدیم زیر خنده و جریان به سلامتی ختم به خیر شد. این را می گویند برخورد مسالمت آمیز همراه با درایت و عقلانیت. بنابراین «تو دعوا هم می شود حلوا خیرات کرد.» نوشته سیدمصطفی بهشتی – گروه دین و اندیشه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 317]