واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: 1 ما از خيک دست برداشته ايم، خيک از ما دست بر نمي دارد! 2 ما اينور جوب تو اونور جوب! 3 مادر را دل مي سوزد، دايه را دامن! 4 مادر که نيست، با زن بابا بايد ساخت! 5 مار بد بهتر بود از يار بد! 6 مار پوست خودش را رها مي کند اما خوي خودش را رها نمي کند! 7 مار تا مار نخورد اژدها کي شود؟ 8 مار خورده، افعي در آمده! 9 مار را با دست غير بايد گرفت 10 مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد مي ترسد! 11 مارگير را آخرش مار مي کشد! 12 مار مهره، هر ماري ندارد! 13 مار هر کجا کج رفت، توي لانه خودش راست مي رود! 14 ماستها را کيسه کردند! 15 ماست مالي کردن! 16 ماستي که ترش است از تغارش پيداست! 17 تغار: ظرف سفالينه دراز و بزرگ که در آن ماست ريزند 18 ما صد نفر بوديم تنها، آنها سه نفر بودند همراه! 19 ما که در جهنم هستيم، يک پله پائين تر! 20 مال است نه جان است که آسان بتوان داد! 21 مال به يک جا مي رود، ايمان به هزار جا! 22 مالت را خوار کن خودت را عزيز! 23 مال خودت را محکم نگه دار همسايه را دزد نکن! 24 مال دنيا وبال آخرت است! 25 مال ما بالاي گل مناره، مال مردم زير تغاره! 26 تغار: ظرف سفالينه دراز و بزرگ که در آن ماست ريزند 27 مال مفت صرافي ندارد! 28 مال ممسک، ميراث ظالم است! 29 ما و مجنون هم سفر بوديم در دشت جنون او بمطلب ها رسيد و ما هنوز آواره ايم! 30 ماه درخشنده چو پنهان شود شب پره بازيگر ميدان شود! 31 ماه هميشه زير ابر پنهان نمي ماند! 32 ماهي را هر وقت از آب بگيري تازه است! 33 ماهي ماهي رو مي خورد، ماهي خوار هر دو را! 34 مثل سيبي که از وسط نصف کرده باشند! 35 مثل کنيز ملاباقر! 36 مرد خردمند هنر پيشه را عمر دوباريست در اين روزگار 37 تا به يکي تجربه آموختن با دگري تجربه بردن بکار (سعدي) 38 مرد با همتش و مرغ با بالش اوج مي گيرد 39 مرا به خير تو اميد نيست، شر مرسان 40 مرغ بي وقت خوان را بايد سر بريد! 41 مرغ زيرک که مي رميد از دام با همه زيرکي بدام افتاد! 42 مرغ صحرا و سنگ بيابان است 43 مرغ گرسنه، ارزن به خواب مي بينه! 44 مرغ همسايه غاز است! 45 مرغي را که در هواست نبايد به سيخ کشيد! 46 مرغ يه پا دارد! 47 مرغي که انجير مي خورد نوکش کج است! 48 مرگ براي من، گلابي براي بيمار! 49 مرگ به فقير و غني نگاه نمي کنه! 50 مرگ خوب است، اما براي همسايه! 51 مرگ يک بار، شيون هم يک بار! 52 مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد! A«نابرده رنج گنج ميسر نمي شود A» (سعدي) 53 مزن بر سر ناتوان دست زور که روزي درافتي به پايش چو مور 54 مزن بي تامل به کاري تو دست 55 مشک خالي و پرهيز آب! 56 مشو با ناکسان همدم که صحبت را اثر باشد 57 معامله با خودي غصه دارد 58 معامله نقدي بوي مشک مي دهد! 59 معما چو حل گشت آسان شود! 60 من آنچه شرط بلاغ است با تو مي گويم تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال (سعدي) 61 من از بيگانگان هرگز ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد (حافظ ) 62 منت مکش ار دوست بود حاتم طائي 63 من اينجا و خليفه در بغداد! 64 من نمي گويم سمندر باش يا پروانه باش چون به فکر سوختن افتاده اي مردانه باش 65 (مرتضي قليخان شاملو) 66 موش به سوراخ نمي رفت جارو به دمش مي بست! 67 موش زنده بهتر از گربه مرده است! 68 موش به همبانه (انبار) کار ندارد، همبانه به موش کار دارد! 69 موش و گربه که با هم بسازند دکان بقالي خراب مي شود! 70 مهتاب نرخ ماست را مي شکند! 71 مهره ي مار دارد! 72 مه فشاند نور و سگ عوعوکند هر کسي بر طينت خود مي تند! (مولوي) 73 مهمان بايد خنده رو باشد اگر چه صاحب خانه، خون گريه کند! 74 مهمان تا سه روز عزيز است! 75 مهمان که يکي شد صاحبخانه گاو مي کشد! 76 مهمون ناخوانده خرجش به گردن خودش است! 77 ميازار موري که دانه کش است که جان دارد و جان شيرين خوشست 78 ميان حق و باطل چهار انگشت فاصله است! 79 ميان دعوا، حلوا خيرات نمي کنند! 80 ميان دعوا نرخ تعيين مي کند! 81 مي خواهي عزيز شوي يا دور شو يا کور! 82 ميراث خرس به کفتار مي رسه! 83 ميوه را بخور و راجع به درخت سوال مکن 84 ميوه خوب نصيب شغال شود!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 558]