واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
صحبت های پژمان بازغی؛
صحبت های پژمان بازغی از شب فوت همسر بنیامین +عکس
پژمان بازغی، یکی از نزدیکترین دوستان خانوادگی بنیامین از او و تراژدی بزرگ زندگیاش میگوید.
به گزارش سرویس کشکول جام نیوز، «پژمان بازغی» و البته همسرش «مستانه مهاجر» از صمیمیترین و نزدیکترین دوستان «بنیامین» و «نسیم» بودند. آنها در بحثهای کاری و غیرکاری همیشه با هم مشورت میکردند و در بسیاری از مواقع نیز همکاریهایی را با هم تجربه کرده بودند. حالا این بازیگر بخشها و زوایای دیده نشدهای از این اتفاق را در یک سال گذشته روایت کرده است. بازغی هنوز هم پس از یک سال باور ندارد که «نسیم حشمتی» فوت کرده و هنوز هم با اندوه از او صحبت میکند. دختر من کوچکترین طرفدار بنیامین است خوانندهها و بازیگرها معمولا با همدیگر برخورد دارند و من با «بنیامین بهادری» در یک برنامه آشنا شدیم. دختر من ریتم موسیقی بنیامین را دوست داشت. یک بار به او گفتم فکر کنم کوچکترین طرفدار تو دختر من است! دوستی ما با او صمیتیتر شد و از خانوادهاش دعوت کردیم و ارتباط خانوادگی ما از طریق همسر من و همسر مرحوم بنیامین شکل گرفت، رفت و آمدهای زیادی با همدیگر داشتیم و خانواده بهادری یکی از نزدیکترین دوستان من و همسرم خانم «مستانه مهاجر» بودند و هستند. در این بین ارتباط دختر من و «بارانا» هم بسیار صمیمی است. باور کردنی نبود آن شب در راه برگشت به منزل بودم که همسرم با من تماس گرفت و گفت بنیامین و همسرش تصادف کردهاند. از من خواست خودم را به بیمارستان برسانم. زمانی که از همسرم در مورد جزییات تصادف پرسیدم او اطلاعات چندانی نداشت. در مسیر بیمارستان با خودم فکر میکردم اما اصلا تصور چنین فاجعهای را نداشتم. فکر میکردم که در حد یک تصادف ساده است و شاید با اندکی جراحت همراه بوده است. زمانی که به بیمارستان رسیدم و قبل از دیدار با بنیامین، پزشک اورژانس مچ دست من را گرفت و به گوشهای برد و به آرامی گفت: «اصلا تصور جابهجایی مصدوم این حادثه را نداشته باش. نمیتوانید او را از این بیمارستان منتقل کنید.» در ادامه صحبتهای پزشک اورژانس متوجه عمق فاجعه شدم. صبحتهای او اصلا برای من قابل باور و هضم نبود. باز هم به خود تلقین میکردم که صحبتهای آن پزشک عین واقعیت نیست اما زمانی که زندهیاد «نسیم حشمتی» و بنیامین را دیدم دیگر توان ایستادن روی پای خودم را نداشتم، همسرم هم درست شبیه من بود و تا زمان ورود به بیمارستان اصلا باور نداشت که نسیم از بین ما رفته باشد. به همین سادگی در آن شب حال هیچکدام از ما خوب نبود و سایر دوستان بنیامین هم که به بیمارستان رسیدند در یک شوک وحشتناک بودند. من تا ساعتها نمیتوانستم باور کنم و به همسرم میگفتم اصلا مگر میشود چنین اتفاقی رخ داده باشد؟ به همین سادگی نسیم از بین ما رفت؟ حتی برادر بزرگ من هم آمد و تا صبح در کنار بنیامین بودیم. نمیتوانستیم او را تنها بگذاریم. هر قدر که الان من بخواهم در مورد آن شب صحبت کنم باز هم نمیتوانم تلخیها و مسائل را توصیف کنم. نسیم به من میگفت: «داداش» نسیم حشمتی برادر نداشت و به من میگفت: «داداش» و حتی بارانا هم به من دایی پژمان میگوید. ارتباط خانواده ما و بنیامین فراتر از یک دوستی یا رفت و آمد ساده بود و لحظات و خاطرات بسیار خوبی در کنار هم داشتیم. تلخی آن اتفاق برای من و همسرم آنقدر زیاد است که هنوز هم گاهی نمیتوانیم قبول کنیم که یکی از اعضای خانواده خودمان از دست رفته است. او یکی از بهترین دوستان همسر من بود و به جرات میتوانم بگویم که آنها عین دو خواهر به همدیگر نزدیک بودند. اعتماد به نفس بنیامین یک هنرمند فقط به خودش تعلق ندارد و عده زیادی پیگیر و منتظر کارهای او هستند. بنیامین هم از این قاعده مستثنی نبود و مردم زیادی چشم انتظار آلبوم و کنسرت او بودند. پس از آن حادثه و در موقعیتهای مختلف بارها با او صحبت کردم و گفتم؛ اگر فعالیت خود را مجددا آغاز نکنی این افسردگی باعث اتفاقات بسیار بدتری خواهد شد. تمام تلاش خودم را کردم که در آن روزهای سخت کنارش باشم زیرا دوستی صرفا مختص روزهای خوشی و خوبی نیست. یکی از دغدغههای اصلی ما و سایرین، بارانا بود. همسر من هم سعی کرد که در زمینه مشکلات و مسائل او به بنیامین کمک کند. خواهر بنیامین و مادر نسیم هم در طول آن روزها یک لحظه هم از او و بارانا دور نشدند. به نوعی میتوانم بگویم که همه تلاش کردند تا بنیامین به زندگی برگردد. بارانا و یک بنیامین زخم دیده در این دنیا تنها مانده بودند و نباید با افسردگی و ناامیدی زندگی میکردند. مهمترین ویژگی بنیامین اعتمادبهنفس و سختکوشی اوست که باعث شد بتواند باز هم به اوج برگردد. بعد از نیما دومین اتفاق تلخ هم درگذشت «نیما وارسته» بود که درست زمانی رخ داد که هنوز در شوک و اندوه فوت نسیم بودیم. من سر فیلمبرداری بودم که همسرم حدود ساعت 6 صبح تماس گرفت و از شدت گریه نمیتوانست صحبت کند به او گفتم چه اتفاقی رخ داده است؟ دیگر تحمل یک غم دیگر را نداریم. زمانی که خبر فوت نیما وارسته را از او شنیدم گفتم که شایعه است هفته گذشته آنها در رشت کنسرت داشتند و من در یک استیج برنامه نیما را دیدم که با وجود خستگی بسیار پرانرژی و فعال بود. هیچکس نمیتوانست آن اتفاق را بپذیرد چون میدانستم که نیما یکی از دوستان نزدیک بنیامین و تکیهگاه محکمی برای او بود.
این موزیسن جوان و خوب یکی از کسانی بود که در زمان درگذشت نسیم حشمتی در کنار بنیامین حضور داشت. او هم نقش بسزایی در بازگشت بنیامین به عرصه موسیقی داشت و در آن چند کنسرتی هم که پیش از درگذشتش با همدیگر داشتند بسیار پرانرژی ظاهر شد. او در اوج است خدا را شکر میکنم که او کارهای خود را دنبال میکند و در اوج است. این نشان میدهد که مردم دوستدار خودش، کارها، صدا و آثارش هستند. با ویژگیهای مثبتی که از بنیامین سراغ دارم مطمئن هستم که حتی یکی لحظه هم عقب نمینشیند و همینطور پیش خواهد رفت و باز هم برای مردم خاطرهسازی میکند، او با عشق و امید مجددا به زندگی برگشت و این عشق بیپایان درون خود را به مردم هم منتقل خواهد کرد. مجله زندگی ایده آل 206
۰۴/۱۰/۱۳۹۳ - ۱۳:۳۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]