تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مرگ آرى امّا پستى و خوارى هرگز، به اندك ساختن آرى امّا دست سوى اين و آن دراز كردن هرگ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827923444




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پدر گمشده!


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پدر گمشده!نگاهی به "فرزندان كاپیتان گرانت" (68 -1867 ) اثر ژول ورن
پدر گمشده!
هنگامی که می نویسم ، زنده هستم . ژول ورن ( نویسنده ی فرانسوی قرن نوزدهم ) روزی كشتی تفریحی " دانكن "(Dancan) كه متعلق به " لرد گلناروان " بود در دریا ماهی ای صید كرد كه در شكم آن یک بطری پیدا شد . داخل بطری نامه ای از كاپیتان گرانت بود . نوشته بود كه كشتی آن ها غرق شده است . تاریخ و طول و عرض جغرافیایی نیز در آن دیده می شد . لرد دو سه روز بعد از مسافرت ، نزد فرزندان كاپیتان گرانت ، " مِری "‌ و " روبرت " ، رفت . آن دو از لرد تقاضا كردند كه با كشتی اش به جست و جو بپردازد و پدرشان را پیدا كند . لرد كشتی اش را آماده سفر كرد . برخی دیگر نیز در این سفر لرد را همراهی می كردند : سرهنگ "مک تایبس "، فرزندان گرانت و پروفسور پاگانل (Paganel)، رییس شرکت جغرافیایی پاریس . آن ها نمی دانستند چه حوادث پیش بینی نشده و خطرناکی در انتظارشان است !ده روز بعد كشتی وارد تنگه "ماجلانو" شد و پس از گذشتن از چند جزیره در یكی از جزایر انگلستان لنگر انداخت . آنان تصمیم داشتند كه از سلسله كوه های آند عبور نمایند . مسیر بسیار سختی بود . صخره های بلند و هوای سرد و برفی آن راه ، مسافران را به درد سر انداخت . با این حال به كمک راه نما و قاطر به ارتفاع 2500 متری رسیدند . كلبه ای در آن جا بود . داخل آن شدند . حوادث عجیبی در آن جا رخ داد كه خواب را از سر همه پراند . زلزله ای آمد و كلبه خراب شد و هر كدام به گوشه ای افتادند . لرد به هوش آمد . همه سالم بودند ولی خبری از روبرت نبود . ناگهان متوجه كركسی شدند كه او را به چنگ گرفته و در حال پرواز است . صدای شلیک گلوله ای آمد . یكی از اهالی منطقه  با شلیکی معجزه آسا كركس را هدف قرار داده بود . او راه نمای مسافران شد . افراد قبیله ی او از كاپیتان گرانت و كشتی بریتانیا بی خبر بودند . مسافران با زحمت بسیار به كشتی دانكن كه در ساحل آتلانتیک بود بازگشتند . لرد گلناروان فكر كرد كه حتماً درباره نشانه ی جغرافیایی كاپیتان گرانت و نامه او نكته ای پنهان است . با بررسی دوباره ، پی برد كه او در استرالیا است . لرد ،كشتی و افرادش را به سمت استرالیا حركت داد . به روستای كوچكی در ساحلی از كشور استرالیا رفتند . از افراد آن محل درباره كشتی غرق شده بریتانیا و نیز كاپیتان گرانت پرسیدند . یكی از آن ها گفت كه بدون تردید كاپیتان درنزدیکی سواحل زلاندنو است . او شهادت داد كه خود یكی از غرق شدگان كشتی بریتانیا بوده است .  نامه ای نشان داد كه امضای كاپیتان زیر آن بود . مری نیز امضای پدر را شناخت . سرانجام كالسكه ای تدارک دیدند و با چند اسب به راه افتادند تا ردّی از كاپیتان بیابند . وقتی به شهر ویكتوریا رسیدند متوجه قطاری شدند كه  به تازگی دزدان آن را غارت كرده بودند . پس از پرس و جوی بیش تر فهمیدند كه سردسته دزدان شخصی به نام " بن جویس " ( Ben Joyce ) بوده است . دوباره به راه خود ادامه دادند . روز بعد یكی از اسب ها به طور عجیبی سقوط كرد . این ماجرا آنقدر ادامه پیدا كرد كه تنها اسب لرد باقی ماند . لرد گلناروان تصمیم گرفت كه نامه ای به كشتی دانكن بنویسد و كمک بخواهد . در این هنگام آیرتن یكی از مسافران به او شلیک كرد و زخمی اش نمود و گریخت . پیش از فرار كردن فریاد زد :« منم ،بن جویس آیرتن Ayrton)) ». او زندانی فراری محکوم به اعمال شاقّه بود . سرانجام آن ها مجبور شدند كه همگی به طرف خلیج توفولد بروند . پنج ـ شش روز طول كشید ؛اما از كشتی دانكن خبری نبود . با كشتی دیگری به راه خود ادامه دادند . كشتی در اثر بی لیاقتی ناخدایش به صخره ای خورد و در ساحلی ناشناخته متوقف شد . سكنه ی آن، اسیر افراد مسلح قبیله ای شدند . رئیس قبیله بومیان می خواست زنان را تصاحب كند ؛ولی لرد با اسلحه اش او را كشت . به جز روبرت و پاگانل بقیه زندانی شدند . آن دو توانستند دوستان خود را فراری دهند . بومیان با دو قایق آن ها را تعقیب كردند . در همان نزدیكی كشتی دانكن به طور معجزه آسایی به طرفشان می آمد . افراد لرد گلناروان به كمكشان آمدند و بومیان گریختند . توم اوستین ، آیرتن را در كشتی زندانی كرده بود . شب بعد مری و روبرت صدای كمک کسی را شنیدند .صدا صدای پدرشان بود .فردای آن روز قایقی به دریا انداختند و به طرف ساحل رفتند . كاپیتان گرانت و ملوانان آن جا بودند .همگی از خوش حالی در پوست خود نمی گنجیدند. مری و روبرت با دیدن پدرشان اشک در چشمانشان حلقه زد . آیرتن را در آن جزیره رها کردند تا کیفر گناهانش را در تنهایی باز پس بدهد . پس از چند روز دریانوردی و خاک پیمایی  به كشورشان رسیدند و مردم از آن ها استقبال كردند . پروفسور پاگانل با مری ازدواج كرد و روبرت با تعلیمات او ملوانی ماهر شد . *****این کتاب ، یکی از هیجان انگیزترین و منسجم ترین رمان های ژول ورن است و به سبب شیوه ی کاملی که در توصیف روحیات و خصایل دو شخصیت اصلی آن ، یعنی پاگانل و آیرتن به کار رفته است ،دارای ارزش ادبی نیز هست . وصف فضای محیط بر حوادث ،نشان دهنده ی حال و هوای آن زمان و به ویژه درباره ی استرالیا است ؛ زیرا این جزیره در چشم کاشفان و مهاجران اروپایی قرن نوزدهم هنوز هم با جاذبه ی سرزمینی بکر و خشونت آمیز جلوه می کرد .ژول ورن با همکاری دنری (Dennery) از روی این رمان ، نمایش نامه ای نوشت که در 1877 به روی صحنه رفت .جواب سوال را از این جا بیابید! دیگر کارهای آقای خلیلی در تبیان:دخترانی دیوانه رویاهایشان هر روز، بیگانه تر از دیروز دختردوست ترین پدر دنیا مروارید شوم محمد خلیلی(گلپایگانی) – بخش ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 221]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن