واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: خاطرات تنها خبرنگاری که از میان داعشی ها بازگشت
نویسنده آلمانی که از فرصتی نادر برای بازدید از سرزمین های تحت اشغال گروه تروریستی داعش برخوردار شده بود، گفت این گروه بی رحم تر و سخت جان تر از آن چیزی است که او تصور می کرد. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، یورگن تودنهوفر پس از بازدید از شهر رقه سوریه، مقر اصلی داعش، از آنجا به شهر موصل عراق که تحت کنترل همین گروه است رفت و 6 روز آنجا بود.
تودنهوفر به بی بی سی گفت که پیروان داعش انگیزه بسیاری دارند و از رفتار بی رحمانه گروه حمایت می کنند.
به گفته او ، پراکندگی تروریست های داعش سبب می شود که هدف گیری آنها از آسمان دشوار باشد.
بر اساس این گزارش، تودنهوفر که پیشتر سیاستمدار بوده، تنها خبرنگار خارجی است که به اعماق سرزمین های داعش سفر کرده و بازگشته است. با توجه به بریده شدن سر چند شهروند غربی به دست عناصر داعش، او با پذیرش خطراتی هولناک چنین کرده است.
برداشتهای تند داعش از اسلام
این نویسنده آلمانی در موصل که در ماه ژوئن به سرعت به اشغال داعش درآمد، شاهد بود که این گروه چگونه برداشت تند خود را از اسلام اجرا می کند.
از جمله شاهد پوسترهایی در این شهر بود که به مردان نشان می داد در چه حالت هایی نماز بخوانند و به زنان دستور می داد چطور خود را بپوشانند.
به عنوان نمونه آنها نباید لباس هایی بپوشند که به گفته آنان "به لباس هایی که زنان و مردان کافر تن می کنند شباهت داشته باشد."
او می گوید که پشت ویترین یک کتابفروشی جزوه ها و کتاب های قطوری درباره احکام اسلامی از جمله چگونگی رفتار با برده ها به نمایش گذاشته شده بود.
او کودکانی را دید که برای "خلیفه" سلاح به دست گرفته بودند و با نیروهایی که از سراسر جهان از جمله بریتانیا، آمریکا، سوئد و ترینیداد و توباگو اجیر شده بودند برخورد کرد.
حکومت رعب و وحشت
تودنهوفر گفت او از اشتیاق آنها به بی رحمی و همچنین آرزوی آنها برای "پاکسازی مذهبی" و جهان گشایی متحیر شده است.
او گفت: "در آنها اشتیاقی هست که من پیشتر هرگز در هیچ منطقه جنگی ندیده بودم." "پر از اعتماد هستند، اطمینان فوق العاده ای به خود دارند. در آغاز سال، کمتر کسی داعش را می شناخت، اما اکنون ناحیه ای به وسعت انگلیس را اشغال کرده اند. " نیروهایی از سراسر جهان از جمله انگلیس ، آمریکا، سوئد و ترینیداد و توباگو اجیر شده بودند.
یورگن تودنهوفر و پسرش که فیلمبردار او بود، با مجوزی که ایمنی آنها را تامین می کرد سفر می کردند.
تصاویر آنها گروهی را نشان می دهد که سخت مشغول برقرار کردن یک نظام اداری است و از تهدید حملات هوایی ائتلاف به سرکردگی آمریکا خیلی آشفته نشده است.
تودنهوفر می گوید: "برداشت من این بود که این گروه می خواهد، نشان دهد که یک دولت اسلامی کارآمد است."
او می گوید که زندگی تحت حاکمیت داعش در ظاهر عادی تر از آن است که او انتظار داشت اما همه مسیحیان و شیعیان موصل قبل از ورود داعش از ترس گریخته بودند.
آنها اکنون نظام دادگستری خود را برپا کرده اند و پرچم داعش در دادگاه ها دیده می شود. پلیس داعش هم بر اجرای شریعت نظارت می کند هرچند رئیس پلیس محلی به او گفت که دیگر مجبور نیست مجازات های خشن اعمال کند.
به گفته یورگن تودنهوفر او به چشم خود دیده که ترس یک عامل بازدارنده خیلی قوی است.
آنچه بیش از مشاهداتش برای او مایه تشویش است محاوره هایی بود که با پیکارجویانی که او را همراهی می کردند داشت.
او گفت به جنگجویان یادآوری کرده که بیشتر سوره های قرآن با "به نام خداوند بخشنده مهربان" شروع می شود.
از آنها پرسیدم: "پس کجاست بخشایش؟ هیچ وقت پاسخ درستی نگرفتم."
تودنهوفر می گوید که موصل اکنون تحت کنترل چند هزار سرباز داعش است. اما او می گوید که هدف گرفتن آنها مشکل شده است،زیرا در سراسر شهر پراکنده شده اند و دیگر در کاروان ها سفر نمی کنند.
آنها بی رحم ترین و خطرناک ترین دشمنی هستند که تابحال در زندگی ام دیده ام.
این نویسنده معتقد است که داعش در بخش هایی که در عراق کنترل می کند قوی تر از سوریه است. برای مثال در شهر رقه سوریه که مقر گروه است دولت بشار اسد هنوز حقوق کارمندان دولت را می دهد.
یورگن تودنهوفر بعد از بازگشت به مونیخ به بی بی سی گفت: "آنها بی رحم ترین و خطرناک ترین دشمنی هستند که تاکنون در زندگی ام دیده ام."
او گفت: "بعید می دانم کسی باشد که شانسی واقعی برای متوقف کردن آنها داشته باشد. فقط اعراب می توانند داعش را متوقف کنند. من با بدبینی زیاد آنجا را ترک کردم."
تودنهوفر از طریق یک جهادی آلمانی موفق به گرفتن مجوزی از "دفتر خلیفه" شد که در چند مورد سبب حفاظت از آنها شد، اما می گوید: "در مقاطعی نگران بودم که نظرشان عوض شود."
او در پایان به علت این نگرانی که داعش ممکن است تغییر عقیده دهد و او و پسرش را گروگان بگیرد، از مرز ترکیه به این کشور گریخت.
او گفت: "مجبور شدیم هزار متر را با همه کیف ها و وسایلی که همراه داشتیم بدویم."
"وقتی رسیدیم احساس شادمانی عجیبی داشتم. آن موقع بود که فهمیدم چقدر بار روی شانه هایم دارم. به خانواده ام زنگ زدم و آن موقع بود که تشخیص دادم کاری کرده ام که خیلی هم آسان نبود."
چهار شنبه ۳ دی ۱۳۹۳ - ۲۱:۰۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبکه خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]