تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس به خدا توكل كند، دشوارى ها براى او آسان مى شود و اسباب برايش فراهم مى گردد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819974054




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

-راهپیمایی علیه اسلامی شدن غرب


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح چهارشنبه راهپیمایی علیه اسلامی شدن غرب روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «چه کسانی نمی‌خواهند تحریم لغو شود؟»،«هزینه حمایت غرب از تکفیری ها»،«بحران سوریه و ضرورت تقویت جبهه دیپلماتیک محور مقاومت»،«افغانستان- نگاه سوم»،«از اصل موضوع منحرف نشویم»،«مخاطرات امنیتی اینترنت غیرملی»،«راهپیمایی علیه اسلامی شدن غرب»،«قدردانی دیک‌چنی!»،«نسخه روسی رکود تورمی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
 

کیهان:چه کسانی نمی خواهند تحریم لغو شود؟ «چه کسانی نمی خواهند تحریم لغو شود؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید؛فقط «وارطان» مسیحی نبود که می گفت 3 بار به زیارت امام حسین علیه السلام در کربلا رفته است. حالا «رزکی جوقی» ایزدی مذهب هم برای زیارت به کربلا آمده است. وارطان را 5 سال پیش- یکی دو شب مانده به عاشورای حسینی در سال 1388- همه در قالب تلویزیون دیدند که پای دیگ نذری ایستاده بود و می گریست. آمده بود کمک کند. می گفت تا آن روز 3 بار به زیارت کربلا رفته. می گفت من حسین(ع) را دوست دارم. می گفت و می گریست برای حضرت قتیل العبرات و اسیرالکربات. 5 سال بعد «رزکی جوقی» (ابواشجان) کُرد و ایزدی مذهب، پای به حرم کربلا گذاشته است. تابلویی بر سر دست دارد. «من ایزدی هستم. جانم فدایت حسین». می گوید «اینجا آمده ام تا در مصیبت شهادت سرور بشریت شریک شوم. امام علی می گوید مردم یا برادر دینی تو هستند یا شریک تو در خلقت. ایزدی های موصل مانند شیعیان و سنی ها زیر حملات تروریست های داعش هستند. دختران و زنان ما قربانیان اصلی تروریست ها هستند که به بردگی گرفته می شوند و ظالمانه ترین جنایت ها را برآنها روا می دارند. آیت الله سیستانی گفت شما به گردن ما حق دارید و ما هیچ گاه شما را فراموش نمی کنیم». حالا کلیمی و مسیحی و مسلمان شیعه و سنی زیر خیمه محبت سالار آزادگان به هم رسیده اند. معرفت و حریت، آنان و همه آزادگان را به هم می رساند. بد نهادی و بد دینی اما- مسلمان شیعه و سنی باشی یا مسیحی و یهودی- بد دردی است. بد دین ها همان ها هستند که برحسب ظاهر در اردوگاه امیر مؤمنان(ع) بودند اما بارها با سرزنش حضرت مواجه شدند. «اما دینُ یجمعکم و لا حمیهًْ تُحِمشُکم... آیا دینی نیست که شما را گرد هم آورد. آیا غیرتی نیست که شما را به خشم وادارد و برای هجوم دشمن به حرکت درآورد؟ میان شما فریاد زنان می ایستم اما صدایم را نمی شنوید و اطاعت نمی کنید تا آنگاه که حوادث، عواقب وخیم خود را نشان می دهد...» (خطبه 39 نهج البلاغه). آن مرد ایزدی مذهب که طعم تلخ ناامنی و شرارت جنایتکاران را چشیده، می فهمد که باید به امیرمؤمنان و سیدالشهدا(علیهماالسلام) پناه آورد اما جماعتی که از صدقه سر انقلاب و جمهوری اسلامی آسایش و امنیت دارند، چگونه توانستند به باور عمیق و از جان دوست تر یک ملت بزرگ در عاشورای سال 88 پنجه بیاندازند و عواطف آنان را جریحه دار کنند؟ و آن کس که همین وحشی های مدرن را «مردمان خداجو» نامید، از کدام قوم و قبیله بود که اسباب سرشکستگی و لعنت دنیا و آخرت را به جان خرید؟ آیا طراحان اصلی آن جنایت بزرگ بنا نداشتند شبیه فتنه داعش و جبهه النصره و جیش الحر (ارتش آزاد) را در ایران تدارک کنند. پس سران داخلی فتنه چرا تا آخر خط را با سیاستگذاران خارجی رفتند؟ اگر «رزکی جوقی» ایزدی مذهب با تابلوی «جانم فدایت حسین» آمده، در مقابل جماعتی هم هستند که بخواهند از این دریای خروشان محبت آزرده خاطر شوند و بخواهند آن را پنهان سازند. اگر مسلمان و مسیحی و کلیمی و ایزدی نبودند، روزنامه نگار و خبرنگار که بودند. دیدند 20 میلیون انسان با انواع ملیت ها و مذاهب از دور و نزدیک، به جنایتکاران داعش دهن کجی کرده و خود را به قرارگاه دل های بی قرار رسانده اند. آیا عبور 20 میلیون نفر از کنار تهدیدها و حضور در کنار مرقد بزرگ مردی که نماد والاترین جاذبه ها و دافعه های بشری است، یک رویداد مهم محسوب نمی شد که جایی در تصاویر صفحه اول برخی روزنامه ها و سایت های شبه ایرانی پیدا نکرد؟! آنها درست مانند BBC و VOA از سر کینه با ماجرا روبرو شدند. این مطابقت رفتاری تام و تمام از کجا می آید؟ «گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست- در و دیوار شهادت بدهد کاری هست». آیا اربعین 20 میلیونی همان کار 9 دی چند ده میلیونی را با این جماعت می کند و آیا اگر برای ملت ها و ملت ایران یک فرصت بزرگ به شمار می رود، برای این طایفه یک تهدید بزرگ محسوب می شود؟! این تعبیر تکان دهنده از امیر مؤمنان است که «هرکس معروف را نیک و منکر را زشت نشمارد، چنان وارونه می گردد که اسفل او اعلای او و اعلای او اسفل وی می شود» (کلمه قصار/ 375 نهج البلاغه)؛ به تعبیری رذیلت هایش رو می آید و برجستگی پیدا می کند و فضیلت در او به زیر کشیده می شود. چنین جماعتی تاب بیعت با علی و حسین(علیهماالسلام) را ندارند اما حاضرند با دست و پای بوزینه ها در اردوگاه اموی بیعت کنند. حاضرند لعنت یک ملت را در روز 9 دی به جان بخرند اما نازک تر از گل به آمریکا و انگلیس و اسرائیل و گروهک های نفاق نگویند. حاضرند با توهین کنندگان به امام و ولایت فقیه هم پیاله شوند و هیزم کش آشوب باشند اما زمزمه در خلوت را به جلوت نیاورند که «تقلب دروغ بود و من باور ندارم در انتخابات تقلب شده است». درد این جماعت همان درد بی درمان یاران پیمان شکن امیرمؤمنان در سپاه جمل است که به عار هم جبهه گی ولید و مروان بن حکم تن دادند و مقابل حق ایستادند. کار به جایی می رسد که لس آنجلس تایمز مهر ماه 88 می نویسد «نمایندگان رهبران جنبش سبز در نشست مشترک با سران اپوزیسیون در اروپا گفتند تحریم ها باید تشدید شود اما نه به صورت تدریجی که مثل واکسن عمل کند بلکه باید فلج کند» و مجله تایم آذر 88 با اشاره به اینکه سبزها تهدید علیه نظام را فرصت برای خود می دانند، خبر می دهد «سبزها خواستار اعمال تحریم های جدی و مؤثر علیه ایران هستند.»! آنها متخصص تبدیل فرصت های بزرگ به تهدید هستند. سؤال مهمی در این میان وجود دارد. روزنامه ها و رسانه هایی که یکشنبه گذشته در صفحات اصلی خود اربعین 20 میلیونی را به تیغ سانسور سپردند و خودشان را به راه دیگر زدند، چگونه است که به طور متواتر عکس کلوزآپ- نمای نزدیک- برخی سیاسیون خاص را در صفحه اول خود جای می دهند؟ یعنی مثلاً شور و شعور 20 میلیونی اربعین حسینی، ارزش خبری ندارد و تصویر سخنران مراسم سومین یادبود امام جمعه فقید رفسنجان باید به جای آن بنشیند؟! آیا این نقابداران ژورنالیسم احترام ویژه ای برای نوه امام خمینی(ره) قائلند در حالی که همین چند هفته پیش وقتی مدیرکل مطبوعات داخلی دولت اصلاحات- حامی بهائیت و همکار فعلی گروهک های نفاق- گفت «اغلب اصلاح طلبان دیگر علاقه ای به آقای خمینی ندارند و باید با اصلاحات ساختاری، ولایت فقیه را حذف کرد» کوچک ترین اعتراضی نکردند؛ یا آن هنگام که پیش قراولان همین مطبوعات ادعا کردند خمینی به موزه تاریخ خواهد رفت، سکوت اختیار کردند؟ اگر ولایت فقیه ثمره و عصاره 70 سال مجاهدت بی نظیر امام بود، آیا جز این است که همین طایفه «بدمسلک» مجال هجمه و هتاکی علیه میراث بزرگ او را فراهم آوردند و به نیابت از جبهه استکبار نسبت به اسلام و انقلاب و رهبری عقده گشایی کردند؟! آنان را چه به احترام نسبت به نوه امام و حمله از زبان وی به «تازه از راه رسیده ها»؟! وقتی گزارش سقیفه را به امیرمؤمنان دادند، امام پرسید منطق قریش چه بود. گفتند «یاعلی قریش گفتند ما از درخت و شجره نبوّتیم»! امام فرمود «به شجره نبوت احتجاج می کنند اما میوه این درخت را که ما هستیم ضایع کردند». میوه درخت امام، ولایت فقیه و جمهوری اسلامی است و همین جماعت بی چشم و رو در حوزه رسانه و حزب، مجال بی سابقه ای برای دشمنان انقلاب فراهم کردند که هم به تصویر امام اهانت کنند، هم بر روی جمهوری اسلامی خط بکشند و تصریح کنند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» و هم «مرگ بر اصل ولایت فقیه بگویند تا معلوم شود مشکل آنها فراتر از شخص رهبر معظم انقلاب، اصل ولایت فقیه به عنوان عصاره و خلاصه و حقیقت و هویت مکتب امام خمینی(ره) است. اگر در این قطب بندی بزرگ و اصلی با جبهه نفاق و استکبار، چهره های سیاسی حرمت و اعتباری داشته باشند صرفاً آن جاست که به دفاع از امام و رهبری و ولایت فقیه و جمهوری اسلامی در برابر مهاجمان بی سر و پا قدعلم کنند. اما آنها که چنین دافعه های خط امامی در تراز ولایت و برائت عاشورایی داشته باشند، نزد بد مسلک های نقابدار ژورنالیسم محترم نخواهند بود. اینجاست که میانه ایستادن ناممکن می شود و باید از بین «اسلام و انقلاب» و «قاب رسانه های زرد سیاسی»، یکی را برگزید. نامت و عنوانت هر چه می خواهد باشد؛ آن روزنامه ها و سایت ها، تابلوی اردوگاهی هستند که با برترین ارزش ها و معرفت ها و محبت ها و باورهای یک ملت کینه توزانه و مغول وار مواجه شدند. نام و عنوان یا سابقه و سمت هیچ یک نمی تواند جای معرفت و نسبت اکنونی افراد با سر فصل های انقلاب اسلامی و خط امام را پر کند. اسامهًْ بن زید جوان بود و پیامبر (ص) او را بالاتر از برخی صحابه قدیمی، امیر لشکر جبهه اسلام کرد. در مقابل، برخی سابقه دارها بودند که تمکین نکردند و فتنه سقیفه را با برخی جدید الاسلام ها- و حتی به زور مسلمان شده ها- پدید آوردند. هیچ کس سابقه دارتر از ابلیس نبود که 6 هزار سال عبادت خدا را کرده بود اما چون آدم تازه به دوران رسیده(!) را دید، رگ حمیت و عصبیت و تکبر او چنان بالا آمد که حاضر شد لعنت الهی را الی الابد به جان بخرد. البته که دارندگان سابقه محترم و ارجمندترند اما همه حرمت آنها مشروط به حرمت داشتن اصول نزد آنان و ماندن در صراط مستقیم اسلام و انقلاب است. و سرانجام اینکه؛ بدمرام ها و بدمسلک ها بودند که گرا و آدرس تحریم ها را برای فلج کردن و آزار دادن ملت ایران به مستکبران دادند. رئیس جمهور محترم درست می گوید که کسانی ناراحت می شوند از اینکه تحریم ها برداشته شود. اما این جماعت اتفاقاً همان ها هستند- که البته به دروغ و از سر بی صداقتی- ادعا می کنند که حامی دولت و رئیس جمهور هستند و آقای روحانی با حمایت آنها توانسته رای بیاورد! آنها به اراده خود تا حضیض ورشکستگی و سرشکستگی در فتنه سال 88 فرو رفتند و اکنون می خواهند با گم کردن رد خود و ایجاد قطب بندی های دروغین، از موضع اتهام خارج شوند. آنان را باید همچنان خوار داشت، اگر که قصد ناامید کردن دشمن و برداشتن تحریم ها درمیان است. به راستی تحریم ها را همان ها وضع نکردند که داعشی ها را در دنیای سنی و سبزها را در مهد تشیع بسیج و حمایت کردند؟ اگر این چنین است- که هست- آیا نباید لبه دوم قیچی تحریم و دشمنی را شکست؟ آقای روحانی بسم الله! این تبرّا عین تولّای حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است. خراسان:بحران سوریه و ضرورت تقویت جبهه دیپلماتیک محور مقاومت «بحران سوریه و ضرورت تقویت جبهه دیپلماتیک محور مقاومت»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا قربانی است که در آن می خوانید؛دومین سفر رسمی وائل نادر حلقی، نخست وزیر سوریه در چند ماه اخیر به تهران که به فاصله اندکی از سفر وزیر امور خارجه این کشور (همزمان با سفر وزیر امور خارجه عراق) در چند هفته پیش صورت می گیرد، نشانه خوبی از ایجاد تحرک در دیپلماسی محور مقاومت اسلامی است. بااین همه به نظر می رسد هنوز فاصله قابل توجهی میان نقش دیپلماسی رسمی و آشکار با آنچه دیپلماسی پنهان در قبال محور مقاومت خوانده می شود، وجود دارد. جمهوری اسلامی ایران از آغاز بحران تروریسم در سوریه در حوزه دیپلماسی غیررسمی یا پنهان، نقش بی بدیلی ایفا کرده است و به خصوص کمک های مستشاری نظامی ایران به ارتش سوریه در ماه های اول بحران و آموزش و سازمان دهی تشکیلات دفاع وطنی (بسیج مردمی) برای مقابله با تروریست ها در سر پا ماندن محور مقاومت اسلامی و پیروزی های بعدی آن اهمیتی راهبردی داشته است. همزمان شدن اوج گیری بحران تروریسم در سوریه و سپس عراق با سال های پایانی دولت دهم و ادامه آن در یک سال و چند ماه گذشته از دولت یازدهم در ایران، که چه بسا از طرف کشورهای اصلی حامی تروریسم، به صورت حساب شده صورت گرفته است، باعث شد تا اشتغالات داخلی ایران به حواشی انتخابات ریاست جمهوری و دوران انتقال قدرت در کنار اولویت یافتن فراوان مذاکرات هسته ای که بخش عمده توان و ظرفیت دستگاه دیپلماسی ایران را به خود مشغول داشته است، آن گونه که باید از ظرفیت های دیپلماسی رسمی کشور برای حمایت از محور مقاومت استفاده نشود. به جز مسائل یادشده، وجود برخی ابهام های ناشی از اشتباهات دولت سوریه در چگونگی مواجهه با بحران هم در این مسئله دخیل شناخته می شود. اکنون و با آشکار شدن چهره واقعی دشمنان ملت و دولت سوریه و برطرف شدن ابهامات احتمالی در ضرورت حمایت همه جانبه دیپلماتیک از دولت سوریه و خطر بزرگی که از ناحیه تروریسم متوجه امنیت منطقه ای، بین المللی و حتی امنیت ملی جمهوری اسلامی است، تحرک بخشیدن مضاعف به دیپلماسی آشکار برای تقویت محور مقاومت در کنار تقویت و تداوم دیپلماسی پنهان ضرورتی انکارناپذیر است. با شکل گیری ائتلاف غربی ضد داعش (حتی اگر ائتلافی ظاهری و غیر مؤثر باشد) و با حمایت نسبتاً گسترده ای که از اقدام علیه تروریست ها در سوریه و عراق صورت گرفته و حتی حامیان رسمی داعش (به جز ترکیه) را هم به خود جلب کرده است، مقدمات تحرک دیپلماتیک به نفع محور مقاومت اسلامی فراهم تر از گذشته است. طبیعی است که این فرصت دیپلماتیک برای کشورهای غربی و عربی مخالف دولت بشار اسد برای بازسازی جبهه مخالفان کمتر افراطی و داخلی دولت سوریه هم فراهم است و اگر از سوی جمهوری اسلامی ایران به عنوان ستون خیمه مقاومت اسلامی، در تقویت جبهه دیپلماتیک دوستان واقعی مردم و دولت سوریه تعللی صورت گیرد، این فرصت طلایی از کف خواهد رفت و تداوم بحران و افزایش هزینه های آن غیرقابل پیش بینی است. آشکار شدن چهره واقعی تروریست های مخالف ملت ها و دولت های سوریه و عراق نزد افکار عمومی و دولت های مختلف جهان، زمینه را برای ایجاد ائتلافی دیپلماتیک برای تقویت محور مقاومت اسلامی در برابر تروریسم فراهم آورده است. اکنون علاوه بر روسیه، چین هم به عنوان یک قدرت مطرح جهانی برای حضور در این عرصه اظهار تمایل می کند و بعضی دولت های میانه رو عرب هم از ظرفیت بازگشت دوباره به جمع حامیان سوریه یا دست کم کاستن از فشارهای سیاسی بر دولت بشار اسد برخوردارند، ضمن اینکه حامیان اصلی تروریست ها مانند گذشته قادر به حمایت علنی از گروه هایی مانند داعش و النصره و دشمنی علنی با دولت سوریه نیستند. دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی حتی از تجربه، اعتبار و فرصت های روانی ایجادشده در حاشیه مذاکرات هسته ای هم می تواند برای تقویت رویکرد تحرک بیشتر دیپلماتیک به نفع محور مقاومت اسلامی استفاده کند، جبهه ای که اگر اهمیت آن از دیپلماسی هسته ای بیشتر نباشد (که به عقیده نگارنده بیشتر است)، قطعاً به همان اندازه مهم است؛ بنابراین به همان اندازه ضرورت توجه و تحرک دارد و چشم انداز پیروزی در این جبهه چه بسا روشن تر است. رسالت:هزینه حمایت غرب از تکفیری ها «هزینه حمایت غرب از تکفیری ها»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن می خوانید؛
حادثه گروگانگیری در سیدنی به همان سرعتی که آغاز شد،پایان یافت! متاسفانه در این حادثه دو گروگان کشته و 4 گروگان دیگر و یک افسر پلیس استرالیا زخمی شدند. فرد گروگانگیر نیز پس از چند ساعت جنجال آفرینی در کافه مارتین شهر سیدنی فرجامی جز مرگ نداشت. با این وجود در خصوص کلیت وقوع این حادثه و رویکرد رسمی و رسانه ای غرب نسبت به این مسئله نکاتی وجود دارد که نمی توان به سادگی از کنار آنها گذشت: 1- نوع مواجهه اکثر رسانه های غربی در مواجهه با این ماجرا، " توصیفی-تحلیلی" بوده است. در توصیف پدیده مذکور، رسانه های غربی قرائت واحدی نداشتند! " انگیزه گروگان"،" تعداد گروگانها"،" درخواستهای واقعی فرد گروگانگیر"،" وضعیت سلامت گروگانها"و ....در هر یک از اخبار به گونه ای متفاوت ذکر می شد. تعداد گروگانها در رسانه ها از 13 تا 50 نفر ذکر می شد! همچنین تا ساعاتی پس از آغاز گروگانگیری، رسانه های غربی در محاسبه تعداد گروگانگیرها نیز تردید داشتند! برخی رسانه ها از حضور " مهاجمین" و برخی دیگر از حضور یک " گروگانگیر" سخن به میان آوردند. با وجود این همه اختلاف در " توصیف حداقلی صحنه گروگانگیری"،همه
رسانه های غربی در " مقدمه چینی" و " موخره سازی" برای این حادثه رویکرد همسانی داشته اند! به عبارت بهتر، در ماجرای گروگانگیری سیدنی ما با " تکثر توصیفی" و" وحدت تحلیلی" رسانه های غربی در مواجهه با موضوع رو به رو هستیم. ترکیب این کثرت و وحدت بسیار معنادار است. رسانه های غربی در مقدمه و موخره گزارشهای خود ،ماجرای گروگانگیری سیدنی را به " مبارزه غرب با داعش"! مرتبط ساختند. مبارزه ای که در اصل و فرع آن تردید زیادی وجود دارد. شبکه سی ان ان از همان ساعات ابتدایی گروگانگیری، ماجرای کافه مارتین را معلول حضور استرالیا در ائتلاف آمریکا علیه داعش دانست. در اکثر گزارشهایی که از حادثه تهیه و تنظیم می شد، توصیف حداقلی و پراکنده از ماجرا، در لابه لای پاراگرافهای طولانی گزارشگران در خصوص " تهدید داعش برای غرب" مفقود گردید. به عبارت بهتر، این بار به جای آنکه " توصیف صحنه" به " تحلیل رسانه های غربی" جهت دهد، این " تحلیل رسانه های غربی" بود که به " توصیف صحنه" جهت داده بود.با این همه پس از پایان ماجرا،پلیس استرالیا تاکید کرد مردی که 17 نفر را در یک رستوران به گروگان گرفته بود، به تنهایی دست به این کار زده و این موضوع اقدامی فردی بوده است. همین جمله برای زیر سئوال قرار دادن اکثر تحلیلها و گزارشهای منتشر شده از سوی رسانه های غربی کافی به نظر می رسد! 2- ایرانی الاصل بودن گروگانگیر کشته شده ، هجمه هایی را از سوی رسانه های غربی متوجه کشورمان ساخته است.به عبارت بهتر، خط تحلیلی رسانه های غربی در عرض کمتر از 24 ساعت از پایه و اساس جا به جا شده و در عوض " مظلوم نمایی غرب در مبارزه ساختگی با داعش"بر روی " نقش یک ایرانی در ماجرای گروگانگیری" متمرکز شده است! مرضیه افخم سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان ضمن محکوم کردن صریح حادثه گروگانگیری استرالیا و مغایرت این اقدام با آموزه های دین اسلام می گوید :
"من از انتشار اخبار غیردقیق و ناقص در مورد این پناهنده ایرانی تعجب می کنم.سوابق و شرایط روحی - روانی این فرد که نزدیک به دو دهه قبل به استرالیا پناهنده شده، مکرراً با مقامات استرالیا مطرح شده است و وضعیت وی برای مسئولین ذیربط آن کشور کاملا روشن بوده است." جالب توجه اینکه فرد مذکور یک " پناهنده" بوده است.بدیهی است زمانی که فردی به عنوان یک " پناهنده سیاسی" یا " اجتماعی" وارد کشوری دیگر می شود، از سوی دستگاههای امنیتی و سیاسی آن کشور مقصد مورد نظارت و حمایت قرار می گیرد." پذیرش پناهندگی یک فرد" برای کشور متبوع وی ( کشوری که به آن پناهنده شده است) مسئولیتهایی را ایجاد می کند. برخی از حداقلی ترین این مسئولیتها، تفهیم حقوق شهروندی ، قوانین اجتماعی،قوانین سیاسی،قوانین کار وقوانین مدنی، قوانین قضائی و آیین دادرسی و از همه مهم تر هنجارها و خطوط قرمز امنیتی آن کشور است. بهتر است قبل از اینکه چنین موضوعی را بیشتر مورد واکاوی قرار دهیم به اظهارات"تونی ابوت" نخست وزیر استرالیا در خصوص فرد گروگانگیر توجه کنیم : " چیزی که ما می دانیم این است که عامل این حمله برای مقامات کشورهای مشترک المنافع شناخته شده بود، سابقه ای طولانی در خصوص جرایم خشن داشت و در دام افراط گرایی و بی ثباتی ذهنی بود. می دانیم که وی نامه هایی توهین آمیز برای خانواده های سربازان کشته شده استرالیایی که در افغانستان کشته شده بودند، ارسال می کرد و در این خصوص این توهین ها نیز محکوم شده بود. همچنین برخی مسائل افراط گرایانه را نیز در اینترنت پست می کرد.وی همزمان با محاصره محل، تلاش کرد تا با اقدامات نمادین، کار خود را با داعش همخوان کند. " سئوال اصلی اینجاست که چرا مقامات استرالیایی با وجود آگاهی نسبت به وضعیت وخیم روحی-روانی و همچنین وجود انگیزه های خطرناک ضد امنیتی در ذهن او، تا کنون اقدامی در مهار وی صورت نداده بودند؟ سئوالی که پاسخدهی به آن شاه کلید تحلیل بازی مارپله پیچیده غرب و داعش محسوب می شود. 3-صریح ترین برداشتی که می توان از سخنان نخست وزیر استرالیا داشت، " خطرناک بودن" فردی است که با انگیزه های نامشخص دست به این جنایت زده است. با این حال سئوال اصلی اینجاست که چرا دستگاههای امنیتی استرالیا و کشورهای غربی طی دو دهه اخیر چنین افراد خطرناکی را مورد حمایت و پشتیبانی خود قرار داده بودند؟ چرا مقامات سیاسی و امنیتی اروپا تنها طی یکسال اخیر و پس از ناتوانی در مدیریت بخشی از گروه داعش نسبت به وجود گروههای افراطی در کشورهایشان ابراز نگرانی می کنند؟حمایت از گروههای افراطی طی دهه های
اخیر از اصلی ترین سیاستهای غرب بوده است. مطابق آنچه نخست وزیر استرالیا اذعان کرده است،فرد مذکور نیز پیش زمینه لازم جهت ارتکاب چنین عملیاتی را داشته است. در چنین شرایطی رفت و آمد آزادانه این فرد و آزاد شدنهای مکرر وی از زندانهای استرالیا مسئولیت قضائی و امنیتی سنگینی را متوجه مسببان آزادی وی می داند! بسیاری از گروههای راستگرای افراطی و ملی گرای غربی و همچنین گروههای دارای تفکر تکفیری نیز زمینه فکری و روانی ارتکاب چنین جنایاتی را دارند. افرادی که نهادهای امنیتی غرب در مصالحه با آنها به شدت قصور کرده و حتی در موارد متعدد از آنها حمایت به عمل آوردند، مانند حمایتی که کشورهای غربی و همراهان ایالات متحده آمریکا مانند استرالیا و کانادا از تشکیل گروه تروریستی داعش به عمل آورند. اعتراف اخیر هیلاری کلینتون در خصوص حمایت غرب از تشکیل گروه تروریستی داعش شاهدی گویا بر این مدعاست. آثار روحی، روانی و امنیتی این گروگانگیری و تلفات دوسویه آن، کمترین هزینه حمایت غرب از گروههای تکفیری طی سالهای متمادی محسوب می شود. قدس:افغانستان- نگاه سوم «افغانستان- نگاه سوم»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم پیرمحمد ملازهی است که در آن می خوانید؛دو نگاه در ارتباط با صلح و ثبات در افغانستان وجود دارد. نگاهی که صلح در این کشور را درون زا می داند و بر این باور است که افغانها از طریق کاهش تضادهای سیاسی- حزبی و قومی-مذهبی می توانند صلح را به کشورشان بازگردانند ... و از این طریق راه توسعه پایدار را هموار کنند و نگاهی که اساسا جنگ و صلح در افغانستان را برون زا ارزیابی می کند و و بر این باور تأکید دارد که چون ریشه های ناامنی در خارج از کشور قرار دارد، باید اول به سراغ آنها رفت و از این طریق صلح را در کشور برقرار کرد. با توجه به همین برداشت بوده است که تحولات داخلی افغانستان تحت تأثیر آن جهت داده می شده است. این دو نگاه را به صورت روشن تری حامد کرزی رئیس جمهور سابق و محمد اشرف غنی رئیس جمهور کنونی افغانستان نمایندگی کرده و می کنند. از این دو نگاه در واقع دو استراتژی بیرون کشیده می شود. در نگاه برون زا، همه گناهان به گردن دستگاه امنیتی ارتش پاکستان موسوم به «آی اس آی» انداخته می شود و حامد کرزی استراتژی خود را بر مبنای آن قرار داده بود که به صورت خلاصه می توان از آن با نام استراتژی تقابل یاد کرد. در راستای استراتژی تقابل حامد کرزی بود که نزدیکی با هندوستان رقیب منطقه ای پاکستان مورد توجه قرار گرفت و حتی نوعی مقابله به مثل مطرح شد. بدین معنا که در مقابل حمایت پاکستان از مخالفان مسلح دولت افغانستان شامل شورای کویته به رهبری ملا محمد عمر و شبکه حقانی به سرپرستی «حقانی» و حزب اسلامی به ریاست گلبدین حکمتیار، دستگاه های امنیتی افغانستان و هندوستان از مخالفان پاکستان شامل گروه وقم محور و یا رادیکالهای اسلامی حمایت کنند. بارزترین تبلور عینی این تلقی حمایت از آن بخش از تحریک طالبان پاکستان بود که تحت رهبری ملافضل ا... قرار دارند و پاکستان ادعا می کند در مناطق مرزی افغانستان همجوار با منطقه قبایلی پاکستان، بویژه ایالتهای "کنر" و "خوست" مستقر شده اند. اما تجربه ثابت کرد که واکنش پاکستان در مقابل استراتژی تقابلی حامد کرزی شدید است و نه تنها به صلح در افغانستان هیچ کمکی نکرد، بلکه باعث تقویت بیش از پیش طالبان و شبکه حقانی شده است. ظاهر محمد اشرف غنی رئیس جمهور جدید افغانستان در نگاهی آسیب شناسانه به استراتژی تقابلی دوره سیزده ساله حامد کرزی، شیوه و استراتژی متفاوتی را در دستور کار قرار داده است که می توان آن را استراتژی تعاملی نامید. در این استراتژی قرار است افغانستان با پاکستان وارد نوعی تعامل سازنده شود و دو کشور همکاری با هم با پدیده افراط گرایی و تروریسم با ماهیت ایدئولوژیک مبارزه کنند. درباره اینکه چنین استراتژی تا چه اندازه در عمل پاسخ مناسب بیابد، خیلی زود است که دست به قضاوت زد، ولی در هر حال این واقعیت وجود دارد که رئیس جمهور جدید افغانستان بر این باور است که می توان از طریق تعامل با پاکستان، صلح و ثبات را به کشورش بازگرداند و گروه های مسلح مخالف دولت را به پای میز مذاکره بکشاند و با دادن امتیاز و شریک سازی آنها در قدرت، به جنگ در کشورش پایان دهد. گسترش دولت وحدت ملی ترکیبی اشرف غنی و دکتر عبدا... در این نگاه از چنین ظرفیتی برخوردار است که طالبان، شبکه حقانی و حزب اسلامی حکمتیار را از طریق تعامل با پاکستان قانع کند که به روند مصالحه ملی بپیوندند. در همین برداشت بود که اشرف غنی در اولین سفرهای خارجی اش به عربستان سعودی، چین و پاکستان سفر کرد و از طالبان، به نام مخالفان سیاسی یاد کرد. اما تشدید حملات انتحاری و گسترش ناامنی در افغانستان به وسیله طالبان و شبکه حقانی، استراتژی تعاملی اشرف غنی را با آینده ای مبهم روبرو کرده است. طالبان اعلام کرده اند که تا یک سرباز آمریکایی در افغانستان باقی مانده باشد دست از به قول خودشان جهاد برنمی دارند و این برای اشرف غنی که در دومین روز به قدرت رسیدنش معاهده امنیتی با آمریکا را امضا کرد، بنا بر قاعده نمی تواند قابل قبول باشد. بنابراین پرسش اصلی همچنان این خواهد بود که چه نگاهی باید داشت و چگونه می توان صلح را به افغانستان باز گرداند. در همین راستاست که نگاه سومی را می توان مطرح کرد و گفت، ریشه های جنگ و بحران امنیتی در افغانستان نه فقط داخلی و نه فقط خارجی، بلکه ترکیبی از سه سطح رقابتهاست. سطح داخلی بین قومیتهای پشتون و اقوام غیر پشتون با محوریت تاجیکهاست، سطح منطقه ای بین همسایگان دور و نزدیک افغانستان و سطح بین المللی و منابع جهانی قدرت و به طور مشخص تر در شرایط کنونی آمریکا و ناتو از یک سو و چین و روسیه از سوی دیگر تعریف می شود. در این نگاه سوم لازمه بازگرداندن صلح به افغانستان و گشودن راه توسعه در گرو تعامل مثبت و سازنده در هر سه این سطوح رقابت آمیز بر سر قدرت و نفوذ است و راه حل دیگری وجود ندارد. سیاست روز:از اصل موضوع منحرف نشویم «از اصل موضوع منحرف نشویم»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید؛اتفاقات و حوادثی که در چند روز گذشته افکار عمومی دنیا را به سوی خود جلب کرده، ارتباط تنگاتنگی با رسوایی های حقوق بشری در آمریکا و همچنین شکست های سنگین داعش و تروریست های تکفیری در عراق و سوریه دارد. البته موضوع و نکته مهم دیگری هم وجود دارد که قطعاً این موضوع از اهمیت ویژه ای برخوردار است و آن لشکر ۲۰ میلیونی امام حسین(ع) در روز اربعین سید و سالار شهیدان در کربلا بود. در همایش بزرگ اربعین، اسلام ناب محمدی(ص) به خوبی نشان داده شد و افکار عمومی جهان را هم به خود معطوف کرد، به گونه ای که حتی رسانه های غربی هم مجبور به اعتراف به همبستگی میان مسلمانان به ویژه شیعیان شدند. با برگزاری کنگره بزرگ اربعین حسینی(ع)، ثابت شد علاوه براین که اسلام ناب محمدی(ص) و واقعی چه نوع اسلامی است، اقتدار و توانمندی مسلمانان هم به رخ دشمنان کشیده شد. اربعین ۱۴۳۶ قمری نشان داد که مسلمانان و حتی دیگر پیروان ادیان الهی که آزادی خواه هستند، ظرفیت بسیار زیادی را در خود دارند تا بتوانند توطئه ها و دشمنی ها را سرکوب کنند. همایش بزرگ کربلا با نمایش و رزمایش ارتش ۲۰ میلیونی حسین(ع) چند پیام روشن و قاطع داشت.
نخستین پیام این اقتدار، به رژیم صهیونیستی و آمریکا بود. آنها همواره بر روی تفرقه میان مسلمانان فعالیت می کنند و سعی دارند تا با ایجاد اختلاف درون جهان اسلام، مسلمانان را به درگیری های درونی مشغول سازند. این رزمایش اقتدار، باعث شد تا آمریکا و اسرائیل متوجه شوند که چنین سیاستی شکست خورده است. دومین پیام همایش اربعین حسینی به گروه های تکفیری و تروریستی بود. این گروه ها مدتی است با اقدامات و جنایات خود همان سیاستی را پیگیری می کنند که آمریکا و رژیم صهیونیستی در پی آن هستند. مردمی که در اربعین حسینی(ع) حضور یافته بودند، همچون مولای خود فریاد زدند «هیهات من الذله»، آنها آمادگی خود را برای مقابله با گروه های تکفیری که از سوی آمریکا و سران کشورهای مرتجع عربی حمایت می شوند، اعلام کردند. از این پس اضمحلال چنین گروه هایی در منطقه تسریع خواهد شد. دیپلماسی عمومی در این تجمع میلیونی به خوبی نمایان شد. این فرصتی طلایی است تا بتوان از آن برای گسترش اسلام ناب محمدی(ص) بهره برد. بازتاب های این رزمایش حسینی(ع) همچنان در رسانه ها و افکار عمومی جهان نمود دارد. چنین اتفاق بزرگی برای دشمنان اسلام بسیار گران تمام شد. برای خنثی سازی آن باید دست به کار می شدند و برای این که خط رسانه ای منطقه ای و بین المللی از ریل خارج شود، باید یک سناریو و سوژه پیاده می شد.
گروگانگیری در استرالیا آن هم از سوی یک ایرانی که وضعیت اجتماعی و روانی او روشن و مشخص است، برنامه ای بود تا بتواند، رسانه های دنیا را از آن عظمت اربعین حسینی(ع) منحرف سازد. در حالی که در میان گروه جنایتکار و تروریستی داعش از ملیت های گوناگون منطقه ای ، اروپایی و آمریکا به وفور دیده می شود، اما تاکنون از ایران در میان آنها فردی دیده نشده است. به همین خاطر «هارون مونس» تبعه استرالیایی ایرانی تبار مهره ای برای اجرای سناریوی تازه غرب می شود. این اقدام از یک سو برای پیاده کردن این هدف اجرا شد که نشان دهد فردی ایرانی جزو گروه های تروریستی تکفیری است و از سوی دیگر پروژه ایران هراسی همچنان در دستور کار قرار داشته باشد. موضوع دیگر جنایات و شکنجه هایی است که پرونده آن چند روز پیش از سوی نمایندگان مجلس آمریکا منتشر شد. در این پرونده ۷ هزار صفحه ای به شکنجه های وحشتناک سازمان «سیا» درخاک آمریکا و در دیگر کشورها اشاره شده است. این اتفاق برای آمریکایی ها یک رسوایی بزرگ تلقی می شود. در کنار این افتضاح اعتراضات گسترده مردم آمریکا نسبت به رفتار پلیس این کشور با سیاه پوستان یک چالش جدی اجتماعی را در آمریکا رقم زده است. افکار عمومی جهان نسبت به این تحولات در آمریکا واکنش هایی از خود نشان دادند و رسانه های جهان هم به این موضوع پرداختند. آمریکا برای کم کردن فشارها و بازتاب های جنایات سیا و اقدامات ضدحقوق بشری این کشور و همچنین تحت الشعاع قرار دادن اقتدار اربعین حسینی، سناریوی هارون مونس را پیاده کرد. اکنون رسانه های منطقه ای و غربی سوژه ای یافته اند که با پرداختن به آن، موضوعات مهم و اصلی به حاشیه رانده شود. رسانه های مستقل به ویژه رسانه های داخلی و از همه مهمتر رسانه ملی با اقدامات رسانه ای و مطبوعاتی خود علاوه بر این که فریب این سناریو را نباید بخورند، با پرداختن هر چه بیشتر به موضوع گردهمایی بزرگ اربعین در کربلا و همچنین جنایات سیا و اعتراضات گسترده مردم آمریکا به اقدامات نژادپرستانه دولت حاکم این کشور، این توطئه و سناریو را خنثی سازند. وطن امروز:مخاطرات امنیتی اینترنت غیرملی «مخاطرات امنیتی اینترنت غیرملی»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم پروفسور وین مدسن است که در آن می خوانید؛
1- درباره موضوع اینترنت در دنیای کنونی و نقشی که در تحمیل سبک زندگی به جامعه دارد، می توان اینگونه گفت که اینترنت مرزهای ملی را در هم می شکند و رسانه های خبری را تحت کنترل خود درمی آورد و در نتیجه جوامع جهانی ذی نفعی را به وجود می آورد سپس به جای آنکه اخبار را به صورت کلان بازنشر کند، خبرهایی را که در سطح جهان رخ می دهد، به صورت محدود ارسال می کند. به نوعی می توان گفت، به جای آنکه اطلاعات بدهد و داده ها را منتشر کند، از افراد جوامع دنیا اطلاعات بیرون می کشد. 2- مساله دیگری که مطرح است، این است که آیا اینترنت امنیت ملی کشورها را تهدید می کند یا هیچ تأثیری در این زمینه ندارد که ما می توانیم در اینجا به این نکته اشاره کنیم که جنگ اطلاعات که ناشی از اینترنت غیرملی است، امنیت ملی کشورها را تهدید می کند. آمریکا مدتی است جنگ تهاجمی اطلاعات را آغاز کرده است. در واقع یکسری تهدیدات سایبری علیه جهان را شروع کرده و می توان تأکید کرد جنگ تهاجمی اطلاعات که آمریکا اختیار کرده است، با شیوه جنگی ای که در جنگ اول جهانی از سلاح های شیمیایی استفاده کرد، هیچ فرقی ندارد. 3- سناریویی وجود دارد که می گوید در آینده نزدیک دیگر نیازی به این نیست که به منظور اشغال کشورهای دیگر، به آنها حمله نظامی کنیم و کشورهایی چون آمریکا با کنترل زیرساخت کشورها می توانند همه چیز را با یک کلیک تحت سلطه خود درآورند که البته این، زمانی مساله ساز می شود که کشورها همچنان به آمریکا و محصولات فناوری اطلاعات، نرم افزارها، سیستم های شبکه و سیستم عامل و شبکه های ارتباطات ماهواره ای ایالات متحده آمریکا وابسته باشند. رها شدن از وابستگی به شبکه های ماهواره ای «اینتل ست»، «سوئیفت»، «گوگل» و دیگر سامانه های اینترنتی و برنامه ریزی برای ایجاد «اینترنت ملی» توسط هر کشوری که استقلال خود را دوست دارد، موجب می شود کشورهای اقصی نقاط جهان از تاکتیک های جنگ سایبری آمریکا در امان باشند. برخی معتقدند اینترنت با خود قانون به همراه می آورد که در این باره می توان گفت یک حوزه جدید از قانون اینترنت وجود دارد که همه چیز را از تخلفات کپی رایت تا افترا و قانون شبه جرم دربرمی گیرد. «ادوارد اسنودن» پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی آمریکا اسناد زیادی را درباره جاسوسی آژانس امنیت ملی آمریکا از ارتباطات اینترنتی و تماس های تلفنی شهروندان آمریکایی و دیگر مردم سراسر جهان فاش کرد، زیرا او همچون دیگر کارکنان این آژانس به این مساله پی برده بود که آژانس امنیت ملی آمریکا و دیگر نهادهای امنیتی این کشور به طور روزمره قوانین را زیر پا می گذارند و حتی قانون اساسی کشور خود را نیز نقض می کنند. تعدادی از کارکنان و افراد در داخل آژانس امنیت ملی آمریکا هستند که طرفدار این اقدام افشاگرانه ادوارد اسنودن هستند و با او همدردی می کنند و در عین حال دولت «باراک اوباما» رئیس جمهور آمریکا تمام تلاش خود را به کار گرفته تا این افراد را شناسایی کند و تمام آنها را تحت پیگرد قانونی قرار دهد. 4- یکی از موضوعاتی که در فضای سایبری و امنیت جامعه بین المللی وجود دارد این است که تمام کشورها یک شبکه اطلاعاتی دارند و حتی «سریر مقدس» که در واقع اسقف نشین کلیسای کاتولیک در شهر رم است و اسقف اعظم آن به پاپ شهرت دارد نیز دارای شبکه اطلاعاتی است. به نوعی می توان گفت حتی کشورهای کوچکی چون «موناکو» و «لیختن اشتاین» نیز دارای شبکه اطلاعات ملی هستند، تنها تفاوت بین آنها میزان شبکه ها و اهداف آنهاست. 5- آمریکا و کشورهای دیگری که ایران را به نقض حقوق بشر به دلیل استفاده از سامانه های فیلترینگ متهم می کنند، خود از این سیستم بهره می گیرند به طوری که می توان گفت اولین سیستم های «دیواره آتش» که از دستیابی غیرمجاز به یک سیستم رایانه ای جلوگیری می کنند، توسط شرکت های آمریکایی به چین، امارات عربی متحده و عربستان فروخته شد. همچنین می توان گفت ترکیه نیز یک سیستم دیواره آتش برای جلوگیری از دستیابی غیرمجاز به یوتیوب قرار داده است. فیلترینگ اینترنت در حال گسترش است و حتی انگلیس تهدید کرده است به منظور مسدود کردن دسترسی شهروندانش به سایت های غیراخلاقی از سیستم فیلترینگ استفاده خواهد کرد.
............................................................................................................
* محقق و تحلیلگر پرآوازه و خبرنگار برجسته آمریکایی. وی در سال های اخیر دست به افشاگری های گسترده زده و به همین جهت نیز از سوی بسیاری از رسانه های آمریکا طرد شده است. پروفسور مدسن سال 2010 و پیش از افشاگری های «ادوارد اسنودن» کارمند آژانس امنیت ملی آمریکا، از فعالیت های جاسوسی جاری در سفارتخانه های آمریکا در سراسر جهان پرده برداشت.

جوان:راهپیمایی علیه اسلامی شدن غرب «راهپیمایی علیه اسلامی شدن غرب»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر عبدالله گنجی است که در آن می خوانید؛روز دوشنبه حدود 10 هزار نفر در شهر «درسدن» در شرق آلمان در تظاهراتی شرکت کردند که نام آن را مخالفت با «اسلامی شدن غرب» گذاشته بودند. شهر «درسدن» زاد گاه جنبشی است که تحت عنوان «اروپایی های میهن پرست علیه اسلامی شدن غرب» شکل گرفته است. این راهپیمایی از چنان اهمیتی بر خور دار بود که صدر اعظم آلمان نیز نسبت به آن واکنش نشان داد و از مردم کشورش خواست اجازه ندهند افراط گرایان از آنها سو ء استفاده نمایند. زنی که 80 کیلو متر را برای رسیدن به این راهپیمایی طی کرده بود به یک خبر نگار می گوید: «من راستگرا نیستم، نازی نیستم، من فقط نگران کشورم هستم، نگران نوه ام هستم.» در خصوص علل این راهپیمایی و نگرانی های منجر به آن نکات تأمل بر انگیزی وجود دارد که می تواند منشأ اصلاح نگرش ما در جهان شرق و خصوصاً در حوزه جهان اسلام شود. 1 - سؤال اول این است که چرا این گونه راهپیمایی ها در جهان اسلام علیه «غربی شدن جهان اسلام» صورت نمی گیرد؟ چرا غربی ها به اسلامی شدن جوامع خود حساس هستند اما شرقی ها از این ضریب حساسیت بر خور دار نیستند؟ شاید پاسخ به این سؤال در قامت این وجیزه نباشد اما پاسخ اجمالی می تواند این باشد که در شرق، روند «توسعه خطی» غرب به نوعی پذیرفته شده است. تنها راه رسیدن به توسعه و رفاه را الگوی «اروپا محور» فرض گرفته اند و به صورت ناخودآ گاه در مقابل آن منفعل هستند. لذت پرستی نیز که رهاورد فرهنگ غرب است در برخی جوامع جا افتاده است و این اعتیاد قابل باز گشت به نظر نمی رسد. از سوی دیگر رسانه های غرب توانسته اند استاندارد های سبک زندگی غربی را به عنوان استاندارد های جهانی جا بیندازند و نخبگان جوامع شرقی نیز به دلیل تحصیل در غرب از یک سو به مثابه سفیر غرب و از سوی دیگر به عنوان تحقیر کننده هویت بومی عمل می کنند. 2 - سؤال دوم اینکه چرا چنین راهپیمایی هایی در غرب صورت می گیرد؟ پاسخ این است که آنان به حفظ هویت فرهنگی خود باور دارند و بر انسجام فرهنگی در درون جامعه خویش اصرار می ورزند. علاوه بر آن تولد جریاناتی مانند القاعده، طالبان،داعش و بوکوحرام باعث شده است «هراسی بنیادین» از اسلام در برخی از جوامع غربی نهادینه شود. دولت های غربی از یک سو گروه های خشن و فاقد منطق را در جهان اسلام تقویت می کنند و از سوی دیگر رفتار آنان را به عنوان سیمای مسلمانی باز تاب می دهند. بدین سان «سیمای هراسناک مسلمانی» برخی از مردم غرب را نگران کرده است و این دقیقاً همان چیزی است که سیاستمداران غرب می خواهند. بنابر این می توان راهپیمایی شهر «درسدن» آلمان را محصول مشترک امثال داعش و رسانه های غرب دانست. 3 - در حالی که باور به غربی شدن جهان سوم و خصوصاً جهان اسلام هر روز تقویت می شود و پروسه جهانی سازی را به مثابه غربی شدن جوامع غیر غربی می دانند، این حرکت در غرب نشان می دهد که اسلام در اروپا پیش رونده است. راهپیمایی مذکور به خاطر چند نفر مسلمان نیست بلکه حکایت از رشد روز افزون اسلام در جوامع غربی دارد. آرمان امام خمینی مبنی بر این که «امروز جهان تشنه اسلام ناب محمدی (ص) است» در حال خود نمایی است. بنابر این قوه عاقله و نخبگان جهان اسلام باید نگرش ناامیدانه خود را اصلاح نمایند که به رغم همه فشار های فرهنگی- رسانه ای غرب، اسلام روز به روز در حال نفوذ به قلب اروپا است. حال اگر برای این نفوذ بر نامه ریزی بلند مدت صورت گیرد با رقه های نور و امید بیشتر هویدا خواهد شد. بشر ماشینی غربی احساس می کند نیاز به چیزی فرا تر از کار و خورد و خواب دارد که اسلام می تواند این گم شده را پاسخ گوید. وحشت امروز جهان غرب از اسلامی شدن خویش در حالی است که آن چهره خشن از اسلام هر روز تولید می شود. حال اگر مسائل درون گفتمانی نیز بر منطق و اخلاق استوار شود، جذابیت و نور انیت اسلام بهتر برای آنان قابل درک است و آرمان جهانشمول بودن اسلام به جای «جهانشمول بودن استاندارد های زیست غربی» به سمت تحقق عینی و عملی پیش خواهد رفت. شرط اساسی آن خود باوری است. حمایت:قدردانی دیک چنی! «قدردانی دیک چنی!»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم جواد منصوری است که در آن می خوانید؛از مؤلفه های نظام های سلطه گر از جمله دولت آمریکا، به حداکثر رساندن منافع در هر شرایطی است و بدین ترتیب موضوعاتی به نام قانون، عدالت یا انسانیت برای اینگونه نظام ها اصالتاً معنا و مفهوم ندارد. اشاره ما در این جا به مغز و درونمایه این نظامات است و به پوسته و ظاهر کاری نداریم. هر چند که فساد مغز، گاهی به پوسته هم سرایت کرده و اظهاراتی شگفت انگیز از مقامات آمریکایی در حمایت از شکنجه گرانی که در گزارش اخیر سنا از اقدامات آن پرده برداری شده است شنیده می شود؛ تا جایی که دیک چنی معاون جورج بوش شکنجه گران را با عنوان قهرمان توصیف و تصریح کرد اگر قدرت داشت، فوراً از آنان تقدیر می نمود! چنین نظاماتی حتی اجرای قانون را نشانه ضعف مدیریت خود می دانند زیرا معتقدند حاکمیت، هر کاری که برای بقا، اقتدار و بهره برداری حداکثری از منافع لازم است را باید انجام دهد و نباید منتظر تصویب قوانین دست و پا گیر بماند از این رو، تعجبی ندارد که آمریکا یا هر دولت مستکبر دیگر، تا جایی که برایش میسور است، از هیچ جنایتی اعم از قتل، شکنجه، تصرف اموال و تجاوز به حقوق آنان رویگردان نباشد و محدودیتی برای خود قائل نشوند. این حقیقت، مطلب جدیدی نیست بلکه سنت جنایتکاران تاریخ بوده است. قرآن کریم در سوره قصص، هنگامی که داستان فرعون و حکومت استکباری او را حکایت می کند می فرماید: «اِنَّ فرعون علا فی الارض» یعنی فرعون، سلطه طلبی و تسلط بر زمین را به عنوان اساس حکومت خود قرار داد. در ادامه می فرماید: «و جعل اهلها شیعاً یستضعف طائفة منهم» و به عنوان دومین اصل حکومتی، مردم تحت سلطه خود را گروه گروه کرد؛ بدین صورت که گروهی را موافق خود و گروه دیگر را در زمره مخالفان خود به حساب آورد. گروه همراه وی، از تمام امکانات برخوردار بودند و در مقابل، فرقه مخالف خود را از تمام حقوق محروم نمود و طرفدرانش گروه های مخالف را به شدت تضعیف می کردند. «یذبح ابناءهم و یستحیی نساءهم» مردان مخالف را می کشتند و از زنانشان رفع حیا می کردند. در آخر آیه، جمله ای آمده است که در واقع مانیفست تمام مستکبران تاریخ است. آنجا که فرموده است: «انّه کان مِنَ المفسدین» فرعون، نه تنها فاسد بود، بلکه فاسدکننده هم بود. به عبارتی دیگر بزرگترین ویژگی نظامات طاغوتی، ضد دین و ضدمردم بودن آنها و گسترش فساد در اشکال مختلف است. از جمله مصادیق فساد می توان به کشتن و شکنجه انسان ها، چپاول کردن، مقابله با دین و ارزش های الهی اشاره کرد. از طرف دیگر، روشن است که بنا به دلایل گوناگون و مستدل، دولت آمریکا در یک سراشیبی تدریجی سقوط قرار گرفته است. از این روست که به رفتارهای خشن برای حفظ موجودیت خودش دست می زند. لشگرکشی، شکنجه، برپا کردن زندان های مخفی، ایجاد خفقان، حمایت و تامین گروه های تروریستی و شبه نظامیان اجاره ای از جمله داعش، تنها گوشه ای از جنایات شرم آو





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن