واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: یکصدم سال تنهایی
ناگفته های مایلی کهن از کتاب «خاطرات زندان»
داستان از اینجا شروع شد. در حول و ولای روزهایی که قرار بود مایلی کهن یک زندانی دارای سابقه بشود و از فردای روزی که قرار بود به عنوان یک «پرونده دار» از زندان اوین بیرون بیاید، خبر رسید که دومین کتاب محمد آقا در راه است و این بار سوژه، خاطرات چهار ماه زندانی است که براساس قانون باید طی می کرد.
همشهری تماشاگر - محمد جواد زمان آبادی: داستان از اینجا شروع شد. در حول و ولای روزهایی که قرار بود مایلی کهن یک زندانی دارای سابقه بشود و از فردای روزی که قرار بود به عنوان یک «پرونده دار» از زندان اوین بیرون بیاید، خبر رسید که دومین کتاب محمد آقا در راه است و این بار سوژه، خاطرات چهار ماه زندانی است که براساس قانون باید طی می کرد.
مایلی کهن البته بیشتر از سه چهار روز در زندان نماند و فرصت نشد کتاب خاطراتش حتی به مرحله مقدمه نویسی و چرک نویسی برسد اما همین خاطره نگاری وعده داده شده، تبدیل شد به سوژه اول رسانه هایی که می خواستند بدانند محمدآقای معترض در مواجهه با متخلفان و زندانیان همبندش، چه اتفاقاتی را رقم می زند و زندانی که ادبیات رایج در آن، چیزی نیست که مایلی کهن ها دوست داشته باشند، چند بار می تواند شاهد گریه های روزانه و شبانه مربی سابق تیم ملی باشد!
1- صراحتا صادقانه نبود حرف هایی که درباره کتاب نوشتن می گفت. با ادبیات محمودخان گودرزی اگر درباره اش قضاوت کنیم، مایلی کهن بیشتر در حال در کردن قمپز بود تا بیان واقعیت ها. خبرنگار به سراغش رفت تا درباره زندان رفتن وی بپرسد.
خونسردترین آدم های درستکار جهان هم می توانند در این لحظه استرس داشته باشند و اطمینان داشته باشید مایلی کهن هم از این قاعده مستثنی نبود. سرش را بالا گرفت، کمی فکر کرد و بعد شروع کرد به صحبت کردن. شاید بیراه نباشد اگر بگوییم مایلی کهن در همان چند ثانیه افکارش رفت تا تعدادی مجرم و محکوم که قرار بود با ادئبیات خاص خودشان مقابل یک مربی اخلاق مدار بایستند. احتمالا شبیه به فیلم های هالیوودی، مایلی کهن می شد مسئول پخش کتاب به زندانیان یا مثلا می شد رییس بند و در وقت هواخوری، چند دقیقه ای فوتبال یاد می داد به زندانی ها. شاید هم با مساعدت مسئولان می شد مربی تیم فوتبال زندان اوین.
نمی دانیم، شایدمایلی به این فکر می کرد که از طریق مربیگری در تیم فوتبال اوین، یک روز بالاخره مربی تیم ملی هم بشود دوباره و بتواند بیانه نویسی هایش را ادامه بدهد.
2- از اصل موضوع دور نشویم. مایلی کهن سرش را گرفت بالا، چند ثانیه فکر کرد و شروع کرد به صحبت کردن: «می خواهم کتاب خاطرات زندان را در این مدت بنویسم. خلاصه بی کار نمی مانم. هم وقت زیاد دارم برای استراحت و هم وقت زیاد دارم برای مطالعه. بهترین کار هم این است که کتاب خاطرات زندان را بنویسم. بله؛ بله. همین را بنویس. بنویس مایلی کهن کتاب خاطراتش را می نویسد...»
دوباره فکر کرد و گفت: «مثلا از همبندی ها می نویسم. از دغدغه های اخلاق در فوتبال. از خاطرات فوتبالی. از فوتبال در زندان و خیلی چیزهای دیگر. من بالاخره معلم ورزش هستم و هر جا بروم دوست دارم کارم را ادامه دهم. برای همین شاید رفتم تیم فوتبال درست کردم در زندان...»
به فروشش هم فکر کرده ای؟ «بله. فکر می کنم خیلی پرفروش بشود. پولش خیلی خوب است اما می خواهم یکراست هدیه کنم سود فروش کتابم را به مرکز خیریه رشت.»
مایلی کهن، اینطور که می گفت حساب و کتاب آزادی اش را کرده بود: «شاید برای دهه فجر آزادشدم. شامل عفو شوم و بروم خانه. در این مدت هم به نویسندگی مشغولم.»
3- مایلی کهن، مشخصا آن چیزی نبود که می گفت. استرس رفتن به زندان را داشت که اگر اینطور نبود، دو روز بعد از رفتن به اوین، نوه هایش دست به قلم نمی شدند تا کار نویسندگی پدربزرگ شان را با شیوه و روشی دیگر ادامه دهند.
می گفت که برای رفتن به زندان اصرار داشته و حتی یکی دو هفته قبل از اجرای حکم، خودش به دادسرا مراجعه کرده و خواستار بازداشتش شده است: «خودم بلند شدم رفتم دادسرا گفتم آمده ام که بروم زندان. تعجب کرده بودند مسئولان آنجا. می گفتند فلانی، حکم تو هنوز به مرحله اجرا نرسیده. برو فعلا هر وقت نوبتت شد خبرت می کنیم. اصلا من می خواهم بروم زندان. این را باید به چه کسی بگویم؟ شما فکر می کنید من یک حرفی زدم و بی خیال صحبت هایم می شوم؟ نه، من پای حرف هایم ایستاده ام...»
4- شاید حاصل سفر دو سه روزه مایلی کهن به اوین، نه نویسنده شدن خودش که قلم به دست شدن نوه های کوچک پدربزرگی به نام محمد مایلی کهن بود. دست به قلم شدنی که ادبیاتش نشان می داد، مشاوران این کاره ای کنار دست نویسنده های نونهال نشسته اند.
خود مایلی کهن بعد از آزادی گفت که از مطالب نوه هایش بی خبر بوده اما از آنها ممنون است که با این کار عشق شان را به پدربزر نشان داده اند اما واقعیت این است که بسیاری هنوز که هنوز است تصور می کنند این شیوه رفتن به اوین و بازگشتن به منزل، حساب شده تر از آنی است که یک نامه کودکانه و پر از غلط املایی و انشایی، باعث و بانی اش باشد.
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۴۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]