واضح آرشیو وب فارسی:فارس: اینجا جیرفت و هاجری که در انتظار است
روایتی از 26 سال چشمانتظاری مادر شهید آژگان
26 سال چشمانتظاری مادر شهید سبزعلی آژگان در جیرفت به سر رسیده است.
به گزارش خبرگزاری فارس از جیرفت، شهید سبزعلی آژگان که 26 سال پیش در دوران دفاع مقدس به درجه رفیع شهادت رسید، حالا پس از اعلام سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران این شهید پس از 26 سال گمنامی و مفقودالجسدی به شهرستان جیرفت برمیگردد. عطر شهادت در شهر جیرفت بار دیگر قرار است تا چند روز دیگر حال و هوای شهر جیرفت بوی عطر شهادت بگیرد، حال و هوای همهمان عوض شود و همرزمان شهید آژگان نیز بیقرار حضور همرزمشان هستند. اعلام تفحص شهید آژگان پس از 26 سال ما را راهی روستایی در حاشیه شهر جیرفت کرد، روستای کلاب زنگیان جایی که 26 سال پیش این شهید والامقام از این روستا عازم جبهههای جنوب کشور شد تا از کیان این نظام اسلامی دفاع کند. در گذر از کوچهباغهای منطقه خاتونآباد به روستای زنگیان رسیدیم، روستایی که مردمانی صمیمی و مهربان دارد از اهالی جویای خانه پدری شهید شدیم که خانه را به ما نشان دادند. در تصور لحظهای بودم که مادر شهید از حس 26 سال چشمانتظاری خود بگوید، حسی که مرا در خود فرو برد، حالا دیگر به همراه چند نفر از خبرنگاران به درب منزل پدری شهید سبزعلی آژگان رسیدیم. حسی مرا فرا گرفته است، بغضی که نمیدانم، چگونه پنهانش کنم تا نکند، جلوتر از خانواده شهید آن را بروز دهم. این جا یک کوچه خاکی است که در دو طرف آن نخلهای استوار صف کشیده و ما را به خانهای صمیمی راهنمایی میکنند که روزگارانی فرزندی را در دل خود پرورش داده که امروز پس از 26 سال قرار است، میزبان فرزند این خانه باشد. در بدو ورود برادران شهید آژگان به استقبالمان آمدند، معلوم بود در خانه شور و اشتیاقی برای میزبانی فراهم شده است، حال دیگر خواهران و وابستگان شهید هم به حیاط خانه آمدند، سراغ مادر شهید را گرفتم ما را به درون اتاقی راهنمایی کردند که مادر شهید در آن اتاق بود. در برخود اول زبانم از گفتن هر کلمهای قاصر بود، صبر در چهره او موج میزد، انگار همچون نخلهای استوار حیاط خانه در نبود پسر سنگ صبور فرزندانش بوده و حال هم که از آمدن فرزند شهیدش خبر دارد، استواریش را میتوان در صورت چروک خوردهاش دید. از حس مادر شهید آژگان و خبر برگشت پسر شهیدش پرسیدم، قطرهای اشک در گوشه چشمش نظرم را جلب کرد، پلکش را بر هم زد و در همین میان گفت، خدا را شکر و از او تشکر میکنم و فقط میگوییم، خدا را شکر. مادر شهید گفت: سبزعلی هر وقت به خوابم میآمد، میگفت «مادر من دارم میآیم و میدانستم که روزی میآید». از مادر شهید پرسیدم، حالا دیگر پسر شهید شما میآید، نخستین حرفی که به شهید میزنی چیست، اشک از چشمانش جاری شد و گفت «میگویم، مادر، رودم «فرزند» شهادتت مبارک». حالا دیگر هقهق و اشک امانش را بریده بود و تمام اشکهای 26 سالهاش انگار همین حالا قصد فرو ریختن داشت. زمزمه صلی علی محمد، رودم «فرزند» از سفر آمد، حس عجیبی به من داد. این حس یک مادر پس از 26 سال دوری از فرزند بود، حس یک مادر که با صلوات همراه بود. باید به چنین مادرانی آفرین گفت، مادرانی که در دامن خود چنین فرزندانی را پرورش دادند. حس یک برادر از خبر آمدن برادر درون اتاق بیشتر اعضای خانواده دور هم جمع بودند از حس علی آژگان برادر بزرگ شهید پرسیدم، گفت «خیلی خوشحال هستیم، وقتی که خبر برگشت برادرم سبزعلی را شنیدم، خیلی خوشحال شدم». وی افزود: هنگامی که سبزعلی برای نخستین بار از جبهه پیش من آمد، گفت «شما برادر بزرگ من هستید، من پیش شما آمدم و دوباره به جبهه میروم و دلم میخواهد، شهید شوم». نادعلی آژگان دیگر برادر شهید است با اشاره به ویژگیهای اخلاقی شهید گفت: سبزعلی با همه مردم روستا مهربان بود و با همه با نیت خوب برخورد میکرد و همه ما خیلی خوشحال هستیم از اینکه دوباره شهید سبزعلی به جمع خانواده میپیوندد و به جیرفت میآید. حسین آژگان دیگر برادر شهید از روز رفتن شهید به جبهه گفت و اظهار کرد: هنگامی که شهید به جبهه میرفت، گفت «من شاید دیگر برنگردم» به شهید گفتم «برادر شما 45 روز در جبهه هستی و 20 روز مرخصی، این 20 روز را پیش ما بیا» که شهید ادامه داد «من این روزها را احتمالاً بروم، کربلا و حال زمانی است که در اربعین حسینی خبر برگشت او را از کربلا به ما دادند». اشکهای یک خواهر در فراق 26 سال دوری خواهر شهید هم که از بوشهر به جیرفت آمده است، میگوید «همه خانواده آماده هستیم تا از میهمانمان به خوبی پذیرایی کنیم، میهمانی که به مسافرتی طولانی رفت و امروز با خبر برگشتش همه جا را آب و جارو میزنیم که برادرمان میآید». دیگر اشک امانش نمیدهد، حرف بزند، معلوم است، این خواهر دلباخته برادر است و برای آمدنش لحظهشماری میکند. اکنون همه اعضای خانواده شهید آژگان در حیاط خانه جمع هستند، همه همانند نخلهای استوار حیاط خانه پدری شهید استوار ایستادند و در جنب و جوش هستند تا میهمان از در برسد و جمع صمیمی آنها را صمیمیتر کند، زیرا شهیدان در قهقهه مستانهشان عند ربهم یرزقون هستند. ---------------------------------- گزارش از علی سعیدیگراغانی ---------------------------------- انتهای پیام/80032/ر20
93/09/21 - 19:42
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 123]