تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هنگامى كه مؤمن بر صراط مى‏گذرد، و مى‏گويد: بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. ناگاه زبان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826756686




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

هفتاد سال زمزمه حاجی میرزا


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: اربعین حسینی / هفتاد سال زمزمه حاجی میرزا اصفهان-ایرنا- حاجی میرزا، از همان شش سالگی راهش را پیدا کرده بود و حالا بعد از هفتاد سال مداحی، نوای عاشقانه او ورد زبان اهالی حسن آباد جرقویه است .


حاجی میرزا ریز نقش اما بلند آوازه است ،همواره لباسی سبزرنگ برتن و عرقچینی سفید برسر دارد و چشمهای سبز او در قاب صورتش می درخشد .
نسخه قدیمی نوحه هایش را زمزمه می کرد و هر چه جلوتر می رفت صورتش را برمی گرداند که عقب نمانیم. درب چوبی قدیمی به رنگ آسمان را گشود،دستی به کوبه هایش کشید، برگشت و دوباره ته کوچه را نگاه کرد.
خانه اش به سبک قدیم، راهرویی داشت که ما را به حیاط خانه هدایت می کرد، حیاطی قدیمی با دوحوض که یکی هنوز پر آب بود و دیگری به باغچه ای از ریحان،تبدیل شده بود.
بوی ریحان ، خانه قدیمی حاجی میرزا را معطر کرده بود . دور حیاط هم سه اتاق قدیمی بود با پنجره های دایره ای شکل ودیوارهای گچی اما فرسوده .
حاجی جلو می رفت وطاهره دخترش را صدامی زد، اما درخانه اش حتی پرنده ای هم پر نمی زد.
او از کنار سه اتاق قدیمی گذشت و مارا به اتاقی نوساز که با سقف آهنی ساخته شده بود هدایت کرد، وارد اتاق شدیم ،دنیای واقعی حاج میرزا هویدا شد.
تصویر دو شهید به دیوار وکتابهایی که روی زمین بود میرزا لحظه ای چشم به تصویر دوخت و با لحنی امیخته به افتخار و دلتنگی گفت ؛ این پسرم محمد صادقی است که بعد از شرکت در چند عملیات در عملیات کربلای پنج شهید شد و عکس دیگر، برادرم حسین ،عموی محمد است ، او هم عاشق امام بود ودر دوران انقلاب به جنگ با ساواک رفت.
روزی هم که امام آمد از حسن آباد به فرودگاه مهرآباد رفت و امام را تا بهشت زهرا همراهی کرد .از رشادت های حسین ومحمد که می گوید؛ ذوقی همراه با غم فراق،در چشم و دلش احساس می شود ، انگار خاطره های دوران بازیگوشی های محمد و حسین در ذهن او زنده شده بود.
در پس سکوتی پراز گفته ها، نفسی عمیق و آتشین می کشید و اضافه کرد : محمدم پسر بسیار زرنگی بود ، او با افتخار زندگی کرد و هفده سالگی عازم جبهه شد.
قبل از آنکه جمله بعدی را شروع ، همسر ش بر درگاه اتاق ظاهر شد ، او دیگر از محمد سخنی نگفت و رشته کلام را عوض کرد.
پوشش حاجی رقیه به شیوه زنان حسن آباد جرقویه است .روسری سفید بلند وسنجاقی منقش که به زیر چانه اش زده . چادرسیاهش را در می آورد و باچادر رنگی گلدارش میهمان نوازی می کند.
میرزا ، دفترچه قدیمی اش را از جیب کت بیرون می آورد و خود را برای عزاداری و نوحه خوانی اربعین حسینی اماده می کند ، او یکی از نسخه هایش را نجوا می کند و برای امام حسین سینه می زند. دست نویسی که باخط زیبایی نوشته وبعد فهمیدیم که دستخط خود اوست.
او از شش سالگی وارد مکتب شده و سواد مکتب خانه دارد . حروف ابجد و فلسفه را می داند و از همان شش سالگی به مدیحه سرایی اهل بیت پرداخته و اکنون شخصیتی مورد احترام در حسن آباد جرقویه است .
خنده و شوخ طبعی هفتاد و شش سالگی اش را نشان نمی دهد، از خاطرات رژیم پهلوی می گوید و اینکه چطور هرروز مورد تهدیدقرار گرفته ولی او منبر را ترک نکرده و مرثیه سرایی را یکی از ابزار جنگی اش درزمان شاه پهلوی می داند.
آن چه زندگی حاجی میرزا را برای ما تعجب برانگیز کرده کتابخانه اوست.ازعلم وسواد که سخن گفته می شود برمی خیزد ، پرده ای سفید و گلداری را که با دومیخ به دیوار اویزان شده است کنار می زند ومی گوید اینها بخشی از فعالیت روزمره من است.کتاب ها در ارتفاعی تاسقف اتاق ودر چند طبقه چیده شده است .
حاجی میرزا اهل مطالعه بود وحاجی رقیه هم با افتخار به همسرش نگاه می کرد . گاهی چشم در چشم هم می دوختیم او با تکان دادن سرش همه صحبت های حاجی را تایید می کرد .
بعد از کمی صحبت باحاج رقیه به اتفاق به اتاقهای قدیمی انسوی حیات رفتیم ، تصویر حسین برادر شهید حاج میرزا ،روبه روی در برطاقچه ای قرار دارد ،حاج میرزا تا وارد اتاق شد ، به سمت عکس رفت. خیره به تصویر برادرش بازهم لبخند می زند او می گوید: اینجا بوی حسین را می دهد ،اینجا اتاق او بود ومن ظاهر اتاق را تغییر نداده ام تا یاد برادرم همیشه برایم زنده بماند.
حاجی به نماز می ایستد وهمسرش کنار سماور چایی را آماده می کند.
دراتاق که بسته می شود همه چیز در تاریکی فرو می رود و تنها روشنایی اتاق، نوری است که از روزنه پنجره دایره وارش به قاب عکس حسین می تابد .والله اکبرحاج میرزا سکوت را می شکند.
اوکه نماز می خواند ،همسرش با چشمانش انگار حرف های دلش را حکایت می کند . از محمدش می پرسم او از من می خواهد یکبار دیگر به صورت کودکانه محمد نگاه کنم .
حاجی رقیه یواش حرف می زند.انگار نمی خواهد همسرش متوجه درد دلش شود. می گوید محمد هفت ماهه بدنیا آمد ،کسی امید نداشت او زنده بماند. او هفده سال زندگی کرد ، زرنگ بود، مدرسه می رفت اما موقع جنگ پول توجیبی هایش را جمع می کرد و به جبهه می فرستاد.
حاجی رقیه می گوید یادم نمی رود وقتی کفش محمد پاره شده بود و ازما مخفی می کرد، نمی خرید و پولش را برای کمک به جبهه می فرستاد و همکلاسی هایش ، تغذیه نخوردن محمد و قصه کفشهایش را در کوچه برای من تعریف می کردند .
او آرزو داشت برای پیروزی کشورش حتی شهید شود . حسین عموی محمد سال 62 شهید شد.
محمد همیشه در کنار آینه می ایستاد، یقه اش را مرتب می کرد نگاهی به تصویر عمویش و نگاهی به خودش می کرد می گفت: یعنی من هم مثل عمویم شهید می شوم و ما این را به حساب رویاهای کودکانه اش می گذاشتیم. نمی دانستیم مردانگی نقطه پایان زندگی اش می شود.
اتاق کوچک حسین را دور می زند و بهترین سجاده اش را برایم پهن می کند تا نماز ظهر عاشورا را در خانه اش بخوانیم،اما هنوز ذهنم در گیر حرفهای حاجی رقیه است و مدام قیافه معصومانه محمد رادر جلو آیینه وژست گرفتن هایش را به تصویر می کشم.
آینه هنوز به دیوار می درخشد و عکس عموی محمد آن طرف تر روی طاقچه، حاجی رقیه آنقدر با عاطفه ی مادرانه اش به تصویر محمد نگاه میکند که هرمادری اگر احساسات مادرانه ی او را ببیند،تحت تاثیر قرار می گیرد.
روسری سفید و بلند همسر حاج میرزا هم قصه دیگری است. او می گوید سال 65 شبی خواب دیدم محمد پشت پرده سیاهی خوابیده است وپارچه سفیدی روی بدنش راپوشانده صدایش می کنم ،اما صورتش ناپیداست .صبح که بیدار شدم حاجی میرزا به اتفاق چند نفر از اهالی حسن آباد مرا صدازدند وبا خودشان به بخشداری زیار بردند.همان پرده سیاه کشیده شده بود وحاجی رفت آنسوی پرده ومحمد رادید .اما من چهره پسرم را ندیدم .پیکر او بی سر برگشته بود و نتوانستم او راببینم .اما وصیت کرده وازمن خواسته لباس سیاه نپوشم وبرایش گریه نکنم که دشمن اشکهایم راببیند وخوش حال شود.
اما بغضش ترکید ، جلوی گریه اش را گرفت وگفت: محمد برایم عزیز بود و توانست آقایی کند. حالا به خاطر محمد روسری سفید می پوشم.
حاجی میرزا بلند می شود لای همان در چوبی قدیمی می گذرد و بعد حاجی رقیه و من به سمت حسینیه حرکت کردیم .
بوی گشنیز های تازه ای که روی زمین و کنار در حیات ریخته شده و غوزه های پنبه در انسوی حیاط که محصول مردم حسن آباد هم هست، زندگی ساده و رعیتی این خانواده را نشان می دهد.
بعد از گذشتن از همان کوچه گلی و قدیمی به حسینه دستجردوک می رویم.
اطراف حسینیه سیاه پوش وپرچم های یاحسین دور تادور حسینیه برافراشته شده است ، کودکان حسن آباد هم سیاه پوش نشسته اند وهمه به حاجی میرزا سلام می کنند، او که داخل حسینیه می شود همه بچه ها هم بدنبالش راه می افتند.
حاجی میرزا نسخه قدیمی نوحه ها را ورق می زند وشروع به مداحی می کند. نسخه ای که هفتاد سال است اهالی جرقویه آن را باصدای حاجی میرزا شنیده اند.
صدای یاحسین مردم بانوای حاج میرزا در بلند می شود و بار دیگر تاریخ ورق می خورد و اربعین شهدای کربلا مجسم می شود .
گ/7141 / 556
گزارش از : زهراباغبان


19/09/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن