واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گیمن از رمان جدیدش میگوید؛
غذای مخلوطی از «زیبای خفته» و «سفید برفی»/ منتظر شاهزاده نباشید
شناسهٔ خبر: 2439154 سهشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۵
فرهنگ > تازه های نشر جهان
نیل گیمن نویسنده کتابهای کودک و نوجوان با اشاره به تغییراتی که در روایت افسانهها به وجود آورده میگوید: نیازی نیست حتما یک شاهزاده بیاید نجاتتان بدهد. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از تلگراف، نیل گیمن که درباره قصه افسانهای جدیدش «خفته و دوک نخ ریسی» صحبت میکرد گفت: نیازی نیست حتما یک شاهزاده بیاید نجاتتان بدهد. من تحمل زیادی در برابر داستانهایی که در آنها زنها توسط مردها نجات داده میشوند ندارم.این نویسنده سرشناس به همین دلیل در کتاب زر اندود و شریرانه جدیدش، داستان را طوری دیگر روایت میکند: یک ملکه جوان و زیبا عروسی خود را به هم میزند تا بتواند پادشاه همسایه خود را از بیماری خواب نجات دهد. زیرکی داستان گیمن – که با طراحیهای شگفتانگیز کریس ریدل تزیین شده است – در عناصری قرار دارد که برای توصیفهایش استفاده کرده است.چالش زیبای خفته با سفیدبرفیدر واقع باید گفت جنبههایی از ویژگیهای داستانی «زیبای خفته» توسط جنبههایی از «سفیدبرفی» به چالش کشیده شدهاند و در حالی که شخصیتهای داستانهای افسانهای مانند پرنسس، شکارچی، نامادری همگی حاضر و آمادهاند، شخصیتهای اصلی گیمن محصولی از گذشته خود هستند. داستان «سفیدبرفی» به او نوعی دلاوری شوالیهگونه بخشیده است و او به خاطر نامادریاش میتواند شرارت را در چشمان زنی دیگر ببیند. اما «خفته و دوک نخ ریسی» داستان سه زن است که هیچکدامشان دقیقا آن چیزی که ممکن است تصور شود، نیستند.گیمن میگوید: به نحوی احساس میکنم کیمیاگر هستم. باید از گنجه یک گرم سفیدبرفی و دو گرم زیبای خفته بردارم و سفید برفی را حرارت بدهم و زیبای خفته را جوش بیاورم و آنها را با هم مخلوط کنم. غذایی مخلوط است و مزه هردوی آنها را میدهد، اما در حقیقت محصولی تازه است.گیمن که داستان «کورالین» اش تبدیل به کتاب محبوب یک نسل شد، همه چیز را درباره داستانهایی که بر لبه سیاهی زندگی میکنند میداند. فیلیپ پولمن از داستانهایی میگفت که برای کودکان بسیار آسان هستند و برای بزرگسالان بسیار سخت، و گیمن هم بیش از سی سال است که دارد به چنین داستانهایی فکر میکند.داستانهایی که هر کدام یک تفنگ پر استگیمن میگوید: «اتاق خونی» هنوز هم برای من کتاب بسیار مهمی است و آنجلا کارتر هنوز برای من همان کسی است که گفته بود: این داستانهای افسانهای را میبینید؟ همانهایی که ته قفسهها خاک میخورند؟ در حقیقت هر یک از آنها یک تفنگ پر است. هر کدام از آنها یک بمب است. مواظب باشید چون اگر آنها را بچرخانید منفجر میشوند.در حقیقت همانطور که گیمن توضیح میدهد، بمبهایی که در این چنین داستانهایی وجود دارند بیشتر از آنکه منفجر شوند خنثی شدهاند. به طور مثال، او میگوید دلیل اینکه داستانهایی مانند «زیبای خفته» دیزنی دیگر تاثیر ندارند این است که آنها اصلا داستان نیستند، بلکه سرآغازی برای یک داستان هستند. نسخههای اولیهای که از آنها داریم کمتر با عقل جور درمیآیند، اما نسبت به طبیعت انسانی بدجنستر رفتار میکنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]