تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اگر خداوند بوسیله تو یک نفر را هدایت کند برای تو بهتر است از دنیا و هر آنچه د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820131086




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ناگفته هاي دو قرباني اسيدپاشي


واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: ناگفته هاي دو قرباني اسيدپاشي

تابناک/ «محسن مرتضوي» و «داوود روشنايي» دو قرباني اسيدپاشي در سال هاي گذشته هستند که کفش‌هاي آهنين به پا کرده‌اند تا عاملان اين اسيدپاشي‌ها که به قصاص عضو محکوم شده‌اند، مجازات شوند.

«قصاص عضو دو اسيدپاش بزودي اجرا خواهد شد!»

حجت‌الاسلام محسني اژه‌اي معاون اول رئيس قوه قضائيه و سخنگوي دستگاه قضا هفته گذشته در حالي از مجازات سنگين دو اسيدپاش خبر داد که خيلي از کارشناسان و مردم در واکنش به ترويج اسيدپاشي خواستار برخورد جدي با عاملان اسيدپاشي‌ها شدند تا عبرتي براي کساني باشد که شايد در ذهن خود تصور مي‌کنند کينه‌جويي‌هاي اسيدي به‌خاطر اجرايي نبودن مجازاتش که قصاص عضو است، مجازات سنگيني در پي ندارد.

جزئيات پرونده دو اسيدپاش

«محسن مرتضوي» و «داوود روشنايي» دو قرباني اسيدپاشي در سال‌هاي گذشته هستند که مدت‌ها مي‌شود کفش‌هاي آهنين به پا کرده‌اند تا عاملان اين اسيدپاشي‌ها که به قصاص عضو محکوم شده‌اند، مجازات شوند.

داوود 30 ساله دوم آبان‌ماه سال 84 در خيابان مجيديه هدف اسيدپاشي مرد غريبه‌اي قرار گرفت که لحظاتي پس از اقدام هولناکش از سوي مردم دستگير شد.

عامل اين اسيدپاشي از روز نخست بهانه‌هاي زيادي براي کينه‌جويي اسيدي‌اش بازگو کرد اما در تحقيقات مشخص شد داوود تا روز حادثه اين مرد را نديده و پس از 11 سال هنوز انگيزه‌اش در هاله‌اي از ابهام است.

داوود سال‌ها چهره سوخته‌اش را پشت نقاب پنهان مي‌کند و پاي در محاکم مي‌گذارد تا به آنچه اصرار دارد که همان قصاص اسيدپاش است، برسد.
پيگيري‌هاي داوود ادامه داشت تا اينکه موفق شد حکم قصاص براي مرد اسيدپاش را بگيرد.
اين حکم در ديوان عالي کشور نيز تأييد شد و با حساس شدن مسائل اسيدپاشي‌هاي اخير انگار به ايستگاه اجرا رسيده اما هنوز هيچ‌کس نمي‌داند اجراي حکم قصاص عضو قرار است چه زماني صورت گيرد.

محسن مرتضوي نيز سرنوشت مشابهي با داوود دارد. وي روز 19 فروردين ماه سال 91 وقتي وارد محل کارش شد از سوي آبدارچي اداره هدف اسيدپاشي قرار گرفت.
آبدارچي اسيدپاش پس از خالي کردن قابلمه پر از اسيد روي محسن دست‌بردار نبود و با چاقويي که در دست داشت با 16 ضربه وي را غرق خون روي زمين انداخت و پا به فرار گذاشت.

«فتح‌اللـه» 36 ساله در مرز دستگير شد و گفت که در تعطيلات عيد يک مرد هر روز با موبايلم تماس مي‌گرفت و ايجاد مزاحمت مي‌کرد، به همين خاطر فکر کردم کار محسن باشد و تصميم به انتقامجويي گرفتم.


محسن پس از چهار ماه از کما خارج شد و تحت درمان قرار گرفت و زماني که روي پاهايش ايستاد پيگير پرونده‌اش شد و با گذشت دو سال وقتي رأي قصاص عضو در ديوانعالي کشور مورد تأييد قرار گرفت پرونده به ايستگاه اجراي احکام رسيد و حالا پيش‌روي کميسيون پزشکي است تا کيفيت قصاص عضو بررسي شود.

خلوتگاه قرباني اسيدپاشي

داوود روشنايي يکي از قربانيان اسيدپاشي 10 سال است که نقاب روي صورتش گذاشته و خانه‌اش تنها خلوتگاهش است.
اينجا خانه‌اي در خيابان مجيديه شمالي است و روز 15 آذرماه يک ميهمان ويژه پاي در ساختمان شماره 46 گذاشت که با وجود سرنوشتي مشابه با داوود روحيه کاملاً متفاوتي با وي دارد.
داوود که هميشه در خانه بوده با چهره‌اي نقابدار در را باز کرد و محسن با چهره‌اي سوخته و بدون نقاب داوود را در آغوش گرفت.


لبخند را نمي‌توان روي لبان محسن نديد، اين مرد به قول خودش بمب انرژي است و در همان لحظات ابتدايي با داوود شروع به شوخي و بذله‌گويي کرد و مانع اين شد که داوود احساس کند در خانه‌اش ميهمان دارد.


محسن وقتي ديد داوود چشم و گوش چپ ندارد و خودش نيز چشم و گوش راست خود را در اين اسيدپاشي از دست داده به شوخي از داوود خواست با هم به بيمارستان بروند تا هر دوي آنها را با هم يکي کنند و بحث سر اين بود که چه کسي بماند و ديگري نماند.


شوخ طبعي‌ها ادامه داشت و داوود که سال‌هاست در خانه مانده وقتي ديد محسن با اين چهره سوار بر مترو به هر جايي که مي‌خواهد مي‌رود و با همه بگو و بخند مي‌کند شوکه شد و خوشحال بود که دوستش روحيه خوبي دارد.


داوود به محسن مي‌گفت مدتي سعي کردم در ميان مردم باشم اما نشد. چون يک‌بار وقتي براي خريد از خانه خارج شدم به خاطر اينکه چشم راستم بينايي ضعيفي دارد در چند قدمي خودم بچه‌اي را همراه مادرش ديدم و تا خواستم مسيرم را عوض کنم تا پسر کوچولو مرا نبيند مادرش دستانش را روي چشمان بچه‌اش گذاشت و با زباني تند از اينکه به خيابان آمده‌ام و باعث ترس بچه‌اش شده‌ام گلايه کرد و اين در حالي بود که چشمانم نمي‌ديد و اگر زودتر آنها را ديده بودم مسيرم را عوض مي‌کردم و همين رفتار و نگاه باعث شد در خانه بمانم.


محسن با همان لبان خندانش در ادامه حرف‌هاي داوود گفت: چند روز پيش سوار مترو بودم که دختربچه‌اي وقتي مرا ديد شروع به گريه کرد و من منتظر ماندم تا قطار توقف کند و پياده شدم ولي جالب اينجا بود که دختربچه با پياده شدن من هنوز گريه مي‌کرد و من اين بار فکر کردم دلتنگم شده ولي قطار حرکت کرد و نتوانستم خودم را به او برسانم.


محسن با روحيه خوبي که دارد به داوود مي‌گفت سلامتي خوب است ولي وقتي نيست نبايد خودمان را تسليم کنيم، بلکه بايد به ديگران ثابت کنيم که هيچ چيزي نمي‌تواند ما را زمينگير کند.
من حتي بعد از حادثه، گواهينامه رانندگي نيز گرفته‌ام و اصلاً نمي‌خواهم از تکاپو بيفتم.
صحبت‌ها و طنزپردازي‌هاي اين دو قرباني اسيدپاشي ادامه داشت تا اينکه قرار شد محسن و داوود کنار هم و جلوي آينه‌اي بنشينند تا از آنها عکسي گرفته شود.


در حالي که دستان دو مرد به هم گره خورده بود محسن با لبخند گفت ما هر دو يک سرنوشت برايمان کليد خورده و نبايد همديگر را تنها بگذاريم چون ما همديگر را بهتر مي‌شناسيم. نيم ساعتي از اين احوالپرسي‌هاي در نوع خود عجيب گذشت تا اينکه داوود، گفت: پس از اسيدپاشي بارها از سوي خانواده «حميد» مورد تهديد قرار گرفتم تا به آنها رضايت دهم اما من محکم ايستاده‌ام و نمي‌گذارم با بخشيده شدن عامل اسيدپاشي همه تصور کنند اگر اسيدپاشي‌اي شد مجازاتي در کار نيست و به خود اجازه بدهند دست به چنين کارهايي بزنند.


داوود افزود: سال 88 حکم قصاص تأييد شد و چند روز پيش هم تصميم به اجراي آن را گرفتند اما نمي‌دانم چرا امروز و فردا مي‌کنند و حکم را اجرا نمي‌کنند.


محسن نيز گفت: پرونده‌ام به کميسيون پزشکي قانوني رفته و جالب اينکه براي اجراي حکم بايد بررسي شود که اگر قصاص صورت مي‌گيرد به ديگر اعضاي بدن آسيب نمي‌رسد. نمي‌دانم ما که بيگناه بوديم و وقتي اشتباه هدف قرار گرفتيم آيا اسيدپاش‌ها از ما پرسيدند چه سرنوشتي داري، چشمانتان چه رنگي است و نگران اين بودند که اعضاي ديگر بدنمان آسيب ببيند؛ آنها فقط جسم ما را نسوزانده‌اند بلکه زندگي‌مان را سوزانده‌اند.


محسن افزود: حکم قصاص را اجرا مي‌کنم چرا که «فتح‌اللـه» در ادعاهايش مي‌گفت که اسيد ريختم چون مي‌دانستم دو سال بيشتر در زندان نمي‌مانم و کسي به من کاري ندارد و نمي‌خواهم مانند آمنه گذشت کنم، چرا که اگر او حکم قصاص عضو را اجرا مي‌کرد شايد امروز خيلي‌ها جرأت انجام اين اقدام خانمانسوز را نداشتند. محسن به قول خودش يکي از رکورددارهاي عمل جراحي است و تا به حال 72 بار زير تيغ جراحان قرار گرفته است.


اين مرد بذله‌گوي خندان در حالي که پاهايش را نشان مي‌دهد که مشخص است از همه جاي آن براي جراحي‌ها پوست برداشت کرده‌اند، درباره زندگي‌اش بعد از اسيدپاشي مي‌گويد: اگر پذيرفته‌ام بارها زير تيغ جراحان بروم به خاطر اين است که نمي‌خواهم سوخته شدن چهره‌ام در زندگي دختر 10 ساله‌ام «مليکا» تأثير بگذارد.


همسرم هميشه در اين سه سال کمکم کرده و مهرباني‌هاي اوست که باعث شده من به زندگي اميد داشته باشم، نمي‌دانم چطور مي‌توانم محبت‌هايش را جبران کنم.


محسن درباره نخستين باري که چهره‌ سوخته‌اش را ديد، گفت: چهار ماه در کما بودم و نمي‌دانستم اسيد چه کار مي‌کند و هرچه تلاش کردم که صورتم را ببينم نشد تا اينکه از روي صفحات استيلي که در بيمارستان بود صورتم را باندپيچي شده ديدم و متوجه شدم فقط يک چشم دارم.


کنجکاو شده بودم تا اينکه به اتاق عمل رفتم و وقتي روي تخت خوابيده بودم صورتم را روي دستگاه‌ها و سقف استيل اتاق عمل ديدم، واقعاً شوکه شدم اما همان‌جا با سرنوشتم کنار آمدم؛ هنوز زنده بودم و سايه‌ام بالاي سر خانواده‌ام بود.


از آن به بعد هيچ وقت نگذاشتم کسي از درد و رنج‌هايم با اطلاع شود و هميشه سعي کرده‌ام بخندم و فراموش کنم چه سرنوشتي داشته‌ام.


محسن ادامه داد: معلوليت منتظر همه است اما اينکه خدادادي معلول باشي آنقدر تلخ نيست تا اينکه با اشتباه ديگران دچار معلوليت شوي و متأسفانه در جامعه‌مان رسم شده که مي‌گويند هرکس بلايي سرش مي‌آيد نتيجه کارهاي بدش است اما اين‌طور نيست و قسمت‌ ما اين‌طور نوشته شده و خدا خودش مي‌داند با بنده‌هايش چه کند.


محسن ادامه داد: فتح‌اللـه زماني که در اداره ما کار مي‌کرد مي‌گفت خانواده دارد اما از آن زمان به بعد حتي يکي به سراغم نيامده و تماس نگرفته است.


داوود نيز گفت: از قوه قضائيه گلايه دارم، اصرار دارم به جاي اينکه پرونده‌ام را به پرداخت ديه بکشانند حکمم را اجرا کنند چون من پول نمي‌خواهم و فقط عامل اسيدپاشي بايد قصاص شود. از من گذشته، بايد به اين فکر باشيم که ديگر اسيدپاشي‌اي صورت نگيرد.


محسن نيز گفت: روزهاي نخست حدود 300 ميليون تومان هزينه درمانم کردم که خانواده‌ام به کمک ديگران پرداخت کردند و از مردم مي‌خواهم که حمايت‌مان کنند تا بتوانيم به زندگي لبخند واقعي بزنيم.


بنابر اين گزارش، اين دو قرباني اسيدپاشي پس از دو ساعت گپ و گفت‌وگو در حالي به اين ميهماني پايان دادند که محسن مي‌گفت قرار است صبح امروز براي هفتاد و سومين بار به اتاق عمل برود.


گفتمان واحد در ماجراي اسيدپاشي

افروز رفيعي، کارشناس در اين باره معتقد است:


اسيد پاشي يکي از اتفاقات ناخوشايندي است که بدون شک از تلخ‌ترين آسيب‌هاي اجتماعي به‌شمار مي‌آيد، انساني بيگناه در سن جواني از نعمتي برحق و مسلم محروم مي‌شود. اما از آنجا که اين حادثه در بستر جامعه روي داده طبعاً داراي ابعاد مختلف اجتماعي نيز است. يکي از ابعاد اجتماعي اين موضوع مطرح شدن اين مسأله در سطح جامعه و محکوم شدن افراد يا گروه‌هاي مختلف است. فارغ از علت اصلي اين پيشامد تلخ و ناگوار که بر عهده مراجع مربوطه است و بدون شک بايد در اولويت پيگيري‌ها قرار گيرد، اين اتفاق باعث به‌وجود آمدن بحث‌ها و نظرات مختلفي در بين خانواده‌ها، در شبکه‌هاي اجتماعي، اخبار و... مي‌شود اما آنچه در همه اين بحث‌ها قابل توجه است، محکوم کردن بدون قيد و شرط اسيدپاشي توسط همگان است. شيوع اين جنايات در ماه‌هاي اخير باعث ايجاد گفتماني واحد در جامعه ايران شد. در واقع گفتمان شکل گرفته در پس اين حوادث تلخ گوياي اين مسأله بود که چنين اتفاقاتي در سطح جامعه ما به هيچ شکل و با هيچ توجيهي قابل‌قبول نيستند و در صورت وقوع جامعه خواهان رسيدگي به موضوع و برخورد جدي با عوامل آن است. در حالي‌که در برخي جوامع اين‌گونه حوادث شکلي معمول‌تر دارد، همصدا شدن مردم و گروه‌هاي مختلف در برابر اين اتفاقات و ايجاد گفتماني مشترک عليه اين جنايات حاکي از رشد اجتماعي و نظر واحد جامعه ايراني دارد.


نکته ديگر اما پيگيري اين موضوع در سطح وسيع اجتماعي است. همان‌طور که شاهد بوديم پس از وقوع اين حوادث نظرات مختلفي پيرامون عوامل اين حوادث شکل گرفت، رسانه‌ها نيز سعي در متقاعد کردن افکار عمومي در پيگيري مسأله و دستگيري مجرمان کردند. هرچند در جريان قرار دادن مردم از وظايف اصلي رسانه‌ها است و با اينکه يافتن پاسخ در اسرع وقت نياز و خواست جامعه است، نبايد اين نکته را فراموش کرد که جامعه خواهان دريافت پاسخي قانع کننده است؛ پاسخي که با سطح درک مردم سازگار و براي آنها قابل قبول باشد.


در اين ميان اصرار بر پاسخي مشخص در بستر بسيار کوتاه زماني از برخورد حرفه‌اي فاصله داشت. هرچند سرعت در پيگيري ماجرا از سوي نهادهاي قضايي و يافتن پاسخ الزامي است، عجله در ارائه پاسخ ضروري نبوده و راه‌حل مناسبي براي متقاعد کردن افکار عمومي نيست. چرا که اين امر مي‌تواند منجر به ارائه پاسخ‌هاي نامناسب شده و نوعي بي‌اعتمادي نسبت به مسئولان و رسانه‌ها ايجاد کند. در بسياري از جوامع باتوجه به اعتماد مردم نسبت به رسانه‌ها و مراجع مسئول چرايي وقوع جنايت تا زمان يافتن پاسخ کاملاً قطعي اعلام نخواهد شد و در اين ميان مردم از روند پيگيري ماجرا باخبر خواهند شد. مردم نيز نسبت به اين موضوع که تأخير در يافتن پاسخ نه نشانه پيگيري نکردن که به‌علت پيچيدگي مسأله است، واقف هستند. اين درک متقابل نيز به اعتمادي دوسويه ميان مردم و نهادهاي دولتي خواهد انجاميد که در جاي خود فراهم کننده بسترهاي مناسب براي همکاري‌هاي اجتماعي است.
 




دوشنبه, 17 آذر 1393 ساعت 09:24





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[مشاهده در: www.akharinnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن