محبوبترینها
آشنایی با سایت قو ایران بهترین سایت آگهی و تبلیغات در کشور
بهترین شرکت‌های مهندسی در آلمان
صفر تا صد حق بیمه 1403! فرمول محاسبه حق بیمه
نقش هدایای سازمانی در افزایش انگیزه و تعهد کارکنان
کلینیک پروتز و ساخت اندام مصنوعی دکتر اجرائی
چگونه می‌توانیم با ترانسفر وایز پول جابجا کنیم؟
بهترین مدل‌های [صندلی گیمینگ] براساس نقد و بررسی کاربران
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
مشاوره حقوقی تلفنی با کمترین هزینه
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1803889446
نسخه اصلي جنبش دانشجويي
واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۱۶ آذر ۱۳۹۳ (۱۰:۴ق.ظ)
کيهان: نسخه اصلي جنبش دانشجويي
به گزارش خبرگزاري موج، «نسخه اصلي جنبش دانشجويي»عنوان يادداشت روز روزنامه کيهان است که در آن مي خوانيد؛
61 سال پيش وقتي صداي سفير گلوله هاي دژخيمان شاه، سکوت صبح گاهي دانشگاه تهران را شکست، کسي فکر نمي کردخون آنها يک نهال پرطراوت و پرثمر با رويشي مبارک را سبب شود و هر روز به شاخ و برگ هايش افزوده شود. در فضاي خفقان زده سال32 و تنها 110 روز پس از کودتاي ننگين و شوم 28 مرداد، هنگامي که هر صداي آزادي خواهي با وحشيانه ترين روش ها سرکوب مي شد، براي برپايي جشن پيروزي اهريمن بر مردمي دست خالي، نيکسون معاون رئيس جمهور وقت آمريکا به ايران مي آمد تا دستخوش نوکري شاه را به او بدهد. اما دانشجوياني که تاب استبداد حاکم را نداشتند، در برابر اين همه بيدادگري و سياهي سکوت نکردند، آنها بدرستي آمريکا را عامل کودتاي 28 مرداد و تحکيم پايه هاي سلطنت مي دانستند و با اين تشخيص درست بود که به سفر نيکسون اعتراض کردند. روايت خواندني و بي نظير شهيد بزرگوار دکتر مصطفي چمران از حوادث آن روز، به خوبي روح و حقيقت ماجرا را نشان مي دهد و اثبات مي کند که جنبش دانشجويي در نخستين گام خود به زيبايي و هوشياري هرچه تمامتر در دشمن شناسي نمره قبولي گرفت و البته در اين راه سه فرزند عزيز دانشگاه جان خويش را تقديم بيداري و آگاهي و نجات مردم نمودند.
پيروزي انقلاب اسلامي، نقطه عطف در همه شئون ملي و از جمله در جنبش دانشجويي بود. دانشجوياني که سالها با ستم و تباهي جنگيده بودند و از تحقير ايران و ايراني به تنگ آمده بودند، در سپيده پيروزي عرصه را براي خدمت به وطن مهيا ديدند و آن نهال با برکت، اندک اندک به درختي پرثمر تبديل شد که در همه عرصه ها بار و بر داشت، از روزهاي مقابله و مبارزه با خانه هاي تيمي و روزهايي که به تعبير امام راحل(ره) عده اي دانشگاه را اتاق جنگ کرده بودند تا روزهاي آسماني و به ياد ماندني دفاع مقدس، اين جنبش دانشجويي بود که خوش مي درخشيد و هر کار ناممکني را ممکن مي کرد. در سال هاي پس از جنگ نيز آستين همت آنها بود که بالا رفت و هر روز حرفي نو و طرحي نو در مي انداخت و گرهي از گره هاي کشور مي گشود. آنها پايه گذار حرکت پرشتاب علمي کشور بودند که هنوز نيز ادامه دارد و موجب سربلندي ايران در قله هاي رفيع علم و دانش است. از کاظمي آشتياني تا احمدي روشن و شهرياري و علي محمدي و صدها و هزاران استاد و دانشجوي فرهيخته ديگر نهضتي را آغاز کردند که به فضل الهي توقف آن ممکن نيست. آنها با دو بال علم و تقوا و با پيوند دانشگاه و سياست نشان دادند که دانشمند واقعي، آن است که هم دشمنش را به خوبي بشناسد و هم براي کوتاه کردن دست او و تحکيم نظام کشورش، سختکوش و مجاهد، نوآور علمي باشد.
اما همانقدر که اين نهضت دانشجويي، چه در بعد علمي و چه در بعد سياسي موجب خرسندي و خوشحالي مردم و سبب تحکيم نظام مي شد، براي آنها که چشم ديدن اصل جمهوري اسلامي را نداشتند غير قابل تحمل و قبول بود. آنها نمي توانستند بپذيرند که نسل دوم و سوم انقلاب همانند نسل اول و حتي پرشورتر و بانشاط تر از آنها پاي انقلاب و نظام ايستاده و در راه آن فداکاري و ايثار مي کنند. اما مواجهه با اين جريان پويا و انقلابي هم چيزي نبود که آنها حتي بتوانند به آن فکر کنند! و مي دانستند حريف دختران و پسراني که عزت و سربلندي اسلام و ايران را در بالاترين افق آرزوهاي خود قرار داده اند نمي شوند اينگونه بود که اجراي نسخه اربابان و دشمنان اصلي ملت را در پيش گرفتند و به انحراف و «بدل سازي» از جنبش دانشجويي پرداختند. اين حرکت دشمن، گاهي هوشمندانه و شيطاني و گاهي مضحک و نابخردانه بود! هرچه بود براي آنها مهم اين بود که دانشجوي ايراني راه را گم کند و حتي در لباس جنبش دانشجويي به راهي برود که آمريکا مي گويد! و اينگونه شد که حتي خود را ملزم به حفظ ظواهر جنبش دانشجويي و اصلي ترين آرمان هاي آن هم نمي دانستند.
درحاليکه شهداي 16 آذر 32 يعني شريعت رضوي، قندچي و بزرگ نيا در يک نبرد نابرابر پنجه در پنجه آمريکا به عنوان مظهر ستم و استکبار انداخته بودند، ناگهان در نيمه راه دولت اصلاحات، از درون جنبش دانشجويي ساختگي و بدلي، نغمه هاي عشق ورزي به آمريکا بلند شد! در آن سال ها مخالفان آمريکا و آنها که خاطره شلاق و بيداد و ستم آمريکا را بياد داشتند و آن خاطره را به نسل هاي بعدي منتقل کرده بودند از سوي اين جنبش بدلي و دروغين به انواع تهمت ها و انگ ها نواخته شدند آنها به خيال خود مي کوشيدند کاري کنند تا جنبش دانشجويي که براي جلوگيري از سفر نيکسون به ايران 3 شهيد داده بود کارش به جايي برسد که فرش قرمز پيش پاي آمريکا باز کند!
اين اما همه ماجرا نبود، سردمداران اين حرکت ضد انقلابي و ضد دانشجوي مي دانستند که خورشيد هميشه پشت ابر نمي ماند و دير يا زود معدود افرادي که در ميدان فريب آنها بازي مي کنند، پي به ماهيت آنها و اربابشان خواهند برد. پس براي بهره برداري حداکثري از جواناني که از حقيقت ماجرا بي خبر بودند، استقلال جنبش را هدف گرفتند. درحاليکه در همه سال هاي قبل و پس از پيروزي انقلاب، استقلال نهاد مقدس دانشجويي، افتخاري بزرگ براي برپا دارندگان جنبش بود، عده اي کوشيدند تا دانشجو را پياده نظام پيشبرد سياست هاي خويش کنند.
ماجراي فتنه 78 و حوادث تلخ پس از آن سند درستي بر اين مدعاست بخصوص آنکه به ياد بياوريم نقش آفرينان آن حوادث امروز کجا هستند؟ آنها که روزي با پيراهن خونين، دروغ بزرگ کشتار در کوي دانشگاه را سر دادند، مدتي بعد به پادويي در بي بي سي و دست بوسي رئيس رژيم غاصب صهيونيستي رسيدند و تاوان تلخ آن از کيسه جنبش دانشجويي پرداخت شد! رئيس دولت اصلاحات که روزي پا برروي موج احساسات دانشجويي گذاشته و به مقام رسيده بود، بلافاصله پس از استقرار در کرسي قدرت، مصوبه اي در شوراي عالي انقلاب فرهنگي تصويب کرد که براساس آن حتي حق تظلم خواهي- که ابتدايي ترين حق انساني هر فرد و تصريح شده در قانون اساسي است- از دانشجويان سلب شد! و البته با همه اين اقدامات عملي، باز هم شعار توجه و علاقه به دانشجو سر مي داد! اما اين روند ديري نپائيد و جوانان دانشجو به سرعت فريب را از حقيقت و آب را از سراب تشخيص دادند و ستاره اقبال مدعيان خيلي زودتر از آنچه فکر مي کردند غروب کرد. کار به جايي رسيد که حاميان دروغين جريان دانشجويي و موج سواران اصلي، در يک مراسم رسمي در 16 آذر 83، علناً دانشجويان را به خاطر مطالبه و پرسشگري تهديد به اخراج و برخوردهاي آنچناني کردند! سعيد حجاريان مغز به ظاهر متفکر جريان اصلاحات در اواخر دوره اصلاحات وقتي در برابر پرسش هاي فراوان دانشجويان آگاه و خسته از فريب، هيچ جوابي براي ارائه نداشت، در کمال تعجب گفته بود: جريان دانشجويي زياد درگير امور جاري شده، بهتر است مدتي سکوت کند و به دنبال کار تئوريک برود! و اين يعني محترمانه صداي يک جنبش بيدار و پرسشگر را خفه کردن! همان زمان بود که يکي ديگر از مدعيان اصلاح طلبي در پاسخ او گفته بود: دانشگاه پادگان نيست که شما هر وقت دلتان خواست سوت بزنيد و همه را گرد خود جمع کنيد و هر وقت نخواستيد همه را مرخص کنيد!
از ديد آنها، جنبش دانشجويي، مادامي که ارابه احزاب را يدک مي کشد، قابل قبول و قابل تحمل است و به محض پرسشگري بايد مرخص شود! در آن سال ها تلاش شد روح اصلي اين جنبش يعني مبارزه با آمريکا از آن زدوده شود و به جاي آن دعواهاي پوچ و مبتذل حزبي و جناحي که تنها و تنها تأمين کننده منافع حزب حاکم وقت بود جايگزين شود با اين هدف که بتوانند از اين پتانسيل فعال و پويا در فشار بر اصل نظام بهره ببرند و آن را وسيله اي براي اجراي تئوري فشار از پائين و چانه زني از بالا قرار دهند.
اکنون و 61 سال پس از آن صبح سرد و تلخ در آذر 32، جريان اصلي و گسترده در دانشگاه ها جرياني است که وفادار به آرمان آن سه شهيد و هزاران شهيد ديگر جريان دانشجويي است.هنوز آمريکا را دشمن شماره يک بشريت و مردم ايران مي داند و راه مبارزه با آن را اقتدار علمي و غلبه بر همه محدوديت ها و تحريم هاي ظالمانه علمي و دانشگاهي با سخت کوشي و شب بيداري و توسل و توکل مي داند. جرياني که نقش آفرينان اصلي فتح لانه جاسوسي بودند و امروز هم باور کرده اند که «العلم سلطان»، جرياني که مي داند ايران و اسلام انقلابي در گردنه خطير تاريخي است و راه عبور موفق از آن بي اعتمادي کامل به آمريکا و پشت کردن به همه دروغ هاي او و در مقابل تلاش شبانه روزي براي توليد علم و خدمت به مردم است. در مقابل اين جريان اصل دانشجويي جريان کم شمار ديگري وجود دارد که پرچم جنبش دانشجويي را دزديده اما هيچ بهره اي از حقيقت آن نهضت اصيل نبرده است.
جرياني که بخشي از مهمترين افرادش هم اکنون در آمريکا و انگليس و حتي اسرائيل به پادويي مشغولند. جرياني که هيچ علاقه اي به دخالت واقعي و تاثيرگذار جنبش دانشجويي در امور مهم و سياسي و اساسي کشور ندارد ولي با همه وجود تلاش مي کند که دانشگاه را به باشگاه احزاب و اتاق جنگ تبديل کند! جرياني که ثابت کرده حاضر است پيش پاي آمريکا فرش قرمز پهن کند اما هيچ راهکار بومي و علمي براي مشکلات و ناملايمات داخلي تدارک نبيند و اساساً به آن اعتقادي ندارد! جرياني که اقتصاد مقاومتي و خودکفايي را شعارهايي غيرعملي و ناممکن مي داند و حل همه مشکلات را در تسليم و کرنش در برابر کدخدا مي داند.
ناگفته پيداست که کدام جريان اصيل و کدامين آنها دروغين و تقلبي است. و ناگفته پيداست که آمريکا، دانشمندان برآمده از کدام جريان را آماج گلوله هاي خشم و کينه خودش کرده و سنگفرش خيابان ها را به خون آنها رنگين کرده است چه در آذر 32 و چه در جريان ترور دانشمندان هسته اي. بديهي است که آمريکا، هرگز نوکران خودش را هدف قرار نمي دهد و اين معيار يعني دوستي و دشمني آمريکا با يک جريان يا يک فرد، ملاک خوبي براي شناختن نسخه اصلي از تقلبي است.
نويسنده: حسين شمسيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[مشاهده در: www.mojnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]
-
گوناگون
پربازدیدترینها