تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 10 تیر 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):روزه‏دارى كه زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نكرده روزه‏اش به چه كارش خواهد آمد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803071393




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اگر از تهران فرار نمی کردم جنازه ام را آتش می زدند


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


خذیراوی؛
اگر از تهران فرار نمی کردم جنازه ام را آتش می زدند
مهاجم سابق استقلال گفت: «اگر حرف هایم را بزنم یک عده شبانه باید از پایتخت بروند.»



به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز، "مجاهد خذیراوی" بزرگ ترین پدیده سوخته فوتبال ایران است، پدیده ای که اگر آن محرومیت به سراغش نمی آمد قرار بود با بارسلونا قرارداد ببندد.   پدیده بزرگ استقلال از بارسلونا دعوت نامه رسمی داشت اما "جوانی" و "خامی" باعث شد تا او با حضور در یک پارتی شبانه تمام آینده درخشان خود را نقش بر آب ببیند.   این گفتگوی مجاهد خذیراوی از روی صفحه یکی از روزنامه نگاران (امید مافی) در شبکه اجتماعی وی برداشته شده است.   این گفتگو با این مقدمه آغاز شده است:   "چند روز پس از دلنوشته ای برای مجاهد، پسر تلف شده آبادان پیدایم کرد. ساده دل جنوبی به رفیق مشترکمان ناصر صرافان گفته بود فیس بوک هنوز به آبادان نیامده!!! بعد که از پشت خط مطلب را شنیده بود تا دقایقی صدایش به گوش نمی رسید. رفیق ما می گوید فکر کردم قطع شده، نگو در آن سوی خط آنقدر گریه کرده که نمی تواند حرف بزند. بالاخره به لطف دوستانی چون سیامک توکلی، چراغ رابطه روشن شد و ستاره ای خاموش دو ساعت تمام درد دل کرد و به هق هق افتاد. مصاحبه جگری رنگ با یک تباه شده، سرشار از رازهای سربه مهری است که اگر فاش شوند سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. تفنگداری که روزگاری ورزشگاه ها را منفجر می کرد و تا مرزهای بارسلون رفت، خودش به دست خودش و آدم های بی مرام دور و برش کشته شد تا سر از فراموشخانه های لبریز از غم درآورد. ای سرنوشت!   مجاهد خذیراوی را پس از سال ها در حالی پیدا کردیم که بغضی کهنه راه نفسش را بسته بود!"   * نیستی؟ - من را کشتند. اگر از تهران فرار نمی کردم جنازه ام را آتش می زدند   * پس از پایان محرومیتت فکر می کردیم برگردی؟ - چطور برگردم. هرجا قدم گذاشتم چنان برایم جو درست کردند که ترجیح دادم کنج خانه بمانم   * الان کجایی دقیقا؟ - کنار نخل ها. اگر این درختان نبودند از تنهایی می مردم. پدرم روی دست هایم جان داد و همین نخل ها را برایم گذاشت و غریبانه رفت.   * از یاران قدیمی کسی در این سال ها سراغت را نگرفت؟ - نه. از نظر آنها مجاهد به درد هیچ کاری نمی خورد. توی این دنیا دنبال رفیق نگرد عامو!   * ازدواج کردی که مجا؟ - آره. همسرم شریک همه دلتنگی های من است. دو تا بچه هم دارم که به خاطر آنها زنده ام. ماهان و ماهک را خدا فرستاده تا دق نکنم.   * قصد بازگشت به فوتبال را نداری؟ - من ۳۴ ساله ام و همین حالا از این تازه رسیده هایی که پیراهن آبی و قرمز بر تنشان گشاد است بهتر بازی می کنم. حیف نان وولک!   * جواب سوال مرا ندادی؟ - هزار سال دیگر برنمی گردم. فوتبال و آدم هایش مرا به خاک سیاه نشاندند. پدرم را از من گرفتند. آبرویم را بردند. پشت دستم را داغ گذاشته ام که دیگر دور زمین فوتبال آفتابی نشوم.   * مرا ببخش ولی... چی شد که آنطوری شد؟ - یک بچه ۱۶ ساله را در خوابگاه لارستان به امان خدا رها کردند و نگفتند گرگ ها این بچه را پاره می کنند. نامردها نان و ماست جلویم می گذاشتند تا بخورم و دریبل بزنم. من اگر همه حرف ها را بزنم یک عده شبانه باید از پایتخت بروند. آن شب در آن پارتی قرمزها و آبی های دیگر هم بودند اما فقط مرا له کردند.   * همین الان دلت برای چه کسی تنگ شده؟ - برای پدرم که غصه مرا خورد و تمام کرد. برای کودکی ام. برای مجید نامجو مطلق. من همیشه عاشق بازی اش بودم. این نوستاره ها هزار سال دیگر به گرد پای نامجو مطلق و امثال او نمی رسند! 109



۱۵/۰۹/۱۳۹۳ - ۰۷:۰۱




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


ورزش

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن