تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگز زمين باقى نمى‏ماند مگر آن كه در آن دانشمندى وجود دارد كه حق را از باطل مى‏ش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798585752




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فارس گزارش می‌دهد روایت روزگار رنگارنگ کارگران فصلی در زنجان


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش می‌دهد
روایت روزگار رنگارنگ کارگران فصلی در زنجان
معمولا زمانی که یک مرد برای کار به هر دری می‌زند و شغلی پیدا نمی‌کند به ناچار این شغل را انتخاب می‌کند، آن زمان است که اصطلاح عمله را برای او به کار می‌برند.

خبرگزاری فارس: روایت روزگار رنگارنگ کارگران فصلی در زنجان



به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان، نمی‌دانم تا الآن تجربه کرده‌اید که به عنوان پدر خانواده دست خالی به خانه بروید و شرمنده خانواده شوید یا نه؟ اما بیایید فکر کنید، که به عنوان سرپرست خانواده هیچ پولی برای تهیه حتی ضروریات زندگی خود را ندارید، در آن صورت چه شرایطی پیدا می‌کنید. تصور کنید، به عنوان فردی که تحصیل کرده هستید و چندین سال برای گرفتن مدرک کارشناسی و یا کارشناسی ارشد، تلاش کرده‌اید، اما هم اکنون هیچ شغلی ندارید که با آن کسب درآمد کنید. برای یک بار هم که شده تصور کنید، مسافر کوچکی در راه دارید، اما به علت بی‌پولی نمی‌توانید حتی کمترین چیزها را عزیزتان تهیه کنید. یک لحظه تصور کنید، با آمدن زمستان خانواده‌تان نیازهای بسیاری دارد که آنها را تامین کنید، اما آنقدر بی‌پول هستید که حتی از پیاده‌رو‌های خیابان‌های مرکز شهر نیز عبور نمی‌کنید و ترجیح می‌دهید از کناره‌های خیابان راه بروید، چون اصلا پولی ندارید که خرید کنید. شاید هیچ کدام از این موقعیت‌ها را تجربه نکرده باشید، شاید هم شرایطی برایتان پیش آمده که حتی بدتر از این وضعیت را تجربه کرده‌اید، اما من جمعیتی را می‌شناسم که هر روز و هر سال این موقعیت‌ها را با تمام وجود حس می‌کنند، بی‌آنکه وضعیت آنها بهتر شود، حتی بدتر نیز می‌شود. من هر روز از کنار این جمعیت رد می‌شوم، تقریبا چهره اکثر آنها برایم آشنا است، شاید آنها هم مرا می‌شناسند، همه آنها یک وجه مشترک دارند و آن کیسه برنجی است که به دست دارند، برخی به دیوار تکیه داده‌اند، برخی از آنها کنار جوی آب نشسته‌اند و برخی نیز در کنار خیابان منتظر یک خودروی عبوری هستند تا شاید از آنها درخواست کار کند. درست حدس زدید به این جماعت در اصطلاح عموم «عمله» می‌گویند، شکل مودبانه این اصطلاح کارگر سر گذر است یا همان کارگر ساده ساختمانی. در زنجان معمولا وقتی یک مرد برای کار به هر دری می‌زند و ناامید از پیدا کردن شغل می‌شود، به ناچار این شغل را انتخاب می‌کند، در واقع می‌توان گفت این شغل آخرین انتخاب یک مرد بیکار محسوب می‌شود، شغلی که این روزها فراگیرتر شده و حتی به میان نوجوانان دوازده، سیزده ساله نیز کشیده شده است. امروز برای اینکه با مشکلات این قشر بیشتر آشنا شوم به میان آنها رفتم تا با وضعیت شغلی رنگارنگ آنها آشنا شوم. آنهایی که سحرخیزتر هستند از ساعت شش صبح آمده‌اند تا مگر امروز بتوانند کاری پیدا کنند، هنوز سپیده نزده است، حوالی میدان ارک ایستادم کارگران به انتظار کار نشسته‌اند، به محض اینکه خودرویی توقف می‌کند، همگی به سمت آن می‌روند، آنها که قدرت بدنی بیشتری دارند، چنان دور ماشین حلقه می‌زنند که اصلا نمی‌شود راننده را دید، با توقف هر خودرو چند نفر از کارگران که از قدرت بدنی بالایی برخوردارند و جوان‌تر هستند سرکار می‌روند و بقیه با حالت ناامیدی و در وضعیتی که سرشان پایین است، دوباره به کنار خیابان برمی‌گردند و منتظر خودروی بعدی می‌شوند، این روال تا ساعت 9 صبح ادامه دارد، از این ساعت به بعد هم تعداد خودروها کمتر می‌شود و هم تعداد کارگران. تعدادی از کارگران با حالت بی‌رمقی به دیوار تکیه زده‌اند و غرق در افکار خود هستند، هیچکدام از آنها رمق رفتن به خانه را ندارند، شاید هم نمی‌خواهند وسط روز به خانه برگردند و شرمنده زن و فرزند باشند. برای اینکه بیشتر با مشکلات آنها شوم به سراغ گروهی از کارگران می‌روم که دور یک قوطی که در آن آتش روشن کرده‌اند، جمع شده‌اند، می‌روم، دل و دماغ صحبت کردن با من را ندارند، وقتی خودم را خبرنگار معرفی می‌کنم، مانند کسانی که گوشی شنوا برای شنیدن حرف‌هایشان پیدا کرده باشند، می‌پرسند، خانم از کجا اومدی صدا و سیما پس دوربینت کجاست، بابا یکی به داد ما بدبخت، بیچاره‌ها برسه، یکی از کارگران بدون اینکه اجازه صحبت کردن به من بدهد، لب می‌گشاید. *وقتی عملگی شغل پدر می‌شود خودش را اینگونه معرفی می‌کند، 38 سال سن دارم، 20 سال است که عملگی می‌کنم، خانم بهتر بهتون بگم، عملگی شغل پدری من است. تا آنجایی که یادم است، پدرم از همان قدیم عمله بوده و همسایه و دوست و آشنا هر زمان که کاری در زمینه بنایی داشتند، پدرم انجام می‌داد، اوایل من هم به عنوان وردست همراه پدرم می‌رفتم، اما بعدها که بزرگتر شدم، عملگی را به عنوان شغل انتخاب کردم و درس و مدرسه را به امان خدا رها کردم. الان هم 20 سال است که به شغل عملگی مشغول هستم، خرج خودم و چهار سر عائله را با همین شغل تامین می‌کنم. وضعیت شغلی ما در تابستان بهتر از زمستان است، چون در زمستان به خاطر سرد شدن هوا مردم کارهای بنایی و ساختمانی انجام نمی‌دهند. حرفش نصفه ماند چون ناگهان با آمدن یک خودرو به سرعت به طرف آن رفته و سوار شد و رفت، بله انگار امروز کاری برایش به وجود آمد. *آرزوهایی که تبدیل به خشت خام شده‌اند به سراغ یکی دیگر از کارگران که در گوشه‌ای ایستاده و به دیوار تکیه زده است، می‌روم، وقتی مرا می‌بیند، خودش را مرتب می‌کند، در ظاهر اصلا شبیه عمله‌ها نیست، اما عملگی می‌کند، یعنی اقتضای معیشت موجب شده که به این کار روی آورد. "سعید- آ "خودش را اینگونه معرفی می‌کند، 27 سال پیش در یک خانواده پرجمعیت و فقیر به دنیا آمدم، تا آنجا که یادم می‌آید، پدرم یک کارگر معمولی فصلی ساختمانی بود، پنج برادر بودیم که به جز من همه آنها از همان دوران کودکی به سراغ شغل پدری رفتند و حالا هرکدام از آنها در شغلی که دارند، متخصص هستند، اما من برای اینکه  تسلیم شرایط ناعادلانه زندگی نشوم، راه تحصیل را در پیش گرفتم و وارد دانشگاه شدم، با آرزوی اینکه یک روز مهندس می‌شوم و زندگی سعادتمندانه خواهم داشت و همه خاطرات تلخ دوران کودکی را به فراموشی خواهم سپرد. وی ادامه می‌دهد: با این آمال و آرزوها دوران تحصیل را در رشته معماری گذراندم و پس از آن هم به سربازی رفتم، اما حالا پس از  گذشت دو سال از اتمام سربازی هنوز شغل مناسبی پیدا نکرده‌ام، دنبال بسیاری از مشاغل رفتم اما چون کاری پیدا نکردم، به ناچار شغل پدری را انتخاب کردم تا شاید گذران معیشتی از این طریق داشته باشم، تا شاید روزی شغل مناسبی پیدا کنم، حالا آرزوی روزانه‌ام رفتن به عملگی است و کنار هم گذاشتن خشت‌های کوچکی است تا سقفی یا دیواری برای دیگران بسازم. *گاه با دست خالی راهی خانه می‌شوم به سراغ یکی از دیگر کارگران که جوان‌تر از بقیه است، می‌روم، از همان اول صبح بی‌حوصله و بی‌رمق است، دلیل این حالش را می‌پرسم، داستان زندگیش را اینگونه برایم بازگو می‌کند، 25 ساله هستم و دیپلم دارم، قبلا در یک شرکت تولیدی مشغول به فعالیت بودم، اما از وقتی شرکت ورشکست شده، از کار بیکار شدم و مجبور شدم به عملگی روی بیاورم. "بهروز –م"  که منتظر مسافر کوچک خود است، از روزگار بی‌پولیش برایم اینگونه توضیح می‌دهد: با اینکه فرزندم تا دو ماه دیگر به دنیا خواهد آمد، ولی نتوانسته‌ام هیچگونه پوشاکی برای او تهیه کنم. وی که پس از بیکار شدن در حال دریافت بیمه بیکاری است، ادامه می‌دهد: در این وضعیت به این دلخوش هستم که در این فصل از سال و با این شرایط خانواده حداقل از بیمه برخوردارم تا گذران معیشت کنم، اما این دوران نیز دوامی ندارند چون تا هفت ماه دیگر مدت زمان مستمری بگیری‌ام از بیمه بیکاری به پایان خواهد رسید. در چهره‌‌اش کوله باری از خستگی و مشقت قابل دیدن است، با آهی بلند که نشان از نارضایتی از وضعیتش دارد، می‌گوید: کارگر فصلی بودن هیچ چیز ندارد و از همه بدترش این است که گاه باید با دست خالی راهی خانه شوم. *با فصلی کار کردن نمی‌شود چارچوب زندگی را بنا کرد به سراغ یکی دیگر از کارگران که سه سال است عملگی می‌کند، می‌روم،  دست‌های این کارگر پینه بسته و ترک برداشته و نگاهش پر از اندوه و نگرانی است. از روزگار، کارگران فصلی از وی سوال می‌کنم، اینگونه جوابم می‌دهد، سه سال است که از سربازی برگشته‌ام اما به هر جا مراجعه کردم نتوانستم کار گیر بیاورم. وی با اشاره به اینکه برخی از کارفرمایان به علت تعهدات کاری که برای آنها دارد، حاضر به استفاده از کارگران ثابت نیستند، ادامه می‌دهد: به هر حال کارفرماها نیز حق دارند، آنها نمی‌توانند به هر کس اعتماد کنند و جدا از این موضوع به کارگیری دائم یک کارگر برای آن تعهداتی ایجاد می‎کند که شاید برای آنها به صرفه نباشد. این جوان با ابراز نارضایتی از وضعیتی که جوانان بیکار دارند، می‌افزاید: در حال حاضر هیچ برنامه‌ای برای زندگی آینده‌ام ندارم چرا که با فصلی کار کردن نمی‌شود، چارچوب زندگی را بنا کرد. *تلخی و شیرینی‌های زندگی کارگری/کسب و کارم حلال است یکی دیگر از کارگران که 15 سال است، در شغل عملگی مشغول به فعالیت است، با ابراز نارضایتی از وضعیت کارگران فصلی ادامه می‌دهد: من نیز از وضعیتی که دارم، ناراضی هستم، چرا که نمی‌توان به درآمد این شغل مطمئن بود، اما مطلب مهم‌تر این است که درآمدم حلال است و خوشبختانه در طی این 15 سال حق کسی را نخورده‌ام. وی که خود را مرتضی معرفی می‌کند، با بیان اینکه با شغل کارگری هزینه‌های خانواده چهار نفره خود را آبرومندانه تامین می‌کند، ادامه می‌دهد: شاید برکتی که درآمد و کسبم دارد، موجب این امر شده است. این کارگر زنجانی از تلخی و شیرینی‌های زندگی کارگری نیز برایم می‌گوید و می‌افزاید: از آنجا که کیسه کار همه کارگران به یک شکل است، بسیاری از مواقع کارگران در زمان رفتن به سر ساختمان به اشتباه کیسه کارگر دیگری را با خود برده‌اند و زمانی که شروع به کار کرده‌اند، متوجه این موضوع شده‌اند. وی همچنین به تلخی‌های این شغل نیز اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: چند سال قبل یکی از کارگران به علت اینکه لبه‌های ساختمان هیچگونه بنا و محافظی نداشت، از ساختمانی چهار طبقه‌ای به پایین پرتاب شد و جان خود را از دست داد. *طرح ساماندهی کارگران ساختمانی ناعادلانه است یکی از دیگر از کارگران که به مشکل قطع بیمه خود در زمینه کارگران ساختمانی مواجه شده است، با گلایه از اقدام تامین اجتماعی در این زمینه و عدم حمایت مسئولان، ادامه می‌دهد: مسئولان اگر یک بار دوربین‌های میدان را بازبینی کنند، متوجه این امر خواهند شد که من چند روز از ماه و چند ساعت از روز را در میدان منتظر پیدا کردن شغل هستم. وی طرح ساماندهی کارگران ساختمانی را ناعادلانه عنوان می‌کند و می‌گوید: متاسفانه با اجرای این طرح برخی از کارگران که واقعا به این شغل مشغول هستند، دچار قطعی بیمه شده‌اند. به دنبال کارگر دیگری هستم تا با او مصاحبه کنم، ناگهان صدای اذان از مسجد بلند می‌شود، کارگران را می‌بینم که هرکدام به سراغ کاری می‌روند، برخی از آنها به مسجد و برای حضور در نماز جماعت می‌روند تا دوباره به میدان برگردند، بلکه کاری پیدا کنند. برخی از کارگران نیز خسته و بی‎رمق کیسه به دست غرق در افکار راهی خانه‌ می‌شوند، نمی‌دانم شاید فکر کارگران این است که چگونه امروز نیز دست خالی به خانه بروند و شرمنده اهل خانه و زن و فرزند باشند. انتهای پیام/73005/

93/09/14 - 04:25





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن