تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  بنر تستی
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819944193




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

-جوان 20 ساله عاشق پیرزن 90 ساله شد


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

جوان 20 ساله عاشق پیرزن 90 ساله شد در صفحه آخر ضمیمه تپش که چهارشنبه​ها در روزنامه «جام جم» منتشر می​شود به اخبار جالب حدود 50 سال قبل پرداخته می‌شود. اخباری که از نظر موضوع نگارش، تیتر و محتوا بسیار متفاوت‌تر از اخباری است که این روزها در روزنامه‌ها چاپ می‌شود. این هفته به ماجرای جوان بیست ساله که عاشق پیرزن نود ساله شده بود، اشاره شده که آذر سال 1340 در روزنامه کیهان به چاپ رسید.
 

یک جوان بیست ساله عاشق نابینای نود ساله شد و به علت ایجاد مزاحمت برای پیرزن به وسیله ماموران ژاندارمری بازداشت گردید. این حادثه در قریه بام صفی آباد روی داد. چند روز قبل لیلا نود ساله اهل قریه بام صفی آباد به دادسرا شکایت کرد که جوان بیست ساله ای به نام عباس عاشق او شده و مرتب برای او مزاحمت فراهم می کند. به دنبال شکایت پیرزن، عباس که در صحرا مشغول زراعت بود دستگیر شد و در بازجویی سریعا اعتراف کرد که عاشق پیرزن نود ساله است. خبرنگار ما که با لیلا در دادسرا ملاقات کرده است می نویسد: لیلا پیرزن نود ساله ای است که براثر مرور زمان قوه بینایی خود را از دست داده است و جایی را نمی بیند. او دارای دو پسر سی و چهل ساله است و هر کدام از پسرهایش دارای زن و چند فرزند هستند. وقتی از لیلا علت مزاحمت عباس را پرسیدم وی گفت مدتی است که این خیر ندیده عاشق من شده و هر روز که از صحرا برمی گردد مزاحم من می شود و برای من اشعار عاشقانه زمزمه می کند. قربانعلی فرزند چهل ساله لیلا گفت: مدت ها بود که از گوشه و کنار می شنیدم که عباس مزاحمت مادر مرا فراهم می کند ولی باور نمی کردم تا این که چند روز پیش مادرم به من مراجعه کرد و گفت اگر شر عباس را از سرم کوتاه نکنی خودکشی خواهم کرد. مادرم گفت عباس شب گذشته جلو من چمباتمه زده و گفته است اگر امشب جواب مساعد به من ندهی هم ترا و هم خود را خواهم کشت. قربانعلی می گفت تا من عباس را گوشمالی حسابی ندهم و سر جایش ننشانم دست بردار نخواهم بود. اکنون لیلا و قربانعلی در شهر به سر می برند تا مسئولان دادسرا به شکایت آنها رسیدگی نمایند. تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)


 








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن