واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
آبروریزی زوج جوان به خاطر خرید هدیه تولد ۴ سال قبل وقتي خدمت سربازي ام به پايان رسيد با دختر يکي از بستگان مادرم ازدواج کردم.
جوان ۲۵ ساله اي که به اتهام زورگيري يک دستگاه گوشي تلفن همراه هوشمند دستگير شده بود، درباره اين ماجرا به مشاور پليس فتاي خراسان رضوي گفت: ۴ سال قبل وقتي خدمت سربازي ام به پايان رسيد با دختر يکي از بستگان مادرم ازدواج کردم. جوان ۲۵ ساله اي که به اتهام زورگيري يک دستگاه گوشي تلفن همراه هوشمند دستگير شده بود، درباره اين ماجرا به مشاور پليس فتاي خراسان رضوي گفت: ۴ سال قبل وقتي خدمت سربازي ام به پايان رسيد با دختر يکي از بستگان مادرم ازدواج کردم. سوسن دختري مومن بود که هيچ چيزي از کمالات يک زن ايده آل کم نداشت، به همين خاطر همه فاميل از اين ازدواج خوشحال بودند و مدام به خانواده ام براي چنين انتخابي تبريک مي گفتند. آن قدر از ازدواج با سوسن و اين که خانواده اش هم از من رضايت داشتند خوشحال بودم که واقعا نمي دانستم چگونه از آن ها قدرداني کنم به همين خاطر تصميم گرفتم تا من هم همسري وفادار باشم و براي سعادت و خوشبختي او از هيچ تلاشي دريغ نکنم. در همين روزها بود که در يک شرکت خصوصي، استخدام شدم و اين موضوع شادي من و سوسن را دو چندان کرد. حدود يک ماه بعد مراسم کوچک، اما با صفاي ازدواج ما برگزار شد و با کمک خانواده هايمان منزل کوچکي را در يکي از شهرک هاي حاشيه مشهد اجاره کرديم. اين گونه بود که زندگي شيرين ما زير يک سقف آغاز شد. وقتي از سر کار به منزل باز مي گشتم چهره خندان و با نشاط همسرم خستگي را از تنم بيرون مي کرد. با آن که حقوق اندکي داشتم که بخش زيادي از آن هم صرف اجاره خانه و پرداخت اقساط وام ازدواج مي شد، اما هيچ گاه سوسن مرا براي خريد کالا و يا چيز ديگري تحت فشار قرار نداد اين در حالي بود که هميشه خودم را مديون محبت هاي او مي دانستم و مي خواستم هر طوري شده است، ذره اي از خوبي هايش را جبران کنم. اين موقعيت زماني فراهم شد که سوسن تصميم گرفت تا با دعوت از دوستان و بستگان نزديکمان جشن تولد کوچکي براي خودش برگزار کند. از قبل مي دانستم او تلفن همراه دوست دارد، اما خريد گوشي هوشمند برايم مقدور نبود به همين دليل وقتي در فروشگاه ها به دنبال گوشي مناسب براي «هديه تولد» بودم، قيمت ارزان يک گوشي هوشمند بين لوازم دستفروش کنار خيابان توجهم را جلب کرد و آن را خريدم. آن لحظه که سوسن کادويش را نزد ميهمانان باز کرد، از شدت خوشحالي برقي در چشمانش درخشيد که هيچ گاه آن صحنه را فراموش نمي کنم، اما ساعتي بعد از آن که سوسن اولين تماس تلفني را گرفت ناگهان ماموران پليس فتا به منزل ما آمدند و مرا در حضور ميهمانان دستگير کردند اين جا بود که فهميدم گوشي مذکور را دو جوان موتورسوار از پسري زورگيري کرده اند. حالا با اين خريد اشتباه همسرم را خجل و خودم را درگير ماجرايي کرده ام که نمي دانم سرانجام آن چه مي شود. خراسان
شنبه 8 آذر 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]