تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):سخن طیب و پاکیزه را از هر که گفت بگیرید،‌ اگر چه او خود،‌ بدان عمل ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834309613




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مقاومت مردم کوبانی علیه «داعش» روی بوم نقاشی جان گرفت -


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: در گفتگو با مهر مطرح شد:
مقاومت مردم کوبانی علیه «داعش» روی بوم نقاشی جان گرفت

نقاشی های احمد خلیلی فرد


احمد خلیلی‌فرد تازه ترین آثار نقاشی خود را که متأثر از درگیری‌های منطقه خاورمیانه و مبارزه مردم کوبانی علیه گروهک تروریستی داعش است به گالری والی می‌برد. احمد خلیلی فرد هنرمند نقاش در گفتگو با خبرنگار مهر درباره مجموعه آثار تازه ای که جمعه 30 آبان ماه در گالری والی به نمایش می گذارد، توضیح داد: در این نمایشگاه 13 تابلو نقاشی در ابعاد 120 در  80 به نمایش درخواهد آمد که به جز سه اثر، مابقی آنها را در طول چهار ماه اخیر کار کرده ام.او تکنیک آثارش را رنگ و روغن و اکرلیک روی بوم ذکر کرد و ادامه داد: این آثار جدید، تفاوت چشمگیری با آثار قبلی من دارد اما ردپای همان موضوعات قبلی را می توان در این آثار تازه دید.خلیلی‌فرد با اشاره به موضوع آثارش یادآور شد: موضوع آثار من طبق معمول روایت های عاشقانه و عارفانه است که البته در آثار تازه ام با توجه به درگیری های گروهک تروریستی «داعش» در منطقه کردنشین کوبانی و مبارزات مردم کرد، رویکردی حماسی تری را در این آثار شاهدیم که به شکلی ناخودآگاه در آثارم تأثیر گذاشته است.آثار این هنرمند نقاش که قرار است روز جمعه 30 آبان ماه در گالری والی به نشانی میدان ونک، خیابان ونک، خیابان شهید خدامی، پلاک 72 روی دیوار رود، تا 11 آذرماه آماده بازدید علاقه مندان است.
نقاشی های احمد خلیلی فرد
کامبیز کریمی شاعر و نویسنده، یادداشتی را درباره آثار تازه احمد خلیلی فرد نوشته که به شرح زیر است:پنجره ای به رویاهای کودکی ام«روایت های کودکی ام کوچه ای داشت، کوچه ای کوچک و وهم انگیز، یک و نیم در 17 متر، درست 25 متر مربع، هر روز نزدیکی های غروب، دختری که به سیزده سال نرسیده بود، در انتهای این کوچه بن بست وهم انگیز، سوار بر اسبی سپید از تنها خانه کوچه به بیرون می خزید، کنار دیوار کاهگلی می ایستاد و به آسمان خیره می شد. اسب سری می چرخاند و به دخترک زل می زد.دخترک دستش را دراز می کرد و ماه را نشانه می کرد. اسب شیهه ای می کشید و دخترک می خندید. اسب رم می کرد و دخترک به بالا بر می آمد. دور، دورتر از وهم کودکی و کوچه ام، دخترک میان ابرهای نارنجی افق گم می شد. هفت سال، هفتاد سال، هفتصد سال، هفت هزار سال می گذشت. کنار آن سه اسب سپید سرکش، سوار بر شانه بی قرار، دخترکی سپیدموی از ماه به پایین می آمد.کوچه غوغایی می شد و کمی بزرگتر. دخترک دف می نواخت. اسب ها یال پریشان می کردند. دخترک از گیسوانش تفنگی می بافت و اسب ها سینه فراخ می کردند. دخترک آواز می خواند و دستار ستاره بود که از پی دستار می افتاد. هنوز پس از سالهای بسیار سه دستار آویزان در اتاق تنهایی هایم یادگار همان کوچه کوچک وهم انگیز کودکی ام هست.گاهی برایشان آواز می خوانم، آواز دخترکی که در یک غروب وهم انگیز سوار بر اسبی سپید به بالا برآمد و اینک پس از هفتاد سال در انتظار آمدنش، شعر می خوانم و در انتظار آمدنش هستم،
به موسیقی گوش فرا می دهم، در انتظار بازآمدنش هستم، به نقاشی نگاه می کنم، در انتظار آمدنش هستم، روزها را می شمارم و در انتظار...نقاشی های احمد خلیلی فرد، همیشه مرا به کوچه کوچک و وهم انگیز کودکی ام می برد. احمد عزیزم  17 تابلوی آخرت را دیدم نه بر سینه دیوار که در صفحه سرد و بی روح لپ تاپم. 17 تابلو نه. 17 شعر غمگنانه. احتمالاً وقتی این نوشتار را می خوانی، زودتر و یا دیرتر کسانی به تماشای نقاشی هایت نشسته یا خواهند نشست.«ترکیب بندی این یکی عالی است»، «رنگ در این تابلو غوغا کرده است» ، «خطوط این یکی کمی به هم ریخته است» ، «این تابلو به شدت معناگراست»، «این کار به شدت مدرن است» و جملاتی از این دست را شنیده و یا خواهی شنید. من نقاشی هایت را به یاد کودکی ام دیدم و با تاریخ پرفراز و نشیب کهنسال مردمم معنا کردم.می دانم، می دانی که این دیوانگی است. اما باور کن نه به اندازه شعرهای دیوانه واری که تو با رنگ و خط سروده ای. احمد جان دوست داشتم وقتی مردم به تماشای نقاشی هایت می آیند، یک لحظه کنارشان بودم. آقا ببخشید این خانم را سوار بر اسب در سایه سار ماه می شناسی؟ مادر من است. از دوردست ها آمده است. هزار قصه انفال و غربت و آوارگی را در سینه نهفته دارد.نگاه کن هنوز نجیبانه تبسم بر لب دارد. خدا شاهد است ما مردمیم. خانم، سلام لطف کردید به تماشای همزبان من آمدید. آن مرد را می بینی عارفانه و عاشقانه دعا می کند. او همسایه ما بود، معشوقه اش در طوفان حواث گم شد. هنوز هم در انتظار اوست. نگاه کن! نگاه کن احمد خلیلی فرد هم او را می شناسد حتی تصویر معشوقه را بر فراز رویاهایش کشیده است.اما این یکی دخترک رویاهای ماست. پیچیده در باد و سبکتر از ابر، نگاه کن! شال کمرش سلسله کوه‌های ماست، خوش آمدی استاد، این زن و مرد را می بینی؟ اما من آنها را می شنوم، دقیق تر گوش کن! مرد شعر مولوی را زمزمه می کند به جان بچه ام دروغ نمی گویم.  گوش کن: «هنگامه رفتنم فرا رسیده است بدرودی آنچنان که انتظار هیچ بازآمدنی نیست، سلطنت بر سریر وصلت به سر آمده است، انتظار نظاره دیگر بار تو محال است، محال....»کاک احمد مهربانم، امشب نقاشی هایت مرا به کوچه کودکی هایم برد، به کوچه کودکی هایمان از پنجره اتاقم به بیرون نگاه کردم، سنندج آبی شده بود و از آسمان آرام آرام اسب و دخترک و دستار می بارید. پسرم را از خواب بیدار کردم، خواب آلود کنار پنجره آمد. گفتم نگاه کن چه غوغایی است. گفت: فرشته ها دارند نقاشی می کشند. گفتم: نه احمد خلیلی فرد، دوست قدیمی من دارد فرشته ها را می کِشد.کامبیز کریمی/ سنندج / 20 آبان 93»
   



چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۳ - ۰۸:۳۲





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن