واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش میدهد؛
افسرانی که تیرهای زهرآگین دشمن را ناکام گذاشتند/ دانشگاه بوی جبهه گرفت
«جسمم را به خاک، روحم را به خدا و راهم را به شما میسپارم» این وصیتنامه یک نوجوان 14 ساله شهید بود، آری گاهی باید سکوت کنیم و بیندیشیم چند چفیهخونی شد تا چادر ما خاکی نشود.
به گزارش خبرگزاری فارس از گرگان، دو شهید گمنام در دانشگاه علوم پزشکی گلستان پیش از ظهر امروز میزبان دانشجویانی از قشر جوان بود، آری شهدا ما را به ضیافتی فراخواندند که چاشنی آن تامل و تعقل در این میهمانی بود. از همان ابتدا که وارد مراسم شدیم پرچمهای سرخ حسینی مزین به نام اباعبداللهالحسین (ع) مسیر را برای زائران شهدا مشخص کرده بود، یک پل تا بهشت؛ شهدا پلی در نگاه زائران ترسیم کرده بودند که مهمانان از این مسیر خود را به میعادگاه برسانند هر چه در این راه قدم برمیداشتی درس بود و درس. این ضیافت معنوی با تفالی بر شهدا تبرک پیدا کرد و همراهان هر کدام پیامی را دریافت و آویزه گوش خود میکردند، گامها برای ادامه مسیر قوت گرفت، فانوسهایی که روشناییبخش راهمان بود در این مسیر معنوی سو سو میزدند، در میانه راه علائمی نصب شده بود که با پیامهایش چشم هر بینندهای را خیره میکرد آغاز پیامها با جمله «اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک» همراه بود، یکی یکی تابلوها را دنبال کردیم هر کدام مضمون زیبایی داشت روی یکی از آنها نوشته شده بود «ای که مرا خواندهای راه را نشانم بده»، «خالص شوید تا خلاص شوید»، «حال نداری ثواب کنی گناه نکن»، «نگذارید صدای دنیا شما را از شنیدن صدای حق بازدارد»، «ای دشمن حق، ما دلیر و حقپرستیم برگرد تا سربند یازهرا نبستیم»، «غریب و خسته و بینام رفتند به زهرا اقتدا کردند و رفتند». مراسم حسینی بود و زینبی، دانشگاه بوی جبهه میداد و کربلا، بوی پیامهای عاشورایی، معنویتی که در فضا حاکم بود قابل وصف نیست حرکتی که در دانشگاه علوم پزشکی گلستان به همت بسیج دانشجویی جوشیدن گرفت بار دیگر نشان داد افسران جنگ نرم در خط مقابله با دشمنان قرار گرفتهاند و تمام تیرهای زهرآگین دشمن به لطف الهی ناکام مانده و خواهد ماند. راه را دنبال میکنیم و به مدفن شهدای گمنام میرسیم هر یک از زائران با قرائت حمد و سورهای با شهدا پیمان میبندند بر عهدی که بستند ثابتقدم بمانند بعد از آداب زیارت، مسیر را به سمت مراسم پیش گرفتیم تابلویی با این مضمون «ادخلوها بسلام آمنین با آرامش و سلامت به بهشت وارد شوید» زائران را بدرقه کرد. در ورودی مراسم عکس چندین شهید به همراه گوشهای از وصیتنامهشان به چشم میخورد و مقابل عکسها کاسهای خون و یک شمع فروزان پرتوافکنی میکرد بر روی عکس شهید نوشته شده بود «شهدا را قلمها میسازند این قلمها هستند که شهیدپرورند». در محفل شهدا دقایقی سکنی گرفتیم راوی برایمان اینگونه سخن گفت؛ هر کدام از شما امروز به این مراسم دعوت شدید، برخی میگویند جنگ تمام شده اما یک نکته از قرآن اینکه گمان نکنید کسانی که در راه خدا میجنگند و کشته می شوند مردگانند بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخورند. ای شهدا و ای دلاورمردانی که در لحظه شهادت شاید این جمله را زمزمه کردید ای نفس مطمئنه به سوی پروردگارت برگرد راضی راضی... چه کسی میداند فرود یک خمپاره قلب چندین نفر را میدرد اینکه مادرم میگوید، خواهرم؛ فرزندم چه شد؟ پدرم چه شد؟ برادرم چه شد؟ ای دختر دانشجویی که حتی حوصله نگاه کردن عکسهای جنگ را نداری آیا میدانی که بر سر دختران سوسنگرد چه آمد؟ ای پسر دانشجویی که نمیدانی هویزه کجاست و در هویزه چه گذشت، آیا میدانی استخوانها، بدن و سرهای جوانان پیرو خط امام چگونه در زیر تانکهای دشمن له شد. ای دختر و پسر دانشجو به چه میاندیشی به قبول شدن در حوزه دکترا و فوق دکترا به راستی صفایی ندارد ارسطو شدن، خوشا پرکشیدن پرستو شدن. نگذاریم که زرق و برق دنیا ما را بفریبد تا از معنویتهای جنگ دور شویم به گناه آلوده شده و در راه باطل کوششی بیهوده کنیم آمدن در این محفل تلنگری است تا کمی بیشتر به خود بیندیشیم. =============== گزارش زهره رجبی =============== انتهای پیام/83001
93/08/20 - 13:44
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]