واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > چهرهها - ایرج راد از چهرههای موجه عالم بازیگریست که حضورش در نقشها توام با متانت و آرامش خاصی است. او در گفت و گویی با ماهنامه پردیس از خاطراتش سخن گفته است: - اینکه من چهطور وارد تئاتر شدم بسیار مفصل است. پدرم با این که کارمند بانک بود و شغلش هیچ ربطی به هنر نداشت ولی به تئاتر بسیار علاقهمند بود و در ضمن دوستانی داشت که در این زمینه فعالیت می کردند و بازیگر بودند. تاآن جایی که یادم هست اکثر کارهای تئاتری که ان زمان اجرا می شد را با خانواده که به تئاتر می رفتند من هم برویم. وقتی در آن سن و سال به تئاتر می رفتم خیلی برایم جذابیت داشت، مخصوصاً دکور و نورپردازی و بازی بازیگران.- طبیعتاً من هم در همان عالم بچگی تئاترهایی را که می دیدم میآمدم برای بچههای محله تعریف میکردم و خودمان هم برخی از آن صحنهها را بازی میکردیم (با خنده). در نهایت اینطور شد که من به سمت تئاتر آمدم و نکته مثبت در این بود که پدر و خانوادهام با حضور من در تئاتر هیچ مخالفتی نکردند.- ما دبیر شیمیای داشتیم به نام ایرج نارنجی. او علاوه بر این که دبیر شیمی بود و بازیگری هم خوانده بود، در دورههای آقای اسکویی هم شرکت کرده بود. معلمم وقتی دید خیلی به تئاتر علاقهمندم مرا به جایی برد که خودش کار میکرد و با افرادی که در گذشته از هنرجوهای آقای اسکویی بودند و فارغالتحصیل شده بودند، نزد آقای اسکویی رفتیم و در آنجا گروهی به نام «میترا» تشکیل شد. اولین کاری که به طور نیمه حرفهای اجرا کردیم دحدود سالهای 42 به نام «قرعه به نام مرگ» اثر واحد کاچا بود و کارگردانی را هم آقای دکتر کمال شفیعی به عهده داشت.- همان زمانی که تازه وارد تئاتر شده بودم این فضا برایم بسیار جذاب بود و کار کردن با تمام کسانی که در آن زمان بازیگران معروفی بودند هیجان زدهام بازیگران معروفی بودند هیجان زدهام میکرد. اکثر آنها برایم جالب بودند و حتی وقتی از نزدیک با آنهاکار جالب بودند و حتی وقتی از نزدیک با آنها کار میکردم برایم باورنکردنی بود.مثلاً در کنار آقای انتظامی کار کردن برای من یک هیجان فوقالعادهای داشت. یک موقعی این آرزو را داشتم که آقای انتظامی و آقای نصیریان را ببینم یا مثلاً مرحوم محمدعلی جعفری. بعدها هم که کمی بزرگ شدم، در 16 سالگی این آدمها برایم خیلی حائز اهمیت بودند. مثلاً خانم شهلا یا خانم خوروش. یادم میآید بعضی اوقات که من پول زیادی برای لژ نداشتم در سالن از کنترلچی میخواستم اگر جایی در جلو خالی است اجازه بدهند من آنجا بنشینم. یکبار از من پرسیدند چرا هربار تو این قدر اصرار میکنی؟ گفتم برای این که میخواهم آنها را از نزدیککتر ببینم. بعد از آن زمان وقتی با آنها همبازی شدم احساس خوبی داشتم و طبیعتاً برایم بسیار جذاب بود. خیلی از آنها گفتم که من یک روزی آرزویم این بوده که شما را از نزدیک ببینم و الان برایم باارزش است که با همکار هستیم.- یکی از خوششانسیهای من در دانشگاه این بوده که با آقای عزتاله انتظامی هم دوره بودم. همه از این موضوع تعجب میکنند چون ایشان با من یک اختلاف سنی 21 ساله دارند. ایشان با اینکه آن زمان بازیگر حرفه ای تئاتر بود و به تازگی هم دورههایی در آلمان دیده بودند و به همین دلیل در دانشگاه پذیرفته شدند تا در کلاسها شرکت کنند. من هم از همان موقع کنار آقای انتظامی بودم و هنوز هم این ارتباط در خانه تئاتر وجود دارد.- جالب است که من با تئاتر لاله زار به تئاتر علاقهمند شدم، ولی هیچ وقت در نمایشها لالهزاری بازی نکردم. در گذشته این تئاترها از جایگاه قبلیاش را از دست داد و به حاشیه رفت. اصل قضیه دیگر تئاتر نبود و بیشتر جنبه تفریح و خنده داشت و شکل خوبی پیدا نکرد و به همین خاطر بسیاری از بازیگران از این فضا دوری می کردند، بهخصوص بازیگرانی که تحصیلات دانشگاهی داشتند.- قبل از انقلال فعالیت سینمایی کسانی که تئاتر کار میکردند، خیلی زیاد نبود . آن زمان کسانی که کار تئاتر میکردند دغدغه سینما نداشتند و فقط گاهی که کار استثناییای به آنها پیشنهاد میشد قبول می کردند؛کارهایی که توسط کارگردانان صاحب نام ساخته می شد. حتی اقای انتظامی هم بسیار کم کار بودند و معمولاً در فیلمهای کارگردانان چون مهرجویی و مرحوم حاتمی بازی می کردند. من هم قبل ا ز انقلاب کار چندانی نکردم و بیشتر فعالیت سینماییام مربوط به بعد از انقلاب است . اولی کار سینمایی که قبل از انقلاب بازی کردم و در خاطرم مانده، دو یا سه سکانس از فیلم «پستچی» به کارگردانی اقای مهرجویی بود. آقای انتظامی به من گفتند در این کار بازی میکنی و من هم با کمال میل پذیرفتم.- سریال «امیرکبیر» و «در پناه تو» و بعد هم «در قلب من» همه سریالهایی بودند که در زمان پخش، بسیار پرطرفدار بودند، بهخصوص اینکه در سریال در قلب من و در پناه تو روابط خانوادگی عاطفی به شکلی متفاوت نشان داده شده بود و در آن زمان مردم طالب این چنین حرفهایی بوند. در میان سریالهایی که بازی کردم فیلم «اجارهنشینها» را هم بسیار دوست داشتم و هنوز هم که هنوز است در خاطر مردم مانده است. در این فیلم بار دیگر همکاری بامهرجویی و انتظامی تجربه کردم . تجربهای که به مانند 2 کار قبلی شیرین و جذاب بود.- نمایش «قرعه برای مرگ» اولین ارم بود که به صورت نیمه حرفهای در تالار فرهنگ اجرا شد. در آن نمایش همه نقشها محوری بودند و با هم تفاوتی نداشتند و من هم نقش دکتر کارت را بازی کردم . خیلی ا ز هنر پیشهها و کارگردان بزرگ هم کارشان را در همین تالار اجرا می کردند. خاطرم هست اولین باری که روی صحنه رفتم خیلی می ترسیدم. در سینما دیگر فراموش کردم که بترسم. کمکم احساس کردم چهقدر این کار را دوست دارم. 52201
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 347]