تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834351246
بانو «هاراطونیان» و نذر حضرت ابوالفضل (ع)
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: بانو «هاراطونیان» و نذر حضرت ابوالفضل (ع) تهران - ایرنا - بزرگراه رسالت، ابتدای خیابان شهیداستاد حسن بنا (مجیدیه)،مقصد، منزل آقای هاراطونیان، یکی از خانواده های ارامنه ساکن پایتخت. مسیر برای من آشنا بود اما حس و حالم نه!
14سال است که بنا به مناسبت های مختلف این مسیر را می رفتم اما از محرم سال گذشته تا محرم امسال، بنا به دلیلی به نام «مشغله» که این روزها به توجیهی برای همه کم کاری های ما تبدیل شده مانع از این شده بود که سری به منزل دوست سابق دانشگاهی ام، «سرژیک» بزنم!
اولین باری نبود که برای مصاحبه به منزلی می رفتم و احساس می کردم به منزل دوستی که 14 سال است او را می شناسم و به قول خودمان نان و نمکی باهم خورده ایم بسیار راحت تراست از رفتن به خانه غریبه ای برای یک مصاحبه ژورنالیستی، اما اضطراب و استرس وجودم را گرفته بودوبرای هرقدمی که بر می داشتم هزار و یک جمله به ذهنم می آمد که برای سلام و علیک چه بگویم و برای آغاز طرح مساله و سوال پرسیدن از کدام در وارد شوم!
به هر حال بی آنکه بدانم چگونه کوچه ها را به هم پیوند زدم به در خانه رسیدم ودستم به روی زنگ واحدسه که کنارش بابرچسبی نوشته شده بود هاراطونیان لرزید، صدا اما آشنا بود، صدای گرم «سرژیک» دوست سال های دانشگاه و بعد از آن و دعوتی گرم به داخل با لفظ همیشگی اش که «خوش اومدی دادا».
پله ها را با مرور سلام و علیک و آغاز سخن گفتن طی کردم و بعد از دست دادن درآغوش گرم دوست سال های دانشگاه قرارگرفتم.«یااللهی»گفتم و وارد شدم، خانم هاراطونیان گرم نماز خواندن بود و من در سکوت و تعجب، گرم نگاه کردن، نمازش که تمام شد قبل ازآنکه سلامی بگویم،«سرژیک»کلامم را بریدوگفت:« خب داداش جان این هم فاطمه خانوم! خوش اومدی»، زبانم بین فاطمه خانوم و خانم هاراطونیان گیرکرده بودکه شنیدم:«سلام پسرم» و بی درنگ گفتم «سلام مادر جان، التماس دعا...»
نمی دانم زمان چگونه گذشت امافتح باب گفت وگویی که از خاطرتان می گذرد، ظرف شعله زدی بود نذرحضرت ابوالفضل(ع) که فاطمه خانوم (خانم هاراطونیان) برای دومین سال پیاپی به سبب سلامتی «سروژ»، پسر بزرگش درست کرده بود و روی آن با دارچین نوشته بود:«یا عباس(ع)»...
**س: آخرین باری که شما را دیدم، سال گذشته دو یا سه روز قبل از محرم بود دربیمارستان امام حسین(ع)، برای ملاقات «سروژ» آمده بودم، یادتان است؟
- مگر می شود آن روزها را فراموش کنم! چشم های «سروژ» درست وقتی که او را روی تخت بیمارستان گذاشتیم تا از آمبولانس به بخش اورژانس منتقلش کنیم، آخرین بار بعد از آن حادثه باز و بسته شد و به کما رفت، لال شده بودم! دکتر اورژانس بالای سرش مدام از من می پرسید که چه اتفاقی افتاده اما فقط زل زده بودم به چشم های «سروژ» و هیچ صدایی نمی شنیدم، فقط منتظر بودم تا بار دیگر چشم هایش را باز کند...همین!
درآن لحظه هیچ چیزی نمی خواستم؛ فقط صلیب گردنم را که درآمبولانس از گردنم کنده بودم در دست فشار می دادم و مریم مقدس(ع) را صدا می کردم. اگر «سرژیک» نبود نمی دانم چه کسی باید جواب دکتر را می داد و بعد بیهوش شدم...
به هوش که آمدم فقط به دنبال پسرم بودم، وقتی پشت در«آی سی یو» رسیدم،«سرژیک» را دیدم که اشک می ریخت فکر کردم «سروژ» مرده! ناگهان در را باز کردم و روی تخت رو به رو او را دیدم که خشک روی تخت دراز کشیده و دستگاه های حیاتی به بدنش متصل است،سراغ دکتر را گرفتم و گفت که پسرتان به دلیل ضربه ای که به سرش وارد شده به کما رفته و فعلا از دست ما کاری بر نمی آید.
**س: چه زمانی متوجه شدید که دلیل این ضربه مغزی «سروژ» و سقوط او از داربست به سبب برق گرفتگی هنگام کشیدن سیم برای تکیه محله تان بود؟
- وقتی چند نفر از جوانان محل خبر این حادثه را آوردند و در فاصله زمانی که منتظر بودیم تا آمبولانس بیاید به من گفتند که چه اتفاقی افتاده.
**س: می دانستید که «سروژ» کارهای برق تکیه محله تان را انجام می دهد؟
- بله، کار و حرفه او برق و سیم کشی است و طی 10، 12 سال اخیر همیشه چند روز پیش از محرم کارهای برقی تکیه محل را انجام می داد.
**س: هیچوقت از او نپرسیدید که چرا این کار را انجام می دهد؟
- نه! گفتم که حرفه او برق است و خوشحال بود کاری که ازدستش بر می آمده را برای دوستان و هم محلی های مسلمانش انجام می داد، برای من رضایت او مهم بود که همیشه از کارش راضی بود.
**س: پیش آمده بود از او بپرسید که چه حس و حالی دارد وقتی برای مراسم عزاداری امام حسین(ع) وبرپا کردن تکیه به دوستانش که مسلمان هستند کمک می کند؟
- جواب او همیشه یک جمله بود، می گفت «کار جالب و دوست داشتنی یه، از اینکه عشق دوستام رو می بینم و کمکی به اونها می کنم واقعا خوشحالم» و واقعا خوشحال بود و همیشه در ایام محرم به خصوص دهه اول آن برای کمک حاضربود،چه مواقعی که سر کار بود و با تلفن به او خبر می دادند و چه شب ها که با خستگی به خانه می آمد، اگر موبایلش زنگ می خورد و از تکیه محل بود و مشکلی در سیم کشی و کارهای برقی اش پیش می آمد، فوراحاضرمی شد و می رفت. می دانید، او حتی یک پیراهن مشکی هم داشت که وقتی برای کارهای تکیه می رفت مثل دوستان و هم محلی هایش باشد.
**س: چه شد که برای سلامتی «سروژ» نذر حضرت ابوالفضل(ع) کردید؟
- واقعا دست من از هرکاری عاجز بود، دکترها فقط می گفتند دعا کنید، کاری از دستشان برنمی آمد، واقعا برای فردی که به دلیل ضربه مغزی به کما رفته چه کاری جز دعا کردن بر می آید؟ کار من فقط گریه بود و دعا کردن. روز چهارم پسر جوان دیگری را که در سانحه تصادف به کما رفته بود به بیمارستان آوردند و در اتاق «آی سی یو»، بستری کردند، مادرش را که دیدم به سمتش رفتم و سعی کردم او را آرام کنم، چرا که به خوبی شرایط او را درک می کردم و وقتی گفتم پسر من هم به کما رفته و در همین بیمارستان است فقط من را در آغوش گرفت و گریه کرد.
بعد که با هم صحبت کردیم متوجه شدم که این تنها فرزند او است و شوهرش نیز چند سالی است که به دلیل بیماری سرطان جان خود را از دست داده بود و این پسر تنها امید و آرزویش برای زندگی بود.
شب ها تا صبح هم صحبت و مونس هم بودیم و روزها در کنار هم به کارهایی می رسیدیم که می شد آنها راانجام بدهیم. «مرضیه خانم» در طول چهار روزی که دربیمارستان بودفقط دعا می خواندوگریه می کرد وازامام حسین(ع) شفای پسرش را می خواست، جالب است که او حتی برای «سروژ» هم دعا می کرد، من هم به سهم خودم با خدا راز و نیاز می کردم تا اینکه «سروژ» طی یک شب سه بار دچار تشنج و حمله شد و حتی یک بار با دستگاه ریکاوری ضربان قلب او را احیا کردند.
آن شب سخت ترین شب زندگی من در بیمارستان بود و درست با صدای اذان بود که روی صندلی پشت در «آی سی یو» از کابوس خواب و بیدار بلند شدم، به حیاط بیمارستان رفتم و به صدای اذانی که از مسجد نزدیک بیمارستان امام حسین(ع) پخش می شد گوش دادم و در دلم به امام حسین(ع) گفتم که من سلامتی پسرم را در راه تو از دست دادم و از تو می خواهم که سلامتی اش را به من و به او بازگردانی، حتی نذر کردم که اگر این اتفاق بیافتد هر سال شله زرد درست کنم و خودم هم مسلمان بشوم.
**س: چندمین شب حضورتان در بیمارستان بود؟
- پنجمین شبی بود که دربیمارستان بودم و دومین شب ماه محرم.
**س: تا اینکه شب تاسوعا دکترها گفتند که «سروژ» بازگشته، اولین کلمه یا جمله ای را که گفتید یادتان هست؟
- چه شب بزرگی بود...(مکث می کند و با پلک زدن های مکرر سعی دارد جلوی اشک چشمانش را بگیرد)بله، فریاد زدم«سروژ»وبه سمت اتاق دویدم اما پرستاران که دور تخت بودند اجازه ندادند او را در آغوش بگیرم و تنها پایش را که ازملحفه ای که به رویش کشیده بودند لمس کردم ودستم را روی صورتم کشیدم و بعد هم با تلفن به «سرژیک» و آقای هاراطونیان زنگ زدم.
**س: وقتی که آنها به بیمارستان رسیدند شما آنجا نبودید، درست است؟
- بله، من بزرگترین هدیه زندگی ام را در طی 57 سالی که عمر کردم آن شب از خداوند گرفتم، انگار دوباره متولد شده بودم، دلم می خواست فریاد بزنم و مثل کودکان تا امامزاده صالح(ع) بدوم... همین که از بازگشت «سروژ» به زندگی و هوشیاری او مطمئن شدم خودم را به امام زاده رساندم، منتظر شدم تا پیش نماز سلام نماز را بدهد و دعا را بخواند و وقتی متوجه شدم که کار او تمام شده بود و مردم با صلوات در راه بدرقه او هستند به حیاط دویدم و داستانم را برای او گفتم، فرصتی برای هیچ کاری نداشتم و فقط طبق دستورهای او وضو گرفتم و پیش او بازگشتم و از همان حیاط رو به قبله ایستادم و تشهد و سلام را دادم و دینم را به خودم ادا کردم و با سرعت به بیمارستان رفتم.
«سروژ» از «آی سی یو» به «سی سی یو» منتقل شده بود اما هنوز توانایی هیچ کاری نداشت و به زحمت پلک هایش را باز می کرد و می بست. با سرعت به خانه آمدم و وسایل تهیه شله زرد را خریدم، شب را با دسته عزاداری محل از این خیابان به آن خیابان رفتم و در راه بازگشت فقط دعا می کردم.
با اذان صبح کار پخت شله زرد را شروع کردم و ظهر عاشورا و بعد از نماز آن را در بین همسایه ها و تکیه محل پخش کردم، نمی دانستند وقتی دوستان « سروژ» متوجه شدند که او به هوش آمده با چه سرعتی خود را به بیمارستان رساندند اما حیف که پزشکان اجازه ملاقات ندادند، بیشتر از 100 نفر از اهالی محل در بیمارستان بودند و حتی پزشکان از من سوال می کردند که اینها برای پسر شما آمدند؟ و من فقط اشک می ریختم، آنقدر هیجان زده بودم که حتی فراموش کردم برای کادر زحمتکش بیمارستان نذری ببرم!
**س: وقتی «سروژ» به هوش آمد، مرضیه خانم چه حسی داشت؟
- او آنجا نبود، یعنی روز پنجم محرم، پسرش (علی)ازدنیا رفت واوراتنها گذاشت و فقط می دانم که مرضیه خانم جسد علی را برای دفن به کاشان، زادگاه پدری علی برد. آنقدر آن شب ها در کنار هم ونزدیک به هم بودیم که حتی من شماره تلفنی ازاو نگرفتم، هر دو فکر می کردیم که به این زودی ها فرزندان مان به هوش نمی آیند و قرار است تا مدت زیادی در همان فضای محدود بیمارستان با هم زندگی کنیم و به همین دلیل اصلا به فکرمان نرسید تا تلفنی از هم بگیریم.
**س: چرا نام «فاطمه» را برای خود انتخاب کردید؟
- من مادری بودم که فرزندم راازامام حسین(ع) می خواستم که مادرش حضرت فاطمه(س) بود، چه نامی بهتر از نام این مادر بزرگ.
**س: و حالا بعد از یک سال...
- ایمان درهردین و مرامی اگر واقعی باشد معجزه می کند اماامروزمن می توانم بگویم که اسلام و مسلمانان دینی دارند که به جز معجزه در سایه ایمان، حریم امنی را برای آرامش روح و روان انسان فراهم می کند البته اگر انسان ها قدر خود و این دین را بدانند.
از: امین خرمی
فراهنگ**9266**1590
13/08/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]
صفحات پیشنهادی
جاسم کرار راهی عراق شد/رفتم تا نذرم را برای حضرت ابوالفضل(ع)ادا کنم
جاسم کرار راهی عراق شد رفتم تا نذرم را برای حضرت ابوالفضل ع ادا کنم ورزش > لیگ برتر - بازیکن عراقی استقلال هر سال در روز عاشورا نذری دارد که باید آن را ادا کند به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین جاسم کرار بازیکن عراقی استقلال پس از پایان بازی با صبا راهی عراق شد او در گفتتصاویر/مرکب فدائیان حضرت ابوالفضل(ع) در جنگ
تصاویر مرکب فدائیان حضرت ابوالفضل ع در جنگتصاویری که خواهید دید جا به جایی رزمندگان تیپ ۵۷ حضرت ابوالفضل العباس ع لرستان است به جبهه به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس تصاویری که خواهید دید جا به جایی رزمندگان تیپ ۵۷ حضرت ابوالفضل العباس ع لرستان است به جبهه این فاهتزاز پرچم حرم حضرت ابوالفضل(ع) در برج میلاد
شنبه ۳ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱ ۱۲ مدیرعامل برج میلاد تهران از اهتزاز پرچم حرم حضرت ابوالفضل العباس ع همزمان با آغاز ماه محرم بر فراز گنبد آسمان تهران که بلندترین نقطه پایتخت است خبرداد فرزاد هوشیار پارسیان در گفتوگو با خبرنگار شهری خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا با بیان این مطلب افتکرار/ گزارش کامل فارس از مراسم تشییع پیکر حضرت آیتالله مهدوی کنی(ره) اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر «آی
تکرار گزارش کامل فارس از مراسم تشییع پیکر حضرت آیتالله مهدوی کنی ره اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر آیتالله آخرین وداع چشمهای بارانی با عالم ربانی شیخ انقلاب در جوار سیدالکریم آرام گرفتیکر مرحوم آیتالله مهدوی کنی روز پنجشنبه بر دستان مردم تهران تشییع شد و در جوار حرم عبدالعپرچم حرم حضرت ابوالفضل (ع) در بلندترین نقطه پایتخت به اهتزاز درآمد
یکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۳ - ۱۴ ۵۱ پرچم حرم حضرت ابوالفضل ع شب گذشته با حضور علمدار حرم آن حضرت و مدیرعامل برج میلاد تهران در گنبد آسمان و در میان خیل عظیم شهروندان پایتخت در بلندترین نقطه پایتخت به اهتزاز درآمد به گزارش سرویس شهری ایسنا برج بلند قد تهران هم سیاه پوش شده این روزهاآیین تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل (ع)
آیین تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل ع آیین تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل ع در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد عکس زهرا رمضانی 1393 08 12 - 12 09 دریافت کل گزارش تصویریدر اجرای طرح سراسری «احلی من العسل» صورت گرفت سوگواری باشکوه دانشآموزان قمی در حرم بانوی کرامت
در اجرای طرح سراسری احلی من العسل صورت گرفتسوگواری باشکوه دانشآموزان قمی در حرم بانوی کرامتچهار هزار نفر از دانشآموزان قم امروز طی مراسم ویژهای با عنوان احلی من العسل در سوگ شهادت سالار شهیدان به سوگواری پرداختند به گزارش خبرگزاری فارس از قم در راستای اجرای طرح سراسری احلیامام جمعه سبزوار: حضرت ابوالفضل(ع) نماد ولایتمداری و مردانگی است
امام جمعه سبزوار حضرت ابوالفضل ع نماد ولایتمداری و مردانگی استامام جمعه سبزوار گفت حضرت ابوالفضل ع نماد ولایتمداری و مردانگی است به گزارش خبرگزاری فارس از سبزوار حجتالاسلام غلامحسین ابراهیمی ظهر امروز در جمع مردم عزادار سبزوار با بیان اینکه دشمن همواره از منش هیبت وفادارینمایشگاه «در حلقه مستان» برای عرض ارادت به ساحت حضرت اباعبدالله(ع)
نمایشگاه در حلقه مستان برای عرض ارادت به ساحت حضرت اباعبدالله ع فرهنگ > دین و اندیشه - نمایشگاه نقاشیخط عرض ارادتی به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین ع با عنوان در حلقه مستان روزهای 9 تا ۲۲ مهرماه سال جاری برگزار میشود به گزارش خبرآنلاین نمایشگاه گروهی اساترفیعی در گفتوگو با فارس: «نذر کتاب» میتواند جایگزین برپایی نمایشگاهها باشد
رفیعی در گفتوگو با فارس نذر کتاب میتواند جایگزین برپایی نمایشگاهها باشدفرهنگخانه آیتالله ایروانی به منظور منظور گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی با توسعه فکر اهدای کتاب به صورت فردی و گروهی در جهت پیوند مهربانی بین انسانها اقدام به برگزاری برنامه نذر کتاب مینماید شاهین رفیعیتکرار/دادستان کل کشور: حضرت ابوالفضل (ع) سعه صدر بالایی داشت
تکرار دادستان کل کشور حضرت ابوالفضل ع سعه صدر بالایی داشتدادستان کل کشور گفت حضرت ابوالفضل ع سعه صدر بالایی داشت به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد حجتالاسلام والمسلمین سیدابراهیم رئیسی در مراسم دهه اول محرم و شب تاسوعای حسینی در حسینیه امام خمینی ره مشهد با بیان اینکه فرمرحله نخست نصب قطعات ضریح خیمه گاه حضرت ابوالفضل
مرحله نخست نصب قطعات ضریح خیمه گاه حضرت ابوالفضل فرهنگ > دین و اندیشه - همزمان با ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان مرحله اول نصب قطعات ضریح خیمه گاه حضرت ابوالفضل العباس ع در کارگاه ساخت این ضریح در استان بوشهر این شهر انجام شد به گزارش روابط عمومی ستاد بازساامام جمعه شهرری: منطق حضرت سیدالشهداء (ع) «هیهات مناالذله» بود
امام جمعه شهرری منطق حضرت سیدالشهداء ع هیهات مناالذله بودامام جمعه شهرری با بیان اینکه منطق حضرت سیدالشهداء ع هیهات مناالذله بود گفت منطق امام حسین ع تعامل و مذاکره با ستمگران نبود به گزارش خبرگزاری فارس از جنوب استان تهران حجتالاسلام والمسلمین سید علی شاهچراغی ظهر امراشعار روضه حضرت ابوالفضل العباس (ع)
من آب را وقتی فراهم کرده بودمدل را تهی از ماتم و غم کرده بودم قبل از زمانی که بریزد آبرویمنذرش همه دار و ندارم کرده بودم آقا اگر در دستهایم بود شمشیرمن شرّشان را از سرت کم کرده بودم دست مرا بستی تو با حرفت وگرنه حیوان صفتها را من آدم کرده بودم فرصت اعصر امروز فیلم سینمایی «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» در واحد رشت اکران شد
عصر امروزفیلم سینمایی زندگی مشترک آقای محمودی و بانو در واحد رشت اکران شدفیلم سینمایی زندگی مشترک آقای محمودی و بانو در دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت اکران شد به گزارش خبرگزاری فارس از رشت فیلم سینمایی زندگی مشترک آقای محمودی و بانو عصر امروز در سالن اجتماعات دانشگاه آزاد اسلاتابلوی حضرت ابوالفضل العباس علیه اسلامی ( پرچمدار حق )
تابلوی حضرت ابوالفضل العباس علیه اسلامی پرچمدار حق این اثر شمایلی از علمدار کربلا که زخمی بر روی اسب است و چهره و دستان حضرت ابوالفضل ع در آن پوشیده شده است را نشان می دهد این تابلو توسط استاد محمود فرشچیان در ابعاد 71 در 100 و با رنگ آکرولیک بر روی مقوا خلق شده است استاسعید حدادیان: تازه میفهمیم که حضرت آقا در قضیه «قمهزنی» تا کجا را دیده بودند
سعید حدادیان تازه میفهمیم که حضرت آقا در قضیه قمهزنی تا کجا را دیده بودندمداح اهل بیت گفت ما هر مقدار که میگذرد میفهمیم که حضرت آقا در قضیه قمهزنی تا کجا را دیده بود چون دشمنان میخواستند از قمه زنی ما برای اسلام ستیزی سوء استفاده کنند قصد داشتند به جای جذب به اسلام تولی-
گوناگون
پربازدیدترینها