واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گام به گام با کاروان کربلا/ ۹
فرمان حمله عمومی عمر بن سعد و درخواست تاخیر جنگ از سوی امام حسین (ع)
قم - خبرگزاری مهر: در پی فرمان حمله عمومی عمربن سعد در روز نهم محرم، امام حسین(ع) از آنان مهلت خواست که امشب را صبر کنند و کار نبرد را به فردا واگذار کنند. به گزارش خبرنگار مهر، روز نهم محرم الحرام که معروف به تاسوعا است، روزی است که امام حسین(ع) و یارانش در محاصره نیروهای دشمن بودند. در این روز دشمن آب را به روی اهل بیت امام حسین(ع) و یاران او بسته بود.آخرین روزى بود که امام حسین(ع) و یارانش شبانگاه آن را درک کرده بودند و این روز به شب عاشورا پیوند خورد. بدین جهت در نزد مسلمانان و محبان اهل بیت(ع) از اهمیت بالایى برخوردار است.امام صادق(ع) در این باره میفرماید: تاسوعا روزی است که حسین(ع) و اصحاب او در کربلا محاصره شدند و سپاه شامیان برضد آنان گرد آمد. ابن زیاد و عمر سعد از فراهم آمدن آن همه سوار خوش حال شدند و آن روز، حسین(ع) و یارانش را ناتوان شمردند و یقین کردند دیگر برای او یاوری نخواهد آمد و عراقیان او را پشتیبانی نخواهند کرد.در این روز مهم، چند رویداد سرنوشتساز در سرزمین کربلا واقع شد که به آنها اشاره مىکنیم.آمدن امان نامه برای فرزندان ام البنیندر لهوف سید بن طاووس آمده است که، در این روز شمر ملعون برای حضرت عباس(ع) و برادرانش امان نامه آورد. آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت ابا عبدالله(ع) رسانید و بانگ برآورد: «این بنو اختنا» : «پسران خواهر ما کجایند»؟ ولی آن بزرگواران جواب ندادند. امام حسین(ع) فرمود: جواب او را بدهید اگرچه فاسق است.حضرت عباس(ع) در جواب فرمودند: چه میگویی؟ شمر گفت: من از جانب امیر برای شما امان نامه آوردهام. شما خود را به خاطر حسین(ع) به کشتن ندهید.حضرت عباس(ع) با صدای بلند فرمود: لعنت خدا بر تو و بر امیر تو (و بر امان تو) باد. ما را امان میدهید در حالی که پسر رسول خدا را امان نباشد!؟همچنین روایت شده است: در میان سپاه عمر بن سعد، فردى بود به نام عبدالله بن ابى محل بن حزام که برادرزاده ام البنین(ع) بود، هنگامى که باخبر شد عمه زادگانش (عباس، عبدالله، جعفر، عثمان) در میان سپاهیان امام حسین(ع) حضور دارند، امان نامهاى از عمر بن سعد براى آنان گرفت و به واسطه غلامش کزمان براى آنان ارسال کرد. او، فرزندان ام البنین(ع) را صدا زد و آنان را امان نامه پسر داییشان باخبر گردانید.حضرت عباس(ع) و برادرانشان به وى گفتند: به پسر دایى ما سلام برسان و بگو که ما نیازى به امان نامه شما نداریم. امان خدا، بهتر است از امان شما.فرمان حمله عمومی عمربن سعد و درخواست تاخیر جنگ از سوی امام حسین(ع) در لهوف ابن طاووس و امالی صدوق ذکر شده که، عمر بن سعد، پس از دریافت نامه عبیدالله بن زیاد، احساس کرد، اگر در مبارزه با امام حسین(ع) تعلل بورزد، موقعیت خویش را از دست خواهد داد و شمر به جاى او به فرماندهى سپاه خواهد رسید. بدین جهت در عصر تاسوعا بدون هیچ گونه اخطار قبلى و با دست پاچگى تمام فرمان حمله عمومى به سوى خیمههاى امام حسین(ع) را صادر کرد.وى با گفتن «یا خیل الله ارکبى و بالجنه ابشرى» تلاش نمود تا کردار خویش را بایسته جلوه دهد و روحیات متزلزل سپاهیان را تقویت کند، تا مبادا در نبرد با فرزندزاده رسول خدا(ص) دچار سردرگمى و سستى و پراکندگى گردند. سپاه کفر پیشه عمر بن سعد، یک پارچه به حرکت درآمده و به سوى خیمههاى امام حسین(ع) هجوم آوردند.امام حسین(ع) در این هنگام خیل عظیم سپاهیان دشمن را در روبروى خیمههاى خود مشاهده نمود.آن حضرت، بلادرنگ برادرش عباس بن على(ع) را طلبید و وى را به همراه بیست تن از یاران فداکارش چون زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به سوى سپاه دشمن فرستاد، تا عمر بن سعد را ملاقات کرده و علت آتش افروزىهاى بى حاصل آنان را جویا گردند. حضرت عباس(ع) به همراه یاران امام حسین(ع) به سپاهیان دشمن نزدیک شد و از سرکردگان آنان پرسید که منظور شما از این حرکت بى جا و غوغاها چیست؟ آنان پاسخ دادند: از امیر عبیدالله بن زیاد فرمان آمده است که باید بر شما عرضه کنیم و آن این است که یا در طاعت او درآیید و با وى بیعت کنید و یا آماده نبرد سرنوشت ساز باشید.حضرت عباس(ع) فرمود: پس قدرى تأمل کنید تا من این گزارش را به سرورم حسین(ع) برسانم.حضرت عباس(ع) پیام دشمن را به امام حسین(ع) رسانید. امام حسین(ع) به وى فرمود: به سوى ایشان برو و از آنان مهلت بخواه که امشب را صبر کنند و کار نبرد را به فردا واگذار کنند. چون دوست دارم در شب آخر عمرم مقدارى بیشتر به نماز و عبادت بپردازم و خدا مىداند که من به راز و نیاز با وى و نیایش در درگاهش چه قدر علاقمندم.حضرت عباس(ع) مجددا پیام امام حسین(ع) را به دشمن رسانید. عمر بن سعد که مظنون به مسامحه کارى شده بود و شمر را رقیب خود مىدید، از درخواست امام حسین(ع) سرباز زد و گفت: براى حسین، دیگر مهلتى نیست.لیکن برخى از فرماندهان سپاه، از جمله قیس بن اشعث و عمر بن حجاج بر او اعتراض کرده و گفتند: اگر سپاهیان کفر و شرک از ما مهلت مىخواستند، ما دریغ نمىکردیم ولى مهلت دادن به فرزندزاده رسول خدا(ص) دریغ مىورزیم؟ لازم است او را مهلت دهید.عمر بن سعد، ناگزیر درخواست امام حسین(ع) را پذیرفت و پیام داد که یک شب را به شما مهلت دادم ولى بامدادان فردا اگر بر فرمان امیر، سر طاعت فرود نیاورید، فیصله کار را به شمشیر مىسپاریم. در این هنگام، آرامش نسبى حاکم شد و هر دو سپاه به خیمهگاه خویش برگشته و منتظر فرارسیدن روز بعد شدند.
دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]