واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: خانم ها حتما بخوانند؛
چادرم را از عشق به حضرت رقیه دارم
شهدامون رفتند تا چادرسیاه مادرمان فاطمه (س) به زمین نیفته ،انان رفتند تا جامعه مذهبی و اسلامی مان غربی نشود انان رفتند تا کودکان سه ساله بی گناه کشته نشوند.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
حتما با سلسه مطالبی با عنوان "خانمها حتما بخوانند" یا محوریت مسئله حجاب که هر شب در مجله شبانه منتشر میشود آشنا هستید.
اگر شما دوستان گرامی نیز مطلب، خاطره،دلنوشته و ... در مورد مسئله حجاب دارید می توانید به ایمیل [email protected] ارسال کنید تا با نام خودتان منتشر شود شما حتی می توانید در این بخش مطالب دیگر عزیزان را نقد کنید.
----------------------------------------------------------------
وقتی من چادری شدم 3سالم بود .خیلی به شخصیت حضرت رقیه ع احترام میذاشتم و جزء اخرقران رو حفظ بودم. چون مادرم همش برام میگفت از رقیه سه ساله، منم عاشقش شدم .البته دائم چادر سرم نمی کردم تا شش سالگی هنوز با بلیز شلوار پیش نامحرم نرفته بودم همیشه یه مانتو کوچولو داشتم با اون بیرون میرفتم بیرون یا جاهای دیگه
یه شب یه بانویی رو که همسن خودم بود تو خواب دیدم ب من گفت توکه اینقدر با رقیه س دوستی چرا چادر سر نمیکنی؟ گفتم بعضی وقتها سر میکنم گفت نه!! همیشه باید مثل رقیه س باشی مگه رقیه س رادوست نداری مگر در صغیر بودن او گریه نمیکنی گفتم اره ولی مادرم میگه اذیت میشی گفت :اگه میخوای انتقام رقیه س را بگیری چادرت را محکم گره بزن و با کفار بجنگ گفتم چشم من بچه که بودم مادرم از رقیه و کشته شدن و بیگناهی او میگفت برای همین همیشه میگفتم من که انتقام رقیه س رو میگیرم
ازخواب که بیدارشدم به مادرم گفتم همه خوابمو مادرم فرمودند چشم دخترم چادر هم برایت میدوزم گفتم ممنون روز بعد با چادر قدم میزدم اونقدر چادرمو محکم میگرفتم که نگو فکرمیکردم چون کوچک هستم از سرم درمیاورنش برای همین محکم میگرفتمش .یه پسر 16 یا17ساله منو دید دم در خونمون گفت هه اینو باش چه بامزه شده منم گفتم کجام بامزه است؟گفت چادرت خیلی قشنگ شدی وایسا یه عکس بگیرم گفتم مگه حضرت رقیه س چادر پوشیده بود بامزه شده بود که من شدم؟
ماتش برده بود گفت اون حضرت رقیه س بود اما تو که نیستی گفتم منم یکی از یاورانشم بهش قول دادم انتقامشو بگیرم و اونایی که مث تو بچه ها رو به مسخره میگیرنو ادم کنم یکم رفت تو فکر گفت: ادم کنی گفتم اره گفت خب ببخشید حالا میذاری یه عکس بگیرم گفتم واسه ی چی؟گفت واسه مسابقه عکاسی گفتم نه راضی نیستم نگیر خیلی اصرار کرد گفتم میگم نه دیگه چرا گوش نمیکنی نه نه نه
گفت باشه خداحافظ انشالله رقیه ها رو تنها نذاری منظورشو نفهمیدم هنوزم نفهمیدم.ینم یه خاطره از اولین روز چادری شدنم الان 16سالمه و چادرمو حفظ کردم چادر یه حرمتی داره که هیچ چیز نمیتونه جاشو بگیره .شهدامون رفتند تا چادرسیاه مادرمان فاطمه س به زمین نیفته ،انان رفتند تا جامعه مذهبی و اسلامی مان غربی نشود انان رفتند تا کودکان سه ساله بی گناه کشته نشوند ...آه که دلم سوخت...خاطره ها دارد چادری شدن من...
تاریخ انتشار: ۰۶ آبان ۱۳۹۳ - ۲۲:۴۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]