تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس رحم نكند به او رحم نشود، هر كس نبخشد بخشيده نشود و هر كس پوزش را نپذيرد، خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830125693




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عدالت خدا محور در برابر عدالت انسان بنیاد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
عدالت خدا محور در برابر عدالت انسان بنیاد
با توجه به تفاوت های اصلی در نظام های ارزشی سکولار و اسلامی می توان گفت عدالت اجتماعی در اسلام بر خلاف سکولاریسم فقط شامل ساحت مادی و دنیوی نمی شود، بلکه همه ی ساحت ها از جمله ابعاد معنوی و اخروی را نیز در برمی گیرد.

خبرگزاری فارس: عدالت خدا محور در برابر عدالت انسان بنیاد



این مقاله در پی آن است تا نشان دهد علی رغم اتفاق نظر  اولیه ی دیدگاه های اسلامی و سکولار درباره ی لزوم تحقّق و اجرای «عدالت» به عنوان یکی از مهم ترین  اهداف و کارویژه های حکومت، تفاوت های چشمگیر و ریشه داری پیرامون اصول و محتوای مفهوم «عدالت» بین این دو دیدگاه وجود دارد که ریشه در مبانی هستی شناسی و شناخت شناسی حاکم بر آن ها دارد مقدمه تاسیس حکومتی مبتنی بر اسلام در ایران بعد از انقلاب اسلامی، سؤال های مختلفی را در مورد تفاوت ها و جهت گیری های حکومت دینی با حکومت های غیردینی و سکولار در بین اندیشمندان مسلمان موجب گردید و از جمله این سؤال مطرح شد که «عدالت» به عنوان یکی از مهم ترین  اهداف حکومتی و مسائل اجتماعی، چه تفاوت ماهوی در دو تفکر مذکور دارد؟ پاسخ به این سؤال مهم می تواند در تعیین جهت گیری ها و الگوسازی مدل های توسعه در حکومت های دینی بسیار راهگشا باشد. این مقاله در پاسخ به این سؤال تلاش می کند تا این فرضیه را اثبات کند که این دو نوع تفکّر، علی رغم اشتراکاتی ظاهری در برخی عناوین و مسایل مربوط به عدالت، مسایل اختصاصی خود را دارند؛ در زمینه ی تفسیر، تعبیر و تنقیح همان مسائل مشترک نیز دارای اختلافات مهمی می باشند که ریشه در ساختارهای اندیشه ای و انگیزه ای فرهنگ و تمدن حاکم بر آن ها دارد. واضح است که روش بحث ما در این نوشتار مقایسه ای خواهد بود. امّا مقایسه زمانی مفیدتر است که در سطح جزیی تری انجام گیرد. لذا در این پژوهش به جای اینکه ابتدا به شرح «عدالت» از دیدگاه سکولار در یک قسمت و شرح «عدالت» از دیدگاه اسلامی در قسمت دیگری بپردازیم، مقایسه را روی موضوعات تحلیلی خرد کرده ایم و در هر قسمت به مقایسه ی جزیی و مورد به مورد مسائل مربوط بدان پرداخته ایم. صرف نظر از اجزای مقایسه که در بالا آمد، روش استنباط نیز مهم است. یعنی اینکه اولاً در چه مواردی اختلاف وجود دارد. این اختلاف ها اگر در عناوین باشد- مثلاً در مورد عدالت الهی- ریشه ی آن ها را در مبانی فکری و ارزشی جستجو کرده ایم که نوعی مقایسه ی تعلیلی است و اگر اختلاف در تفسیر عناوین یکسان باشد- مثلاً دلایل حمایت از بی نوایان و ناتوانان- ریشه ی آن را در معانی و نگاه های دو مکتب سکولار و اسلام به مسائل، کاویده ایم که کاری از نوع مقایسه ی تفسیری است. به زبان دیگر، تفاوت های فکری و فرهنگی دو جامعه ی سکولار و اسلامی، تفاوت ها در مفهوم عدالت سکولار و اسلامی را نتیجه می دهد که این تفاوت ها می تواند در عناوین یا تفاسیر آن ها باشد. در واقع تفاوت در معرفت شناسی منجر به تفاوت در هستی شناسی گردیده و همین موجب تفاوت در ارزش شناسی می شود که بر همین مبنا هم در مفهوم عدالت، تفاوت و اختلاف به وجود می آید1. مبانی فکری و فرهنگی سکولار و اسلامی برای توضیح و ارزیابی مقایسه ای شناخت شناسی، هستی شناسی و ارزش شناسی دو تفکر سکولار و اسلامی باید معیارهایی -یا همان متغیرهای مقایسه ای- در دست باشد. به نظر می رسد هر مطالعه ی کاملی پیرامون ساحت های سه گانه ی فوق، نیازمند تعیین و توضیح عوامل و مشخصه هایی مثل منشأ و محور، موضوعات و منابع، هدف و کارکرد، جزمیت و ثبات، کلیت و پیوستگی باشد. عدالت اجتماعی به عنوان یکی از مهم ترین  و رایج ترین ارزش های اجتماعی در دو جامعه ی سکولار و اسلامی به قطع برخاسته از مبانی فکری و فرهنگی خاص هر یک از این دو است. مقایسه ی عدالت اجتماعی در نظریه های سکولار و نظریه ی اسلامی تعریف و جایگاه عدالت دو تعریف عمده در غرب و شرق از عدالت شده است: دادن حق هر کس به او؛ قرار گرفتن هر کس در جای خویش. 1-1. عدالت و خواست مردم: مطابق با مشخصه ی2 (انسان محوری)، بسیاری از سکولارها -عمدتاً قراردادگرایان- سعی کرده اند نشان دهند که حقوق انسان ها امری صرفاً اجتماعی است و ریشه در واقعیات ندارد. لذا اصول عدالت را هر طور که انسان ها و جامعه بخواهند می توانند تدوین کنند. مطابق با مشخصه ی 2  (خدامحوری) از نظر اسلام حقوق افراد و گروه ها ریشه در واقعیات دارند- خصوصاً نیازها، استعداد و غایتی که دست خلقت برای آن ها در نظر گرفته است- از نظر اسلام، عدالت اصول ثابت و مشخصی دارد که اولاً ناشی از اراده ی تکوینی خداوند بوده و جهان مطابق آن ها خلق شده و در کار است. به عنوان نمونه ضمیر و فطرت انسان ها تنها با اجرای این اصول مسلّم آرام می گیرد. ثانیاً این اصول در اراده ی تشریعی خداوند منعکس شده است که عقل و وحی دو طریق برای کشف این اصول هستند. 1-2- عدالت و قوانین ثابت: گروهی از سکولارها عدالت را مطابقت جامعه و جایگاه افراد با نقشه و برنامه ی از پیش تعیین شده که معمولاً ناشی از قوانین حاکم بر طبیعت و تاریخ است می دانند و برای افراد نقش زیادی در رقم خوردن شرایط عادلانه در نظر نمی گیرند. اسلام هر چند اصول عدالت را در واقعیات عالم و آدم می جوید و حقوق انسان ها را بر آن ها بنا می کند، اما افراد را همچون اجزای یک دستگاه میخ کوب شده نمی داند که امکان تحرّک نداشته باشند. عدالت ممکن است موقعیت ها و امتیازات مختلفی برای افراد در حالات و زمان های مختلف ایجاب کند. مثلاً اگر کسی ازدواج کند، یک طور با او رفتار می شود وگرنه طور دیگری. ثانیاً یکی از همین واقعیات طبیعی و مسلّم، اختیار و آزادی انسان ها در تعیین سرنوشت شان است. عدالت ایجاب می کند، این حق را به آن ها بدهیم و انتظار نداشته باشیم پیرو مطلق جامعه باشند. 1-3- عدالت و دیگر ارزش ها: با توجه به مشخصه ی شماره ی 5 (تفاوت پذیری و پراکندگی) در میان سکولارها عمدتاً چنین فرض می شود که عدالت با دیگر اهداف، یعنی رفاه، آزادی و تا حدودی امنیت سازگاری مطلق ندارد و لذا اجرای عدالت نسبتاً یا مطلقاً به از دست دادن اهداف و ارزش های دیگر منتهی می شود. لذا می بینیم که گروه بندی هایی حول اینکه عدالت مهم تر است یا رفاه یا آزادی؟ شکل گرفته است. لیبرال ها آزادی و امنیت و رشد اقتصادی را ترجیح می دهند و سوسیالیست ها عدالت و برادری را. و برخی چون پنوک درصدد ترکیب متناسبی از این عناصر متضاد هستند2. در نظام اسلامی با توجه به مشخصه ی 5 (کلیت هدفمند و اجزاء مرتبط)، عدالت در تضاد با هیچ یک از ارزش های مزبور نیست. تعریف اسلام از آزادی و عدالت طوری است که لازم و ملزوم یکدیگر هستند. آزادی ای که به نقض عدالت منجر شود، از نظر اسلام اسارت است و بالعکس. به علاوه عدالت هر چند هدف مقدّسی است و شاید در مرتبه ای بالاتر- نه فوری تر- از آزادی، امنیت و رفاه باشد، اما هدف غایی نیست، بلکه در راستای تهیه و زمینه سازی برای رشد و تعالی معنوی انسان ها اهمیت می یابد. ابعاد عدالت 2-1- عدالت در ساحت های مختلف: با توجه به جهان بینی سکولارها (مشخصه ی 1) طبیعی است که آن ها عدالت را تنها در رفتار انسان آن هم در رابطه با دیگر انسان ها تعریف می کنند. به عبارتی بهتر، عدالت یعنی عدالت اقتصادی و یا حداکثر اجتماعی. امّا مسلمانان علاوه بر روابط اجتماعی، عالم ماورایی خصوصاً خداوند و نیز عالم نفسانی و درونی را نیز باور دارند و لذا عدالت اولاً می تواند فعل و صفت خداوند باشد- عدل الهی- و ثانیاً عدالت انسان ها را در رابطه با خداوند و نفس انسان و دیگر انسان ها تعریف می کنند. عدالت اجتماعی نتیجه ای از عدالت الهی است. زیرا اولاً خداوند جهان را به حق و مطابق با اصول عادلانه آفریده است و اداره می کند، لذا می توان با شناسایی این اصول مجموعه ی حقوق اجتماعی کاملی را تدوین نمود. یعنی قوانین نهفته در خلقت می تواند راهنمای عمل باشد. ثانیاً خداوند خود در بسیاری از موارد با ذکر احکام و حتی مصادیق خاص، ضوابط و قواعد عدالت اجتماعی را تبیین کرده است و انسان ها موظف به اجرای این دستورات هستند. در رابطه با عدالت نفسانی نیز باید گفت، اسلام یکی از مهم ترین  راهکارها برای دستیابی به عدالت اجتماعی را سرمایه گذاری و تقویت عدالت و تقوای درونی افراد جامعه دانسته است. اسلام می داند که در جامعه ای که اعضایش تعهد و اخلاق ندارند و قبل از همه در حق خود ظلم کرده و نفس خود را کنترل نمی کنند، تدوین و ابلاغ دقیق ترین سیاست ها و قوانین عادلانه و سعی در اجرای مو به موی آن ها با کمک نیروهای حکومتی فرجامی نخواهد داشت. 2-2- عدالت در مسایل غیرمادی: مطابق با مشخصه ی 3 (فایده محوری) در میان سکولارها، از آن جا که مادّیات منتها إلیه آرمان آن هاست، خواسته یا ناخواسته موضوعات عدالت به سمت مسائل مالی و اقتصادی جهت می یابد. طوری که عدالت اجتماعی با عدالت توزیعی یکسان دانسته می شود. امّا در نظر اسلام(مصلحت سنجی) عدالت اجتماعی می تواند حول مواردی همچون شخصیت و حرمت انسانی، آموزش دینی و فرهنگی، امنیت فکری و روانی و ... باشد. مثلاً حکومت موظف است با توجه به حوزه های جغرافیایی و جمعیتی، مناسک دینی همچون نماز جمعه را برگزار کند و نباید در حق منطقه ای خاص ظلم کند. عدالت و برابری رسمی برابری در مقابل قانون که بسیاری آن را ملاک برقراری عدالت اجتماعی دانسته اند، در اسلام نیز پذیرفته شده است. 3-1- عدالت در برابر چه قانونی؟ چنان چه می دانیم، قانون و آن چه مربوط بدان است-منابع، ماهیت، اصول و...- تفاوت های زیادی در میان سکولارها و مسلمانان دارد که باعث می شود اصل مزبور در میان این دو به نتایج متفاوتی برسد. مطابق مشخصه ی 2، قانون اسلامی ناشی از اراده ی الهی است. تحریم زنا، شرب خمر و... می تواند نمونه هایی از این فهرست باشد. در زیر سعی نموده ایم به چند مورد از ریشه های این تفاوت ها بپردازیم. 3-2- نسبت عدالت با استعداد افراد: یکی از مفاهیمی که دست مایه ی لیبرال ها و محافظه کاران در وضع عادلانه  ی قوانین بوده است، مسئله ی استعداد است. از نظر آن ها قانون باید طوری باشد که هر کس متناسب با استعدادش بهره مند شود. استعدادها در بازار آزاد و شرایط رقابت خود را نشان می دهند. در شرایط آزاد هر کس به اندازه ای موفق خواهد بود که استعداد و توان دارد. اسلام مسئله را قدری پیچیده تر می بیند. استعداد با نتیجه ی کار مساوی نیست. ممکن است کسی استعداد داشته باشد، اما به دلیل آماده نبودن شرایط موفق نشود و برعکس؛ کسی استعداد نداشته باشد، امّا شرایط ناعادلانه او را به امتیازاتی برساند. پس اولاً استعدادهای مختلف حقوق بالقوه ی مختلف می آفریند. لذا در نظر اسلام، از همان ابتدا حوزه ی اختیارات و تکالیف با هم فرق می کند. مثلاً زن به دلیل توانایی و ویژگی های متفاوت با مرد، نمی تواند قاضی شود. این گروه از سکولارها این اختلافات اولیه را نادیده گرفته اند و همه ی انسان ها را مستعد دریافت همه گونه امتیاز می دانند. ثانیاً کار و تلاش به اندازه ی توانایی است که حقوق بالقوه را به حقوق بالفعل تبدیل می کند. لیبرال ها که از آن طرف حقوق بالقوه ی هم را در قانون مساوی می دانند، از این طرف با تعریف استعداد به نتیجه ی کار، امکان رسیدن به آن حقوق را از خیلی ها سلب می کنند و آن برابری گسترده را در حد لفظی نگه می دارند. اما از نگاه اسلام، ممکن است نبودن شرایط مناسب- مثل آموزش ندیدن- و عوامل خارجی مزاحم- خشونت در حق فقرا- علّت شکوفا نشدن استعداد باشد و لذا باید این عوامل را برطرف کرد. 3-3- عدالت و اعطای حقوق: بسیاری از لیبرال ها و محافظه کاران معتقدند دادن حقوق افراد به آن ها عامل تنبلی و بیکاری است، لذا باید کاری کرد که هر کس خودش به حق خود برسد. از نقطه نظر اسلامی دادن حقوق بالقوّه ی انسان ها به تنبلی و فساد اخلاقی می انجامد، نه حقوق بالفعل. بالعکس، اگر حقوق بالفعل انسان ها- مثل آموزش، سهمیه از درآمدهای عمومی و غیره- به آن ها داده شود با توان و نشاط بیشتری کار می کنند و در غیر این صورت دل و دماغ خود را از دست داده رو به دریوزگی و فساد می آورند. 3-4- عدالت؛ مفهومی مقایسه ای یا مطلق؟ برخی دیگر از سکولارها معتقدند که مهم وضعیت رفاهی مطلق افراد است نه وضعیت مقایسه ای و نسبی. لذا اگر با باز گذاشتن دست آن ها برای رقابت آزاد و بی قید و شرط، اختلاف درآمدها زیاد باشد اما به رشد سطح زندگی همگان بیانجامد، مشکلی ندارد. از نظر اسلام اولاً عدالت اجتماعی مفهومی مقایسه ای است و اگر ارزش آن بیشتر از رفاه مطلق نباشد، کمتر نیست. ثانیاً این دو با هم منافاتی ندارند و اجرای عدالت مطمئناً به رشد اقتصادی و افزایش سطح رفاه عمومی خواهد انجامید، هر چند ممکن است منافع افراد خاصی را به خطر اندازد. اندیشه ی اسلامی، منابع الهی را محدود نمی بیند و معتقد است اگر در جامعه ای عدالت ایجاد شود، علاوه بر نشاط و رضایت مردم، نزول برکات فراوان الهی نیز آبادانی بیش از حدّ آن را به دنبال دارد. 3-5- عدالت؛ وضعیت یا روش؟ کسانی چون نوزیک می گویند، عدالت وضعیت خاصی نیست که جامعه بر اساس آن نظم یابد؛ بلکه عدالت، شامل اصول و روش هایی می شود که اگر رعایت شوند جامعه به هر وضعیتی برسد، عادلانه خواهد بود. این اصول عبارتند از تصاحب، انتقال و تصحیح. در مقابل، اولاً اسلام اصول و طرق عادلانه را غیر از آنچه سکولارها می پسندند معرفی می کند. مثلاً تصرف در معادن طبیعی فقط در حد نیاز و آن هم با شرط کار کردن قبول است و یا اختیار ارث فقط در یک سوم میراث به دست فرد سپرده شده است و هکذا. ثانیاً اسلام چنین می اندیشد که اصول عادلانه به وضعیت عادلانه منتهی خواهد شد وگرنه بی ارزش و نامفهوم خواهد بود. اگر جامعه ای دچار اختلافات طبقاتی شدید باشد و کسانی مشغول گذران زندگی از روی زباله های دیگران باشند، می توان نتیجه گرفت قواعد بازی عادلانه رعایت نشده است. 3-6-عدالت؛ امری فردی یا اجتماعی؟ فردگرایان افراطی همچون هایک معتقدند صحبت کردن درباره ی جامعه ی عادلانه یا ناعادلانه، نوعی اشتباه و انحراف است، زیرا جامعه اصالتی ندارد. تفکر اسلامی هم برای فرد، اصالت قائل است و هم جامعه. از طرفی، عدالت اجتماعی چنان که در بند دوم گفتیم وابسته به عدالت فردی اعضای آن است و بالعکس، عدالت فردی متأثر از عدالت اجتماعی می باشد. اگر در سطح کلان عدالت بر جامعه حاکم نباشد و سیاست های دولت ظالمانه باشد، دشوار می توان از انسان ها انتظار رفتار عادلانه داشت. عدالت و برابری نتیجه سوسیالیست ها کم و بیش معتقدند طعم عدالت زمانی چشیده می شود که نتیجه ی آن به افراد برسد؛ وگرنه صحبت کردن از مساوی بودن افراد در مقابل قانون و یا فرصت ها دردی را دوا نمی کند. اسلام این اندیشه را با شکل و تفسیر ویژه ی خود می پذیرد. 4-1- عدالت و برابری کامل: در افراطی ترین شکل، برخی از سوسیالیست ها عدالت را در برابری بی قید و شرط در امتیازات و پاداش ها می دانند. اما اسلام قید و شرط های اساسی بر عقیده ی برابری می زند. در اولین مرحله، استعدادهای مختلف، متضمن حقوق بالقوه ی مختلفی می باشند. به عنوان نمونه، سپردن مدیریت خانه به زن و کودک ظلم است، زیرا توان آن را ندارند و نیازی نیز به آن در آنها یافت نمی شود. استعدادها، مطابق نیازها داده شده اند و لذا اختلاف پاداش ها مطابق اختلاف استعدادها مشکلی پیش نمی آورد. تنها عنصر مشترک در میان همه ی انسان ها، استعداد بندگی و تقرّب به درگاه خداست که راه برای همه به یکسان باز است. در مرحله ی دوم، حقوق بالقوه وقتی بالفعل می شوند که فرد به اندازه ی توان خود در راستای آن تلاش کرده باشد، وگرنه حتی افرادی که دارای استعدادهای یکسانی هستند، پاداش های متفاوتی دریافت خواهند داشت. 4-2- عدالت و نیازهای مشترک: برخی از سکولارها، شرط «نیاز» را مطرح کرده و معتقدند نیازهای یکسان باید به طور مشابهی پاسخ داده شود. چنان چه در بالا گفتیم، از نظر اسلام نیازهای مشترک حقوق بالقوه ی مشترک می آورد، نه حقوق بالفعل. مگر آن که کس یا کسانی توانایی یا امکان کار کردن و شکوفایی استعدادشان را نداشته باشند که در این حالت مستقیماً باید از حقوقشان برخوردار شوند. شعار این است: هر کس از حقوق بالقوه اش به اندازه ی تلاش و متناسب با توان خود، بهره مند می شود. 4-3- عدالت و کار و تلاش: در مقابل، طیفی دیگر از سوسیالیست ها با تأکید افراطی بر عامل کار، معتقدند هر کس باید به اندازه ی تلاش و همّتش بخورد. آن ها معتقدند بسیاری از روابط تولید و توزیع- مثل رباخواری و اجاره ی کارگران- و نیز اصول انتقال- مثل سنّت ارث- طوری است که افراد تن پرور و مال مردم خور به سودهای فراوان می رسند. اسلام معتقد است، تنها رابطه ی فاعلی میان انسان و مال مؤثر نبوده، بلکه رابطه ی غایی نیز مهم است، لذا اگر کسی توانایی کار کردن نداشته باشد، به خاطر انسان بودن می تواند از نعماتی که خداوند به بشریت داده بهره مند شود و یا اگر کسی مطابق طرق مشروعِ انتقال اموال-مثلاً هبه یا ارث- به نوایی برسد، ایرادی وارد نیست. 4-4- عدالت و نابرابری های اجتماعی: از باورهای رایج سوسیالیست ها و فمینیست ها این است که نابرابری افراد در استعدادها و توانایی ها، محصول شرایط ظالمانه و تبعیض های اجتماعی است. ثروت هم آموزش و مهارت، هم سلامتی جسمی و روانی و هم اعتبار مالی و اجتماعی به بار می آورد و این ها همه باعث می شود که فرزندان اغنیاء مستعد شناخته شوند و فرزندان فقرا، کودن. در مقابل، اسلام معتقد است تأثیر اجتماع مهم است، امّا آن قدرها هم محکم و چاره ناپذیر نیست و فرد می تواند در شرایط سخت موفق شود و یا در شرایط مناسب خراب کند. این مسئله ناشی از این است که نابرابری ها در استعداد سه نوع می باشند. یکی نابرابری های تکوینی که چاره ناپذیر است و مشکلی هم ایجاد نمی کند، زیرا استعدادها مطابق با نیازها و تکالیف داده شده است. مثلاً تفاوت های ذاتی بین زن و مرد و یا تفاوت های جسمی و هوشی که میان اعضای یک خانواده وجود دارد، ناشی از همین عامل است تا ستم های دیگران. نوع دیگر نابرابری، ناشی از همّت و عمل اختیاری فرد است. چه بسا انسان هایی که در بهترین شرایط، به ساختن خودشان التفاتی نمی کنند. ممکن است دو نفر با استعداد هوشی و شرایط اجتماعی مشابه، دو گونه عمل کنند. نابرابری نوع سوم همان است که حاکی از تحمیل اجتماع بوده و باید مرتفع شود. عدالت و برابری فرصت گروهی از سکولارها همچون رالز معتقدند باید برای همه امکان پیشرفت و استفاده از توانایی هایشان را به یک اندازه فراهم نمود، ولی نتیجه و وضعیت نهایی را به شرایط کار و تلاش و رقابت سالم واگذار نمود. 5-1- تفاوت های محتوایی: هر چند این تفکر از لحاظ شکلی به عدالت از دیدگاه اسلام نزدیک است، لیکن با توجه به اینکه تلفیقی از لیبرالیسم و سوسیالیسم بوده و از متن تمدن سکولار برآمده، با نظریه ی اسلامی عدالت تفاوت دارد که بسیاری از این تفاوت های محتوایی در سطور بالا آمده است. مثلاً اینکه عدالت فردی مهم ترین راهکار ایجاد عدالت اجتماعی است. یا اینکه عدالت در مسیر تعالی انسان ها ارزشمند است. به علاوه خود طرفداران این اندیشه در موارد زیادی با هم تفاوت دارند که باعث تفاوت هایی میان نظریه ی اسلامی عدالت با طیف هایی از طرفداران دولت رفاه شده است. مثلاً برخی از آنان معتقدند دولت باید فقط پشتیبانی غیرمستقیم کند، نه کمک مستقیم و نقدی که سنّت اسلامی این را رد می کند. گروهی می گویند خدمات رفاهی دولت مختص به محرومین است که این نیز پذیرفتنی نیست. برخی از قائلان به دولت رفاه، وظیفه ی آن را در رفع فقر مطلق و برآوردن نیازهای اوّلیّه خلاصه می کنند، در حالی که از نظر اسلام اولاً رفع فقر نسبی مهم تر است و ثانیاً هدف دولت فقط رفع فقر نیست، بلکه شامل تحقق عدالت همه جانبه و رشد جامعه است. عدّه ای هدف از پذیرش دولت رفاه را بهره وری در تولید یا جلوگیری از شورش ها می دانند، نه صرفاً برقراری عدالت که اسلام این فکر را نیز انحرافی می داند و موارد زیاد دیگری از این قبیل. 5-2- تفاوت های شکلی: مهم ترین تفاوت شکلی این است که سکولارهای حامی اصل برابری فرصت، تمام افراد را لایق این برابری می دانند. مثلاً همه باید بالقوه امکان رئیس جمهور شدن داشته باشند، یا حق مالکیت، برای همه به یکسان محترم است. یا اینکه همه ی بچه ها یک طور آموزش ببینند. اما چنان که آمد در اسلام فرصت برابر دو قید و مانع دارد: یکی اینکه فرصت های برابر برای کسانی است که استعدادهای برابر دارند. بنابراین قرار نیست در همه ی موارد به همه کس فرصت داد. مثلاً در اندیشه ی اسلامی حق مالکیت و ثروتمند شدن از همان ابتدا برای کودکان و دیوانگان ممنوع است. چرا که ظرفیت و استعداد آن را ندارند و یا قضاوت مختص به مردان است. آنچه از نظر اسلام مذموم است، دخالت دادن ویژگی های بی ارتباط است. مثلاً این که فرد سیاه پوست باشد یا سفیدپوست، غنی باشد یا فقیر، عرب باشد یا عجم تأثیری در داشتن حق مالکیت و مانند آن ندارد. دوم اینکه تفاوت در فرصت ها ممکن است ناشی از وضعیت مشروع و عادلانه ی اجتماعی باشد. مثلاً فرض کنید الف و ب دو نفر باشند که دارای استعدادها و امکانات برابر بوده اند، اما الف به خاطر تلاش و همتی که داشته است، به مال و منالی رسیده و سر و گردنی از ب بالاتر است. حال اگر فرزند الف نسبت به فرزند ب شرایط مناسب تری داشته باشد این غیرعادلانه نیست. اینکه بچه ای در خانواده ای ثروتمند یا فقیری تولد شد را می توان ناشی از تقدیر و عدل الهی به حساب آورد. همان طور که در یک خانواده نیز ممکن است دو بچه باشند که یکی زیبا و دیگری زشت، یکی قوی و دیگری ضعیف باشد. البته اسلام نابرابری مذکور را در زمینه های اساسی نمی پذیرد، مثل آموزش، بهداشت و رفاه شایسته و مناسب. اضافه بر نیازهای لازم ممکن است سطح زندگی افراد با هم تفاوت هایی داشته باشد. سخن آخر عدالت به عنوان یکی از مفاهیم ارزشی، حسن ذاتی داشته و لذا در همه ی جوامع از جمله سکولار و اسلامی به عنوان یک هدف اساسی در نظام اجتماعی و سیاسی مطرح بوده است. با این حال به محض شروع به شرح و یا اجرای آن، به تفاوت هایی در رابطه با پایه ها، تعاریف، اصول، نتایج و دیگر مسایل مربوطه برمی خوریم که بی توجهی به آن ها این دو جامعه را در رسیدن به آرمان هایشان ناکام می گذارد. ریز این تفاوت ها در متن مقاله ذکر شد، اما در یک جمع بندی کلّی با توجه به تفاوت های اصلی در نظام های ارزشی سکولار و اسلامی می توان گفت اولاً عدالت اجتماعی در اسلام بر خلاف سکولاریسم فقط شامل ساحت مادی و دنیوی نمی شود، بلکه همه ی ساحت ها از جمله ابعاد معنوی و اخروی را نیز در برمی گیرد. ثانیاً، منشأ حقوق و وضعیت های عادلانه در نظریه ی اسلامی عدالت الهی است، نه عدالت انسان محورانه. ثالثاً، عدالت اسلامی مبتنی بر مصلحت است و عدالت سکولار مبتنی بر منفعت. رابعاً، اصول عدالت در اسلام بر خلاف سکولاریسم ثابت است، هر چند مصادیق آن متغیر می باشد. خامساً، علی رغم گستردگی و همه جانبگی، یک تفسیر و نظریه ی عدالت در اسلام داریم و نه بیشتر، در حالی که تفاسیر سکولارها از عدالت بسیار متنوع و متناقض می باشد. پی نوشت ها: 1. این مدل برخاسته از روش افتراق جان استوارت میل است که تفاوت در دو معلول یا مبیِّن را نتیجه تفاوت ها در علل یا مبیّن های آنها می داند. برای توضیح بیشتر رجوع شود به: لیتل،1386: 37 2. عالم، 1384: 240 منبع: فصلنامه صدرا شماره 10 مسعود کریمی بیرانوند انتهای متن/

93/08/04 - 00:40





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن