واضح آرشیو وب فارسی:الف: صدا و سیما به یک موسی (ع) نیاز دارد
بخش تعاملی الف - امین میرزائی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۳۱
نبی مکرّم اسلام که از معراج برمی گشتند، با موسای کلیم برخورد کردند. موسی از نبی اکرم می پرسد که خداوند چه چیزی را بر امّت تو واجب کرد؟ و پیامبر اسلام، پنجاه نمازی را که بر امّت ایشان واجب شده ذکر می فرمایند.موسی علیه السّلام در تجربه رسالت بر پیامبر اعظم پیشقدم بودند، اگرچه در رسیدن به مقامات عالیه وجود، نبی گرامی اسلام از ایشان پیشی گرفتند. موسی بنابه تجربه ای که با بنی اسرائیل داشته از پیامبر می خواهد که برگردد و از خداوند تقاضای تجدید نظر کند. نبی گرامی چند باری می آیند و می روند و هربار پنج نماز تخفیف می گیرند، و هر بار این موسی علیه السلام است که پیامبر را به صعود و نزول دوباره ترغیب می کند.بار آخری که خداوند تخفیف می دهد، و حتّی تصمیم گناهی که شخص مرتکب آن نشده و تنها در مخیّله اش گذرانده را گناه نمی داند، پیامبر اسلام شرمنده می شوند. شرمنده در برابر خداوندی که هریک حَسَنه مؤمنان را ده حَسَنه حساب می کند و تصمیم یک حسنه را به حساب حسنه انجام شده می گذارد. این است که به درخواست دوباره موسی که نبی مکرّم را به درخواست تخفیف بیشتر ترغیب می کند، دست رد می زنند و شمار نمازهای روزانه را در همین پنج نماز مرسوم تثبیت می کنند.بحث بر سر این نیست که آیا تمامی این داستان استعاره است و نبی گرامی اسلام - به قرینه نام مرکبشان "بُراق" که از برق متخّذ است - با سرعت نور حرکت کرده و "زمکان" را به سمت صفر میل داده اند، یا آن که اصولاً رفت و آمدی فیزیکی - ولو با سرعت نور- در کار نبوده و حضرت به مقامات عالیه وجودی و باطن خود سیر کرده اند. در هر حال اگر هویت هر معلولی به تمامی مدیون هویت علّت هستی بخش اوست، دل هر ذرّه را که بشکافی آفتاب خداوند خودنمایی می کند. یعنی در واقع سیر هر کسی از برون به درون تا به آنجاست که "عین ثابت" خود را در صُقعِ ذات ربوبی مشاهده کند و آن را به جای خدا بگیرد. اینها همه بحثهای عرفانی و فلسفی ست که به طور مستوفی در نوشته های دیگری به آنها اشاره کرده ام و خواننده بی حوصله الف را دچار آن بحث های پیچیده نمی کنم.مسأله اصلی و پیام کاربردی این داستان این است که ظرفیت امّت ها محدود است و کسی که بطری آب را یکسره سر بکشد دل درد می گیرد! این است که بین نماز صبح تا ظهر فاصله گذاشته اند که مؤمن دنبال کار دیگری برود و اُوِردوز عبادت نشود. وقتی هفت روز هفته و بیست چهارساعت در روز، تفنگ و مشت و شعار و بسیج و جنازه و پلیس و نماز و دعای کمیل و ندبه و مختار و حجاب و حقّ مسلّم و فحش به خاور و باختر دنیا را به خورد مخاطبان می دهیم، آیا وقتی برای نفس کشیدن می ماند؟!.... مناسبت ها تمامی ندارند و مردم اُوِردوزِ "مراسم" شده اند!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]