تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من مأمورم كه صدقه (و زكات) را از ثروتمندانتان بگيرم و به فقرايتان بدهم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798344702




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

همسرم را مي‌كشم اما طلاق نمي‌دهم


واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: همسرم را مي‌كشم اما طلاق نمي‌دهم
علاقه زياد مرد زنداني به همسرش باعث شد او را به دادگاه خانواده بكشاند.
آفتاب: به گزارش اعتماد، زن كه از جنون همسرش خسته شده درخواست طلاق داده اما همسرش مي‌گويد حاضر به طلاق نيست. طبقات مختلف مجتمع قضايي خانواده مثل هميشه مملو از زنان و مرداني است كه براي گرفتن حق و حقوق‌شان به دادگاه مراجعه كرده‌اند. بين چشم‌هاي گريان و چهره غم زده زنان، اما صورت خندان زن جواني بيش از همه جلب‌توجه مي‌كند. مي‌گويد براي طلاق به دادگاه آمده و لحظه شماري مي‌كند تا اين اتفاق بيفتد. گواه حرف‌هايش چشمانش هستند كه مي‌خندد. پدرش هم كنارش نشسته است. او هم دست كمي از دخترش ندارد و خوشحال است بالاخره از شر داماد ناخلفش خلاص مي‌شود. زن يك لحظه هم از ساعت روي ديوار چشم برنمي دارد تا اينكه منشي دادگاه نام او و همسرش را صدا مي‌زند. زن جوان وارد مي‌شود و پس از آن همسرش با لباس زندان در كنارش مي‌نشيند.

زن جوان عجله دارد و قبل از سوال قاضي شروع به صحبت مي‌كند: «آقاي قاضي ازدواج‌مان از اول هم اشتباه بود. زماني كه با هم ازدواج كرديم، من 17 ساله بودم و او 19 ساله. همسايه بوديم. كم و بيش همديگر را مي‌شناختيم. شوهرم مرا زماني كه دختر دبيرستاني بودم ديده بود و از آن موقع پايش را در يك كفش كرده بود كه يا من يا هيچ كس. به پدرم گفته بود اگر دخترتان را به من ندهيد، رويش اسيد مي‌پاشم. مي‌گفت اگر با ازدواج ما موافقت نكنيد، پنج برادرم را مي‌فرستم تا پدر و برادرانت را بكشند. خواهرش هم زيرپايم نشست و مدام زيرگوشم خواند كه برادرم مرد زندگي است و خوشبختت مي‌كند. زماني كه به خواستگاري‌ام آمد، كار و بار مشخصي نداشت و از راه شرخري، زندگي‌اش را مي‌گذراند. وضعيت مالي بسيار خوبي هم داشتند. ما هم اينها را مي‌دانستيم. بالاخره پدرم به خاطر تهديدهاي او، با ازدواج‌مان موافقت كرد. سه ماه عقد بوديم و بعد از آن رفتيم سرخانه و زندگي‌مان.

شوهرم به همه سوءظن داشت

زن ادامه داد: در دوران عقد خيلي خوب بود و هيچ مشكلي با هم نداشتيم. اما او گرگي در لباس ميش بود و پس از مدتي روي ديگرش را نشان داد. يك هفته بعد از ماه عسل به خانه مان رفتيم و همان شب برادرش هم بود. با او صحبت مي‌كردم و برادرش يك لطيفه گفت كه من خنديدم. وقتي برادرش رفت، تا مي‌توانست كتكم زد. او بسيار بدبين بود و حتي به برادرهايش هم شك داشت. يك‌بار كه بيرون رفته بوديم، پسري به من حرف نامربوطي زد كه شوهرم شنيد. چاقويش را درآورد و او را با ضربات متعدد چاقو زخمي كرد. يك ماه و نيم زندان برايش بريدند و بعد هم ديه داد.

تعهد اخلاقي نداشت

زن در حالي كه مرور خاطرات، گذشته باعث شد اشك از چشمانش جاري شود، ادامه داد: يك روز كه رفته بودم ماشينش را تميز كنم، يك گوشي تلفن همراه پيدا كردم كه با بررسي آن فهميدم او با زنان و دختران جوان متعددي رابطه دارد. مي‌دانستم اعتراض كنم كتكم مي‌زند. علاقه او به من غيرعادي بود. حتي با هم به يك روانپزشك هم مراجعه كرديم و دكتر گفت كه همسرت از شدت علاقه به تو دچار جنون شده و تمام كارهايي كه مي‌كند از روي علاقه‌اش است. شوهرم فكر مي‌كرد عشق و علاقه يعني خريدن كيف و كفش و گوشي گران. نمي‌دانست كه زن فقط محبت مي‌خواهد.

زن خودش را روي صندلي جابه‌جا كرد و ادامه داد: حدود شش سال از زندگي‌مان گذشته بود كه فهميدم او مواد مخدر مصرف مي‌كند. از زندگي ديگر خسته شده بودم .شوهرم موادفروشي هم مي‌كرد و سر همين كار هم يك روز ماموران او را با 50 گرم هرويين گرفتند و به اعدام محكوم شد. اما چون سابقه مواد نداشت، به حبس ابد محكوم شد و الان هم سه سال است كه در زندان به سر مي‌برد. البته در زندان هم كه بود، دست از سرم برنمي داشت و مدام تهديدم مي‌كرد. مي‌دانست كه تصميم گرفته‌ام از او طلاق بگيرم. بعد از اينكه به زندان افتاد، سه سال و نيم در خانه پدرم زندگي كردم و فقط به طلاق فكر مي‌كنم. پس از صحبت‌هاي زن جوان، مرد زنداني كه يك لحظه روي صندلي‌اش آرام و قرار نداشت از قاضي خواست كه حرف بزند.

 او به قاضي گفت: «نمي‌خواهم همسرم را طلاق بدهم و او را دوست دارم. در زندگي‌ام همه كاري براي او كردم، گران‌ترين وسايل را برايش خريدم تا او را براي خودم داشته باشم. اما حالا او مي‌خواهد از من جدا شود. اينجا هم مي‌گويم اگر به فكر طلاق باشد او را خواهم كشت.»

قاضي احمدي در آخر جلسه از دو طرف خواست تا در شعبه 276 دادگاه خانواده با يكديگر صحبت كنند تا شايد بتوانند قبل از طلاق مشكل‌شان را حل كنند .



تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲:۵۴





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن