محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854896266
۹ سال زندگی در تریلی/ داستان زندگی مردی که غمگین بود
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: ۹ سال زندگی در تریلی/ داستان زندگی مردی که غمگین بود جامعه > آسیبها - شبکه آفتاب نوشت:
اسبهای ترکمن دیگر در خاطراتش نمیدوند. جدا افتاده است از همهچیز. جریان زندگی برایش از یک جای گنگ و نامفهوم قطع شده اما نه سر به بیابان گذاشته، نه به کوه و دشت پناه برده. بریدنش از زندگی عجیب است. غار تنهایی او مایلر زرد پیر ازکارافتادهاش شده. اقامتش جایی در کنار اتوبان آزادگان و حریم امن او گاراژ نجات است.
در میان ماک با دماغ، ولوو اف 12، آمیکو و ولوو انهاش و کمپرسها زندگی میکند. آرام است و کاری به کار کسی ندارد، مگر غریبهای به خانهاش نزدیک شود. آن وقت دیگر به حال خودش نیست؛ چوب برمیدارد و تا غریبهها نروند، آن را زمین نمیگذارد. حالا هم آشفته و هراسان با شتاب به مایلر پیر نزدیک میشود. از دور که میآید خمیده است و ازنفسافتاده. لباسهای کهنه و خاکستری پوشیده. نه مو به سر دارد، نه دندان به دهان. سرش را پایین انداخته. نگاهش مات و خیره است. تا به ما میرسد؛ دست زمختش را محکم میزند روی پیشانی: «من... اعصاب.. ندارم. دیوونهام. برید ... از ... اینجا. از جلو چشمم دور شید.» بهزور صدایش شنیده میشود، تلخیاش هراسناک است. مایلر پیر را با کارتون و پلاستیک وصلهپینه کرده. خانهی او اینجاست. 9 سال است در این تریلی قدیمی تردد باطل زندگی میکند.«حرف؟ حرفی ندارم. بچههام آبرو دارن... سرم درد میکنه. برید از اینجا قاطی میکنما.» اهل حرف زدن نیست اما آوازهی زندگیاش به گوش همهی کامیوندارها رسیده. از قضا توی دل همهشان را هم خالی کرده. برای خیلیها سؤال است که چه شد او یک روز، که مثل همهی روزهای زندگی خورشید از شرق طلوع کرده و قرار بود در غرب غروب کند، مایلرش را آورد و پارک کرد روبهروی گاراژ نجات. پردههای اتاقکش را کشید. با کارتون و پلاستیکهایی که همانجاها افتاده بود، بدنه، روی چرخها، موتور، سیستم، و اتاق جلو را پوشاند و بعد دیگر برای همیشه آنجا ماند.
«والله چی بگم. من چهل ساله میشناسمش، از زمانی که رانندهی جاده بود. مرد شریف و خوبیه. ما که بدی ندیدیم ازش. فقط نباید خیلی پاپیچش شد. اگه کسی غریبه باشه یا برای خرید ماشین بره پیشش، قاطی میکنه.»حسینآقا اینها را میگوید، همسایهی خلف مرد و مایلرش. لوازم یدکی میفروشد. جاافتاده است و کاردرست. همینطور که مشتریها را راه میاندازد، با کلماتی شمرده با ادب و احترام از همسایهی روبهروییاش حرف میزند.
«اسمش مشاسماعیله. سه چهار تا پسر داره. من میشناسمشون. یکی از پسراش هم شهید شده. همه آدم حسابین. مییان بهش سر میزنن. ماشین مدلبالا سوار میشن. مرد مؤمن و محترمیه. کاری به کار کسی نداره. حتی یادمه اوایل انقلاب که لاستیک میدادن به رانندهها قبول نکرد. میگفت اینطوری درست نیست. تا این حد معتقد و باایمانه.» دلت را خانه ما کن
«دلت را خانهی ما کن/ مصفا کردنش با من» حسینآقا جایجای مغازهاش را شعر و غزل و سخن نغز بزرگان زده. روی رفاقتش میشود حساب کرد. مشاسماعیل اگر یک رابط با دنیای بیرون داشته باشد همین آدم است، بقیه که ضربالمثل بدبختیشان شده آخر و عاقبت او. «بارها بهش گفتم، اتاق بالای مغازهام را آماده میکنم. بیا اینجا زندگی کن. وسایل خواب و خوراک، تلویزیون و یخچال همهچی هست. حداقل شبها بیا. قبول نمیکنه که نمیکنه. خیلی غرور داره. نه اینکه از خودم بگم. پسرهاش اون اوایل التماسش میکردن بیا با ما زندگی کن یا برات یه خونه میگیریم. گفت نه که نه.»
همسایه مرتب به افسوس سرش را تکان میدهد: «یه جورایی داره ریاضت میکشه. چلهی زمستون و تابستون توی این اتاقک میخوابه، حتی پنجرهها رو باز نمیزاره. عجیبه. باورش سخته. اینطوری داره زجر میکشه اما تحمل میکنه.» مایلر از پشت شیشههای مغازهی حسینآقا شبیه یک اسب کهر پیر روبهمرگ در بیابانی بیآب و علف است. کهری رو به انقراض. مشاسماعیل پناه برده به این کهر. روی صندلی کوتاهی نشسته و در خود مچاله شده است. آفتابهی زردی روبهرویش. زرد تنها رنگ زندگی او شده است. حالا که ظهر است نور زردی هم افتاده روی هر دو آنها. حسینآقا نفس عمیقی میکشد: «رئیس صنف کامیوندارا برای اینکه رانندهها از جنبههای روانی اذیت میشدن از شهرداری خواست که او را از اینجا ببرن. یک بار شهردار خودش اومد. گفتن که بهت جا میدیم. گفت نمیرم که نمیرم. شهردار به ماها گفت که اذیت میشین اینجا باشه. ما هم گفتیم نه بابا، چه اذیتی، کاری به ما نداره. حتی بعضی وقتا صبحا مییام اگه نباشه نگرانش میشم. میرم دنبالش میگردم ببینم کجاست.»
حالا مشاسماعیل دستمالی خیس کرده و روی سرش گذاشته. شاید درونش چندان سرد هم نیست. شاید توی مغزش آتشی برپاست. غوغای روزهای ازدسترفتهی زندگی. چه کرده که اینچنین مثل مرتاضی پیر، صبحها پیش از طلوع آفتاب از خواب بیدار میشود و به خود شلاق میزند؟ چرا تاب و تحمل زندگی را ندارد؟ «انگار خانومش وسواس داشته. همش با هم جر و بحث میکردن. روزگار هر دوشون سیاه بوده. اینم دیده داره زنش رو زجر میده. از خونه زده بیرون. اومده اینجا خودش رو زجر بده. شاید باورتون نشه ولی قدیما خیلی خوشتیپ و باکلاس بود. نمیدونم واقعاً چی بینشون گذشته اما خواسته زنش راحت باشه. همهی این کارا رو واسه زنش کرده.» رفیق چهلساله سرش را تکان میدهد، خیره میشود به روبهرو؛ «مشاسماعیل حال عاشق واله و شیدایی رو داره که از دل معشوق برای همیشه رفته. چند سال پیش یک بار یک خانمی با پراید اومد. اون دور پارک کرد. شیشه را پایین کشید. چند دقیقهای به او خیره شد که زیر مایلر نشسته بود. از ماشین پیاده نشد و رفت. زنش بود. من با چشمای خودم دیدم. صحنهی عجیبی بود.» روزگار غریب مرد هر روز به همین شکل میگذرد. غذای چندانی نمیخورد. خودش را سپرده به تقدیرش. «امسال عید دیدم لباس شیکی پوشیده. نمیدونم از کجا آورده بود. عطر و ادکلن زده بود. رفته بود به زنش سر بزنه. شنیده بود مریضاحواله. گفتم پس چرا نموندی. گفت ناراحتش میکنم. من که نمیتونم ناراحتیاش رو ببینم.» حرف به اینجا که میرسد، حسینآقا دلش را به دریا میزند: «بذارید اصلاً ببرمتون با خودش حرف بزنید. رو حرف من حرف نمیزنه. از زنها و غریبهها خوشش نمییاد. گاهی با چوب دنبال غریبههایی میکنه که اومدن ماشینش رو بخرن. سی چهل میلیون پول ماشینش میشه، ولی نمیفروشه.» همسایه سفیر میشود؛ تنها کسی است که میتواند به دل این مرد راه پیدا کند و سرانجام با کمک او مشاسماعیل لب به سخن باز میکند اما سخت، اما کند، اما تلخ: «دوازده سالم بود اومدم تهران. ترکمنم. اونجا که اسبهاش معروفه.» در تمام مدتی که حرف میزند، سرش را بالا نمیآورد. معلوم نیست اصلاً به روبهرو نگاه میکند یا به هیچ کجا. «مرض قند دارم. حالم خوب نیس. زیاد نمیتونم حرف بزنم آخه.» صدایش مثل گمشدهای در مه و غبار از دوردستهای جنگل انبوهی به گوش میرسد. چیزهایی که میگوید مفهوم نیست. «از وقتی اومدم تهران روی ماشین مردم کار کردم تا وقتی 25 سالم شد که این تریلی رو خریدم. همون موقعها هم بود که زن گرفتم..» انبوه سؤالات و چراها را میشنود اما تنها پاسخش این است: «اعصاب ندارم. اصلاً اومدم اینجا که از آدمها دور باشم. صداها اذیتم میکنه. این شهر اذیتم میکنه. آدما اذیتم میکنن.» انگار دارد با خودش حرف میزند. شبها اینجا نمیترسید؟ کلماتش از هم میگریزند، سرش را برمیگرداند: «من رانندهی جادهام. ترس از هیچی ندارم. سالها توی شب، که چشم چشم رو نمیبینه، جادهی تهران و بندرعباس رو طی کردم. مرد بیابونم.» وقتی حرف به زندگی و زنش میرسد، سؤالات هم میترسند از او. دستش را میگیرد جلو صورتش؛ «اعصاب ندارما. سرم درد میکنه. حالم بده. میفهمین؟» تلخی وجودش را پر میکند، بیآنکه حرکتی بکند، چشمان ترکمنیاش روی هم میرود. دستها حایل چشمهایش میشوند. میشکند. انگار صدها اسب به یکباره در سرش شروع به دویدن میکنند. گریه امانش را میبرد؛ «من... مردهام.» ۴۷۴۷
کلید واژه ها: کولی ها و بی خانمان ها -
دوشنبه 14 مهر 1393 - 20:16:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]
صفحات پیشنهادی
عاقبت زندگی مردی که هفت سال پیش خانواده اش را ترک کرد
عاقبت زندگی مردی که هفت سال پیش خانواده اش را ترک کرد زن یک زندانی قدیمی که هفت سالی میشود از سرنوشت شوهر تبهکارش هیچ اطلاعی ندارد طلاق غیابی گرفت به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از ایران زن 48 ساله پس از سالها تحمل زندگی با مردی که در طول عمعاقبت زندگی زن جوانی که در آشنایی اینترنتی به مدت5سال همسر موقت پسری کوچکتر از خود شد
عاقبت زندگی زن جوانی که در آشنایی اینترنتی به مدت5سال همسر موقت پسری کوچکتر از خود شد جامعه > حوادث - روزنامه خراسان نوشت زن جوانی که براي اعلام شکايت از همسر سابقش به پليس مراجعه کرده بود درباره ماجراي زندگي اش به مددکار اجتماعي کلانتري در مشهد گفت در يک خانونمایش و نقد مستند «جایی برای زندگی» در سالن سینماحقیقت
فرهنگ و هنر سینمای ایران نمایش و نقد مستند جایی برای زندگی در سالن سینماحقیقت فیلم مستند جایی برای زندگی در سالن سینما حقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی نقد و بررسی می شود به گزارش خبرگزاری مهر یکشنبه 30 شهریورماه و در بیستمین برنامه از دوره جدید کانون فیلم «سینجنایت متفاوت زن 22 ساله برای زندگی با مرد مورد علاقهاش/ مادر خیانتکار پس از زمان شیرخواری نوزادش اعدام شد
هر شب با یک داستان واقعی جنایت متفاوت زن 22 ساله برای زندگی با مرد مورد علاقهاش مادر خیانتکار پس از زمان شیرخواری نوزادش اعدام شد باور کردنی نبود نازنین یک زن 22 ساله چطور میتوانست دست به چنین جنایتی بزند وقتی این خبر را به ابرهیم دادیم از حال رفت بعد از چند روز خوزستابهترین سالهای زندگیام با فریب شبکههای ماهوارهای و بیتجربگی خودم دود شد
بهترین سالهای زندگیام با فریب شبکههای ماهوارهای و بیتجربگی خودم دود شد مهدی مقدم خواننده ای که با وجود انتشار سه آلبوم مجاز به دلیل همکاری با تعدادی از شبکه های ماهواره ای نتوانسته مجوز برپایی کنسرت را دریافت کند از جریانی که طی یک دهه اخیر با شبکه ها و سایت های مبتذل به جاتجدید چاپ داستان زندگی یک شهید به قلم حسین فتاحی
تجدید چاپ داستان زندگی یک شهید به قلم حسین فتاحیانتشارات سروش در آستانه هفته دفاع مقدس دو کتاب جنگ و رمانهایش نوشته ابراهیم حسن بیگی و روزی روزگاری مردی نوشته حسین فتاحی را منتشر کرده است به گزارش خبرگزاری فارس از آنجا که ساخت فیلم و سریال از روی آثار مکتوب به مراتب تاثیرگذارحسادتی از جنس زنانه منجر به اسيدپاشی شد/ فرار شرور خطرناك حين انتقال به زندان/پايان زندگی کودک 12ساله بهخاطر
حوادث استانها در يك نگاه حسادتی از جنس زنانه منجر به اسيدپاشی شد فرار شرور خطرناك حين انتقال به زندان پايان زندگی کودک 12ساله بهخاطر تقليد از اعدام در ساعات گذشته اتفاقات متفاوتی در سطح کشور رخ داده که برخی از مهمترين حوادث را در ذيل میخوانيد به گزارش گروه استانهاي باشگاهشهری که 100 سال است کسی در آن زندگی نمی کند + تصاویر
شهری که 100 سال است کسی در آن زندگی نمی کند تصاویر شهر الکمونت در ایالت تنسی شهری در دل جنگل است که از 100 سال قبل تا کنون متروکه مانده و تمامی ساکنان آن به دلایل مختلف آن را ترک کرده اند و هم اکنون تنهای خانه های آنها در آن زمان باقی مانده است به گزارش سرويس بينالمللزندگی انفرادی 58 درصد سالمندان / 60 درصد سالمندان زن هستند
اجتماعی رفاه و آسیب های اجتماعی زندگی انفرادی 58 درصد سالمندان 60 درصد سالمندان زن هستند معاون حمایت خانواده کمیته امداد گفت 58 درصد سالمندان به صورت انفرادی زندگی می کنند و همچنین 25 درصد سالمندان تحت پوشش کمیته امداد هستند که این افراد 31 درصد جمعیت هدف ما را تشکیل می دهندریز اتفاقات 68 سال زندگی علی پروین/ رد 500 هزار دلار به خاطر حرف مادر
ورزشی فوتبال - فوتسال به بهانه سالروز تولد مرد محبوب سرخها ریز اتفاقات 68 سال زندگی علی پروین رد 500 هزار دلار به خاطر حرف مادر خبرگزاری مهر - گروه ورزشی در میان چهرههای ماندگار فوتبال ایران کمتر فوتبالیستی پیدا میشود که در بین هواداران استقلال و پرسپولیس از محبوبیت بالایانتقاد از وجود بیمه ناقص سالمندی / 58 درصد سالمندان تنها زندگی میکنند
یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۳ ۰۸ معاون حمایت و سلامت کمیته امداد امام خمینی ره با بیان اینکه یکی از مشکلات موجود در حوزه سالمندی بیمه ناقص سالمندی است گفت سالمندان نیازمند دریافت خدمات مراقبتی در منزل هستند این در حالی است که بیمهها تعرفههای پرستاری در منزل را قبول نمیکنند به گکمپانی والت دیزنی بار دیگر راهی دادگاه شد ادعای کپیبرداری انیمیشن «یخزده» از داستان زندگی نویسنده اهل پرو
کمپانی والت دیزنی بار دیگر راهی دادگاه شدادعای کپیبرداری انیمیشن یخزده از داستان زندگی نویسنده اهل پرویک نویسنده اهل پرو ادعا کرده است داستان انیمیشن یخزده براساس داستان زندگی او ساخته شده است به گزارش خبرگزاری فارس ایزابلا تانیکومی نویسنده اهل پرو ادعا کرده که کمپانداستانِ زندگی شهید باقری از زبان شهید باقری
داستانِ زندگی شهید باقری از زبان شهید باقری روزنوشت بیانگر نوع نگاه شهید باقری به پدیدههای اجتماعی سیاسی اقتصادی و فرهنگی نیز هست به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز چشمتان را ببندید و وقتی که باز میکنید ببینید پرت شدهاید به سیفرماندار نطنز: بیش از 6000 سالمند در نطنز زندگی میکنند
فرماندار نطنز بیش از 6000 سالمند در نطنز زندگی میکنندفرماندار نطنز در بازدید از خانه سالمندان نطنز گفت بیش از 6هزار سالمند در شهرستان نطنز زندگی میکنند که تنها 16 نفر از این عزیزان در خانه سالمندان نگهداری میشوند به گزارش خبرگزاری فارس از نطنز یوسف حسنی بعد از ظهر امروز دربندپی: سالانه 700 هزار نفر برای تامین هزینههای سلامت وسایل زندگی خود را میفروختند
یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۱ ۲۰ مدیرعامل سازمان بیمه سلامت ایران یکی از رسالتهای عمده سازمان متبوعش را فراهم ساختن زمینه بیمه همگانی برشمرد و گفت رسالت دوم ما کاهش پرداخت هزینههای سلامت از جیب مردم است دولت هشتم و نهم حتی نگاه حداقلی هم به سلامت نداشت هزینهها از دوش دولت برداشتاثیر ورزش در کیفیت زندگی سالمندان
تاثیر ورزش در کیفیت زندگی سالمندان برنامه فراسو شبکه رادیویی سلامت چهارشنبه نهم مهر ماه با موضوع تاثیر ورزش در کیفیت زندگی سالمندان بر روی موج اف ام ردبف 102 مگاهرتز پخش می شود به گزارشحوزه رادیو تلویزیون باشگاه خبرنگاران به نقل از روابط عمومی رادیو سلامت فراسو عنوانحلق آویز کردن همسر برای فریب دادن پلیس/ پایان غمناک یک سال زندگی مشترک
حلق آویز کردن همسر برای فریب دادن پلیس پایان غمناک یک سال زندگی مشترک رئیس پلیس آگاهی فرمانده انتظامی لرستان از دستگیری قاتل در کمتر از ۴ساعت دراستان لرستان خبر داد سرهنگ قدرت الله دالوند رئیس پلیس اگاهی فرمانده انتظامی لرستان در گفتگو با خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران در تشریح-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها