تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1869287468

ضربات پولادین «عباس دست طلا» در هشت سال دفاع مقدس
واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: ضربات پولادین «عباس دست طلا» در هشت سال دفاع مقدس
هفته دفاع مقدس فرصت طلایی است تا گنجینه خاطرات و حماسهآفرینیهای آنها به روی همه گشوده شود تا آیندگان بدانند پیشکسوتان جهاد و فداکاری با چه امکاناتی 8 سال در برابر دشمن مسلح و مجهز به همه امکانات مقاومت کردند.
به گزارش نامه نیوز به نقل از روزنامه ایران، حکایت 8 سال دفاع مقدس، روایت ایثار و فداکاریهای کسانی است که برای دفاع از خاک وطن، از جان و مال خود گذشتند. سرگذشت رزمندگانی که کمتر نامی از آنها برده شده است پس از گذشت بیش از دو دهه، این روزها بسیار شنیدنی است. هفته دفاع مقدس فرصت طلایی است تا گنجینه خاطرات و حماسهآفرینیهای آنها به روی همه گشوده شود تا آیندگان بدانند پیشکسوتان جهاد و فداکاری با چه امکاناتی 8 سال در برابر دشمن مسلح و مجهز به همه امکانات مقاومت کردند.
حکایت «عباس دست طلا» سرگذشت رزمندهای است که در چند کیلومتری خط مقدم عاشقانه با آهن سرد و فولاد به جنگ خرابیها رفت. عباسعلی باقری معروف به عباس دست طلا نماد مردانی است که با کمترین امکانات خودروهای آسیب دیده در جنگ را تعمیر و آن را دوباره به خط مقدم بازمیگرداندند.
حاج عباسعلی باقری که بسیاری او را با نامهای عباس فابریک، عباس آلمانی و عباس دست طلا میشناسند، در گرمای جبهههای جنوب همراه با فرزندان و دوستانش سه شیفت کار میکردند و خستگی از همت والایشان شرمسار و خسته میشد. هیچ چیزی نتوانست اراده او را در یاری رزمندگان سست کند و حتی پس از شهادت پسرش در عملیات کربلای 5، باز هم راهی جبهه شد.
سالها کار و تجربه گلگیرسازی از او انسانی ساخت که وجودش در جبههها برای رزمندهها دلگرمی بود. سالها از جنگ میگذرد و حکایت و خاطرات این مرد در کتابی تحت عنوان «عباس دست طلا» به چاپ رسیده است. کتابی که رهبر معظم انقلاب سال گذشته در جمع رزمندگان پیشکسوت اصناف با اشاره به آن فرمودند: این کتاب را دو بار خواندهاند و آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود. 67 بهار از زندگیاش سپری شده ولی هنوز هم آماده است.
عباس آلمانی
از 6 سالگی باید مثل پدر کار میکرد. با وجود آنکه تنها پسر خانواده بود اما پدر دوست داشت تا عباس روی پای خودش بایستد و صنعت بیاموزد. عباسعلی باقری از روزهای کودکیاش که در کارگاه جوراببافی و تعمیرگاههای ماشین سپری شد، این گونه میگوید: <از کودکی دوست داشتم دست به آچار باشم. پدرم بقال بود ولی دوست داشت من صنعت یاد بگیرم و روی پای خود بایستم.
6 سالم بود که در کارگاه جوراببافی کار میکردم. استاد کارگاه مرد جوانی بود که خودش و خانوادهاش من را خیلی دوست داشتند. او ازدواج نکرده بود و یک روز با همان زبان کودکانه به او پیشنهاد دادم به خواستگاری دختر خانوادهای که برای آنها جوراب میبرم، برود. او پذیرفت و این ازدواج سر گرفت. دایی این دختر در میدان قزوین گلگیرسازی داشت. استاد جوراببافی من را به او معرفی کرد و گفت شاگرد زرنگی است و خیلی زود میتواند کار یاد بگیرد.
از آنجا مسیر زندگیام تغییر کرد و با موافقت پدرم در گلگیرسازی مشغول کار شدم. بعد از چند وقت به خیابان 17 شهریور آمدم و در گلگیرسازی حاج اصغر مشغول کار شدم و نزد او کار را یاد گرفتم.
18 سالم بود که مغازهای در گاراژ وطن در خیابان خاوران با شراکت سید مصطفی موسوی خریدم. کارم رونق گرفته بود و سعی میکردم کارم را به شکل مطلوبی انجام بدهم. برای خود استاد شده بودم و 12 سال با او در این مغازه کار کردم. او میگفت کارت خیلی تمیز است و برای مشتریها تعریف میکرد که فکر نکنید این عباس همین طوری کار را یاد گرفته، او را فرستادهام آلمان درس خوانده که این طوری کار را تمیز انجام میدهد. این شد که به من عباس آلمانی میگفتند.
جایی دیگر میگفتند عباس فابریک. عباس دست طلا را هم کم و بیش میگفتند، در کارم بسیار حرفهای بودم به طوری که وقتی خودروی چپ شده را شاسیکشی میکردم و اتاق آن را صاف میکردم، کسی نمیتوانست تشخیص بدهد که این خودرو قبلاً چپ کرده است.
وقتی قرار شد نامی برای کتاب خاطرات من انتخاب شود، نویسنده کتاب از مسئول تعمیرگاه خودروهای جنگ در اهواز سؤال کرد که اسم این کتاب را چه بگذارند؟ او گفت بگذارید «واکنش سریع». پرسید چرا؟ آب دهنده گفت: «وقتی او به اهواز میآمد، کار روی زمین نمیماند. همه کارها را جاروکش تحویلمان میداد.» بعد از واکنش سریع، عباس فابریک را پیشنهاد داد. پرسید چرا؟ گفت برای این که هر ماشینی را که دستش میدادند، مثل ماشین نو و فابریک تحویل میداد و دست او مثل طلا بود که به هر خودرویی میخورد، مثل روز اول تعمیر و دوباره به خط مقدم فرستاده میشد.>
توفیق اجباری
آبان ماه سال 59 وقتی هواپیماهای عراقی فرودگاه مهرآباد تهران را بمباران کردند، بسیاری از مردم متوجه شدند که دشمن با تجهیزات پیشرفته هدفی جز تصرف خاک ایران ندارد. حمله به پایتخت، عزم بسیاری از مردم را جزم کرد و جوانان با پوشیدن لباس رزم، راهی جبههها شدند. جنگ تنها در خاکریزها و نبرد تن به تن با دشمن نبود و در پشت جبهه گروهی از اصناف مختلف برای کمک به رزمندهها دست به آچار شدند. صنف گلگیرسازهای تهران از اولین صنوفی بود که به جبهه نیرو اعزام کرد.
عباس دست طلا که رفتن به جبهه را توفیق اجباری میداند، از آن روزها این گونه یاد کرد: <به خاطر اینکه تنها پسر خانواده بودم، سربازی نرفتم. وقتی جنگ شروع شد، در گاراژ غفوری کار میکردم. روز بعد از حمله هوایی عراق به فرودگاه مهرآباد، حاج داود از بزرگان صنف گلگیرسازی نام چند نفر از بچهها را به عنوان داوطلب حضور در جبهه ثبتنام کرد. اسم من هم در بین آنها بود.
آن روزها از جنگ میترسیدم. کارم تازه رونق پیدا کرده بود و دلم نمیخواست آن را رها کنم. ابتدا بهانهآوردم و گفتم من سربازی نرفتم و نمیتوانم در جبهه بجنگم، ولی حاج داود گفت قرار نیست با دشمن بجنگیم.
همین کاری را که اینجا انجام میدهیم، در پشت خط مقدم جبهه انجام خواهیم داد و باید خودروهای رزمندگان را که آسیب دیدهاند، تعمیر کنیم. اوایل جنگ به خاطر مشکلاتی که بود، خودرو نظامی در خط مقدم کم بود و بسیاری از آنها که شبها مجبور بودند چراغ خاموش در پشت خاکریزها تردد کنند، تصادف میکردند یا واژگون میشدند و تعدادی نیز به خاطر اصابت خمپاره آسیب میدیدند.
ما باید این خودروها را در کمترین زمان تعمیر و دوباره روانه خط مقدم میکردیم. نمیدانستم چطور این موضوع را به خانوادهام بگویم. شب وقتی به خانه آمدم، موضوع را به پدرم گفتم. پدرم مرا به آغوش کشید و گفت اگر تو به جبهه نروی، پس چه کسی باید برود. مادرم هم از من قول گرفت زنده برگردم. وقتی خیالم از بابت آنها راحت شد، سراغ همسرم رفتم. با خودم گفتم خدایا زن و چهار فرزندم را به امید چه کسی تنها بگذارم.
رضا تازه 13 سالش شده است. حسین 10 سال بیشتر ندارد و هیچ کدام از آنها مرد خانه نشدهاند. منیر که تازه به سن تکلیف رسیده و نرگس 40 روز است که به جمع خانواده ما اضافه شده است. تقویم دوران زندگی پیش چشمانم ورق میخورد.
با هر تلاشی که بود، موضوع را به همسرم گفتم. او ابتدا گریه کرد ولی به او گفتم ما برای کمک به رزمندهها به جبهه میرویم و همین کاری را که اینجا انجام میدهم، درآنجا ادامه خواهم داد. صبح روز بعد یک اتوبوس از نیروهای دست به آچار شامل گلگیرساز، شیشهساز، رادیاتورساز، مکانیک و جوشکار، صافکار و نقاش راهی کرمانشاه شدیم. آچار و پیچ گوشتی و چکش و روغن و گیریس، ابزار دستمان بود.
در بین راه رعد و برق به اتوبوس ما زد. خیلی ترسیده بودم با خود گفتم صدای رعد و برق این قدر وحشتناک است پس با انفجار خمپاره و موشک چه باید کنیم. در آنجا ما را به گروههای 4 نفره تقسیم کردند و من به همراه شوهر خواهرم حاج حسن غلامی، حاج مصطفی اشتهاردی و خلیل کاظمی به اسلامآباد اعزام شدیم. وقتی به پادگان رسیدیم، فرمانده آنجا استقبال خوبی از ما نکرد و گفت اینجا به شما احتیاجی نداریم. اما من که اهل برگشتن نبودم، از او خواستم اجازه بدهد کف پادگان را جارو کنیم و به رزمندهها کمک کنیم. با اصرار ما قبول کرد در پادگان بمانیم.
فرمانده ما را به پشت پادگان جایی که خودروهای آسیب دیده قرار داشت برد و گفت: «اگر میتوانید اینها را تعمیر کنید.» در بین این خودروها ماشین جیپی بود که ظاهر آن نشان میداد نو است و از طرف مردم مشهد به جبهه اهدا شده بود. این ماشین در خط مقدم با خودروی دیگری تصادف شدیدی کرده و از رده خارج شده بود.
به فرمانده گفتم ما این ماشین را سه روزه تعمیر و تحویل شما میدهیم. فرمانده گفت این غیرممکن است ولی با تلاش شبانهروزی این جیپ را تعمیر و تحویل فرمانده دادیم. لحظهای که تعمیرات ما تمام شد، همه پادگان برای دیدن حاصل کار ما آمده بودند. بعد از 15 روز به تهران برگشتیم و این بار تصمیم گرفتم خودم برای کار در تعمیرگاههای پشت جبهه نیرو جمع کنم.
این بار مقصد ما سرپل ذهاب بود و در مدت 20 روزی که آنجا بودیم، چند خودرو از جمله آمبولانس و تانکر آبرسان را تعمیر و راهی خط مقدم کردیم. دیگر به جبهه عادت کرده بودم و هر چند وقت یک بار به تهران میآمدم و بعد از سرکشی به خانواده و خرید لوازم مورد نیاز تعمیرات خودرو، دوباره به جبهه برمیگشتم و کار را ادامه میدادیم.
بعد از مدتی به اهواز رفتیم. تعمیرگاههای اصلی در آنجا بودند و ما در قالب گروه 34 نفره در تعمیرگاه شهید کردونی در سهراه خرمشهر مشغول به کار شدیم. یکی از روزها خودروی آمبولانسی را که بر اثر اصابت گلوله توپ دشمن تخریب شده بود، با جرثقیل به تعمیرگاه ما آوردند.
از آنجایی که آمبولانس بشدت مورد نیاز خط مقدم بود، دست به کار شدیم. من با ورقه آهن یک گلگیر برای آمبولانس ساختم به طوری که باعث تعجب همه فرماندهان شده بود.
آنها باور نمیکردند که بتوانم با ورقه آهن گلگیر درست کنم ولی ما با امکانات کم به معنای واقعی اقتصاد مقاومتی را در آنجا اجرا میکردیم.>
فرصت کم برای شهادت
بسیاری از رزمندهها در خط مقدم آرزوی شهادت داشتند و همیشه از خدا میخواستند توفیق شهادت را نصیب شان کند اما عباس دست طلا از رزمندههایی بود که نمیخواست شهید شود. او میگفت زنده من بیشتر به درد رزمندهها و جنگ میخورد و نمیخواهم با شهادتم کارها روی زمین بماند. صداقت، نکته بارزی بود که در حرفهایش به خوبی حس میشد. میگوید: «جمعهها همراه با رزمندههای دیگر برای بازدید از خط مقدم میرفتیم. در آنجا رزمندهها التماس دعا داشتند و میگفتند دعا کنید شهادت نصیب ما شود. با دیدن این صحنهها احساس میکردم من بدهکار رزمندهها هستم.
بارها از من سؤال میکردند به شهادت فکر میکنی اما آنقدر سرم شلوغ بود و به تعمیر خودروها فکر میکردم که فرصتی برای فکر کردن به شهادت نداشتم. برای آنکه در وقت صرفهجویی کنیم، برای خودروهایی که اتاق آنها آسیب دیده بود، اتاق جدید تهیه میکردم و بلافاصله با نصب آن روی بدنه، خودرو را روانه خط مقدم میکردم. یک بار هم با خودروی مینی بار در حالی که همسر و فرزندانم همراهم بودند، برای رزمندهها بار میبردیم در بین راه ماشین چپ کرد اما خدا حافظ ما بود و به کسی آسیبی نرسید.»
نشان افتخار پدر شهید
جبهه خانه دوم او شده بود و هر بار که به تهران بازمیگشت، دلش برای جبهه و کار در کارگاههای پشت خاکریزها تنگ میشد. بارها در جبهه نوجوانانی را دیده بود که هم سن و سال حسین بودند. با چشمانش در میان آنها پسرش را جستوجو میکرد. حسین کم سن و سال بود اما همیشه آرزو داشت در جبهه رودررو با دشمن بجنگد و سرانجام به آرزویش رسید.
عباسعلی از روزی که خاک جبهه به خون پسرش گلگون شد این گونه گفت: «حسین کم سن و سال بود و چند باری همراه خودم او را به تعمیرگاههای اهواز و سرپل ذهاب در چند کیلومتری خط مقدم بردم. همیشه میگفت آرزو دارد با دشمن بجنگد اما به او میگفتم وقتی توانستی از پادگان مالک اشتر تهران حکم حضور در جبهه بگیری، اجازه میدهم.
حسین کمتر از 16 سال داشت و مطمئن بودم که او را به جبهه نمیفرستند اما یک روز وقتی به خانه برگشتم، او را در حالی که خیلی خوشحال بود، دیدم. به من گفت بالاخره از پادگان حکم گرفتم.
سه ماه در کرج آموزش نظامی دید و در یک شب بارانی با همسرم او را بدرقه کردیم. قبل از عملیات کربلای 5 در پایگاه وحدتی دزفول او را برای آخرین بار دیدم. چهرهاش نورانی شده بود و حس کردم به زمین تعلق ندارد. از او خواستم تا چند روزی با من به تعمیرگاه بیاید ولی قبول نکرد و گفت چند روز دیگر عملیات دارند.
20 دی ماه سال 65 عملیات کربلای 5 آغاز شد و حسین همان روز اول بر اثر اصابت ترکش به سر شهید شد. چند روز بعد چند نفر از مسجد جعفری در خیابان نبرد به خانه ما آمدند و خبر شهادت او را دادند. برای شناسایی حسین به معراج شهدا رفتم. شهیدان زیادی را به معراج آورده بودند. با دیدن آنها حسین را فراموش کردم.
بالاخره پیکر او را در سردخانه شناسایی کردم. او راحت خوابیده بود و لبخند بر چهره داشت. بعد از مراسم ختم دوباره به جبهه بازگشتم. میدانستم که اگر من نباشم، ممکن است جان رزمندههای زیادی به خاطر کمبود خودرو به خطر بیفتد. من تا پایان جنگ در جبهه حضور داشتم و خودروهای زیادی را نیز تعمیر کردم.>
نظر مقام معظم رهبری
بهمن سال قبل حدود 30 نفر از اعضای اتحادیههای مختلف که جبهه رفته بودند، خدمت مقام معظم رهبری رفتیم. رئیس اتحادیه اسم مرا که برد، بلند شدم و عرض ادب کردم و گفتم: «حاج آقا از اولی که جنگ شروع شد و فرودگاه تهران را زدند، دوستان اسم مرا برای جبهه نوشتند و ما عازم جبهه شدیم.» تا اسم سر پل ذهاب و اسلامآباد غرب را بردم، رهبر فرمودند: من شما را میشناسم. از شنیدن این جمله زبانم بند آمد؛ همین طور ایشان را نگاه میکردم. پرسیدند: «شما عباس دست طلا نیستی؟» بیشتر تعجب کردم. فرمودند: «عباس دست طلا! من کتابت را خواندهام. دو بار هم خواندهام.» باور نمیکردم رهبر با این همه مشغله، کتاب عباس گلگیرساز را بخواند. ایشان گفتند کاری که اخیراً شروع شده و خاطرات شما را چاپ میکند، بسیار خوب است. من کتاب شما را خواندهام و آثار صفا و صداقت در آن مشهود بود. امیدوارم خداوند فرزند شهید شما را با پیغمبر محشور کند.
حاج عباسعلی باقری بهترین لحظه زندگیاش را دیدار با رهبر میداند. او میگوید: پیر و فرسوده شدهام اما اگر دوباره نیاز باشد، باز هم عباس دست طلا دست به آچار خواهد شد.
ا

۰۷ مهر ۱۳۹۳ - ۱۸:۴۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]
صفحات پیشنهادی
مدیرمسئول«اطلاعات» در مراسم یادواره شهدای ایرنا در دفاع مقدس: جلوگیری از درشت نوشتن اخبار جنگ هشتسا
مدیرمسئولاطلاعات در مراسم یادواره شهدای ایرنا در دفاع مقدس جلوگیری از درشت نوشتن اخبار جنگ هشتساله مورد تأکید شهید خرازی بودمدیرمسئول روزنامه اطلاعات به بیان خاطرهای از شهید خرازی پرداخت و گفت شهید خرازی در زمان جنگ بر درست نوشتن اخبار جنگ و نهی از درشت نوشتن این اخبار تاکید ورسیدن به دستاورد های بزرگ نظامی ره آرود هشت سال دفاع مقدس است
استانها غرب همدان امیر ونک رسیدن به دستاورد های بزرگ نظامی ره آرود هشت سال دفاع مقدس است همدان - خبرگزاری مهر فرمانده پایگاه سوم شکاری پایگاه شهید نوژه همدان گفت رسیدن به دستاوردهای بزرگ نظامی اقتصادی سیاسی اجتماعی و فرهنگی اتحاد و همبستگی و خودکفایی در حوزههای مختلفگزارش فارس/ کتب دفاعمقدس همچنان پرفروش و مورد اقبال/ از «من زندهام» تا «عباس دستطلا»
گزارش فارس کتب دفاعمقدس همچنان پرفروش و مورد اقبال از من زندهام تا عباس دستطلاکتابهایی با موضوع دفاع مقدس که هفته گذشته در میان آمار پرفروشهای کتابفروشیهای سطح کشور به چشم آمده دراین گزارش به عنوان بسته مطالعاتی کتاب ویژه هفته دفاع مقدس معرفی میشود خبرگزاری فارس-گروه کتمهم ترین دستاورد هشت سال دفاع مقدس اقتدار ایران است
امام جمعه ساوه مهم ترین دستاورد هشت سال دفاع مقدس اقتدار ایران است خبرگزاری پانا امام جمعه ساوه گفت مهم ترین دستاورد هشت سال دفاع مقدس اقتدار و عظمت ایران اسلامی است ۱۳۹۳ شنبه ۵ مهر ساعت 10 38 به گزارش خبرگزاری پانا حجت الاسلام سید حسین تقوی در خظبه های این هفته نماز جمعه سافرمانده پایگاه هوایی نوژه همدان: حفظ استقلال و تمامیت عرضی والاترین دستاورد هشت سال دفاع مقدس است
فرمانده پایگاه هوایی نوژه همدان حفظ استقلال و تمامیت عرضی والاترین دستاورد هشت سال دفاع مقدس استفرمانده پایگاه هوایی نوژه همدان گفت حفظ استقلال و تمامیت عرضی والاترین دستاوردی است که در هشت سال دفاع مقدس به دست آوردیم به گزارش خبرگزاری فارس از همدان امیر منصور ونک امروز در دیدروحانیان پرچمدار نهضت عاشورا در هشت سال دفاع مقدس بودند
فرمانده سپاه صاحب الامر عج قزوین روحانیان پرچمدار نهضت عاشورا در هشت سال دفاع مقدس بودند خبرگزاری رسا ـ فرمانده سپاه صاحب الامر عج قزوین بیان داشت حضور موثر روحانیت در جبهه به ما امیدواری و دلگرمی میداد تا ماموریتهای محوله را به نحو مطلوب انجام دهیم و روحانیت بازوی پرتوان فاقتدار امروز ایران اسلامی مرهون رشادت های رزمندگان درهشت سال دفاع مقدس است
اقتدار امروز ایران اسلامی مرهون رشادت های رزمندگان درهشت سال دفاع مقدس است قصرشیرین - ایرنا - معاون سیاسی اجتماعی فرماندار قصرشیرین گفت اقتدار و عزت امروز ایران اسلامی مرهون رشادت ها و جانفشانی های رزمندگان و پایداری ملت مقاوم کشورمان در هشت سال دفاع مقدس است به گزارش خبرنگارآئین استقبال از شهدای هشت سال دفاع مقدس |اخبار ایران و جهان
آئین استقبال از شهدای هشت سال دفاع مقدس آئین استقبال از شهدای هشت سال دفاع مقدس در مرز شلمچه صبح روز یکشنبه با حضور گسترده مردم و مسئولان محلی برگزار شد عکس محمدرضا دهداری - مازن هواشم کد خبر ۴۳۴۳۹۹ تاریخ انتشار ۲۳ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۶ ۴۱ - 14 September 2014تبیین دستاوردهای دفاع مقدس مهم ترین رسالت مسؤولان فرهنگی است
مدیر حوزه علمیه شهرکرد تبیین دستاوردهای دفاع مقدس مهم ترین رسالت مسؤولان فرهنگی است خبرگزاری رسا ـ امام جمعه موقت شهرکرد با بیان این که تبیین دستاوردهای 8 سال دفاع مقدس مهم ترین رسالت امروز مسؤولان فرهنگی کشور برای نسل جوان است گفت به یقین بهترین کلاس های معرفتی اخلاقی و مهندتدبیرمدیریت در دفاع مقدس رمز پیروزی هشت سال دفاع مقدس بود
استاندارالبرز تدبیرمدیریت در دفاع مقدس رمز پیروزی هشت سال دفاع مقدس بود خبرگزاری پانا استاندار البرز درایت و تدبیر فرماندهان سپاه و ارتش را منظری دیگر از دفاع جانانه کشور در طول هشت سال دفاع مقدس قلمداد کرد و خطاب به سرداران و سرلشکران سپاه پاسداران و ارتش گفت علاوه بر جانفشاخود اتکایی و خود اعتمادی مهم ترین دستاورد سال های دفاع مقدس برای مردم است
نماینده مردم بیرجند در مجلس شورای اسلامی مطرح کرد خود اتکایی و خود اعتمادی مهم ترین دستاورد سال های دفاع مقدس برای مردم است خبرگزاری رسا ـ نماینده مردم بیرجند خوسف و درمیان در مجلس شورای اسلامی با بیان این که دوران دفاع مقدس دورانی بود که مردم با اتکا به قدرت ایمان و اعتماد بهبازنویسی واقع بینانه تاریخ هشت سال دفاع مقدس ضروری است
استانها غرب زنجان انصاری بازنویسی واقع بینانه تاریخ هشت سال دفاع مقدس ضروری است زنجان -خبرگزاری مهر استاندار زنجان با بیان اینکه بازنویسی واقع بینانه تاریخ هشت سال دفاع مقدس ضروری است گفت فرهنگ ایثار و شهادت باید در جامعه تقویت شود و آرمانها و ارزش های دوران دفاع مقدس به شپيروزي ما در نبرد هشت ساله دفاع مقدس نتيجه ي ولايت مداري رزمندگان اسلام بود
۳۱ شهريور ۱۳۹۳ ۱۲ ۲۷ب ظ مقام معظم رهبري پيروزي ما در نبرد هشت ساله دفاع مقدس نتيجه ي ولايت مداري رزمندگان اسلام بود صندوق بازنشستگي کشوري ضمن گراميداشت هفته دفاع مقدس و تبريک اين ايام به حضور فرماندهي معظم کل قوا مدظله العالي و ملت دلاور و رزمنده ايران اسلامي آمادگي خود را دلرستان در هشت سال دفاع مقدس شش هزار و 300 شهید تقدیم انقلاب کرده است
لرستان در هشت سال دفاع مقدس شش هزار و 300 شهید تقدیم انقلاب کرده است خبرگزاری پانا استاندار لرستان گفت لرستان در هشت سال دفاع مقدس شش هزار و 300 شهید 16 هزار جانباز و 900 هزار آزاده را تقدیم انقلاب کرده است و این امر باعث شده مردم لرستان به خوبی دین خود را در آن زمان به انقلاب ارزمندگان زنجانی در 46 عملیات دوران هشت سال دفاع مقدس حضور داشتند
استانها غرب زنجان سردار کرمی رزمندگان زنجانی در 46 عملیات دوران هشت سال دفاع مقدس حضور داشتند زنجان - خبرگزاری مهر فرمانده سپاه انصار المهدی عج استان زنجان گفت رزمندگان زنجانی در 46 عملیات آفندی و پدافندی دوران هشت سال دفاع مقدس حضور تاثیرگذار و محوری داشتند به گزارش&nbsهشت سال دفاع مقدس ثابت کرد که قدرت ابرقدرت ها پوشالی است
نماینده ولی فقیه در سپاه شهرستان قدس هشت سال دفاع مقدس ثابت کرد که قدرت ابرقدرت ها پوشالی است خبرگزاری رسا ـ نماینده ولی فقیه در سپاه شهرستان قدس گفت از مهمترین نعمتهای جنگ این بود که قدرت پوشالی ابرقدرتها را بر باد داد و به دنیا ثابت کرد که ان ابرقدرتها قدرتشان پوچ و پوشابا سخنرانی آیت الله صدیقی یادواره شهدای هشت سال دفاع مقدس در شهرک قدس برگزار میشود
با سخنرانی آیت الله صدیقییادواره شهدای هشت سال دفاع مقدس در شهرک قدس برگزار میشودمراسم یادواره شهدای هشت سال دفاع مقدس توسط پایگاه بسیج شهید محمد حافظی در مسجد قدس واقع در شهرک قدس برگزار می شود به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس مراسم یادواره شهدای هشت سال دفاع مقدس ت-
گوناگون
پربازدیدترینها