تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ انتظار فرج و گشایش است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830310487




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فارس گزارش می‌‌‌‌دهد از 27 ماه شکنجه تا تمسخر عوام‌فریبی صدام


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش می‌‌‌‌دهد
از 27 ماه شکنجه تا تمسخر عوام‌فریبی صدام
رزمندگان و جوانان کهگیلویه و بویراحمدی در طول هشت سال جنگ تحمیلی رشادت‌ها و جانفشانی‎های بسیاری خلق کردند که روایت سرهنگ علی قیطاسی از آزادگان سلحشور دفاع مقدس از این دوران خواندنی است.

خبرگزاری فارس: از 27 ماه شکنجه تا تمسخر عوام‌فریبی صدام



به گزارش خبرگزاری فارس از گچساران، رزمندگان و جوانان کهگیلویه و بویراحمدی در طول هشت سال دفاع مقدس شجاعت‌ها، رشادت‌ها و جانفشانی‌های زیادی خلق کردند. در این خصوص سرهنگ علی قیطاسی، مدیر اردویی راهیان نور و گردشگری ناحیه سپاه گچساران یکی از رزمندگان و آزادگان هشت سال دفاع مقدس به بیان خاطرات خود می‌پردازد. علی قیطاسی با اشاره به دوران جنگ و اسارت خود، گفت: سال 61 با داشتن 15 سال سن بعد از گذراندن دوره‌‌ آموزش نظامی به جبهه اعزام شدم و تا سال 67 در گردان‌های رزمی و توپ 106 و در عملیات‌های زیادی شرکت داشتم که در این مدت سه بار مجروح و یکبار نیز از ناحیه تمام بدن شیمیایی شدم که به همین دلیل به مدت چندین ماه در بیمارستا‌های مختلف تهران بستری بودم که پس از بهبودی نسبی مستقیما به منطقه عملیاتی برگشتم.

سرهنگ قیطاسی در سن 15 سالگی در جبهه‌های جنگ در برگشت به منطقه‌ای به نام دژ پدخندق واقع در جزیره مجنون در گردان «یارسول الله» گروهان یک پاسداران رفتم .در یکی از روزها در تاریخ چهارم تیرماه ساعت حدود سه بامداد مورد تهاجم دشمن از زمین و آسمان قرار گرفتیم که در این نبرد دشمن از شب تا صبح به وسیله تجهیزات مختلف جنگی بر سر ما آتش می‌ریخت و در این حمله دشمن، تعداد زیادی از بچه‌ها به شهادت رسیدند و تعداد زیادی نیز زخمی و مجروح شدند.

منطقه زبیدات عراق تپه مرگ هوا به شدت گرم بود و آب نوشیدنی نیز تمام شده بود، تشنگی شدید از یک طرف مجروحیت و شدت آتش دشمن نیز از طرف دیگر ما را تحت فشار قرار داده بود. متأسفانه دشمن تمامی مواضع ما را به شدت منهدم کرده بود و از ساعت شش صبح از همه طرف دشمن عراقی حمله خود را به سوی ما از طریق دریا، زمین و هوا آغاز کرد. بچه‌ها در اوج خستگی و تشنگی حالت تدافعی گرفتند و با دفاعی جانانه هر حمله دشمن را با وارد کردن تلفات زیادی پاسخ دادند.

جزیره مجنون عراقی‌ها با هر بار عقب‌نشینی آتش سلاح‌های سنگین خود را بیشتر می‌کردند و با نیروهای جدیدتری حمله به سوی ما را آغاز می‌کردند و این روش تا حدود ساعت 16 عصر ادامه داشت و ما نیز کم‌کم با کمبود فشنگ مواجه ‌شدیم به‌‌گونه‌ای که دیگر به یک فشنگ نیز نیاز داشتیم در این حالت دو سمت ما توسط دشمن به محاصره درآمد تا جایی که حدود 20 کیلومتر پشت سرما توسط دشمن به تصرف درآمد و جنگ در نقاطی به جنگ تن به تن رسید.

سرهنگ قیطاسی در منطقه مجنون بخار دود و باروت چهره بچه‌ها را سیاه کرده بود و تشنگی شدید و زخم‌های بچه‌ها شرایط بدی ایجاد کرده بود محاصره تنگ‌تر و تنگ‌تر شده بود و دشمن با هر روش و تاکتیکی که داشت حمله می‌کرد اما موفق به نفوذ در دژ نشد. با ناتوانی عراقی‌ها در تسخیر دژ عقب‌نشینی تاکتیکی صورت گرفت و حدود 20 هلی‌کوپتر توپ‌دار دژ را با شلیک گلوله‌های توپ با خاک یکسان کردند سپس قایق‌های حامل نیروهای جدید و کماندوهای عراقی وارد دژ شدند، دیگر رمقی و گلوله‌ای نبود و اینجا بود که همه ما به اسارت دشمن درآمدیم.

سرهنگ قیطاسی در تپه راه مرگ از همان لحظه اسارت شکنجه‌ها آغاز شد و شکنجه ما به مدت 27 ماه با روش‌های مختلف از صبح ظهر تا شب ادامه داشت آن شب ما را به پشت خط دشمن بردند ابتدا به علی‌شرقی و سپس علی غربی منتقل کردند و بعد از بازجویی ما را به استغفارات بغداد که خطرناک‌ترین و بی‌رحم‌ترین جایگاه برای انسان‌ها بود منتقل کردند آنجا معروف به محل قصابی و قتلگاه رزمندگان بود.

سرهنگ قیطاسی با همرزمان در جزیره مجنون پد خندق حدود 10 روز در این محل شکنجه و بازجویی شدیم تا ما را شناسایی کنند اما هیچ رزمنده‌ای هیچ اطلاعاتی در اختیار عراقی‌ها قرار نداد بعد از آن ما را به منطقه دومادیه در نزدیکی قرارگاه منافقین اردوگاه 13 بردند و آنجا شد محل اسکان ما تا پایان اسارت.

سرهنگ قیطاسی و همرزمان پس از رهایی از زندان عراق در میان مردم گچساران در این منطقه شب و روز مورد بدترین شکنجه و بی‌حرمتی دشمن قرار می‌گرفتیم ما هیچ امیدی به زنده ماندن نداشتیم و هر لحظه مرگ را احساس می‌کردیم عراقی‌ها شکنجه‌های روحی و جسمی شدیدی انجام می‌دادند و هیچ انسانیتی در وجودشان نبود و هیچ تعهدی هم به قوانین بین‌المللی و صلیب سرخ نداشتند. اسارت خاطرات زیادی دارد که نمی‌توان همه آنها را با قلم و کاغذ نوشت. عراقی‌ها شایعات زیادی برای تخریب روحیه بچه‌ها رواج می‌دادند از جمله فروختن و فرستادن بچه‌ها به کشورهای دیگر.

آزادی از زندان عراق و در میان مردم گچساران زمان تبادل اسرا که رسید دیگر هیچ اعتمادی به عراقی‌ها نداشتیم روزی که برای تبادل به فرودگاه بغداد رفتیم حتی همان لحظات نیز هیچ تغییری از سوی عراقی‌ها با ما نشد بعد از آن درست بین ما و هواپیمای ایرانی یک پرده وجود داشت پرده که کنار می‌رفت هواپیمایی ایرانی را می‌دیدیم در این لحظه به هر ایرانی برای هدیه یک قرآن داده می‌شد وقتی آن را نگاه کردم دیدم روی آن نوشته هدیه صدام به اسرای ایرانی، خنده‌ام گرفت ژنرال عراقی که کنار من ایستاده بود پرسید چرا می‌خندی گفتم به رهبرتان می‌خندم که تا امروز از نماز خواندن و قرآن خواندن ما جلوگیری می‌کرد زیرا از قرآن خواندن و نماز ما وحشت داشتید و امروز به ما قرآن هدیه داده است. عراقی‌ها که قدرت بحث نداشتند کم آورده و با کتک‌کاری جواب من را دادند و درست چند دقیقه قبل از تبادل مرا مورد کتک‌کاری قرار دادند.

سخنرانی سرهنگ قیطاسی بعد از اسارت در میان مردم گچساران در این مدت اعتمادی به آنها برای اعزام به ایران نداشتم احساس کردم ما را به دیگر کشورها می‌فرستند وقتی پای پله‌های هواپیما رسیدیدم تعدادی افسر ایرانی جلوی در هواپیما از ما استقبال کردند قبل از تبادل نیز برگه‌های برای ارائه مشخصات برای ایران به ما دادند تا مشخص شود چه کسانی به ایران آمده‌اند اما من از بی‌اعتمادی برگه را تکمیل نکردم چون مطمئن نبودم ایرانی هستند. بالاخره وقتی هواپیما در فرودگاه تهران فرود آمد تعداد زیادی از نیروهای نظامی اطراف ما حلقه زدند با لباس‌های نظامی مختلف با رنگ‌های متفاوت، آنجا بود که احساس کردم در یک کشور دیگر فرود آمده‌ایم در همین حین به خروجی فرودگاه به سمت سالن انتظار که نگاه کردم تعداد زیادی از مردم با غیرت و ولایت‌مدار را با پرچم ایران اسلامی دیدم که منتظر استقبال از ما بودند و این جا بود که دیگر مطمئن شدم به ایران برگشته‌ایم. ============== گزارش از کوروش رضایی ============== انتهای پیام/82014/خ40/ض1002

93/07/05 - 09:56





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن