واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نام های فارسی که با حرف ه شروع می شوند در اين بخش بيش از 0063 نام از ريشه های فارسی ، عربی ، ترکی و عبری وجود دارد که میتوانيد بر اساس حرف اول به آنها دسترسی پيدا کنيد نام معنی لاتین هابيل نفس، نجار، نام پسر دوم حضرت آدم كه بدست برادرش كشته شد habil هاتف آواز دهنده، فرشته وحي، سروش hatef هاجر فرار، نام مادر حضرت اسماعيل hajar هاجره نيمروز، شدت گرما، لايق، فائق hajare هادي راهنما، راهبر hadi هاديه مونث هادي، زن راهنما، عصا، چوبدستي، آرام hadiye هارا كوهستان hara هاران كوه نشين، نام پدر ساره، عموي ابراهيم haran هارپاگ مرواريد كه در يكرشته كشيده شده باشد، نام وزير استياگ كه مامور كشتن كوروش شد harpag هاروت نام يكي از دو فرشته اي كه دچار عذاب الهي شد harut هارون كوه نشين، قاصد، پيك، نگهبان، نام برادر موسي harun هاسميك گل ياسمن hasmik هاشم دوشنده شير، شكننده، به عبري: مرد چاق و تنومند hasem هاشمعلي هاشم+علي hasemali هاشمه مونث هاشم haseme هاله خرمن ماه hale هامان نام وزير خشايارشا، نام وزير فرعون haman هامون دشت، بيابان، نام درياچه اي در سيستان hamun هاني خدمتكار، كسي كه طعام نيكو مي آورد، درپهلوي: بنشين hani هانيبال نام سردار مشهور كارتاژ كه با روميان جنگيد hanibal هابيل نفس، نجار، نام پسر دوم حضرت آدم كه بدست برادرش كشته شد habil هاتف آواز دهنده، فرشته وحي، سروش hatef هاجر فرار، نام مادر حضرت اسماعيل hajar هاجره نيمروز، شدت گرما، لايق، فائق hajare هادي راهنما، راهبر hadi هاديه مونث هادي، زن راهنما، عصا، چوبدستي، آرام hadiye هارا كوهستان hara هاران كوه نشين، نام پدر ساره، عموي ابراهيم haran هارپاگ مرواريد كه در يكرشته كشيده شده باشد، نام وزير استياگ كه مامور كشتن كوروش شد harpag هاروت نام يكي از دو فرشته اي كه دچار عذاب الهي شد harut هارون كوه نشين، قاصد، پيك، نگهبان، نام برادر موسي harun هاسميك گل ياسمن hasmik هاشم دوشنده شير، شكننده، به عبري: مرد چاق و تنومند hasem هاشمعلي هاشم+علي hasemali هاشمه مونث هاشم haseme هاله خرمن ماه hale هامان نام وزير خشايارشا، نام وزير فرعون haman هامون دشت، بيابان، نام درياچه اي در سيستان hamun هاني خدمتكار، كسي كه طعام نيكو مي آورد، درپهلوي: بنشين hani هانيبال نام سردار مشهور كارتاژ كه با روميان جنگيد hanibal هانيه مونث هاني، زن خدمتكار haniye هايده توبه كننده، پشيمان شونده، بسوي حق بازگشته hayede هبه الله هديه و بخشش خدا habatollah هجير هژير، خوبچهر، نيكنژاد، نيكو، نام يكي از پهلوانان ايران hojir هخامنش درست انديش، درست منش، دوستدار شعور و انديشه haxamanes هدايت راهنمايي، ارشاد hedayat هدايت الله كسيكه خدا او را راهنمايي كرد hedayatollah هدي راه راست نمودن، راهنمايي hoda هديه ارمغان، تحفه، پيشكش hadiye هرا ربه النوع زمين، بزرگترين ملكه خدايان يوناني، نگهبان زنان hera هراچ داراي چشماني آتشين herac هراچيك هراچ heracik هرانوش درخشش جاويد و ابدي، فروغ ابدي haranus هرمز سياره مشتري، روز اول هر ماه شمسي، اهورامزدا، ايزد ايراني hormiz هرمزديار كسي كه خدا يار اوست hormozdyar هرمزيار هرمزديار hormozyar هرميندا از اعلام زنان herminda هزارك بلبل كوچك، از الحان موسيقي قديم hazarak هزارناز داراي ناز بسيار hazarnaz هژبر چابك، دلير، شير درنده، صورت فارسي هزبر عربي hazabr هژير زيرك، هوشيار، پسنديده hazir هستي وجود، حيات، زندگي، آفرينش hasti هشام جوانمرد، كريم hosam هشيار هوشمند، زيرك، آگاه hosyar هفتواد صاحب هفت پسر، نام حاكم كرمان در زمان ساسانيان haftvad هلاكو اولين ايلخان مغول كه بغداد را فتح كرد holaku هلال ماه نو، ماه اول هر ماه قمري helal هلاله گل لاله halale هلن روشنايي، نور helen هما مبارك، فرخنده، خجسته، پرنده اي افسانه كه سعادت و نيكبختي را همراه مي آورد homa همابخت خوشبخت، سعادتمند homabaxt همادخت دختر فرخنده و مبارك homadoxt همافر داراي فر همايي homafar همام بزرگ همت، مهتر دلير و جوانمرد، سرور بزرگوار homam هماي هما، نام دختر بهمن پادشاه كياني homay همايون مبارك، خجسته، يكي از مقامهاي موسيقي ايران homayun همايوندخت دختر فرخنده و مبارك homayundoxt همت قصد و اراده قوي، خواسته، كوشش، دليري، بلند نظري، فال نيك hemmat همتا نظير، برابر، دوست، همسر hamta همدم رفيق، همزبان، همنشين hamdam همراه موافق، هماهنگ، دوست hamrah هنده نام يكي از زنان پيامبر hende هنگامه جمعيت، داد و فرياد و هياهو، وقت و زمان، كنايه از زني كه در زيبايي غوغا كرده است hengame هنيئه گوارا، گوارنده، چيزي ك بسادگي و به زحمت بدست مي آيد hani,e هوبانو بانوي خوب hobanu هوتس هوتسا، آتوسا، نام همسر گشتاسب huts هوتن نيرومند، خوش اندام hutan هود توبه كننده، بازگشت كننده بسوي حق، نام پيامبر قوم عاد hud هور خورشيد، آفتاب، به عبري:كوه hur هورام خنده رو، خوشخرام، خورشيدي huram هوربانو بانوي خورشيد، زني به زيبايي خورشيد hurbanu هورتاش مانند خورشيد زيبا hurtas هورچهر نيك روشن، خورشيد رو، نام فرزند زردشت hurcehr هورخش آفتاب درخشان، پيك روشن huraxs هورداد بخشش آفتاب hurdad هوردخت دختري به زيبايي خورشيد hurdoxt هورزاد زاده خورشيد hurzad هورفر داراي فر و شكوه خورشيد hurfar هورمند مانند خورشيد hurmand هوروش مانند خورشيد تابان و زيبا hurvas هوشبام بامداد، فلق husbam هوشمند خردمند، باهوش husmand هوشنگ خانه خوب، آنكه خانه خوب مي سازد، نام يكي از پادشاهان پيشدادي husang هوفريا معشوقه و محبوبه زيبا و خوب hufariya هوم نام فرشته اي در دين زردشت hum هومان نيك انديش، پاك نژاد human هومن نيك انديش، مخفف هومان human هونام خوشنام، نيكنام hunam هويدا ظاهر، روشن hoveyda هيتاسب دارنده اسب بسته شده hitasb هيثم جوجه عقاب heysam هيدخت بيدخت، ستاره زهره، ناهيد hidoxt هيراد شير، بشارت دهنده، سالم، تازه hirad هيربد آموزنده، استاد، شاگرد، موبد موبدان hirbod هيرمند استاد، شاگرد، نام رودي كه به درياچه هامون مي ريزد hirmand هيلا باشه، پرنده اي كوچكتر از باز hayla هيوا اميد، آرزو hiva
#سرگرمی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8515]