تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 16 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن در گرفتارى صبور است، و منافق در گرفتارى بى تاب.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850942979




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نبرد 1800 ثانیه‌ای 12 آتش‌نشان با شعله‌هایی که آهن را ذوب می‌کرد/ محافظت از مدرسه در برابر آتش لانه ساواک


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: هرشب با یک داستان واقعی
نبرد 1800 ثانیه‌ای 12 آتش‌نشان با شعله‌هایی که آهن را ذوب می‌کرد/ محافظت از مدرسه در برابر آتش "لانه ساواک"
تمامی آتش‌نشان‌های که در صحنه حضور داشتند از یک درصد تا 30 درصد دچار سوختگی شدند ولی هیچکدام تا خاموش شدن آخر شعله‌ آتش حرفی نزدند و به کار خود ادامه دادند، خیلی‌ها می‌گویند یک معجزه بود، بیش از 30 دقیقه در کنار حرارتی که آهن را ذوب می‌کرد، ایستادگی کردیم و تنها امیدمان لبخند مردم و کودکانی بود که می‌خواستند، به استقلال برسند. . .


به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران، این بار کسی سوژه گزارش امشب شد که متعلق به این دوران نیست، وقتی کنارش می‌نشینی از خاطراتی برایت می‌گوید که شاید نسل دهه 70 و 60 تنها آن را شنیده‌اند.  
 
این مرد که "رضا افخمی عقدا" نام دارد و در سال 1320 دنیا آمده است،‌ جوانی‌‌اش را در دورانی گذراند که مردم تلاش ‌میکردند به استقلال برسند و با مشت گره کرده و جان فشانی شاه خائن را از این مرز و بوم بیرون کردند.
 
"رضا" که الان 73 سال سن دارد، از دورانی می‌گوید که ساواک مردم معترض را در دخمه‌های تاریک شکنجه می‌داد و اگر آن فرد زیر شکنجه شهید می‌شد، جسدش را هم به خانواده‌اش تحویل نمی‌دادند.
 
این مرد در سال 49 وارد اداره موتوری شهرداری سناباد شد و پس از چند ماهی به دلیل نیاز سازمانی وارد آتش نشانی این شهر شد و از همان ابتدا راننده خودرو‌های سنگین امدادی بود.
 
"رضا افخمی" در دوران 30 سال خدمت صادقانه خود که در آتش سپری شد، با حوادث بسیاری مقابله کرد و جان خیلی‌‌ها را از مرگ نجات داد. . .

زخم‌های از دوران خدمت در بدنش بود که می‌گفت: این‌ها یادگاری و گواه آن هستند که من در نجات مردم از هیچ کاری دریغ نکردم و جان خودم را در خطر انداختم.
 
مرد روز‌های سخت می‌گفت: نمی‌دانم چند باری در بیمارستان بستری شدم ولی یک بار که دچار دود گرفتگی شده بودم خیلی حالم بد بود، باورم نمی‌شد، دودگرفتگی خیلی بدتر از سوختگی بود، به سختی می‌توانستم نفس بکشم، خلاصه نمی‌دانم چه شد که در بیمارستان با تلاش پزشکان دوباره به زندگی بازگشتم، بعد هم خودم پیگیر وضعیتم نشدم و فردای آن روزی که از بیمارستان مرخص شدم دوباره به ایستگاه آتش نشانی برگشتم.
 
رضا وقتی قرار شد برایمان خاطره‌ای تعریف کند، سراسیمه به سراغ حادثه‌ای رفت که در دوران انقلاب و راهپمایی مردم اتفاق افتاده بود.

این آتش نشان بازنشسته، با لحظه‌ای مکث، شروع کرد:
 
یادم می‌آید، روز‌های انقلاب درست زمانی که مردم برای بیرون کردن درباریان شاه فاسد به خیابان‌ها آمده بودند، زنگ آتش نشانی به صدا درآمد و اپراتور پشت تلفن گفت: ساختمانی پشت مدرسه ابتدایی  در پنج راه ابومسلم دچار آتش سوزی شده و جان دانش آموزان بی‌گناه و مردم در خطر است.
 
سریعا تمامی نیرو‌های ایستگاه شماره 3 به محل حادثه عازم شدیم،‌حدود 12 آتش نشان بودیم و هرچه به آتش سوزی نزدکیتر می‌شدیم، هجمه آتش بیشتر می‌شد و زبانه‌هایش به آسمان می‌رسید. خیلی وحشناک بود، عده‌ای در درون آتش گرفتار بودند، عده‌ای دچار سوختگی شده بودند و بدتر از همه مدرسه در معرض آتش سوزی قرار داشت.
 
خودروها را به صورت مورب پارک کردیم تا وقت نیرو‌های پشتیبان که در راه بودند،‌ تلف نشود. پس از استقرار در محل و بررسی متوجه شدیم ساختمان در تملک ساواک بوده که مردم به آنجا یورش برده بودند.

شعله‌های آتش به دلیل بنای چوبی ساختمان هر لحظه بیشتر می‌شد و ما به صورت گروهی به پشت بام مدرسه رفتیم و تنها کاری که از دستمان بر‌آمد این بود که از پیش‌روی آتش جلوگیری کنیم.
 
واقعا سخت بود، هر قدر بیشتر تلاش می‌کردیم،‌ خروش شعله‌های آتش نیز بیشتر می‌شد، با اینکه لباس ضد حریق به تن داشتم ولی احساس می‌کردم که پوست بدنم در حال سوختن است، خیلی داغ بود، شاید تنها چیزی که ما را به ایستادگی وا می‌داشت صدای کودکانی بود که با چشمان معصوم‌شان امید به تلاش‌های ما داشتند و فکر می‌کردند که آتش‌نشان‌‌ها همیشه پیروز میدان نبرد با آتش هستند.
 
تا نیرو‌های پشتیبانی برسند، حدود 30 دقیقه طول کشید، 30 دقیقه‌ای که هر ثانیه‌اش برای ما جهنمی بود به طوری که وقتی نیرو‌های آتش نشانی رسیدند، شگفت زده بودند که چطور توانستیم از سرایت آتش به ساختمان مدرسه جلوگیری کنیم.
 
آمبولانس‌های اورژانس مصدمان را پی در پی به درمانگاه و مراکز درمانی می‌بردند و ما همچنان در جنگ با آتش بودیم، خلاصه تمام شد، ساختمان به خاکستر تبدیل شد و تنها خسارتی که به مدرسه وارد شد، دیوار سوخته بود که بعد‌ها بچه‌ها روی آن نقاشی کشیدند.
 
البته تمامی آتش‌نشان‌های که در صحنه حضور داشتند از یک درصد تا 30 درصد دچار سوختگی شدند ولی هیچکدام تا خاموش شدن آخر شعله‌ آتش حرفی نزدند و به کار خود ادامه دادند، خیلی‌ها می‌گویند یک معجزه بود، بیش از 30 دقیقه در کنار حرارتی که آهن را ذوب می‌کرد، ایستادگی کردیم و تنها امیدمان لبخند مردم و کودکانی بود که می‌خواستند، به استقلال برسند.
 
هنوز بعضی وقت‌ها دانش‌آموزان آن مدرسه به سراغم می‌آیند و خاطرات آن روز جهنمی را ورق می‌زنند و به شوخی می‌گویند، یادت هست پایان عملیات بچه‌ها می‌گفتند: "آقا‌ی آتش نشان خوش به حالتان آتش شما را نمی‌سوزاند"
 
الان از آن ماجرا سال‌ها می‌گذرد و 14 سال است که بازنشسته شده‌ام ولی هنوز وقتی در خیابان کسی به کمک احتیاج دارد به سمت او می‌شتابم، نوه‌هایم از این کارم متجب می‌شوند که بابابزرگ فرسوده چه کارهایی می‌کند، من هم از این حرف‌ها خنده‌ام می‌گیرد ولی در دلم می‌گویم، نجات و امداد در خون یک آتش نشان است.
 
انتهای پیام/






تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۳۹۳ - ۲۱:۱۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 33]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن