واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
معضلات سیاست خارجی امریکا وبلاگ > تاجیک، نصرت اله - سیاست خارجی امریکا با چند معضل اساسی روبهرو است که هر یک از کاستیهای زیر نیز خود به کمبودهای متفاوتی تقسیم میشود. به دلیل موقعیت ویژه و راهبردی ایران در منطقه و جهان و پتانسیلی که در سیاست و حکومت ایران علاوه بر موقعیت ژئوپولتیکش وجود دارد، ناچارا سیاست خارجی ایران و امریکا نیز چالش، آمیختگی و تاثیر و تاثر زیادی با یکدیگر و بر هم دارند.
لذا مفيد است و ميطلبد در آستانه سفر رييسجمهور به نيويورك و براي پاسخ به افكار عمومي و اصلاح اذهان مردم دو كشور يك بار ديگر به مشكلات سياست خارجي امريكا نگريست و از نخبگان دو طرف و تصميمسازان و تصميمگيران ايران و امريكا خواست نگاهي به اين عوامل بيندازند تا شايد حرف يكديگر را بهتر بفهمند: 1- درونگراست، يعني فاقد سابقه و ويژگيهاي لازم براي شناسايي، ارايه راهحل صحيح و حل مشكلات سياست خارجياش است.
2- شناخت عيني و تاريخي از مسائل، مشكلات و تحولات منطقه خاورميانه و خليج فارس ندارد. يعني براي فهم پديدهها، ترجمه حوادث و اتفاقات منطقه به زبان خودش دچار مشكل است. 3- با وجود هزينههاي سنگين مادي و معنوي كه متقبل ميشود از مشاورت كشورهاي موثري كه داراي شناخت صحيح و عيني از مسائل منطقه بوده و داراي نقش موثري در تحولات آن باشند نيز نتوانسته است تاكنون استفاده كند. 4- آلوده و معتقد به رهبري فرامنطقهيي است و به اصول منطقهگرايي گردن نمينهد يعني همپيمانان اصيل، قوي و كاراي منطقهيي ندارد. 5- فاقد صبوري لازم براي درك معقول پديدههاي سياسي و اجتماعي است. يعني خشن و عجول است. قصد توهين ندارم ولي براي تقريب به ذهن ميگويم، بر اساس آنچه در فرهنگ عامه گفته ميشود، اصولا اگر كسي اين ويژگي را داشته باشد گفته ميشود داراي فرهنگ گاوچراني است كه امريكاييها متصف به آن هستند. در حالي كه بر خلاف امريكاييها بسياري از عوامل بالا را به جز بند اخير انگليسيها در سياست خارجي خود دارا هستند و از همين بابت هم، خود را به امريكاييها تحميل كرده، سركيسه ميكنند و ميدوشند! 6- از ديگر امراضي كه سياست خارجي امريكا به آن مبتلا است نيز زمان زدايي سياست خارجي است. يعني عدم در نظر گرفتن نقش زمان در سياست خارجي و روابط بينالملل. در تحولات سريع، پيچ در پيچ و غير ايستاي پديدههاي سياسي خاورميانه هر تحليلگر بايد توجه داشته باشد كه: 1- بهدليل نزديكي زماني زيادي كه به اين حوادث وجود دارد، مانع از اين ميشود كه تحليلگر به يك درك از پيچيدگيهاي آن نايل شود و لذا ارزيابي او تنها يك ارزيابي مقدماتي است2- ولي اگر زمان كافي پشت سرگذاشته شده باشد تا فرصت مناسب براي فهم تحولات و آنچه تا به حال اتفاق افتاده داشته باشد، او تلاش خواهد كرد تا احتمالا به يك تصوير كلي از منطقه برسد. تصويري كه هم مسير را نشان دهد و هم مقصد را و اينكه منطقه به چه نقطهيي خواهد رسيد. 7- يكي ديگر از علايم بيماري در سياست خارجي امريكا ضعف مفرط آن و غلبه محافظهكاري بر آن و عدم وجود قدرت، جرات و جسارت براي تطبيق خود با تحولات سريع خاورميانه است. يعني بيماري كم?خوني مفرط در سياست خارجي امريكا باعث شده كه قدرت گلبولسازي در خون تزريق شده در شاهرگهاي سياست خارجي اين كشور كاهش يافته و سياست خارجي امريكا نتواند شرايط كنوني تحولات منطقه را تحمل كند. با توجه به حضور پررنگ ولي غيرضروري امريكا در منطقه اين معضلاتي كه برشمردم و نارساييهاي قلبي و مغزي سياست خارجي امريكا منجر به سردرگمي و بههم ريختگي منطقه شده كه بارها از نقش بههم زدن ژئوپولتيك منطقه توسط امريكا ياد و گله كردهام و لازم است اينگونه مصايبي كه توسط امريكا در منطقه به وجود آمده در مذاكرات مسوولان ايراني و امريكايي مورد توجه قرار گيرد. منبع: روزنامه اعتماد مورخ 1/7/1393
سه شنبه 1 مهر 1393 - 21:30:38
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]