تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بايد ميهمانش را گرامى دارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815674356




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تحلیل مفهوم «وظیفه در نگاه نخست»


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
تحلیل مفهوم «وظیفه در نگاه نخست»
از مجموع کلمات راس می توان پنج تفسیر برای مفهوم وظیفه در نگاه نخست یافت: وظیفة مشروط، وظیفة جزء نگرانه، تمایل به وظیفه داشتن، تناسب و مسئولیت.

خبرگزاری فارس: تحلیل مفهوم «وظیفه در نگاه نخست»



بخش دوم و پایانی تفسیر دوم: وظیفه جزءنگرانه راس در مبانی اخلاق در توضیح مفهوم «وظیفه در نگاه نخست» می گوید: هر عمل ممکنی، جهات بسیاری دارد که مرتبط با درستی و نادرستی آن است. ممکن است آن عمل برای برخی لذت آور باشد و برای برخی دردآور؛ یا وفای به عهد نسبت به شخصی به بهای نقض اعتماد دیگری باشد و الی آخر. ما کاملاً عاجز از آن هستیم که فوراً درستی و نادرستی عمل را براساس مجموع این جهات بشناسیم. تنها با شناخت یک به یک این جهات مختلف است که می توانیم به صدور حکمی درباره مجموع ماهیت آن عمل، نزدیک شویم. نگاه اول ما این وجوه مختلف را با تجزیه و تحلیل یک به یک آشکار می سازد. آنها چیزهایی هستند که در نگاه نخست، ظاهر می شوند و ثانیاً الزامات در نگاه نخست ما هستند... ممکن است یک عمل، از جهتی درست باشد، ولی از جهات مهم دیگر، نادرست باشد. بنابراین، آن عمل من حیث المجموع، درست ترین عمل پیش روی ما نباشد، فلذا موظف به انجامش نیستیم، و عمل دیگر با اینکه ممکن است از جهتی نادرست باشد، ولی در مجموع، درست ترین عمل پیش روی ماست، فلذا ملزم به انجامش هستیم. الزام در نگاه نخست، مبتنی بر یک جهت از عمل است، ولی الزام یا عدم الزام [در مقام عمل]، بسته به مجموع جهات عمل است.33 بر اساس این تفسیر، «نگاه نخست» نگاه عاجل و فوری است که معمولاً در آن، تنها به برخی از جهات عمل توجه می شود، نه تمام جهات. بنابراین، آنچه در نگاه نخست، وظیفه پنداشته می شود، ممکن است در نگاه دوم پس از بررسی تمام جهات عمل، وظیفه پنداشته نشود، چون معمولاً یک عمل جهات مختلفی دارد که ممکن است از یک جهت درست و وظیفه باشد، ولی از جهات دیگر نادرست و ترک آن وظیفه باشد. تشخیص وظیفه درست و نهایی، به بررسی تمام جهات عمل و سنجش اهمیت وظایف و شدت الزام آنها، منوط است. بنابراین، پس از بررسی، آن وظیفه ای که در مجموع مهم تر انگاشته می شود و جهات درستی اش قوی تر از جهات نادرستی اش است، وظیفه درست و در مقام عمل خواهد بود. پس وظیفه در نگاه نخست، وظیفه ای است که تنها با توجه به یک جهت از عمل متوجه فاعل است. راس در اینجا اصطلاحی برای این معنا از وظیفه در نگاه نخست جعل نمی کند، ولی در درست و خوب اصطلاح «جزء نگرانه»34 را برای آن جعل می کند. وظیفه در نگاه نخست، وظیفه ای است که از توجه به جزئی از عمل حاصل می شود، اما «وظیفه درست» وظیفه ای است که «کل نگرانه»35 بوده و از توجه به تمام جهات عمل حاصل می شود.36 این نکتة بسیار مهمی در اخلاق راس است که وظیفه درست را به شرایط و موقعیتی که فاعل در آن قرار دارد، منوط می کند. برخی از نظریه های وظیفه گرا به طور کلی صرفاً به بیان تعدادی از وظایف، مانند راست گویی، عدالت، نیکوکاری، ترک قتل، دزدی،  دروغ و... بدون توجه به شرایط عمل پرداخته و به طور مطلق آنها را وظیفه فاعل های اخلاقی بیان می کنند. مشکل این نظریه ها آن است که گاه در برخی موقعیت ها شرایطی پدید می آید که نمی توان تصدیق به وجوب و الزامیت این وظایف کرد. راس مخالف این دیدگاه بوده و معتقد است که تنها با دانستن اصول کلی و عام اخلاقی نمی توان وظیفة درست را تشخیص داد، بلکه با شناخت اولیه اوصاف و خصوصیات مرتبط و مختلف یک عمل، به طور خاص و در یک موقعیت خاص است که می توان دربارة لزوم انجام دادن یا ندادن آن حکم کرد. بنابراین، شناخت این اوصاف جزئی، مقدم بر شناخت این است که یک عمل باید انجام شود یا نباید  انجام شود.37 به تعبیر دیگر، قواعد کلی فارغ از شرایط عمل نمی تواند راهنمای درست برای وظایف باشد، زیرا چه بسا یک قاعده کلی اخلاقی، مثل «باید راست گفت» وظیفه ای را برای ما معین کند، ولی در یک موقعیت خاص، «راست نگفتن» وظیفه ما باشد. تفسیر دوم وظیفه در نگاه نخست گرچه در ظاهر با تفسیر اول، تفاوت دارد، ولی در اصل، یکی هستند و تفسیر دوم، جهات دیگری از این اصطلاح را روشن می سازد. مراد راس از وظیفه در نگاه نخست این است که برخی از اعمال به سبب اوصاف و خصوصیات ذاتی که دارند، برای مثال عملی که مصداق وفای به عهد است، در نگاه اول الزامی را بر گردن ما می آورد، چون بر اساس نظر راس، قول دادن به شخصی مبنای یک الزام و وظیفه در نگاه نخست است. البته راس توصیه می کند که با مشاهدة تنها همین یک جهت از عمل، عجله نکنید و وفای به عهد را وظیفة عملی و نهایی خود نپندارید، چون معمولاً اعمال در موقعیت هایی که در آنها قرار می گیریم،  چندوجهی بوده و جهات مختلفی دارند. اینکه شما به کسی قول داده اید و باید وفای به عهد کنید درست است، اما اگر این عمل شما موجب به خطر افتادن جان چند انسان بی گناه شود، آیا باز هم وفای به عهد وظیفه است؟ آیا شما در خصوص حفظ جان انسان های بی گناه که با این عمل شما جانشان به خطر می افتد، وظیفه ای ندارید؟ پس باید از خود بپرسید در دوران امر بین وفای به عهد و حفظ جان چند انسان بی گناه، کدام وظیفه مهم تر است؟ معلوم است که حفظ جان انسان ها. پس وظیفه در مقام عمل و وظیفة نهایی شما حفظ جان انسان ها شد، گرچه در نگاه اول، وفای به عهد وظیفة شما بود. بنابراین، در تعریف وظیفه در نگاه نخست، هم می توان گفت وظیفه ای است که یک عمل به سبب داشتن خصوصیتی، مانند وفای به عهد، «وظیفه درست» خواهد بود اگر در همان زمان، نوع دیگری از عمل وجود نداشته باشد که اخلاقاً مهم تر از اولی است (تفسیر اول)، و هم می توان گفت وظیفه ای است که تنها با ملاحظه یک جهت از جهات عمل متوجه فاعل می شود، برخلاف وظیفه در مقام عمل که با ملاحظه تمام جهات عمل متوجه فاعل است (تفسیر دوم). برخی از شارحان راس در توضیح وظیفه در نگاه نخست چنین گفته اند: «وظایف در نگاه نخست، اصول اخلاقی هستند که گرچه ارزش ذاتی آنها وابسته به شرایط نیست، ولی به کارگیری آنها وابسته به شرایط است.»38 به عقیدة این شارحان، مقصود راس از وظیفه در نگاه نخست، این است که فاعل بدون در نظر گرفتن شرایط موجود و موقعیت عمل، صرفاً با توجه به عنوان عمل، مثل وفای به عهد، آن را ذاتاً الزامی و اخلاقاً یک وظیفه می داند، ولی انجام دادن این وظیفه، در مقام عمل، وابسته به شرایط موجود و موقعیت اخلاقی آن فاعل است. ممکن است در یک موقعیت، وفای به عهد به سبب آنکه مستلزم ضرر زدن به دیگران است، وظیفه عملی ما نباشد. بنابراین، وظیفه در نگاه نخست به مقام نظر مربوط است بدون اطلاع از لحاظ شرایط عمل، ولی وظیفه در مقام عمل، به مقام عمل مربوط است و لحاظ شرایط. به نظر می رسد، گرچه این تفسیر فی نفسه حرف درستی است و می توان چنین تفکیکی انجام داد، ولی نمی تواند مراد راس باشد، چون با توجه به توضیحات او، وظیفه در نگاه نخست نیز به مقام عمل و لحاظ شرایط و موقعیت اخلاقی قرار گرفته در آن مربوط است، البته با این تفاوت که در وظیفه در نگاه نخست، فاعل به مجموع جهات مرتبط با عمل و تمام شرایط موجود توجه ندارد، بلکه تنها به یک جهت از عمل نگاه می کند و عملی را وظیفه خود می پندارد، اما وظیفه درست یا در مقام عمل، وظیفه ای است که پس از بررسی کامل موقعیت و شرایط موجود، و توجه به بقیه وظایف موجود متعارض، مهم تر از همه نشان می دهد و ما در مجموع به این نتیجه رسیده ایم که باید آن را انجام دهیم. تفسیر سوم: تمایل به وظیفه بودن تفسیر دیگری که راس از وظیفه در نگاه نخست ارائه می کند و شاید بهتر است بگوییم اصطلاح جایگزینی که برای آن در نظر می گیرد،  مفهوم «تمایل به وظیفه»39 است. او می گوید: ضروری است که ارتباط میان وظایف در نگاه نخست و وظیفه در مقام عمل یا وظیفه مطلق نسبت به انجام عملی خاص در شرایطی خاص، به نحوی روشن شود. همان طور که اغلب علمای اخلاق به استثنای کانت، موافق اند و اکثر مردم عادی فکر می کنند که گاهی دروغ گفتن و عهدشکنی، درست است، باید گفت در اینجا تفاوتی بین وظیفه در نگاه نخست و وظیفه در مقام عمل یا مطلق وجود دارد. وقتی ما خود را در عهدشکنی به خاطر کاهش آلام یک نفر موجه می بینیم و در واقع، خود را اخلاقاً ملزم به این کار می دانیم،  برای لحظه ای هم از تشخیص وظیفه در نگاه نخست به وفای به عهد درنگ نمی کنیم، و این موجب می شود که ما احساس نه شرم یا پشیمانی، بلکه تا حدودی تأسف بکنیم به خاطر رفتاری که کردیم. علاوه بر این، تشخیص می دهیم که این وظیفة ماست که از کسی که به او قول داده ایم،  به خاطر عهدشکنی به نحوی عذرخواهی کنیم. باید خصوصیت وظیفه بودن چیزی را از خصوصیت تمایل به وظیفه بودن40 تفکیک کنیم. هر عملی که انجام می دهیم مشتمل بر عناصر و جهات مختلفی است که بر حسب آنها تحت مقولات مختلفی قرار می گیرد. برای مثال، برحسب اینکه شکستن عهدی است، تمایل به نادرست بودن دارد؛ بر حسب اینکه مصداقی از کاهش آلام انسانی است، تمایل به درست بودن دارد. تمایل به وظیفه آدمی بودن می تواند وصف جزئی نگرانه نامیده شود؛ یعنی وصفی که به یک عمل برحسب جزئی از ذاتش متعلق می شود. وظیفه بودن، وصف کل نگرانه است؛ وصفی که به یک عمل بر حسب کل ذاتش و نه چیزی کمتر از آن متعلق می شود.41 در اینجا راس وظیفه در نگاه نخست را به «تمایل به وظیفه بودن» تفسیر می کند و آن را در مقابل «وظیفه مطلق» یا «در مقام عمل» قرار می دهد، اما با توضیحاتش در پایان متن، تفسیر سوم را با تفسیر دوم مرتبط می کند. در واقع، تمایل به وظیفه بودن چیزی غیر از توجه به جهتی از جهات عمل و جزئی از خصوصیات و اوصاف موجود در ذات عمل نیست، در حالی که وظیفه در مقام عمل با توجه به همه اوصاف و خصوصیات عمل نتیجه می شود. وقتی به یک عمل از این حیث که راست گویی است نگاه می کنیم، به درستی و وظیفه بودن تمایل دارد، ولی بعد که متوجه می شویم این راست گویی موجب کشته شدن بی گناهی می شود از انجام آن صرف نظر کرده و انجام ندادن آن را وظیفه درست خود تشخیص می دهیم. پس راست گویی با اینکه در نگاه اول، تمایل به وظیفه بودن دارد و این تمایل همچنان در او باقی می ماند، ولی وظیفه درست ما نیست. برخی از شارحان، اصطلاح «تمایل به وظیفه بودن» را بر اصطلاح «وظیفه در نگاه نخست» ترجیح می دهند، زیرا این اصطلاح برخلاف «وظیفه در نگاه نخست» جهتی از اعمال را که به نظر می رسد اخلاقاً با وظیفه ارتباط دارد، ولی در واقع، مرتبط نیست، به عنوان وظیفه مطرح نمی کند.42 به عبارت دیگر، در جایی که به سبب کاهش آلام و دردهای دیگران شکستن قولی جایز است، اصطلاح «تمایل به وظیفه بودن» وفای به قول را به عنوان وظیفه مطرح نمی کند، بلکه تنها تمایل آن برای وظیفه بودن را بیان می کند، برخلاف اصطلاح «وظیفه در نگاه نخست» که آن را به عنوان وظیفه مطرح می کند. راس در تمثیلی معنای اصطلاح «تمایل به وظیفه بودن» را ذکر می کند. جاذبة زمین نیرویی بر اجسام وارد می کند و تمام اشیا به طور یک سان تحت تأثیر آن قرار دارند و هر جسمی تمایل دارد در مسیری خاص با سرعتی خاص حرکت کند. اما حرکت بالفعل آن بر تمام نیروهایی مبتنی است که بر آن وارد می شود. این تمثیل آموزنده نشان می دهد که «تمایل» بیانگر نوعی نیروست که همیشه در یک مسیر می کشد، حتی زمانی که توسط نیرویی بزرگ تر و مخالف، مغلوب می شود. وقتی نیروی جاذبه زمین بر جسمی، مغلوب نیرویی دیگر بر آن جسم می شود، گرچه حرکت بالفعل آن جسم برخلاف جهت زمین و به طرفی است که نیروی غالب آن را هدایت می کند، ولی آن جسم هنوز تمایل دارد که در همان مسیر اول و رو به زمین حرکت کند؛ به بیان دیگر، شیء هنوز تمایل دارد در مسیر نیروی مغلوب حرکت کند، ولی به سبب نیروی غالب مخالف، در مسیری متفاوت حرکت می کند. 43 استفادة دیگری که راس از مفهوم تمایل به وظیفه می کند، حل مشکل تعارض وظایف است. به عقیدة او قوانین و الزامات اخلاقی که صورتی عام دارند، مانند «راست گویی الزامی است»، در حقیقت، معنا و صورتی مانند این دارند: «اعمال نوع الف، تمایل به الزامی بودن دارند» نه اینکه به طور مطلق گفته شود: «اعمال نوع الف، الزامی هستند.» بنابراین، مراد از وظایف در نگاه نخست، وظایفی از این نوع هستند که تمایل به وظیفه بودن عملی را بیان می کنند.44 راس قوانین اخلاقی را با قوانین طبیعی مقایسه کرده و می گوید: وقتی می خواهیم قوانین طبیعت را تنظیم کنیم، درمی یابیم که اگر آنها را به شکل قانون عام و کلی بیان کنیم که هیچ استثنایی نمی پذیرند،  نباید آنها را به عنوان قوانین مربوط به «عملکرد بالفعل» بیان کنیم، چون در عمل،  ممکن است به علت نیروها و علل طبیعی دیگر از تأثیر بالفعل باز مانند. بنابراین، باید آنها را به صورت «قوانین تمایلی»45 بیان کرد. به همین ترتیب اگر می خواهیم قوانین عام اخلاقی تنظیم کنیم باید آنها را به صورت قوانین الزام در نگاه نخست بیان کنیم؛ قوانینی که تمایل اعمال به الزامی بودن را بیان می کنند.46 همچنین راس مشکل تعارض وظایف را ناشی از تنظیم قوانین عام اخلاقی به صورت «اعمال نوع الف، الزامی هستند» می داند و می گوید با تمایزی که بین وظایف جزءنگرانه و کل نگرانه انجام دادیم، مشکل تعارض وظایف حل می شود. یک عمل ممکن است بر حسب خصوصیتی ذاتی، در نگاه نخست تمایل به الزامی بودن داشته باشد و با وظیفه دیگری تعارض کند، ولی در واقع، تعارضی بین وظایف اخلاقی به معنای دقیق کلمه (یعنی آنچه الزامی است و باید انجام شود) وجود ندارد و تنها یک وظیفه بر عهده فاعل است و آن وظیفه ای است که با توجه به مجموع شرایط تعیین می شود؛ به بیان دیگر، آنچه الزامیت یا ممنوعیت یک عمل را مشخص می کند مجموع خصوصیات آن است.47 تفسیر چهارم: تناسب48 تفسیر دیگری که راس از مفهوم «وظیفه در نگاه نخست» یا «درست در نگاه نخست» ارائه می کند، متأثر از تعریف سی. دی. براد49 از مفهوم «درست» است. براد در کتاب پنج نوع نظریه اخلاقی،50 «درست» را صفتی مرتبط با شرایط و موقعیت عمل توصیف کرده و می گوید: وقتی می گوییم عملی درست است معنایش این است که آن عمل «به طور مناسبی» یا «به نحو شایسته ای» با شرایط و موقعیت فاعل مرتبط است، از این رو درستی و نادرستی، صفتی نسبی است و نمی توان به طور مطلق، عملی را درست یا نادرست خواند، چراکه نمی تواند یک عمل با تمام موقعیت ها سازگار و مناسب باشد.51 راس با نظر براد موافق است و تنها می افزاید که «درست بودن» به معنای «مناسب بودن با کل شرایط و موقعیت» است. در نظر او وصف درست بودن نمی تواند به معنای «به طور کامل مناسب شرایط بودن» یا «تا حدودی مناسب شرایط بودن» فهمیده شود، زیرا یک عمل ممکن است درست باشد، ولی کاملاً مناسب نباشد، برای مثال، متضمن نقض عهد یا ایجاد مقداری شرّ باشد. همچنین یک عمل می تواند تا حدودی نامناسب باشد، ولی نادرست نباشد. بنابراین، درستی در مقام عمل نباید به معنای تناسب کامل یا تناسب تقریبی فهمیده شود، بلکه به معنای «مناسب با تمام شرایط موجود» است.52 بر این اساس، راسطی این بحث تعریف دیگرش را ارائه داده و می گوید: یک عمل «درست در نگاه نخست» است اگر با جهتی از «مجموع موقعیت»53 مناسب باشد، و «نادرست در نگاه نخست» است اگر با جهتی از آن موقعیت نامناسب باشد. راس اگرچه مفهوم «تناسب» را غیرقابل تعریف می داند، ولی برای توضیح، انواع تناسب را شمرده و تناسب سازگار با اخلاق را مشخص می کند. وی سه نوع تناسب می شمارد: ابزاری54، زیبایی شناختی و اخلاقی. تناسب ابزاری، خاصیتی است که شیء با هدفی تناسب دارد. تناسب ابزاری را می توان «تناسب با هدف یا اهدافی» که فاعل دارد، تعریف کرد. تناسب اخلاقی از این نوع نیست؛ یعنی بیانگر ارتباط عمل و هدف مطلوب فاعل نیست. اما تناسب زیبایی شناختی به این معناست که بخش های یک مجموعه زیبا، با یکدیگر متناسب و مرتبط باشند. این تناسب به معنای هماهنگی و ارتباط مناسب اجزای یک کل زیبا با یکدیگر است. راس مدعی است که تناسب اخلاقی می تواند با این معنا مرتبط باشد، چراکه در تناسب اخلاقی، فاعل در پی عملی است که سازگار، هماهنگ و متناسب با موقعیت و شرایط موجود است، همان طور که یک هنرمند، هماهنگی و سازگاری اجزا و بخش های یک طرح و رنگ های آن را در نظر می گیرد.55 بر این اساس، معنای «درست در نگاه نخست» و «درست در مقام عمل» چنین خواهد بود که فاعل اخلاقی، عملی را به سبب جهتی از موقعیت، ضروری و لازم می بیند، ولی هنوز ناهماهنگی و ناسازگاری در آن می یابد (درست در نگاه نخست) و با تأمل بیشتر می فهمد که انجام نوع دیگری از عمل این ناهماهنگی و ناسازگاری را برطرف خواهد کرد (درست در مقام عمل). اما به نظر می رسد اصطلاح تناسب چندان مناسب نیست، چون حتی زمانی که ما وظیفه در مقام عمل را مشخص می کنیم و با وجود وظیفه در نگاه نخست وفاداری،  به سبب کاهش آلام دیگران عهدشکنی را وظیفه درست خود تشخیص می دهیم باز هم ناهماهنگی و عدم تناسب در بخشی از آن موقعیت باقی می ماند و آن این است که خلاصه من قولی داده بودم، ولی به هر علت انجامش ندادم. وظیفه درست تنها با آن بخش از موقعیت تناسب داشت که باید برای کاهش آلام دیگران اقدامی می کردم. تفسیر پنجم: مسئولیت56 طبق این تفسیر، راس ترجیح می دهد اصطلاح «مسئولیت» را به جای «وظیفه در نگاه نخست» به کار  برد. وظایف در نگاه نخست ، مسئولیت های ما در خصوص خودمان و دیگران هستند و وظیفه درست و در مقام عمل را مقایسه و سنجش مسئولیت ها تعیین می کند. وقتی به کسی قولی داده ام در نگاه نخست، مسئولیتی دربارة او پیدا می کنم. این مسئولیت، مسئولیت در مقام عمل من خواهد بود به شرط آنکه مسئولیت مهم تر دیگری در آن شرایط نداشته باشم وگرنه پس از مقایسه اهمیت مسئولیت ها فقط باید به مسئولیت مهم تر عمل کنم. اما از نظر راس اصطلاح مسئولیت نیز اشکال دارد، زیرا معمولاً مسئولیت ها وظایف مطلق استثناناپذیر بیان می شوند در نتیجه، مشکل تعارض را همچنان خواهیم داشت.57 نتیجه گیری از مجموع کلمات راس می توان پنج تفسیر برای مفهوم وظیفه در نگاه نخست یافت: وظیفة مشروط، وظیفة جزء نگرانه، تمایل به وظیفه داشتن، تناسب و مسئولیت. ارتباط بسیاری بین سه تفسیر اول از مفهوم در نگاه نخست، وجود دارد. وظیفه در نگاه نخست، عملی است که به سبب داشتن خصوصیتی، مانند وفای به عهد، عدالت، راست گویی و دیگر اصول اخلاقی، در نگاه نخست به وظیفه و الزامی بودن تمایل دارد، ولی این تمایل اولیه صرفاً از توجه به یک جهت از جهات عمل است، ازاین رو وظیفه بودن آن مشروط به عدم وجود وظیفه مهم تر دیگر در آن موقعیت است. اگر به مجموع موقعیت و تمام جهاتی که عمل دارد نگاه  کنیم و وظیفه مهم تر دیگری در آن موقعیت متوجه ما باشد، وظیفه درست و در مقام عمل، انجام آن وظیفه مهم تر خواهد بود و وظیفه در نگاه نخست، دیگر وظیفه نخواهد بود. سخنان راس در مورد اینکه ما از ابتدا اصلاً الزامی در خصوص آن وظیفه در نگاه نخست نداشته یا اینکه داشته ایم، ولی تحت الشعاع وظیفه مهم تر قرار گرفته و اکنون رفع شده، متناقض است. از طرفی، او در اعتذار اول به صراحت می گوید که وظیفه در نگاه نخست، اصلا وظیفه نیست، بلکه چیزی مرتبط با وظیفه است، و از طرفی، در تفسیر سوم می گوید که وقتی ما خود را در عهدشکنی به سبب کاهش آلام یک نفر موجه می بینیم، برای لحظه ای هم از تشخیص وظیفه در نگاه نخست به وفای به عهد درنگ نمی کنیم، و این موجب می شود که ما احساس نه شرم یا پشیمانی، بلکه تا حدودی تأسف کنیم. علاوه بر این، تشخیص می دهیم که این وظیفة ماست که از کسی که به او قول داده ایم، به گونه ای  به سبب عهدشکنی عذرخواهی کنیم. این یک تناقض آشکار است. در نهایت به نظر می رسد راس معتقد است که وظیفه در نگاه نخست، اصلاً وظیفه نیست و ما الزامی به آن نداریم، اول، به سبب اینکه او دلیل این احساس تأسف و لزوم عذرخواهی را «تمایل به وظیفه بودن» وظیفه در نگاه نخست، بیان می کند و تمایل به وظیفه بودن، یعنی اینکه در واقع وظیفه نیست؛ دوم، به علت اینکه اگر قائل شویم که وظیفه در نگاه نخست در واقع یک وظیفه و الزامی است،  دیگر مشکل تعارض وظایف حل نخواهد شد و ما در مقام عمل هم دو وظیفه داریم که هر دو الزامی هستند و یکی را به سبب دیگری استثنا می زنیم و این با اصل نظریة راس سازگار نیست. به نظر نگارنده، وظایف در نگاه نخست واقعاً وظیفه هستند و ما ملزم به انجام آنها هستیم و تعارض بین وظایف در مقام عمل وجود دارد، نه در نگاه نخست. برای مثال، من به سبب قولی که داده ام واقعاً وظیفة وفای به عهد دارم و از طرف دیگر، همچنین وظیفة کاهش آلام مظلومان و بیچارگان را نیز دارم. این دو وظیفه در مقام عمل با هم تعارض می کنند و من باید شدت اهمیت و الزامیت آنها را مقایسه کنم. وظیفه کاهش آلام مظلومان چون در این مورد خاص اهمیت بیشتری دارد، وظیفه درست، انجام آن است. اما با انجام این وظیفه، ناچار من وظیفه وفای به عهدم را ترک کرده ام و چون آن وظیفه ای واقعی بوده، من از این حیث، یک عمل غیراخلاقی انجام داده ام و دقیقاً به همین علت احساس تأسف کرده و وظیفة خود می بینم که از او عذرخواهی کنم تا بدین وسیله جبران عمل غیراخلاقی خوبش کنم و حقی را که او به واسطة عهدشکنی ام بر گردنم پیدا کرده است، ساقط نمایم. به نظر می رسد سخن راس را که می گوید: «وظیفه در نگاه نخست، عملی است که در نگاه نخست، وظیفه می نماید، ولی در واقع وظیفه نیست» باید چنین اصلاح شود که «وظیفه در نگاه نخست، عملی است که در نگاه نخست، وظیفه درست می نماید، ولی در واقع وظیفه درست نیست»؛ یعنی وظیفه وفای به عهد با اینکه در نگاه نخست، وظیفه درست می نماید و از من می خواهد که آن را انجام دهم، ولی بعد از بررسی، روشن می شود که وظیفه درست، کاهش آلام مظلومان است و چون ترک وظیفه درست، ذاتاً نادرست است، هر چیزی هم که باعث ترک این وظیفه درست شود، بالعرض نادرست خواهد بود. بنابراین، وظیفة وفای به عهد گرچه ذاتاً درست است، ولی در این مورد خاص، انجامش بالعرض نادرست است. تفکیک درستی و نادرستی بالذات و بالعرض،  تفکیکی است که در اینجا بیشتر به ما کمک می کند. پی‌نوشت‌ها: 33. Ibid., p. 84. 34. معادل لاتین این عبارت parti- resultant است که ترجمه تحت اللفظی آن «در جزء- حاصل شده» یا «حاصل از جزء» است ولی معادل «جزء نگرانه» را برای آن مناسب‌تر دیدیم. 35. معادل لاتین این عبارت toti- resultant است که ترجمه تحت الفظی آن «در کل- حاصل شده» یا «حاصل از کل»است. 36. Bruce W. Hauptli, “Lecture Supplement for W.D. Ross’ “What makes Right acts Right? available at: http://www.fiu.edu/~hauptli/Ross"WhatMakesRightActsRight.htm . 37.Philip Stratton-Lake, Kant, duty and Moral worth, p. 80-81. 38. Dancy, op. cit., p. 221-223. 39. pro tanto duty 40. tendency 41. W.D. Ross, The Right and Good, p.28. 42. Stratton-Lake, op. cit., p.82. 43. W.D. Ross, Foundations of Ethics, p. 86. 44. Ibid, p.81. 45. laws of tendency 46. Ross, op. cit., p.86. 47. Ibid. 48. fittingness 49. C.D. Broad 50. Five Types of Ethical Theory 51. Ibid., pp.79-80. 52. Ibid., pp. 80-81. 53. total situation 54. instrumental 55. Stratton-Lake, op. cit., pp. 85-86. 56. responsibility 57. Ibid., p.86. منابع اتکینسون، آر.اف.، در آمدی بر فلسفه اخلاق، ترجمه سهراب علوی نیا، تهران، ترجمه و نشر کتاب، 1369. عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، بیروت، مطبعة دارالکتب، 1960م. کانت، ایمانوئل، مابعدالطبیعه اخلاق: مبانی مابعدالطبیعی تعلیم حق(فلسفه حقوق)، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، چ دوم، تهران، نقش و نگار،1383. ـــــ ، بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق، ترجمه حمید عنایت و علی قیصری، تهران، خوارزمی، 1369. Dancy, Jonathan, “An ethic of prima facie duties” in A Companion to Ethics, Peter Singer (ed.), Blackwell publishers, 1993. Hauptli, Bruce W., “Lecture Supplement for W.D. Ross’ “What makes Right acts Right?” 2007, available at: http://www.fiu.edu/~hauptli/Ross"WhatMakesRightActsRight.htm. Lafollette, Hugh (ed.), Ethical Practice (Blackwell, 2002) Olson Robert G., “Deontological Ethics” in Encyclopedia of Philosophy, Paul Edwards (ed.), Macmillan Publishing, 1967. Ross, W. D, The Right and Good, Oxford University Press, 2002. _____ , Foundations of Ethics, Oxford University Press, 2000. Spielthenner, George, “Consequentalism or Deontology” in Philosophia, Philosophical Quarterly of Israel, vol. 33, Nos.1-4, December 2005. Stratton-Lake, Philip, Kant, duty and Moral worth, Routledge, 2004. منبع: فصلنامه معرفت اخلاقی – شماره 10 انتهای متن/

93/07/01 - 00:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن