تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 4 دی 1403    احادیث و روایات:  ghhhhhh
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843741393




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

درآمدى بر ارتباطات اسلامى در جامعه دینى


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
درآمدى بر ارتباطات اسلامى در جامعه دینى
ارتباطات دینى بر مبناى اعتقادات، باورها و ارزش هاى دینى، و با هدف گسترش دانش و آگاهى دینى، ایجاد گرایش مثبت به دین و ترویج رفتارهاى دینى، معنادار خواهد بود و از این فرایند، امکان دسترسى به مبانى علم ارتباطات دینى میسر خواهد بود.

خبرگزاری فارس: درآمدى بر ارتباطات اسلامى در جامعه دینى



بخش اول چکیده مدعاى مقاله این است که اگر علم مدرن طبق انتقادات وارده، داراى هویتى فرهنگى و تاریخى و مقطوع از عقل و وحى است، پس علم دینى نیز با مرجعیت عقل، وحى و تجربه، و بازخوانى فرهنگ و تمدن و تاریخ اسلامى قابل طرح است. همچنین اگر علم دینى امکان تحقق دارد، علم ارتباطات دینى نیز قابل تأمّل است. در نهایت، با تحقق علم دینى و علم ارتباطات دینى، زمینه شکل گیرى جامعه دینى فراهم مى شود. از یافته هاى این پژوهش، ابتناى تحقق علم ارتباطات دینى بر تولید علم دینى، و ابتناى تحقق جامعه دینى بر علم ارتباطات دینى و علم دینى است. همچنین به سیره ارتباطى رسول اکرم صلى الله علیه و آله به عنوان نمونه اى محقق از ارتباطات دینى بین فردى استناد شده است که قابلیت استخراج اصول و مبانى علم ارتباطات دینى را داراست. در این پژوهش، از روش ساختارشکنى و واکاوى دریدا استفاده مى شود و جمع آورى داده ها نیز به شکل اسنادى است. کلیدواژه ها: علم مدرن، علم پوزیتیویستى، علم پست مدرن، علم ارتباطات، علم دینى، ارتباطات دینى. مقدّمه سه گانه علم، فرهنگ، ارتباطات با توجه به تحولات جامعه معاصر، نقش بى بدیل فرهنگ و ارتباطات انکارناشدنى است. تأثیر ارتباطات بر فرهنگ (به ویژه رسانه ها، اعم از چاپى و تصویرى و...)، تمرکز بر ارتباطات را دوچندان مى کند. طیف مقابل جامعه سکولار که تحت علم و ارتباطات سکولار شکل گرفته است، جامعه دینى است که بدون علم و ارتباطات دینى محقق نخواهد شد. افزون بر این، جامعه بدون فرهنگ نامفهوم است و فرهنگ دینى نیز بدون علم و ارتباطات دینى قابل دسترسى نخواهد بود. در هر جامعه، افراد بیشمارى با سلایق و علقه ها و آداب و رسوم گوناگون وجود دارند. آنچه این عده را در پیوند و تعامل و یکپارچگى با یکدیگر قرار مى دهد، فرهنگ است. برخى بخش مرکزى و هسته اصلى فرهنگ را همان جهان بینى باور دانسته اند که دیگر لایه ها را تحت تأثیر قرار مى دهد. در واقع، جامعه بدون فرهنگ متصور نیست و هر جامعه حیث وجودى خود را از فرهنگ مى گیرد؛ در غیراین صورت، افرادى مجزا از هم خواهیم داشت که بى ارتباط با یکدیگرند و هیچ وجه مشترک یا معنایى قبل فهم در بینا ذهنیت نخواهند داشت. سازوکار انتقال فرهنگ، جز در پرتو ارتباطات ممکن نخواهد بود؛ اعم از ارتباطات فیزیکى و غیرفیزیکى. ارتباطات، در واقع رساندن پیام و معنا از فرستنده به گیرنده و مخاطب است. این فرستنده در فرهنگ دینى مى تواند خدا، انسان یا هر موجود جاندارى باشد؛ زیرا در این فرهنگ، هر موجود جاندار و غیرجاندارى آیه و نشانه الهى قلمداد مى شود. پس ارتباطات، نقشى کلیدى و محورى در فرهنگ سازى و تأسیس، تغییر و ترمیم آن دارد. امروزه رسانه هاى مدرن از مجراى ارتباطات غیرسنتى، بسیارى از فرهنگ هاى دینى و سنتى را تخریب مى کنند. البته منظور از ارتباطات، صرفا رسانه هاى مدرن نیستند، بلکه قالب سنتى و مدرن آن بر فرهنگ تأثیرگذارند. یکى از راهکارهاى پیشنهادى براى برون رفت از آسیب هاى ارتباطات مخل فرهنگ در جامعه دینى، بازسازى علم ارتباطات مبتنى بر سنت دینى است. اگر ارتباطات در سطح خرد و فردى، از بنیان هاى دینى برخوردار باشد و مبانى آن واکاوى و بازسازى شود، در سطح کلان و رسانه هاى جمعى نیز شاهد تغییر و تحول خواهیم بود. سؤال اصلى که در این نوشتار درصدد پاسخ گویى به آن هستیم، عبارت است از اینکه ویژگى ها و اصول حاکم بر علم ارتباطات دینى چیست؟سؤال فرعى نیز این است: ویژگى هاى علم مدرن، علم دینى و علم ارتباطات مدرن چیست؟ این پژوهش، به ویژه در فضاى اخیر کشور مبنى بر تولید علم دینى و بومى، ضرورى مى نماید. افزون بر آنکه از زاویه بین رشته اى در سه حوزه دین، ارتباطات و فرهنگ از منظر دین براى تحقق جامعه دینى پژوهشى انجام نشده است. همچنین در این مقاله از روش ساختارشکنى و واکاوى دریدا استفاده خواهد شد. به طور کلى، در روش ساختارشکنى با تکیه بر اصل واژگونى و احیا و پروراندن فرض مخالف، تلاش پژوهشگر بر آن است تا چارچوب هاى پارادایم را انکار کند و نظریه مقابل را بپروراند. اگرچه روش موردنظر در قالب پست مدرنیسم طرح شده است که از اصول حاکم بر آن، نسبیت است، ولى در این نوشتار ضمن توجه به کاستى ها و نقایص این روش، از برخى ملزومات آن پرهیز مى شود و تنها برخى جنبه هاى مقبول استفاده مى گردد. در بخش اول این مقاله، پس از مقدمه به بازسازى علم و علم ارتباطات اشاره شده است که ضمن نقد علم مدرن و ویژگى هاى آن، زمینه ورود به بخش دوم فراهم مى شود. در بخش دوم نیز بازخوانى علم دینى و علم ارتباطات دینى مدنظر قرار مى گیرد. در بخش سوم، ارتباطات دینى را به قسمت هاى مختلف تقسیم کرده ایم؛ شامل: بنیان هاى ارتباطات دینى؛ کارکردهاى ارتباطات دینى؛ اولویت هاى ارتباطات دینى؛ و آسیب هاى ارتباطات دینى در ارتباط بین فردى. بخش اول: بازسازى علم و علم ارتباطات امروزه پژوهش هاى ارتباطى، تجربى، کمّى، و متمرکز بر تعیین تأثیرهاى ارتباطى اند. مفهومى که امروزه از مطالعات ارتباطى در ذهن داریم، از نظریات شرام و همچنین پژوهش هاى ارتباطى اخیر در حوزه هایى چون جامعه شناسى، روان شناسى و علوم سیاسى است، که از روش هاى کمّى ساز علوم اجتماعى و علوم طبیعى (پوزیتیویستى) شکل گرفته اند. (راجرز، 1387، ص 795) ارتباطات، به عنوان یک حوزه مطالعاتى، توسط شرام در ایالات متحده متولد شد و داراى نظریه هاى خاص خود گشت. (راجرز، 1387، ص 746ـ745) نخستین نظریه هاى ارتباطى، به صورت مدل و با ساختارى ریاضى (سورین و تانکارد، 1386، ص 47) از شانون و ویور معرفى شدند و نخستین پارادایم مطالعات ارتباطى تعبیه شد. (رستگار، 1388، ص 4؛ راجرز، 1387، ص 714) همان گونه که ذکر شد، از همان ابتدا رشته هاى علوم انسانى (مثل علم ارتباطات) به شدت تحت تأثیر اندیشه هاى «پوزیتیویستى»ودرقالب«science»رشد کردند. «پوزیتیویسم» چارچوبى معرفت شناسى و روش شناسى را فراهم مى کند که پیامدهایى را از حیث نظرى و کارکردى به همراه دارد. به عبارتى، اثبات گرایى روشى است که از به کارگیرى روش هاى علوم طبیعى در علوم اجتماعى حمایت مى کند و طرفدار وحدت روش در علوم مختلف است. (بنتون و کرایب، 1384، ص 54) اثبات گرایى، به طور کلى در پنج اصل تلخیص شده است: 1. علم گرایى یا وحدت روش علمى: بنابر اثبات گرایى، هیچ گونه تمایزى میان روش هاى علوم طبیعى و علوم اجتماعى وجود ندارد. 2. طبیعت گرایى یا پدیدارگرایى: وحدت علوم، فقط در روش علوم محدود نمى شود، بلکه موضوع آنها هم واحد است. علم مطالعه واقعیتى است که در مقایسه با خود علم، امرى خارجى شمرده مى شود. این واقعیت به واحدهاى مشاهده پذیر یا پدیده هاى طبیعى قابل تبدیل است. 3. تجربه گرایى: پایه علم، مشاهده است. علم اثبات گرا به کلى بر چیزى استوار است، که مى تواند مشاهده و ارزیابى شود. به عبارت دیگر، به نظر پوزیتیویست ها، پژوهشگر با روش تجربى با مشاهده، به سوى مرحله ارزیابى پیش مى رود؛ یعنى دانشمند، تجربه را براى کشف قوانینى کلى که به نحو عینى وجود دارند، به کار مى برد؛ قوانینى که بتوان از آنها فرضیه هایى را بیرون کشید که براى پیش بینى رویدادها قابل استفاده باشند. 4. رهایى از ارزش: علم درباره موضوع خود داورى نمى کند و عملى خنثى و آزاد از ارزش هاى اجتماعى و اخلاقى است. بنابراین، اثبات گرایان بر دوگانگى واقعیت و ارزش تأکید مى کنند. آنها مدعى اند که ارزش نمى تواند از واقعیت سرچشمه بگیرد. بنابراین، اثبات گرایى بر دوگانگى واقعیت و ارزش تأکید مى کند. بنابر علم اجتماعى اثبات گرا، فقط واقعیت هاى اجتماعى مى توانند ارزیابى شوند. 5. معرفت ابزارى: به طور کلى، نهاد علم به عنوان حرفه در جامعه جدید، جست وجوى معرفتِ داراى کاربرد فنى را آسان کرده است؛ گرچه ممکن است شکل هاى سیاسى گوناگونى به خود بگیرد. (همان، ص 38ـ39) در کل مى توان دیدگاه پوزیتیویست ها را این گونه جمع بندى کرد: به نظر فیلسوفان تجربه گرا، حواس انسان یگانه منبع شناخت است. آنان معتقدند که ذهن انسان هنگام تولد، به اصطلاح لوح سفید است و شناخت، پس از آن و از گذر آموختن به منظور تشخیص الگوهاى تکرارشونده در تجربه ما و ربط دادن ایده هاى عام به آنها کسب مى شود. شناخت، اصیل، به بیان این الگوها در تجربه و چیزى که مى توان از آن استنباط کرد، محدود مى شود. مسلم است نتایج استدلال هاى ریاضى و منطقى اى که عقل گراها را بسیار مفتون کرده بود، ناشى از این واقعیت است که بنا به تعریف، صادق اند و چیزى درباره جهان به ما نمى گویند. (همان، ص 55) مرسوم این است که اثبات گرایى را با علم اجتماعى تأویلى یا تفسیرى، یا علم اجتماعى انتقادى، و به طور عمده الهام گرفته از مارکسیسم، در تقابل قرار مى دهند؛ ولى اثبات گرایى که مفروضه هاى خاصى درباره علوم طبیعى دارد، به وسیله توسعه هاى غیراثبات گرایانه اى که درون خود علم روى داده است نیز تضعیف شده است. بنابراین، این مکتب، هم در علوم اجتماعى و هم در علوم طبیعى، مورد تردید واقع شده است. (همان، ص 22ـ28) پوپر یکى از مهم ترین منتقدان اثبات گرایى در درون خود این گروه بود. ایده اصلى او این است که اصل اثبات باید به وسیله اصل ابطال، که گاهى روش فرضیه اى ـ قیاسى (قیاسى استنتاجى) نامیده مى شود، جایگزین گردد. او مدعى است که علم نمى تواند با انجام آزمایش ها، هرچند متعدد، چیزى را اثبات کند؛ زیرا نظریه، حتى اگر بارها آزمایش شده باشد، همواره از این احتمال خالى نیست که ابطال شود. (اکاشا، 1387، ص 16ـ17) همچنین یکى دیگر از منتقدان اثبات گرایى کوهن است. ایده اصلى او این است که علم، نه آن گونه که اثبات گرایان مى گویند به صورت استقرایى حرکت مى کند و نه آن گونه که پوپر ادعا مى کند، با ابطال نظریه (قیاس استنتاجى) پیش مى رود. مهم ترین عامل در علم، جابه جایى از علم هنجارى به علم انقلابى است. او بر این باور است که دانشمندان از اشتباهات خود نمى آموزند؛ به ویژه اگر آن اشتباهات، پیامدهاى بسیار گسترده اى براى مسیرى که علم به سوى آن هدایت مى شود، داشته باشد. در واقع، اعتبار علمى در هر پارادایمى، مبتنى بر تجربه و اصل اثبات نیست؛ بلکه مبتنى بر اجماع بین دانشمندان موجود در آن پارادایم است. (همان، ص 108ـ109) پوزیتیویسم، از سوى دیدگاه هاى انتقادى، به محافظه کارى و طرفدارى از وضعیت موجود متهم شده است. مهم ترین نقد در این مورد، کاربست علم به عنوان پروژه هایى براى مهندسى اجتماعى است. میشل فوکو، براى نمونه استدلال مى کند که شناخت در علوم انسانى، به گونه اى جداناشدنى با استراتژى هاى قدرت پیوند خورده است، که به موجب آنها، سوژه هاى انسانى تحت کنترل قرار مى گیرند. (بنتون و کرایب، 1384، ص 99ـ101) با انتقادات واردشده بر پوزیتیویسم به منزله بستر رشد علوم انسانى و سست شدن جایگاه آن، علم ارتباطات نیز مجارى گوناگونى پیدا کرد. مطالعات ارتباطات، تحت مجموعه علوم انسانى، با مدل هاى ریاضى و نظریه هاى اولیه درباره اثر گلوله اى (ر.ک: تانکارد و سورین، 1384، ص 387) رسانه ها شروع شد. در دهه هاى 1920 و 1930 با پى گیرى این دیدگاه، رسانه هاى قدرتمندى مبتنى بر چارچوب ها و پیش فرض هاى پوزیتیویستى استوار بود. در این دیدگاه، رسانه، مخاطب و منبع، به عنوان چیزهایى بیرون از این نظریه ها وجود داشتند و مدل ارائه شده، تصویرى ساده شده از واقعیت بیرونى بود. نقدهایى که به مدل هاى اولیه ارتباطى وارد شد، در راستاى پیچیده شدن و درنظر گرفتن عناصر بیشترى در فرایند ارتباطات بود؛ (همان، ص 419) ولى این نظریه ها اصولاً در چارچوب پژوهش هاى پوزیتیویستى باقى ماندند و دیدگاه نقادانه به ارتباطات، به شدت نادیده گرفته شد. این نظریه ها بر این باور بودند که رسانه داراى تأثیرات فورى و همه جانبه اى بر مخاطبان اند و پژوهشگران به دنبال کشف و بررسى قوانین و چگونگى تأثیرگذارى هرچه بهتر این رسانه ها بودند. از این لحاظ، نظریه هاى مربوط به اقناع در ارتباطات رشد کردند و با استفاده از روش هاى تجربه گرایانه روان شناسى و روان شناسى اجتماعى، سازوکارهاى اقناع گرایانه در رسانه ها مورد توجه قرار گرفت. (همان، ص 235ـ258) پس از استفاده فوق العاده و زیرکانه گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر، از رادیو و رسانه هاى دیگر براى تبلیغ مبانى حزب نازى و پیشوا، گمانه زنى ها درباره نقش ارتباطات و روش هاى تبلیغاتى شدت گرفت. (راجرز، 1387، ص 67) این موضوع، از یک سو براى دولت ها، و به ویژه در ایالات متحده و طى جنگ جهانى اول و دوم، در راستاى اهداف نظامى آمریکا بود، و از سوى دیگر، تبلیغات در خدمت بخش اقتصادى و سرمایه دارى روبه رشد غربى قرار گرفت. از آن به بعد، تبلیغات با استفاده از روش هاى اقناعى شدت گرفت و جزو مهم ترین عوامل موفقیت محصولات مختلف قرار گرفت. (سورین و تانکارد، 1384، ص 149 و 275ـ279) ارتباطات به عنوان علمى اثبات گرا، از قوانین و پیش فرض هاى علمى و روش تجربى براى پیشرفت خویش استفاده مى کرد و از طرف دیگر نتایج خویش را در خدمت دولت ها و سرمایه دارى و بازار قرار مى داد. همان گونه که ذکر شد، اغلب مدل هاى ارتباطات در حکم سوزن تزریق یا گلوله اى که به سمت هدفى منفعل جهت گیرى شده است، پذیرفته مى شد؛ ولى با برداشت ارتباطگر فعال، سیر نظریه پردازى ارتباطات متحول گردیده و این سؤال محققان که «رسانه ها با مخاطبان چه مى کنند؟»، به «مخاطبان با رسانه ها چه مى کنند؟» تبدیل شد. نظریه هاى استفاده و خشنودى، نظریه هاى ارتباطى را به لحاظ محتوایى وارد فاز جدیدى کرد. از این به بعد، رسانه ها به عنوان وسایلى با تأثیر محدود مورد توجه قرار گرفتند و نقش مخاطب و دیگر عوامل اجتماعى مانند نخبگان، برجسته تر شد. اما عمده این نظریه ها، هنوز هم در چارچوب مبانى معرفت شناسى و روش شناسى پوزیتیویستى قرار داشت؛ و علم ارتباطات هنوز هم درصدد تبیین و ارائه تصویرى دقیق از فرایند ارتباطى و مخاطبان آن بود و این کار به منظور ارائه راهکارهاى بهترى براى کارفرمایان و دولتیان انجام مى گرفت؛ به ویژه نظریه هاى مربوط به توسعه در چارچوب ارتباطات، که عمدتا حامى منافع غربى ها در جهان سوم بود. حتى ایدئولوژى مخاطب فعال نیز مى تواند در جهت اغفال توده ها یا نخبگان مطرح شده باشد؛ بدین صورت که چون مخاطب، فعال و انتقادى فرض مى شود، هر پیام و برنامه اى با هر محتوایى، مجوز حضور در عرصه ارتباطات را پیدا مى کند؛ و چون در قالب علمى مطرح شده است، نهادها یا اهرم هاى قانونى نیز نمى توانند مانعى ایجاد کنند؛ درنتیجه امپریالیسم سرمایه دارى و فرهنگى با این حربه به فعالیت خود ادامه مى دهد. تنها نظریه پردازى که خارج از روش اثبات گرایى، و تا حدودى تفهیمى و تاریخى، به ارتباطات پرداخت، مک لوهان بود. (راجرز، 1387، ص 787) در آن زمان و با سیطره اثبات گرایى، نقدهایى به مک لوهان وارد شد، مبنى بر اینکه نظریه هاى او مبنایى علمى ندارند و سنجش ناپذیرند. (سورین و تانکارد، 1384، ص 394) اما اکنون با افول پوزیتیویسم در محافل مختلف علوم انسانى، بار دیگر گرایش به مک لوهان، حیاتى دوباره یافته است. برخى از پژوهشگران حوزه مطالعات انتقادى ارتباطات نیز دیدگاه شرام (کمّى و پوزیتیویستى) را نمى پذیرند. بدین ترتیب، اگر سؤال مرسوم و در قالب پوزیتیویستى علم ارتباطات این بود که «چه چیزى وجود دارد؟»، انتقادى ها مى پرسند: «چه چیزى مى تواند باشد؟» مکاتب تفسیرى نیز راه هاى دیگرى را براى مقابله با دیدگاه مسلط مطالعات کمّى انتخاب کردند. همچنین حوزه مطالعات فرهنگى، بر روى مشکلات افرادى متمرکز شده است که در جامعه به دلیل مسائل نژادى، جنسیت یا طبقه اجتماعى بهبود نمى یابند و همواره شکست مى خورند. به دیگر سخن، حوزه مطالعات فرهنگى بیشتر درباره فرهنگ هایى که تحت تأثیر ارتباطات قرار دارند، به بررسى و تحقیق مى پردازد و پرداختن به مقوله فرهنگ در رشته مطالعات فرهنگى، روش هاى کمّى را برنمى تابد. مطالعات فرهنگى، با مطالعه رسانه ها و استفاده از روش هاى تعبیرى و انتقادى، توانسته است در کنار نظریه هاى مکاتب مختلف ارتباطى خودنمایى کند. (راجرز، 1387، ص 796ـ798) به عبارتى، در بازبینى علم مدرن، با بدیل هاى انتقادى و تفسیرى و پست مدرن روبه رو هستیم؛ همان گونه که در بازبینى نظریه هاى ارتباطى نیز با نظریه هایى مثل رضایت و خشنودى، گسترش مطالعات فرهنگى و افول نظریه هاى ارتباطات، به عنوان یک رشته، و نظریات جدید ارتباطى در قالب هرمنوتیک یا انتقادى یا پست مدرن مواجهیم؛ اگرچه جنبه عملى و کاربردى مطالعات ارتباطى کمّى و پوزیتیویستى، یکى بودن دانشکده هاى ارتباطات و روزنامه نگارى، پرداختن به مقولات اقناعى و تبلیغاتى، و عدم علاقه به دیدگاه هاى انتقادى، از مهم ترین عوامل تداوم دیدگاه هاى پوزیتیویستى در حوزه نظریه هاى ارتباطات است. بخش دوم: بازخوانى علم دینى و ارتباطات دینى با ظهور پست مدرنیسم و نحله هاى مختلف آن مبنى بر اینکه علم مدرن یکى از تفسیرهاى ممکن از جهان است و تنها تفسیر نیست، و با فروریختن هیمنه علم مدرن، و سیطره رویکردهاى غیرکمّى به علم ارتباطات، زمینه هاى حضور علم دینى که تاکنون با برچسب غیرعلمى بودن طرد مى شد، فراهم گردید؛ اگرچه براى تحقق علم دینى، باید از مفروضه هاى مدرن و پست مدرن علم بگذریم؛ زیرا علم دینى و معنوى با تفسیر دیگرى از علم سازگار است که فراتر از دنیاى مدرن و اندیشه هاى پست مدرن، امکان بروز و حضور مى یابد. خصوصیت علم مدرن، استقلال آن از حوزه دین و معرفت است و این استقلال، هرگز مانع از آن نبوده است که دین و معنویت به عنوان یکى از موضوعات و حوزه هاى مطالعاتى آن در نظر گرفته شود. مطالعاتى که مردم شناسان، جامعه شناسان یا روان شناسان درباره دین و امور قدسى انجام داده اند، بخشى از فعالیت هاى علم مدرن در زمینه امور قدسى است. پرداختن علم به موضوعات معنوى و دینى، به معناى معنوى ـ قدسى یا دینى بودن علم نیست؛ بنابراین مراد از علم قدسى و دینى، علم به امور معنوى و مقدس نمى باشد، بلکه مراد، علمى است که برحسب ذات یا ساختار نظرى و معرفتى خود، از هویت قدسى ـ معنوى یا دینى برخوردار باشد. (پارسانیا، 1387) همین طور، پرداختن علم ارتباطات به موضوعات دینى، الزاما نمى تواند به معناى ارتباطات دینى باشد؛ بلکه پیش فرض ها و زمینه هاى خاصى براى این غایت لازم است. طرح یک موضوع دینى و بحث و بررسى پیرامون آن در تلویزیون، نمى تواند ارتباطات دینى قلمداد شود، بلکه براى این منظور باید مجموعه شرایطى فراهم شود؛ مثلاً اگر نتیجه این بحث به بى دینى عده اى بینجامد، آیا باز هم مى توان عنوان ارتباط دینى به آن داد؟ همچنین اگر دو دین شناس غیرمسلمان، با اهداف صرفا علمى درباره دین بحث کنند، نمى توان مدعى ارتباطات دینى شد. توجه به هویت فرهنگى دانش مدرن، امکان حرکت معکوسى را فراهم مى آورد و آن، بازسازى معرفت علمى براساس مبانى، اصول یا متافیزیک دینى است. در این رویکرد، به جاى رجوع و بازخوانى مجدد نظریه هاى غربى، به بازخوانى علم و فرهنگ اسلامى و لایه هاى عمیق این معرفت، نظیر فلسفه، کلام و عرفان پرداخته مى شود تا از این طریق، معرفت علمى جدید در یک تحول ساختارى بازسازى شود؛ و البته رهاورد این حرکت جدید، پیدایش علمى نوین خواهد بود. علم و دانشى که براساس متافیزیک و هستى شناسى و انسان شناسى دینى شکل مى گیرد و از منابع معرفتى فرهنگ و تمدن اسلامى بهره مى برد، بدون شک علمى قدسى و متعالى است. این علم به جاى آنکه همه هستى را به افق طبیعت و امور حسى و آزمون پذیر تقلیل دهد، طبیعت و امور حسى و تجربى را در ذیل اصول دینى یا عقلى خود تعالى مى بخشد، به صورت آیات و نشانه هاى الهى بازخوانى مى کند. لیوتار، اساطیر، دریدا، متافیزیک، میشل فوکو با تأثیرپذیرى از نیچه، اقتدار اجتماعى، و گادامر با تأثیرپذیرى از هایدگر، سنت را عامل تعیین کننده و اصلى در شکل گیرى معرفت علمى مى دانند. علم بر مبناى اندیشه هاى پست مدرن، هویتى مستقل از تاریخ و فرهنگ خود نمى تواند داشته باشد. (همان، ص 26) نگرش پست مدرن، با وجود نگرش انتقادى خود به تعریف پوزیتیویستى علم، از برخى اصول بنیادى این دانش خارج نشده است و در حقیقت، نقد خود را براساس همان اصول سازمان داده و به همین دلیل نیز از شکاکیت و نسبیت فهم و حقیقت سر درآورده است. اگر دین تبیین علمى خود را براساس دیدگاه هاى پست مدرن و با استفاده از بنیان هاى معرفتى آن سازمان دهد، به ظاهر فاصله بین دو حلقه معرفت دینى و معرفت علمى برداشته مى شود و علم دینى به تبیین پدیده هاى هستى، از جمله دین مى پردازد؛ لکن این تبیین، تنها به عنوان یکى از تفاسیر ممکن در عرض دیگر تفاسیر متقابل و گاه مخالف قرار مى گیرد، بدون اینکه دلیل و معیارى براى توزین و داورى بین آنها باقى مانده باشد. بر مبناى اندیشه هاى پست مدرن، حضور دین یا دیگر حلقه هاى معرفتى و فرهنگى، نظیر اسطوره، ایدئولوژى، فلسفه، یا اقتدار در ساختار معرفت علمى تنها به این دلیل است که علم، ارزش جهان شناختى و به تعبیر بهتر، ارزش کشف و واقع نمایى خود را از دست مى دهد و به صورت دانشى ابزارى در یکى از سطوح نازله فرهنگ بشرى قرار مى گیرد. علم دینى اگر در همین چارچوب معنایى سازمان یابد، بدون شک هویتى ابزارى بشرى پیدا مى کند؛ زیرا چنین علمى نیز به عنوان یکى از پدیده هاى فرهنگى و تاریخى بشر شناخته مى شود که برمبناى بعضى از اشکال و صور فرهنگى آن سازمان یافته است. اندیشمندان دینى، اگر اصول و مبانى فیلسوفان پست مدرن را که در حقیقت، برخى از مبانى اساسى نگرش پوزیتیویستى به علم نیز هست، بپذیرند، در نخستین گام تلاش علمى خود، به واپسین مقامى سقوط خواهند کرد که معرفت و آگاهى مدرن، پس از چند سده به آن راه یافته و آن، اعلان پایان روشنگرى و سیطره فراگیر شکاکیت، نسبیت و تاریخى نگرى محض است. پوزیتیویسم با دو مبناى سلبى، یعنى انکار مرجعیت عقل و وحى، علم را به گزاره هاى آزمون پذیر منحصر ساخت و این بخش از معرفت را مستقل از دیگر حوزه هاى معرفتى در نظر گرفت، پست مدرن ها نیز با تمرکز بر معناى پوزیتیویستى علم، به نقد استقلال مورد ادعاى پوزیتیویست ها را پرداختند و این نقد، بدون نقد دو مبناى سلبى یادشده، سبب ظهور بحران، افول و بلکه زوال حقیقت علم شد. (همان، ص 27ـ28) بخش سوم: ارتباطات دینى ارتباطات دینى، ذیل علم دینى معنادار خواهد بود؛ زیرا اگر بخواهیم در قالب هاى مدرن یا پست مدرن به تأسیس یا بازسازى آن اقدام کنیم، در واقع، از زاویه غیردینى نگریسته ایم و دچار نقدهاى واردشده به مکاتب علمى مدرن و پست مدرن مى شویم. بنابراین، الگوى ارتباطات اسلامى با الگوى متداول ارتباطات که بر پایه علوم ریاضى، تجربى یا حتى انسانى و اجتماعى سکولار ریخته مى شود، متفاوت است. در پرتو ارتباطات دینى مى توان به مبانى اصلى که در پارادایم علم ارتباطات دینى بدان نیاز است، دسترسى یافت. ارتباطات دینى باید بر مبناى اعتقادات، باورها و ارزش هاى دینى و به گونه اى باشد که اصول دین بر آن حاکم باشد. در غیر این صورت، هرگونه ارتباطات فردى، میان فردى، گروهى، سازمانى، عمومى و جمعى، غیردینى خواهد بود. پس وجه تمایز ارتباطات دینى از غیردینى، در جنبه حاکم بودن یا نبودن چارچوب اصول دین در جریان ارتباطات است. ارتباطات، بدون رعایت این اصول ـ هرچند محتویات آن دینى باشد ـ در مجموع، ارتباطاتى غیردینى و چه بسا ضددینى خواهد بود. در ارتباطات دینى، پیام و اطلاعات خنثى و بى ارزش وجود ندارد؛ همان گونه که مخاطب و فرستنده پیام نیز احکام ویژه اى دارند. ارتباطات دینى، تفکرى است که در زندگى ما جریان دارد و در واقع، پاسخ به این سؤال است که چگونه باایمان زندگى کنیم؟ دین ماهیتى فرهنگى و ارتباطى دارد و هدفش آفریدن فرهنگى است که در پرتو آن، ارتباط انسان با انسان، انسان با طبیعت، و دنیا با آخرت بر محور ارتباطات توحیدى میان خدا و انسان شکل گیرد. در ارتباطات دینى باید نیازهاى معنوى و دینى مخاطب را شناخت و متناسب با آن، پیامى را به مخاطب منتقل کرد. به عبارتى مى توان ارتباطات دینى را چنین تعریف کرد: «هر نوع ارتباطى که با واسطه یا بى واسطه، با هدف گسترش دانش و آگاهى هاى دینى و ایجاد گرایش و نگرش مثبت به دین، و تبلیغ و ترویج رفتارهاى دینى صورت پذیرد، ارتباطات دینى نام دارد.» بنا بر این تعریف، صرف اطلاع رسانى دینى، یا با هدف انتقادى نسبت به آموزه هاى دینى یا بررسى صرف اندیشه هاى دینى، ارتباطات سکولار آکادمیک و علمى اند و ارتباط دینى نیستند. در ارتباطات دینى، اثرگذارى مثبت در مخاطب و دریافت کننده (ارتباط استراتژیک)، علاوه بر گسترش قلمرو دانش و آگاهى ها و مفاهیم ذهنى مخاطب درباره دین و مفاهیم پایه اى توحید، نبوت و معاد، محورى و کلیدى است. این ایجاد نگرش و گرایش مثبت به باورها و اعتقادات، باید در زندگى عینى و رفتارهاى انسان ها تجلى بیرونى داشته باشد. هدف از ارتباط دینى، تقویت دین باورى، دین دارى و رفتار دینى است و در واقع، تبلیغى است که مبتنى بر باورها و ارزش هاى ارتباطگر تعریف شود. ارتباطات دینى به انگیزه ارتباطگر برمى گردد که داراى هدفى دینى است. بنیان هاى علم ارتباطات دینى (اسلامى) 1. بنیادى ترین نگرش نسبت به ارتباطات در اسلام، نظریه توحید است. یگانگى پروردگار، وجود هدف در خلقت، و رهایى و آزادى نوع بشر از قید و بند عبودیت ماسوى اللّه، در این مفهوم نهفته است. این نظریه، هرگونه ارتباط و پیوندى را که بشر را تحت سلطه مخلوق درآورد، مردود مى شمارد و حاکمیت مطلق را از آن خدا مى داند. به موجب این اصل، ویران کردن ساختارهاى فکرى مبتنى بر نژادپرستى، قوم گرایى، خویشاوندى و سلطه جویى از اصول ارتباطات اسلامى است؛ بدین معنا که در انواع مختلف ارتباطات، باید این اصل حاکم باشد تا به از بین بردن اسطوره ها و خرافات و افکار غیرموحدانه بینجامد. بنابراین، اصل توحید از اساسى ترین محورهاى ارزشى و اخلاقى ارتباطات است. 2. یکى دیگر از بنیان ها که در شاکله ارتباطات اسلامى باید مدنظر باشد، اصل امر به معروف و نهى از منکر است. مسئولیت فردى و گروهى براى هدایت و ارشاد به سوى توحید در راستاى هدفمند بودن ارتباطات اسلامى، اصلى اجتناب ناپذیر است. 3. در حوزه مخاطبان نیز ارتباطات دینى، مفهوم امت (جامعه بزرگ اسلامى) را فراتر از مرزهاى جغرافیایى و نژادى و تاریخى مدنظر دارد و یک جامعه اعتقادى را مخاطب خود مى داند. در این مفهوم، هرگز ملیت بر ارتباطات حاکم نخواهد بود. براى نمونه، در حج، تنها نماز و طواف نیست، بلکه احساس امت بودن است که میان تمام مسلمانان وحدت و ارتباط برقرار مى کند. در واقع، چون همه انسان ها مخاطب دین هستند، تمام افرادى که به فرستنده پیام، باواسطه یا بى واسطه دسترسى داشته باشند، مخاطب ارتباط دینى اند. 4. مفهوم صیانت از امانت به عنوان گزاره اى دینى، ضامن صحت و اعتبار متون و محتواى پیام در ارتباطات اسلامى است. همچنین، عصمت معصومین و عدالت، وثاقت و تقوا، درستى انتقال پیام را تضمین مى کند. 5. استقلال فکرى و آزاداندیشى، از اصول ارتباطات دینى است. هژمونى قدرت و ثروت بر ارتباطگر یا کانال هاى ارتباطى، به انحراف از غایت نهایى ارتباط دینى خواهد انجامید. (مولانا، 1387) منابع ـ ابراهیمى، سیدابراهیم، «اربتاطات دینى مراکز و سازمان هاى مرتبط» (مهر 1389)، کتاب ماه علوم اجتماعى، ش 13. ـ ابن ابى الحدید معتزلى، عبدالحمید (1404ق)، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى. ـ ابن سعد، ابوعبداللّه محمّد (1405ق)، الطبقات الکبرى، بیروت، دار صادر. ـ ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد (1379ق)، مناقب آل ابى طالب علیه السلام، قم، علامه. ـ احسائى، ابن ابى جمهور (1405ق)، عوالى اللئالى، قم، الشهداء. ـ ازکیا، مصطفى (1380)، جامعه شناسى توسعه، چ سوم، تهران، کلمه. ـ اکاشا. س. (1387)، فلسفه علم، ترجمه هومن پناهنده، تهران، فرهنگ معاصر. ـ بنتون. ت و یان کرایب (1384)، فلسفه علوم اجتماعى: بنیادهاى فلسفى تفکر اجتماعى، ترجمه شهناز مسمى پرست و محمود متحد، تهران، آگه. ـ پارسانیا، حمید، «بازسازى علم مدرن و بازخوانى علم دینى» (پاییز 1387)، راهبرد فرهنگ، ش 3، ص 18ـ28. ـ تانکارد. ج و و. سورین (1384)، نظریه هاى ارتباطات، ترجمه علیرضا دهقان، تهران، دانشگاه تهران. ـ حرّعاملى، محمدبن حسن (1409ق)، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت. ـ راجرز. ا (1387)، تاریخ تحلیلى علم ارتباطات، ترجمه غلامرضا آذرى، تهران، دانژه. ـ رستگار، ایرج (1388)، مبانى ارتباطات، تهران، مبناى خرد. ـ سیدبن طاوس، على بن موسى (1367)، اقبال الاعمال، تهران، دارالکتب الاسلامیه. ـ صدوق، محمدبن على (1413ق)، من لایحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین. ـ طباطبائى، سیدمحمدحسین (1385)، سنن النبى، ترجمه عباس عزیزى، تهران، صلاه. ـ طبرسى، فضل بن حسن (1412ق)، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضى. ـ عبدالبر، عبداللّه (1992م)، کتاب الاستیعاب، تحقیق على محمد البجاوى، بیروت، دارالجیل. ـ فرهنگى، على اکبر (1382)، مبانى ارتباطات انسانى، چ هفتم، تهران، رسا. ـ کلینى، محمدبن یعقوب (1365)، الکافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه. ـ گافمن، اروین (1386)، داغ ننگ، ترجمه مسعود کیانپور، تهران، نشر مرکز. ـ گیدنز، آنتونى (1377)، پیامدهاى مدرنیت، ترجمه محسن ثلاثى، تهران، نشر مرکز. ـ مجلسى، محمدباقر (1404ق)، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء. ـ مجلسى، محمدباقر (1983م)، بحارالانوار، چ دوم، بیروت، دارالاحیاء التراث العربى. ـ محدث نورى، میرزاحسین (1408ق)، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت. ـ مولانا، سیدحمید (16/10/1387)، مفهوم شناسى ارتباطات دینى (سخنرانى)، قم، دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام. ـ واقدى، محمدبن عمر (1369)، مغازى، ترجمه محمود مهدوى، چ دوم، تهران، مرکز نشر دانشگاهى. کریم خان محمدى/ عضو هیات علمى دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام. داود رحیمى سجاسى/ دانشجوى دکترى فرهنگ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام منبع: ماهنامه معرفت شماره 181 http://marifat.nashriyat.ir/node/2613 ادامه دارد...

93/06/30 - 01:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن