واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: روزی در سرزمین سپند سخن - دکتر میرجلال الدین کزازی* از دید من هر روز در گاهشمار فرهنگی ایران می باید و می تواند روز شعر یا سخن باشد، زیرا که در میان هنرهای گوناگون هنجارها و قلمروها و بسترهای فرهنگی بسیار در ایران زمین، آنچه از نگاهی فراخ شالوده فرهنگ ایرانی را می ریزد، «سخن» است.
ایران ما در درازنای تاریخ خود همواره سرزمین سپند سرود و سخن بوده است. بارها گفته ام و نوشته ام که یکی از نازش های بزرگ ما ایرانیان آن است که نخستین سروده آئینی جهان در ایران آفریده شده است: گاهان زرتشت. این وخشور باستانی ایرانی در ترانه هایی رازآلود و سروده هایی نیایش گرانه با خدای خویش اهورا مزدا سخن می گوید. از این روی اگر ما به تاریخ ایران از آن روزگار تاکنون بنگریم، همواره برترین هنر، هنر سخنوری بوده است. بویژه در ایران پس از اسلام که این هنر، روایی و گسترشی بسیار می یابد.
این سخن به هیچ روی بیهوده و بر گزاف نیست اگر بگویم ایران بزرگترین سخنوران و شگرف ترین شاهکارهای ادبی را به جهان ارمغان داشته است. در هیچ سرزمینی و در هیچ فرهنگی مردی به سترگی و سالاری فردوسی در رزمنامه سرایی نمی توان یافت؛ مردی با ژرفای اندیشه مولانا در رازنامه سرایی یا مردی با همه سویگی و همه رویگی شگفت آور در سخن مانند سعدی یا مردی در نغزی و نازکی و رازگونگی سخن همتای حافظ، یا سخنوری در داستان های عاشقانه یا بزم نامه همبالای نظامی یافت نمی شود. چامه های پخته و ستوار و شکوهمند و شگفت پارسی هم در گونه های خود در جهان بی همتایند.
سخن، فرازنای فرهنگ ایران را می سازد. جهانیان ما را به پاس سخن می شناسند. بسیار کسان هنگامی که از این سرزمین یادی می رود در دیگر کشورها می گویند سرزمین خیام یا سرزمین سعدی، سرزمین حافظ، سرزمین مولانا، سرزمین فردوسی.
بیهوده نیست که حافظ آنچنان سخنور نامدار آلمانی گوته را بر می شوراند و آنچنان در جان او کارگر می افتد که دیوانی را به نام خواجه بزرگ شیراز می سراید. چارانه های خیام هنگامی که به انگلیسی برگردانیده می شوند، شیوه ای نو و دبستانی تازه را در سخن انگلیسی پدید می آورند که بر پایه نام کهین خیام، «عمریسم» یا «عمرگرایی» نامیده می شود.
هانری برگسون اندیشمند نامدار فرانسوی گفته است که اگر سخنور غزل پرداز مولانا جلال الدین محمد بلخی است، ما فرانسویان دیوان های شعر خویش را باید به آب بشوییم.
از این نمونه ها فراوان می توان آورد، اما من به این چند نمونه بسنده می کنم تا روشن بدارم که چرا بر آنم که شالوده فرهنگ ایرانی را سخن بویژه سخن پارسی می ریزد. سخن پارسی بستر دیگر شایستگی ها و والایی ها است در ایران زمین.
هنگامی که اندیشمندی جهان شناس می خواسته است اندیشه های خود را با دیگران در میان بنهد، آن را در جامه دلارای شعر می پوشیده است. از همین روست که حتی در زمینه هایی که پیوندی با سرود و سخن و پندار ندارد، شعر به گونه ای کاربرد می یابد و به نمود می آید.
سروده هایی هست که در آنها معنای واژگان از زبانی به زبان پارسی سروده شده است یا در دانش های گوناگون ما سروده هایی در پیشینه سخن پارسی داریم. از همین روی ذهن و روان و اندیشه ایرانی همواره از آن روی که زیباپرست بوده است و هنرجوی از سخن برای پیوند با دیگران بهره جسته است، پس تنها روزی یگانه روز سخن پارسی نیست. ما بازتاب و نمود سخن پارسی را از آن روی که همه نمودها و کارکردهای فرهنگ و منش ایرانی می یابیم، هر روز را می توانیم روز سخن پارسی بدانیم.
من این روز را که روزی است نمادین، به همه ایرانیان فرخ باد می گویم و آرزو می برم که انگیزه ای باشد نیرومند تا ما بدان سان که می سزد به سخن، به ادب، به آفرینش هنری در زبان بیندیشیم و آن را ارج بنهیم، زیرا سرزمین ما سرزمین سپند سخن است.
*استاد دانشگاه
*روزنامه ایران
اول**
27/06/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]