واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۲۵ شهريور ۱۳۹۳ (۱۹:۸ب.ظ)
تأثير مشارکت اجتماعي در انضباط ترافيکي دهها سال است که واژه «ترافيک» در فرهنگ لغات شهري هر روز آزاردهندهتر، فرسايندهتر و بغرنجتر شده است.
به گزارش خبرگزاري موج، دهها سال است که صدها طرح و پروژه و برنامه و راهبرد با هزاران هزار نفر، ساعت کار و صرف ميلياردها تومان اعتبار براي ساماندهي ترافيک، طراحي شده، از تصويب تصميم گيرندگان گذشته، اجراي آن آغاز شده و پس از مدتي به دليل بيتاثير بودن، رها شده است.
از 85 سال پيش که «نظامنامه درشکههاي عمومي» در ايران به تصويب رسيد و درشکهها را ملزم به پلاکگذاري و هدايتکنندگان آن را مشمول مقررات درشکهراني کرد، تا امروز که تکنولوژيهاي مدرني چون GIS و ITS در خدمت ساماندهي ترافيک در شهرهاي پيشرفته جهان قرار گرفته، موضوع «ترافيک» براي مردم ما، موضوعي آشناست.
در خاطرات نسلهاي پيش، مطالبي از ترافيک درشکهها در عصرهاي پنجشنبه در مسيرهاي پر رفت و آمدي مثل شاهعبدالعظيم و درگيري درشکهرانها با يکديگر بر سر رعايت نوبت عبور و مرور برجاي مانده است.
اين استمرار تاريخي مشکل ترافيک در طيفي طولاني از شرايط متغير مربوط وسيله نقليه، راه و مقررات، نشاندهنده يک واقعيت غيرقابل انکار است و آن فقدان جلوههاي عملي مشارکت اجتماعي در ايجاد انضباط ترافيکي، در جامعه ما در دهههاي گذشته است.
تأکيد بر عبارت «جلوههاي عملي» از اين روست که در طول همه اين سالها، شاهد جلوههاي شعاري و سطحي مشارکت اجتماعي در ايجاد انضباط ترافيکي بودهايم که اين تجليات در سالهاي اخير رو به فزوني داشته است، اما؛ هرچه نمودهاي شعاري اين مفهوم عيني اجتماعي پررنگتر بوده، جلوههاي عملي آن، کم اثرتر شده است.
در طول اين سالها، بسياري براي حل معضل ترافيک، به راهکارهاي گوناگون دلخوش کردهاند.
مهندسي ترافيک، طرحهاي محدودکننده مناطق عبور و مرور، پارکينگسازي، طرح پارک سوار، طرح افزايش جرايم رانندگي، طرح اصلاح هندسي معابر، پروژه آرامسازي ترافيک از طريق بکارگيري نمايشگرهاي کنترل سرعت، نصب اسکريدها، ايجاد ميادين کاذب و...، توجه به مدلهاي جديد حمل و نقل مثل خطوط تندرو (BRT) و بسياري طرحهاي ديگر، همه و همه، برنامههايي بودهاند که در مقاطعي، هدف بهبود وضعيت ترافيک از طريق آنها دنبال شده است، اما؛ واقعيت اين است که همه اين طرحها، حتي آنهايي که بصورت محدود، مؤثر بودهاند، نتوانستهاند مشکل ترافيک ما را در حد انتظار حل کنند. راستي چرا؟
پاسخ را بايد در مقوله اي خارج از همه آنچه ياد شد، جستوجو کرد؛ مقوله فرهنگ.
تجارب چند دهه مديريت ترافيکي در جامعه نشان ميدهد که در بهترين شرايط ممکن از جهت توسعهيافتگي کمي و کيفي وسايل نقليه و معابر، اگر عامل انساني؛ يعني راننده، رفتاري مبتني بر فرهنگ سالم و صحيح ترافيکي نداشته باشد، همه رشتهها پنبه ميشود. بهترين طراح هندسي براي معابر، دقيقترين سيستم هوشمند براي کنترل مؤلفههاي گوناگون ترافيکي همچون چراغ راهنمايي، سرعت خودروها و...، مدرنترين مدلهاي حمل و نقل، علميترين نظام علايم راهنمايي، قاطعترين برنامه جريمه متخلفان، همه، بدون فرهنگسازي ترافيکي و نظر داشتن به مشارکت اجتماعي براي ايجاد انضباط ترافيکي، ابتر و غيرمؤثر خواهند ماند، چنانکه تاکنون برخي از اين گونه حرکتها در سطوحي پايينتر به چنين سرنوشتي دچار شدهاند.
تا هنگامي که تعريف ما از ترافيک (به مفهوم رفت و آمد) رفتاري کاملا فردگرايانه و صرفا با هدف رسيدن در سريعترين زمان ممکن به مقصد به هر قيمتي باشد، تا هنگامي که رعايت قوانين و مقررات راهنمايي و رانندگي، امري ذاتي، داوطلبانه و غيرقابل عدول براي فردفرد رانندگان و حتي عابران پياده تبديل نشود، انتظار بهبود اوضاع ترافيکي، انتظاري بشدت برآوردنشدني است.
اگر مقوله رانندگي براي هر يک از ما، تبديل به کنشي اجتماعي مبتني بر هنجارهاي فرهنگي شد، اگر رعايت قانون در حين رانندگي و حتي در هنگام عبور پياده، در فرهنگ رفتاري هر يک از ما به گونه اي نهادينه شد که پشت چراغ قرمز يک چهارراه خالي از خودرو، در ساعات نيمه شب توقف کنيم و در مهياترين شرايط براي بيتوجهي به قانون به يک تابلوي بيمأمور راهنمايي و رانندگي احترام بگذاريم، آن وقت بايد پايان معضلات مزمن و آزاردهنده و فرساينده ترافيکي را جشن بگيريم. اين همان مفهوم مشارکت فعال اجتماعي در ايجاد انضباط ترافيکي است. باشد که بهانه اي شود براي انديشيدن به آنچه بيان شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]