تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خود را از تمامى مردم با بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم و قل هو اللّه‏ احد حفظ كن. آن را...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804776938




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفتگو با مردگانی که زنده شدند


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
گفتگو با مردگانی که زنده شدند تا به حال با مردگانی که دوباره به زندگی برگشته اند روبرو شده اید و یا پای حرف دل آنها نشسته اید ؟


1324789643.jpg

سیگاراز جمله این مردگان معتادان هستند کسانی که در زندگی فردی و اجتماعی خود تا پای مرگ رفته اند و آن را با تمام گوشت و پوست خود احساس کرده اند اما برخی از آنها توانسته اند با برگشت از اعتیاد و ترک آن دوباره به زندگی برگردند.ما به یکی از کمپ های خصوصی ترک اعتیاد در گوشه ای از تهران رفتیم که پر بود از مردگانی که دوباره به زندگی بازگشته اند. پای درد و دل آنها نشستیم تا ببینیم از زندگی مرگبار خود و زندگی دوباره شان چه حرف های گفته و ناگفتنی برای ما دارند.
برای خودم خدا شده بودمعلی 30 سال سن دارد. مهندس صنایع است . کسی که دارای کارگاه و خانه و زندگی بود اما به یکباره زندگی اش دگرگون شد،کارگاهش آتش گرفت و همسر جوانش با یک بچه پاشنه کفش را کشیدن و گفتن طلاق! اما چه اتفاقی افتاد که علی ترک کرد و الان همه حامی علی شده اند؟قشنگ ترین روز زندگی برام زمانی بود که مهر پزشکی قانونی ام زده شد که من پاک شدم و اگر میلیاردها بهم بدن و بگن مواد بکش محاله این کارو بکنم چون 15 – 16 سال دردشو کشیدم و لذتی که پاکی داره توی هیچ چیز نیست و جدای در پاکی من راه زندگی کردن را پیدا کردم.
علی می گوید:شرایط خوبی داشتم من هم مثل همه سالم بودم، درس‌‌‌‌خون بودم ،نفراول رشته ریاضی توی وردآورد بودم واز همان موقع شروع کردم به مصرف مواد (تریاک)، وضع مالی خوبی داشتم، دامادمون اینکاره بود و بعد از فوت پدرم چون شرایط نابهنجاری داشتیم با آنها زندگی میکردیم. دامادمون 4 تا رفیق داشت که خیلی پولدار بودن،می آمدن خانه اینها و شروع میکردن به کشیدن مواد، دیگه همینجوری منم شدم پا بساطشون و می رفتم براشون مواد تهیه می کردم، یه روز هم گفتن تو هم بیا بکش چیزی نمیشه که، منم از خانه ی دامادمون جلو چشم خواهرم شروع کردم به کشیدن مواد همان کام اول شروع شدو یه خوشحالی کاذب هم به من دست داد تا رسید به جایی که با مصرف مواد به دانشگاه رفتم،بامصرف مواد زن گرفتم ؛ شرایط مالیم طوری بود که همسرم با اینکه می دانست من مواد مصرف می کنم امّا حاضر شد زنم بشه و روزی که می خواستم عقد کنم برادرم رو بردم جای خودم آزمایشگاه .من با اینکه خانه داشتم رفتم یه جایی رو اجاره کردم شب اولی که من اونجا تریاک کشیدم دیدم همسرم داره گریه می کنه، می گه صاحب خونه اومده شکایت که اینجا اصلاً بوی تریاک نمی آمده از وقتی شما آمدید زن و بچه من صداشون در اومده، رفتم کارگاه به یکی از بچه ها گفتم اینطوری شده بوی تریاک همه رو اذیت کرده گفت بیا من یه چیزی می دم بکش که بو نداره و لذت می بری، خلاصه بهم کراک داد و یه چند وقتی با کراک دست و پنجه نرم کردم تا اینکه بهم لذت نداشت و رفتم سراغ شیشه، شیشه رو که کشیدم عقلمو از دست دادم و من رو به جایی رسوند که یک روز توی میدان قدس داشتم می رفتم سر کارم یهو صدای اذان آمد گفتم خدایا الآن وقت اذانه و وقتشه من سجده کنم، وسط میدان سر ظهرمن سجده کردم گفتم خدایا نکنه قبله اونوری باشه مردم به من بخندند برگشتم دوباره از او نور سجده کردم خلاصه چهار جهت رو سجده کردم، احساس می کردم خدا شدم و دارم خدایی می کنم یک روز گفتم من می خوام این کوه رو جا به جا کنم!یک شب توی خانه خوابیده بودیم فکر می کردم یک نوری توی خونه من افتاده که همه دارن زن و بچه ی من رو می بینند منم هی لحاف کرسی و ملافه مشکی می آوردم می کشیدم به پنجره و روی رختخواب ها که زنمو نبینند! خلاصه زنم زنگ زد به پلیس و پدرزنم اومد و دست زنمو گرفت برد خونه خودشون و دیگه از خونه ام هم بیرونم کردن و همه زندگیم رو بچه هایی که با من موادمصرف می کردم بردن و توی کارگاه هم راهم نمی دادند از همه جا مونده شده بودم تا اینکه 12 اسفند 91 توی یک شب بارونی اومدم ورد آورد پیش برادرم و تا منو دید که وضعم خرابه زد تو گوشم و بعد زنگ زد به یکی از دوستانش که برادرم حالش خرابه بیا ببین چی کار میشه براش کرد اونم اومد من رو برد کمپ .تنها چیزی که به من کمک کرد اون صداقت و عشقی بود که از آدمهای کمپ دیدم قبلاً فکر میکردم عشق فقط توی نامه نوشتن به دوست دختر و ارتباط جنسی است امّا الآن من به اینجا نشستنم در کمپ عشق دارم به در و دیوارهای اینجا عشق دارم.قشنگ ترین روز زندگی برام زمانی بود که مهر پزشکی قانونی ام زده شد که من پاک شدم و اگر میلیاردها بهم بدن و بگن مواد بکش محاله این کارو بکنم چون 15 – 16 سال دردشو کشیدم و لذتی که پاکی داره توی هیچ چیز نیست و جدای در پاکی من راه زندگی کردن را پیدا کردم.
کشیدن مواد به خاطر کنجکاوی دوران کودکیمحسن 52 سال دارد. از خانواده متدینی است که حتی تلویزیون هم نداشتند .محسن می گوید:پدرم عمویی داشت به اسم عمو مشت علی یک روز که بچه بودم دیدم یک چیزی از جیبش در آورد و ریخت توی چایش و هم زد، به دادشم گفتم این چیه؟ گفت تریاکه که عمومشت علی این رو بخوره براش خوبه این مساله برای من تخم کاشتن توی مغزم بود! سال ها این رو حملش کردم تا یک روزی توی خیابان ظهیرالاسلام رفتم پیش یکی از دوستانم که خیلی بهش اعتماد داشتم دیدم یک چیزهای آوردن وسط به اسم قل قلی و تریاک می کشیدن و از آنجا که من به اینها اعتماد داشتم و اون داستان عمو مشت علی توی ذهنم بود به دوستم گفتم ابراهیم منم می کشم، این چیز خوبیه که تو داری می کشی! خلاصه از اون انکار و از ما اصرار تا اینکه منم در سن 32سالگی کشیدم.گذشت تا اینکه یک روز رفتم هیات توی فرحزاد و پسرعموم اومد گفت محسن هشیش می کشی گفتم آره ،دیدم وقتی اینو خوردم اشتهای زیادی به غذا خوردن پیدا کردم، حس شهوانی بیشتری بهم دست داد و مخم رو تعطیل کرد. شغلم طلافروشی بود و در این وادی تو کار ارتباط جنسی هم افتادم. تا اینکه مشرف شدم مکه و تصمیم به ترک گرفتم.مجدداً سال 77 کیفم رو دزدیدند و دستم شکست و یکسری بچه ها گفتن تریاک بکش برا دستت خوبه که دوباره اعتیاد پیدا کردم. بعد از اعتیاد یکی از دوستام گفت یک دکتری هست که کپسول دست ساز درست می کنه که اگر نکشی دیگه نیازی به تریاک نیست و ترک می کنی و این کپسول ها باعث شد تریاک رو ترک کنم .دوباره سال 86، 10 کیلو طلاهای من رو دزدیدن و از شدت ناراحتی یکی از دوستان گفت بیا شیشه بکش فکر و خیال رو ازت می گیره و ما شدیم شیشه ای!همسرم قصد طلاق داشت که تصمیم جدی برای ترک گرفتم ، راهی کمپ شدم و الحمدالله همین پارسال سیگار رو هم ترک کردم و این دومین اتفاق مهم زندگیم بعد از ترک مواد بود!امّا بعد از شنیدن داستان زندگی معتادین بهبود یافته و دیدن از کمپ مردان راهی کمپ ترک اعتیاد زنان شدم تا جویای احوال آنها هم شوم اما جنس حرف آنها با مردها متفاوت بود.
رفیق همسرم شدم تا در خیابان نخوابد!زهرا 25 سال دارد. آرایشگر بوده،او می گوید یک سال بعد از اینکه ازدواج کردم همسرم شبها دیر به منزل می آمد تا اینکه یک روز متوجه شدم معتاد به شیشه است و برای اینکه من متوجه نشوم شبها دیر به خانه می آمده و بیرون از خانه می خوابیده و برای اینکه شبها به خانه بیایید رفیقش شدم وسه سال بعد از عروسی و با وجود اینکه باردار بودم تصمیم گرفتم من هم پا به پایش شیشه بکشم! ،در نهایت با داشتن دختر 10 ساله تصمیم گرفتیم که ترک کنیم و با هم به کمپ رفتیم و همسرم کمپ سولوقون است و من هم کمپ بهبود گستران همگام .
به خاطر پول مواد مخدر خیابانی شدم!سوسن دختری است که به خاطر شرایطی نامساعد از خانه فرار می کند و به سمت تهران می آید و برای آرامش کاذب خود به تریاک و شیشه و کوکائین رو می آورد. سوسن جایی برای زندگی نداشت و کارتن خواب بود و برای به دست آوردن خرج مواد تن به هر کار شرعی و غیرشرعی می داد تا اینکه می گوید روزی از این وضع خسته شدم و خودم با پای خودم آمدم به کمپ و الآن هم خدا رو شکر بهبود یافتم و قصد ادامه تحصیل دارم.امّا در این گفتگوها یک چیزی جالب بود و آن اینکه این افراد هنگام گفتگو ابتدا اینگونه خود را معرفی می کردند که من (زهرا) معتاد از آنها پرسیدم دلیل اینگونه معرفی چیست؟یکی از بارزترین نشانه های اعتیاد در جوامع در دسترس داشتن مواد مخدر است و متاسفانه امروز شرایط به قدری تأسف بار است که به راحتی مواد مخدر را می شود با یک زنگ درب منزل تحویل گرفت و همین طور کج رفتاری و ناهنجاری برخاسته از شخصیت بیمار که در بستر خانواده های اغلب آشفته شکل گرفته و عدم تطابق بین فرد و محیط خانوادگی زمینه ساز اعتیاد فرد به اعتیاد می شود .
گفتند اعتیاد یک بیماری است و ما قبول داریم که یک بیمار هستیم ما همیشه این پسوند را با خود میاوریم که هیچ وقت گذشتمون را فراموش نکنیم و به خود غره نشویم و بدانیم که چی بودیم و چی شدیم! و همچنین در مقایسه کمپ مردان و زنان چیزی که قابل توجه بود کم سن و سال بودن دختران جوانی بود که جمعیت بیشتری را نسبت به مردان به خود اختصاص داده بودند و به دلیل روحیه لطیفی که زنان دارند با هر کلمه صحبت گریه میکردند و آسیب روحی شدید خورده بودند .در نهایت در یک جمع بندی کلی می توان گفت یکی از بارزترین نشانه های اعتیاد در جوامع در دسترس داشتن مواد مخدر است و متاسفانه امروز شرایط به قدری تأسف بار است که به راحتی مواد مخدر را می شود با یک زنگ درب منزل تحویل گرفت و همین طور کج رفتاری و ناهنجاری برخاسته از شخصیت بیمار که در بستر خانواده های اغلب آشفته شکل گرفته و عدم تطابق بین فرد و محیط خانوادگی زمینه ساز اعتیاد فرد به اعتیاد می شود .به امید روزی که اعتیاد این بلای خانمان سوز از کشور ریشه کن شود و جوانان دلیر کشور آینده سازان و افتخارآفرینان کشور باشند.
 هدی سادات پاکنهاد-تبیان

سه شنبه 25 شهریور 1393 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن