واضح آرشیو وب فارسی:الف: پایان دادن به مردان؛ شروعی برای زنان
مرتضی جلالی، 14 شهریور 1393
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۵۵
شوهر عزیز مننویسنده: فریبا کلهرناشر: آموت، چاپ هفتم ۱۳۹۳۳۲۰ صفحه، ۱۴۵۰۰ تومانفروشگاه اینترنتی شهر کتاب، این کتاب را تا یک هفته پس از معرفی، با ۱۰% تخفیف ویژه عرضه میکند، در صورت تمایل اینجا کلیک کنید.**** برای بالندگی، جذب و جلب مخاطب، جهانی شدن و بالتبع پرفروش شدن کتب ادبیات داستانی دوستی که خود نویسنده است چند سال پیش در یک برنامه رادیویی گفته بود: «در جایی که نمیتوان از سیاست، مذهب و جنسیّت(تعبیر او چیز دیگری بود) سخن گفت نمیتوان ادبیات داشت تا چه رسد به بسط آن»{نقل به مضمون} البته دوست ما اگر کمی اندیشمندانه به مقوله ادبیات مینگریست خوب میدانست که مگر می توان نویسنده بود آنهم نویسنده ادبیات داستانی و خالی از همه اینها بود. تفاوتش در این است که تو ِ نویسنده چگونه و از چه زاویهای به این حوزهها بنگری و با هنرمندی یا بیهنری خود آنها را برای مخاطبت روایت نمایی. اصلاً اگر نویسنده باشی خوبتر میدانی که مسأله، پرداختن به این یا آن موضوع یا اتفاق یا حادثه نیست، مسأله، مسأله داشتن است. نویسندهای که مسأله داشته باشد حتی اگر در روایت خود ناپختگی به خرج دهد، مسألهاش روزی ولو بعد از سالیان سال از مرگش شکوفا خواهد شد. در اینجا خیلی قصد بسط این بحث را ندارم و اهالی ادبیات مصادیق متفاوت و مختلفی از این باب را به یاد دارند و تاریخ ادبیات در خود به خوبی از این مثالها نهفته دارد. فقط برای یک اشاره پیشنهاد می کنم به کتابِ «جمهوری جهانی ادبیات» و مقاله خانمِ «اوتس» در جلدِ اوّلِ «حرفه: داستان نویس» مراجعه فرمایید. خانم کلهر در سه گانه خود(پایان یک مرد، شروع یک زن، شوهر عزیز من) به خوبی توانسته مسأله خود را با زبانی ساده امّا تأمّل برانگیز روایت نماید. این سه گانه که به قول ایشان و دیگران اشتراکشان در بیان موضوعات سه گانه سیاست، عشق و مذهب است حول دغدغههای زن روزگار ما در جغرافیای این مرز و بوم چرخ میزند. کلهر جوّ غالب و فضای گفتمانی زنان روزگار خود را به خوبی فهم نموده و از همین رهگذر توانسته قصه یا قصههای آن را طرح به طرح پیش برد. نویسنده «شوهر عزیز من» خودآگاه یا ناخودآگاه دانسته که زنِ بعد از انقلاب اسلامی ایران بسیار مدرنتر از زنِ پیش از این دوره است، بنابراین قصه خود را با این دورهی زمانی تطبیق نموده زیرا مسأله او تکیدگی و تنهایی زنی است که زمانهی مدرن و ملزومات آن را تجربه کرده است. داستانهای شخصیتهای امثال «سیما انتظاری» نه از آن جهت که برای عدهای نوستالوژی یا مرور خاطرات است، بلکه از وجهی دیگر تأثیرگذار و پُرکِشِش است. خواننده و نویسندهی این داستانها خاطرات خود را روایت نمیکنند و نمیخوانند، آنها دارند خود را روایت میکنند و میخوانند! آنها نه احساس یا احساسات خود در زندگی را مرور میکنند، دارند از خودِ یک زندگی برای ما روایت راوی را بیان میکنند. زنان این داستانها همچون زن روزگار ما در ابتدا خود را مشغول این خیال خام میکند که با پایان دادن به مردان میتوان شروعی برای زنان آفرید، امّا وقتی این فضا را در عرصههای سیاست و مذهب تجربه میکنند میبینند در چه سرابی گرفتار آمدهاند. سرابی که حتی مهاجرت هم نمیتواند آنها را از آن خلاص کند. حیرتِ دنیای جدید با گردابِ نسبیّتِ برخاسته از آن چنان تجربهها و خواستههای این زنان را در هم کوبیده که تصمیم میگیرند به خانهی اوّل خود برگردند. «سیما»ی شوهر عزیز من که سیمای زن در آیینهی روزگار ماست، هر چند با شک و تردید، ولی به عنوان تجربهای تازه تصمیم میگیرد در تنگنای مثلثِ سیاست، عشق و مذهب به سمت ضلع عشقی پناهنده شود تا راهی برای رهایی بیابد، انگار او محکوم تجربه نمودن همین سه ضلع است و سطحیترین ضلع برای تجربههای نو به نو که سازگاری بیشتری با روحیّات زنان این روزگار دارد ضلع صورتی رنگِ آن است. در تجربه جدید امّا عشق نه تنها نقص جسمانی پیدا کرده است، دچار تغییر ماهوی نیز شده و این تغییر ماهیّت دیگر در صورتی نظم و نسق نیافته تا بتواند خود را با «وجود»ِ زن این روزگار تنظیم نماید. از همین رو سطحیترین لایههای دنیای مدرن نیز نمیتواند عطشِ انتظارِ سیما را سیراب نماید. سیما راه تازهای را در مسیر خود آزمایش میکند و با اینکه خسته است تصمیم میگیرد اینبار از سرنوشت محتوم خود فرار نکند. او با توسّل به گذشتهی گذشتهها در پیلهی مثلثی خود شروع به ضربه زدن میکند و زمان حال خود را معنایی تازه میبخشد. سیما تمامِ تکیدگی طی شده در طول این تاریخ سیساله در سه گانه زنان داستانهای خانم کلهر را با عقل و دانش تحمّل میکند و از همین باب به سراغ درخت توت میرود؛ یعنی اسطوره این راهحل. درختی که شاید بر اثر جبر زمانه بخشکد، ولی دوباره جان خواهد گرفت و همچون ققنوس خود را بازخواهد ساخت. عقل و دانش مقولهای نیست که بشود آن را از میان برد حتی با مرگ، زیرا مرگ او زندگی بدیعی را در پی دارد و ضرب المثل روزگاران خواهد شد، همچون سهراب که نامش با مرگش جاودانه شد. تجربه خانم کلهر در ادبیّات کودک به خوبی در روانی روایت و پرداختن قصهها به کمکش آمده و این سهگانه را بالاخص در خانه سوّمش، شوهر عزیز من، برای خواننده عمومی راحتخوان نموده است. ابهام و ایراداتی همچون عدم پرداختن به ریشه و منشاء درخت توت و بحثهای پیرامونی آن و همچنین صیقلی نشدن برخی شخصیتها را باید به حساب کمی تجربه کلهر در حوزه ادبیات بزرگسال و نداشتن مبانی فکری عمیق گذاشت و با دیده اغماض از کنارشان گذشت، چرا که با این سه گانه ادبیات عامه پسند زنان روزگار ما سه پلّه رشد داشته و خود را به رشدی بالنده در سالهای اخیر رسانده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]