واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: تجدیدنظرطلبی تهران- ایرنا- وقتی که از بحث و گفت وگو گریزان باشیم و نتوانیم گامی در جهت اقناع دیگران برداریم و از سوی دیگر هم نخواهیم به حقیقت تن دهیم، کارمان به انگ و برچسب زدن خواهد کشید. انگ زدن هم دو نوع است:یکی خیلی صریح و مستقیم زده می شود که مخاطب یا شنونده نیز متوجه صراحت آن می شود و دیگری به طور ضمنی و در لفافه بیان می شود.
یکی از شیوه های ضمنی برچسب زنی، استفاده از لغات و کلمات تعریف نشده است و کوشش برای اینکه معنایی منفی را بر آن بار کنند. از جمله این موارد برچسب تجدیدنظر طلبی است که این روزها در ادبیات سیاسی افراطیون مخالف دولت به فراوانی قابل مشاهده است. آنان هر کس را که متفاوت از خودشان فکر می کند، تجدیدنظرطلب می نامند و از این طریق در پی القای این نکته هستند که ما حقیم و معیار تشخیص حق و باطل و کلیددار جهنم و بهشت هستیم و هر کس غیر از ما فکر کند، تجدیدنظرطلب است. این اصطلاح در ادبیات کمونیستی رواج یافت (ریویزیونیستی) و از سوی کمیته های مرکزی احزاب کمونیستی علیه منتقدان شان به کار می رفت که گویی نه تنها از صدها ناسزای رکیک بدتر است، بلکه ریویزیونیسم نوعی اتهام و خیانت هم محسوب می شود. تجدیدنظرطلبی به منزله حکم محکومیت به مرگ و اعدام بود. سرنوشت آن فرهنگ بر کسی پوشیده نیست. هنگامی که پرده ها کنار رفت، فقط کمونیست های عقب مانده همچنان به اصول خیالی لنینیسم و استالینیسم و مائوئیسم و سایر ایسم های کمونیستی وفادار ماندند: ایسم هایی که خودشان محصول تجدیدنظر در اصول اولیه مارکسیسم بود و در نهایت هم معلوم شد که حتی اعضای کمیته مرکزی این احزاب نیز به آن اصولی که برایش میلیون ها نفر را از دم تیغ و گلوله گذراندند، ذره یی اعتقاد نداشتند! می گویند تاریخ دو بار تکرار می شود: یک بار تراژیک و یک بار هم کمیک.
ظاهرا اگر تاریخ احزاب کمونیستی در مبارزه با آنچه که تجدیدنظرطلبی می نامیدند تراژیک بود، رفتار دوستان وطنی در مبارزه با تجدیدنظر طلبی، کمیک شده است. مستقل از این مقدمه، ذکر چند نکته خطاب به این نیروها بی فایده نیست. نیروهایی که برخی از آنان هم صادقانه گمان می کنند که دیدگاه دیگران معادل تجدیدنظرطلبی است و در صورت آزاد بودن بساط ذهنیت آنان را برمی چیند.
1- تجدیدنظرطلبی چه معنایی دارد؟ کدام یک از اصول قطعی مورد نظرتان هست که هر کس ذره ای خلاف آن بگوید تجدیدنظر طلب محسوب می شود؟ شما با تاریخ یکصد سال اخیر ایران چقدر آشنایی دارید؟ اگر بر اساس ذهنیت شما باشد، آیا حضور بانوان در عرصه جامعه که به برکت انقلاب رخ داد، نسبت به ذهنیت هایی که پیش از آن نزد برخی نیروهای سنتی درباره زنان وجود داشت، بدترین نوع تجدیدنظر طلبی محسوب نمی شود؟ آیا حضور بانوان در عرصه های ورزشی با معیارهای شما چنین تلقی نمی شود؟ آیا تغییر ذهنیت نسبت به موسیقی، فیلم، تلویزیون و بسیاری از حوزه ها از جمله اقتصاد، فرهنگ و اجتماع را نباید تجدیدنظر طلبی بدانید؟ اگر افکار و عقاید و رفتارهای خود را با برخی از علمای صدر مشروطیت مقایسه کنید، تجدیدنظر طلب تر از شما چه کسی خواهد بود؟ با این حساب احتمالا فتاوای مرحوم امام (ره) و نیز بحث اهمیت زمان و مکان در اجتهاد و تاسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از منظر شما تجدیدنظرطلبی محسوب می شود، ولی هنوز شجاعت کافی برای بیان آن را به دست نیاورده اید. به علاوه قانون مجازات اسلامی و نیز قانون آیین دادرسی دارای مواد فراوانی است که از منظر شما باید مصداق تجدیدنظرطلبی باشد. روشن است که هیچکدام از اینها از نظر امام (ره) و رهبر انقلاب تجدیدنظرطلبی محسوب نمی شود که اگر بود، خودشان مانع می شدند.
2- اتفاقا تندترین تجدیدنظر طلبی ها از سوی مجموعه دوستان افراطی شما شده است. گرچه به حقِ شما و دوستان تان در دولت پیش در تجدیدنظر کردن ایرادی نیست، ولی رطب خورده منع رطب کی می کند؟ نگاهی به سخنان رئیس جمهور مورد نظرتان بیندازید تا ببینید تا چه عمقی از مسایل اسلامی تجدیدنظر شد، ولی شما هیچگاه صدای تان درنیامد. ایرادی هم نداشت، چون گمان می کردید که به نفع شما نیست. ولی الان می توانید هر اظهارنظر کارشناسانه یی را مصداق تجدیدنظرطلبی دانسته و پیشاپیش آن را محکوم کنید.
3- فرض کنیم که کسی بخواهد در مواردی هم نظرش را تغییر دهد. اشکال کار چیست؟ چرا نباید چنین کند؟ مگر شما از وقتی که به دنیا آمده اید به یکسری چیزهای ثابتی اعتقاد داشته اید و تا آخر عمرتان هم به همان ها خواهید چسبید؟ مشکل، اصل اصلاح برداشت و عقیده نیست، همچنان که مشکل در اعتقاد به برداشت های قبلی هم نیست. مشکل در منطق این کار یعنی تغییر یا بقاست. اگر کسی به درستی عقاید گذشته اش ایمان داشته باشد، به همان میزان ماجور است که کس دیگری با منطق و استدلال آنها را اصلاح می کند و برعکس. این که شما ساده ترین برداشت های خود را تبدیل به اصل می کنید و هرگونه برداشت دیگر درباره آن را با انگ تجدیدنظر طلبی محکوم می کنید، تنها اثبات کننده ضعف در منطق و بنیان های فکری است.
بنابراین پیشنهاد می شود که به جای وارد شدن به این انگ زدن ها که نتیجه آن در نظام های کمونیستی دیده شده است، وارد بحث و گفتگو شوید. مطالب دیگرانی را که تجدیدنظر طلب می خوانید نقد کنید، با آنان به طریق احسن مجادله کنید تا مردم آگاه شوند، اگر به خودتان و عقایدتان اطمینان دارید. اگر هم واجد این اطمینان نیستید، کار چندانی نمی توان کرد.
منبع: روزنامه اعتماد
اول**1368**
24/06/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]