واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: الزامات مدیریت فرهنگی - دکتر محمد مهدی مظاهری* اگر بپذیریم فرهنگ، زیربنای جامعه است و هدف از فعالیت های فرهنگی و توسعه فرهنگی در یک جامعه، تغییر رفتار یا رفتارهایی از جامعه است؛ این پذیرش دست اندرکاران را بر آن می دارد که برای دستیابی به اهداف خود برنامه ریزی در حوزه فرهنگ را سرلوحه کار خود قرار دهند.

لذا با توجه به اهداف فرهنگی نظام و لزوم تحقق سند چشم انداز، ضروری است که متولیان امر فرهنگ، با مفهوم، ابعاد و اصول تفکر راهبردی در مدیریت فرهنگی آشنا بوده تا از این رهگذر قادر باشند نسبت به برنامه ریزی و تصمیم سازی مطلوب در چارچوب اهداف فرهنگی کلان نظام اقدام کنند.
اما ساختارهای فرهنگی موجود در جامعه را می توان به سه نوع ساختار اصلی تقسیم کرد: ساختارهای دولتی، ساختارهای صنفی و ساختارهای عمومی. زمانی که این سه نوع ساختار فرهنگی در جامعه وظایف خود را به طور صحیح انجام دهند و با هم ارتباطی همگون داشته باشند، نتیجه آن تکامل اجتماعی فرهنگ جامعه خواهد بود. پس هدف نهایی در برنامه ریزی های فرهنگی این سه نهاد تکامل اجتماعی فرهنگ در جامعه است.
گام اول در راستای برنامه ریزی های فرهنگی، تبیین چشم اندازها، رسالت ها و فرجام های حوزه فرهنگ است، برای مثال تصمیم گیری در مورد محتوای صنایع فرهنگی مختلف یا برنامه ریزی های کلان در حوزه فرهنگ که نخست باید رسالت ها یا مأموریت های اساسی هر یک از حوزه های فرعی تر با زیرمجموعه حوزه فرهنگ نظیر کتاب، مطبوعات، سینما، هنر، میراث فرهنگی و نیز ارزش ها و باورهای جامعه تدوین شود تا گام های بعدی به صورت منطقی طی شود.
مدیریت فرهنگی در درجه نخست باید به مدیریت تولید محتوا در جامعه سمت وسو دهد و ابزارهای انتقال مناسب مانند آموزش، تحقیقات و تبلیغات را برای آن فراهم سازد، فرایند تولید و مصرف محصولات فرهنگی در این مدل شکل می گیرد و در سطحی دیگر شامل ادبیات شفاهی حاکم بر جامعه و زبان محاوره ای و زبان زیستی در جامعه می شود. لذا این فرایند بازیگرانی چون دولت، مردم و بخش خصوصی را خواهد داشت.
اصلی ترین وظیفه دولت توسعه و هماهنگ سازی گمانه ها در ساختارهای فرهنگی جامعه است. این گمانه های فرهنگی شامل گمانه های اعتقادی، نظری و کاربردی است که در واقع این مهم نیز بتدریج باید به سطوح و نهادهای دیگر منتقل شود، بنابراین دولت تا جایی که ممکن است نباید در سطوح حوزه فرهنگ دخالت کند. اما هماهنگ سازی و نظارت بر فعالیت های بخش خصوصی از وظایف مهم دولت در این زمینه خواهد بود. دولت باید گمانه هایی را در بخش فرهنگ انتخاب کند که بتواند جامعه را از تنگنا بیرون آورند. بنابراین برای ساماندهی فرهنگی و برطرف کردن بخشی از تهاجمات فرهنگی نیازمند بخشی از نظارت های دولتی هستیم اما با مشارکت مردم و بخش خصوصی، که وظیفه اصلی بهینه سازی ساختارهای فرهنگی را به عهده دارند.
برنامه هایی که از بخش بالاتر گرفته می شود در جامعه جریان پیدا می کنند و با مشارکت نهادهای خصوصی که در واقع مردم پایه گذار آن هستند، در عرصه عمل ظهور پیدا می کنند و نهادهای خصوصی به تولید کالاهای فرهنگی می پردازند. بنابراین اگر برنامه ریزی فرهنگی در ساختارهای فرهنگی جامعه صحیح انجام شود، عدالت اجتماعی در حوزه فرهنگ جریان خواهد یافت و موازنه فرهنگی در جامعه برقرار خواهد شد.
لذا فرهنگ و مدیریت فرهنگی ازجمله مواردی است که محور و زیربنای اساسی توسعه اقتصادی پایدار محسوب می شود. فرهنگ، به عنوان مجموعه باورها، نگرش ها و اعتقادهای قلبی یک گروه و جامعه، تشکیل دهنده شیوه زندگی آنها است. زمانی که شیوه زندگی جامعه بر مبنای فرهنگ قوی، علمی و توسعه یافته قرار گرفت، براحتی می توان بنیادهای توسعه را بر آن استوار ساخت. از این رو، لازم است مجموعه ای از مهارت ها و شایستگی هایی که مناسب شرایط فرهنگی است برای مدیران این حوزه شناسایی و بر آن مبنا، مدیران فرهنگی محک بخورند.
*مشاور ارشد وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی
*روزنامه ایران
اول**
23/06/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]