واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اخلاق گمشده فوتبال ایران!
بخش ورزشی آلبر کاموی فرانسوی که نظراتش پیرامون اخلاق در ورزش یکی از منابع موثق مورد استفاده دورههای مربیگری در فوتبال اروپاست، در جایی مینویسد: «هر چه از اخلاق فرا گرفتم مدیون فعالیت دوران جوانیام در ورزش بوده است».او در تحلیل این اعتراف هوشمندانه میگوید که مولفههای اخلاقی ورزش نه تنها در گفتار ورزشکاران دیده میشود، بلکه نمود اخلاق در ورزش را میتوان در نحوه بازی کردن یک بازیکن هم مشاهده کرد. البته این تعریف یک خارجی از اخلاق در ورزش و فوتبال است.مسالهای که حتی کارشناسان داخلی هم با تعریف وطنی خود با زبان دیگری به آن تاکید دارند و حتی جایی امیر حاجرضایی تمام مشکلات فنی فعلی فوتبال ایران را ربط میدهد به همین بیاخلاقی. چه کسی میتواند انکار کند که اگر تیم ملی ایران در جامجهانی 2006 تیم بااخلاقی بود و همه بازیکنانش برای تیم «ملی» متحد میشدند، نمیتوانست بهتر نتیجه بگیرد. باشگاههای بیشتری متولد میشدند که پیشوند فرهنگی- ورزشی داشتند اما هر قدر از مسائل فنی بیمایه بودند، صد برابر وضعشان به لحاظ فرهنگی بدتر بود. چه کسی فراموش کرده اتفاقاتی که در اردوی تیم ملی در لبنان در سال 2000 افتاد، چه بلایی سر تیم ملی آورد. با همین 2 مثال دم دستی به راحتی میتوان فهمید تعریف ساده و همه فهمی که «کامو» از اخلاق در ورزش ارائه داده چه قدر به فوتبال ایران نزدیک است. اما چه میشود که کسی برای این بداخلاقی داروی شفابخشی پیدا نمیکند؟ اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 را میتوان شروع بداخلاقی در فوتبال ایران دانست؛ زمانی که بازیکنان اسم در کرده فوتبال باشگاهی ایران، سر از تیم ملی در آوردند و با اسم و رسمی که به دست آورده بودند، بعضا مرتکب خلافهایی شدند.البته در آن زمان به این شکلی که حالا هست روی لزوم فرهنگسازی و اخلاقمداری در فوتبال مانور داده نمیشد ولی باز هم میشد بازیکنی را پیدا کرد با خصوصیات اخلاقی؛ سیدمهدی ابطحی و چند نفری دیگر. هر چه جلوتر رفتیم و شعارها بیشتر شد، نتیجه معکوس بود.
باشگاههای بیشتری متولد میشدند که پیشوند فرهنگی- ورزشی داشتند اما هر قدر از مسائل فنی بیمایه بودند، صد برابر وضعشان به لحاظ فرهنگی بدتر بود. فدراسیون فوتبال هم در این شرایط نمیتوانست کاری بکند. یا باید ابلاغیه میداد که این کار را بکنید یا فلان کار را انجام دهید یا باید برخورد میکرد که در هر دو صورت نتیجه آن چیزی نمیشد که مورد انتظار جامعه اخلاقگرای ایران بود. این آخریها که وضع بدتر هم شد.فدراسیون فوتبال که میدید باشگاهها کمترین قدمی برای بهبود شرایط فرهنگی- اخلاقی بازیکنانشان برنمیدارند، آمد ستادی را تشکیل داد به نام ستاد منشور اخلاقی. ستادی که اگرچه موافقانی را همراه خود میدید اما مخالفان سرسختی همچون مصطفی آجرلو داشت که حتی در نشست مطبوعاتی اخیر باشگاه استیلآذین به تمسخر گفت که نمیداند سر و کله این روحانی (علیپور، دبیر ستاد منشور اخلاقی) چطور در فوتبال ایران پیدا شده و البته یادش رفت که این خودش بود که با رسانه تحت مدیریتش نام حجتالاسلام علیپور را بر سر زبانها انداخت.اگر امروز علی کریمی را كه به لحاظ فنی به حق جزو نوابغ تاریخ فوتبال ایران است را به خاطر آنچه كه بیاخلاقی و عدم احترام به ارزشهای مورد اجماع جامعه خوانده شده کنار گذاشتهایم، این انتظار از همه باشگاهها میرود که رفتارشان برای ایجاد فضایی فرهنگی- اخلاقی، اصولی و متداوم باشد.به هر حال این برای نخستین بار نیست که از لزوم به وجود آمدن فضایی اخلاقی و فرهنگی در ورزش و بویژه فوتبال حرف زده میشود و قطعا آخرین بار هم نخواهد بود اما این یک واقعیت است که تا باشگاهها نخواهند، وضع بدتر خواهد شد که بهتر نمیشود. اگر امروز علی کریمی را كه به لحاظ فنی به حق جزو نوابغ تاریخ فوتبال ایران است را به خاطر آنچه كه بیاخلاقی و عدم احترام به ارزشهای مورد اجماع جامعه خوانده شده کنار گذاشتهایم، این انتظار از همه باشگاهها میرود که رفتارشان برای ایجاد فضایی فرهنگی- اخلاقی، اصولی و متداوم باشد. با این حال این پیشبینی نگارنده است که باز هم این اتفاق نخواهد افتاد، چرا که در فوتبال مریض ایران رقابت جای خودش را به خصومت داده و برای مدیر باشگاه هم نتیجه مهم است، نه آن چیزی که از خودش باقی میگذارد و البته این یک واقعیت است که رفتارهای سلیقهای که تنها برای تسویهحساب انجام میشود هم نمیتواند کارساز باشد.گروه جامعه و ارتباطاتمحسن معتمدکیا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 266]