محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832860882
سیزدهمین سالگرد شهادت شیر پنجشیر/5 برگی از خاطرات «احمد شاه مسعود» به روایت تنها پسرش
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سیزدهمین سالگرد شهادت شیر پنجشیر/5
برگی از خاطرات «احمد شاه مسعود» به روایت تنها پسرش
«احمد مسعود» تنها پسر احمد شاه مسعود در مورد ایام شهادت پدرش میگوید: هر روز خبری میرسید، یکی میگفت حالش خوب است، یکی میگفت چشمانش را باز کرد، یکی میگفت امروز بلند شده اما تلویزیون ایران میگفت مسعود کشته شده است.
به گزارش خبرنگار دفتر منطقهای فارس، «احمد مسعود» تنها پسر احمد شاه مسعود در مورد خاطرات ایام شهادت پدرش مطلبی را به قلم خود نوشته منتشر کرده است. خوب به یاد دارم که 12 سال پیش در این روزها چه حالی داشتیم، حال میخواهم برگی از خاطرات خویش را با شما در میان بگذارم. برگی خونین و غمناک اما پر از عشق و ایثار؛ چند روزی بود که پنجشیر دیگر مثل سابق نبود، هوا گرفته و آسمان تاریک بود، بعضی میگفتند این اتفاق را قبلاً هم دیدهاند، روز قبل از حادثه باد و خاک عجیبی همه جا را فراگرفته بود و باعث شده بود 2 روز قبل از شهادت، همه جا تاریک و بیروح گردد؛ گویا خاک مرده بود که بر پنجشیر پاشیده شده بود. پنجشیر همیشه پر از شادی و سرور است، مخصوصاً در تابستان، صدای کودکانی که فریاد زده به سوی رود میدوند، پیرمردانی که کنار هم نشسته و قصههای قدیمی را مرور میکنند. زنانی که آزادانه دستهدسته این سو آن سو میروند و درختان سبز و خرم و این دره زیبا پر است از انرژی و زندگی. گاهی روی سبزهای دراز میکشیدم و چشمهای خویش را میبستم و به صداهای اطراف خویش گوش میکردم. پرندگان پر میزدند و آوازخوان به این سو و آن سو میرفتند، صدای کودکان شاد و غمگین با هم به گوش میرسید و صدای آب، که آرامشبخشترین صدایی بود که میشد در میان آن همه صدا شنید و اینها همه تابستان را در پنجشیر به یکی از بهترین فصلهای این منطقه تبدیل میکرد حتی در سختترین روزهای مقاومت باز هم پنجشیر امیدی داشت و مردمانش نشاطی که باور کردنی نبود. اگر چه همیشه خطر حمله هوایی طالبان بود ولی گویا اصلاً مردم دربارهاش نمیدانستند و نشنیده بودند، در حالی که بارها شهید داده بودند ولی باز تا کمی سکوت حاکم میشد مردم به هر طرف پراکنده میشدند. یکی دنبال زمین و یکی دنبال باغش، یکی بیل به دست دنبال صاف کردن جوی و چندی به خاطر شنا به طرف دریا میدویدند، در همه حال زندگی جریان داشت؛ اما آن سال این روزها فرق داشت، سکوت عجیبی بر دره حاکم شده بود، صدایی نه از پرنده میآمد نه از مردم، ترس و دلهره عجیبی بر همه حاکم بود. گرد و خاک همه جا را فرا گرفته بود، آفتاب دیگر تابان مثل همیشه نبود، آسمان نیز رنگ باخته و بیروح به نظر میرسید. آنان که سنشان از ما بیشتر بود همه متفقالقول بودند که تا کنون چنین چیزی ندیدهاند همیشه باد و خاک میشد اما اینکه برای چند روز ادامه یابد کند و آن گونه دره را بپوشاند را ندیده بودند. چند روز بدین منوال گذشت تا اینکه روزی خبر آمد برای ناهار خانه پدربزرگم دعوتیم، هنوز از زمان صبحانه زمان زیادی نگذشته بود که به خانه آنان رسیدیم، مادربزرگم با خنده گفت حالا کجا تا ناهار؟ چقدر زود آمدید! بیایید بیایید. به عادت کودکانه شروع به شوخی و بازی کردیم و ساعاتی این گونه گذشت تا همه را برای ناهار فراخواندند. در حال غذا خوردن بودیم که قاشق از دستم افتاد، مادربزرگم گفت چه شده؟ گفتم نمیدانم چه اتفاقی برای پدرم افتاده؟ مادربزرگ جواب داد: بد به دلت راه نده؟ چیزی نشده خداوند همراهشان است، اما اصلاً قانع نمیشدم و به شدت نا آرام بودم. پس از ناهار دوباره مشغول بازی شدیم و چندی نگذشت که «مهندس اشرف» که پیش از آن ریاست امنیت پنجشیر را به عهده داشت وارد خانه پدر بزرگم شد و سراغ ایشان را گرفت؛ به شدت سراسیمه معلوم میشد، دست پدربزرگ و دایی بزرگم را گرفت و برای صحبت به آخرین طبقه خانه رفتند؛ و معلوم میشد چیزی شده است. نیم ساعتی نگذشته بود که پایین آمدند و اشرف سریع بیرون رفت، دایی من به همره پدربزرگم وارد خانه شدند؛ پدربزرگم را میدیدم که دائم لبان خود را دندان میگرفت و چشمانش پر اشک میشد. دیگر میدانستم که چه شده اما قلب کوچک یک کودک هیچگاه تصور نبود قهرمان و پدر خویش را باور نمیکند. چندی گذشت و همه به گوشهای خزیده بودند که مادربزرگم آمد و همه ما را به خانه خودمان در «جنگلک» برد. همه چیز تغییر کرده بود و همگی چهرهای متفاوت داشتند هر کس تا مرا میدید به گوشهای میخزید، آرام آرام به سمت خانه رفتیم. داییام رو به مادرم کرد و گفت که آمرصاحب (احمدشاه مسعود) از شما خواسته به تاجیکستان بروید. مادرم گفت: به من که چیزی نگفت! ما تازه به این خانه کوچ کردهایم، چگونه به این سرعت ما را خواسته؟ مادرم عصبانی شد و گفت تلفن بیاورید با خودش صحبت کنم، حداقل یکی 2 روز پیش میگفت چگونه به این سرعت آماده شویم؟ خلاصه هر چه کردند مادرم قبول نکرد و گفت نمیشود تا اینکه گفتند آمرصاحب (مسعود) زخمی شده است. صورت رنگپریده و متعجب مادرم را هنوز به یاد دارم، باورش نمیشد؛ گویا خواب دیده است؛ مادربزرگم دستش را گرفته و میگفت چیزی نیست، انشاالله خوب میشود یک زخم کوچک است. هرگز یادم نمیرود مادرم قبول نمیکرد و مدام میگفت او زخمی نمیشود، حتماً شهید شده است. خانه ما قیامتی بود هر کس به گوشهای مشغول راز و نیاز و شیون و گریه بود. خانه ما دیگر آن صفای قدیمی را نداشت، صدایی از کسی بلند نمیشد؛ خواهرانم گرداگرد مادرم نشسته و آرام آرام میگریستند. تحمل دیدن این وضع را نداشتم، به اتاق بالا رفتم تا کمی از پنجره به ستارههایی که همیشه به من آرامش میدادند نگاه کنم، دیگر حتی ستارهها هم برای خوشحال کردن و آرام ساختن دل غمدیده من کافی نبود. از پنجره دیدم داییام «طارق» که همیشه با ما بود، دور حوض قدم میزند و گریه میکند کمی دورتر دایی دیگرم بود که به دیواری تکیه داده بود و سرش را با دستانش پوشانده بود. تا آن زمان قلبم باور نمیکرد و نمیخواست هم باور کند، هنوز هم فکر میکنم شاید همه اینها یک خواب باشد که روزی از آن بلند میشوم و صدای مهربان پدری را میشنوم که میگوید: «احمد بلند شو وقت نماز است». نمیدانم چگونه آن شب سیاه سحر شد و با طلوع خورشید سوار بالگرد شدیم و به سمت تاجیکستان پرواز کردیم. خیلی وقتها با پدرم از پنجشیر تا تاجیکستان میرفتیم اگر چه گاهی تنهایی نیز سفر کرده بودیم، اما این بار جای خالی او به شدت حس میشد، از هر زمان دیگری بیشتر میخواستیم در بالگرد همراه ما باشد و دلداری دهد که این تکانها چیزی نیست. به تاجیکستان رسیدیم، خانه ما در آنجا سردتر از هر جای دیگری بود، تمام نور و برکت خانه رفته بود، هر چه سراغ پدر را گرفتیم گفتند این جا نیست «کولاب» است، تا آن زمان فکر میکردیم که «دوشنبه» بعد گفتند نه در کولاب است. کسی آرام و قرار نداشت هر کسی در غم خود غرق بود، مادرم دائم میگریست، به غیر از وقتی که در نماز میایستاد. دعا میکردم که همیشه نماز بخواند تا شاید از گریههای او کم شود، تحمل اشکهای او را نداشتم و برایم غیر قابل تحمل بود مخصوصاً که با گریههای ایشان خواهرانم نیز دور تا دور او نشسته و با او میگریستند. هر روز خبری میرسید، یکی میگفت حالش خوب است، یکی میگفت چشمانش را باز کرد، یکی میگفت امروز بلند شد و اوامر جدیدی صادر کرد؛ تلویزیون ایران میگفت مسعود کشته شده است. دیگر تحمل خبری را نداشتیم، مادر و مادربزرگم درخواست کردند که بروند پدرم را ببینند داییام آمد و گفت بزرگان مخالفت میکنند، باید چند روز صبر کنید. خوب به یاد دارم مادربزرگم به شدت عصبانی شد و بالاخره مجبورشان کرد که شرایط دیدار را مهیا کنند. روز موعود فرا رسید، روزی که ای کاش فرا نمیرسید من و مادرم به همراه پدربزرگم و دایی بزرگم به سمت کولاب حرکت کردیم، در بالگرد که نشسته بودیم دایی «راشدالدین» مرا در آغوش گرفت و داستان حضرت محمد(صلی الله) را برایم گفت، این داستان را بارها شنیده بودم اما نمیدانستم چرا باید در چنینی شرایطی برای من داستان بگوید. بسیار تأکید داشت که حضرت محمد یتیم بود، به دنیا نیامده بود که پدر از دست داده بود و هنوز کودکی بیش نبود که مادرش نیز از دنیا رفت، نه از معجزه میگفت و نه از حکمت، نه از جنگ و نه از شمشیر، تمام قصه همین بود، او نیز یتیم بود. بالاخره به فرودگاه کولاب رسیدیم؛ بالگرد آرام آرام نشست، خودرویی دنبال ما آمد و با آن به سمت بیمارستان به راه افتادیم، احساس عجیبی بود، همه دل توی دلشان نبود، خودرو آرام از کنار بیمارستان گذشت؛ تعجب کردیم که چرا به سمت بیمارستان نمیرود تا در کنار اتاقی فلزی ایستاد و گفتند هنوز پیاده نشوید. درها باز شد و شیئی سفید رنگ بر روی زمین گذاشته شد، گفتند بیایید، رفتیم بالای سر چیزی که بر روزی زمین بود و پارچه سفید رنگی بر رویش گذاشته شده بود، نمیدانستم چیست، در عمرم چنان چیزی ندیده بودم، پدربزرگم گفت: احمد دست راستش بشین من نشستم و پدر بزرگم آرام پارچه را کنار زد. پدرم بود..... انتهای پیام/
93/06/18 - 11:50
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]
صفحات پیشنهادی
سیزدهمین سالگرد شهادت شیر پنجشیر/2 همسنگر مسعود: «احمد» زنده میماند افغانستان نیازی به خارجیها ندا
سیزدهمین سالگرد شهادت شیر پنجشیر 2همسنگر مسعود احمد زنده میماند افغانستان نیازی به خارجیها نداشتکارشناس نظامی و همسنگر احمدشاه مسعود رهبر جهادی افغانستان با اشاره به اوضاع کنونی این کشور گفت در صورت وجود مسعود افغانستان نیازمند حضور نظامیان خارجی نبود جاوید کوهستانی کارشسیزدهمین سالگرد شهادت شیر دره پنجشیر/1 آخرین روز زندگی احمد شاه مسعود از زبان همسرش
سیزدهمین سالگرد شهادت شیر دره پنجشیر 1آخرین روز زندگی احمد شاه مسعود از زبان همسرشصدیقه مسعود میگوید از پنجره خم شدم در حالی که آمرصاحب مسعود سرش را به طرف بالا گرفته بود گفت فردا اینجا را ترک میکنم به گزارش خبرنگار دفتر منطقهای خبرگزاری فارس 18 شهریور سالروز شهادت احمدسیزدهمین سالگرد شهادت شیر پنجشیر/3 نماهنگی در رسای «قهرمان ملی افغانستان»
سیزدهمین سالگرد شهادت شیر پنجشیر 3نماهنگی در رسای قهرمان ملی افغانستاناحمدشاه مسعود قهرمان ملی افغانستان 13 سال پیش به شکلی ناجوانمردانه در منطقه خواجه بهاءالدین تخار توسط 2 تروریست به شهادت رسید به گزارش خبرنگار دفتر منطقهای خبرگزاری فارس تا کنون اشعار و آهنگهای مختلفی برافغانستان به مناسبت سالگرد شهادت «احمدشاه مسعود» تعطیل است
افغانستان به مناسبت سالگرد شهادت احمدشاه مسعود تعطیل استوزارت کار و امور اجتماعی افغانستان اعلام کرد که فردا سه شنبه به مناسبت سالروز شهادت احمدشاه مسعود این کشور تعطیل خواهد بود به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در کابل وزارت کار و امور اجتماعی افغانستان با انتشار اطلاعیهای اسیزدهمین سالگرد شهادت شیر پنجشیر/4 شیری که از دره پنجشیر راهی آسمان شد+صوت و تصویر
سیزدهمین سالگرد شهادت شیر پنجشیر 4شیری که از دره پنجشیر راهی آسمان شد صوت و تصویرامروز سیزدهمین سالروز شهادت احمدشاه مسعود قهرمان ملی افغانستان است که در دوران جهاد و مقاومت نامش لرزه بر اندام دشمنان میافکند به گزارش خبرنگار دفتر منطقهای خبرگزاری فارس امروز 18 شهریور مصادف باگزارش فارس به مناسبت سالگرد درگذشت رهبر مبارزات سیاسی مردم هرمزگان در زمان طاغوت مردی که با گفتن «اعوذ با
گزارش فارس به مناسبت سالگرد درگذشت رهبر مبارزات سیاسی مردم هرمزگان در زمان طاغوتمردی که با گفتن اعوذ بالله من شر شاه بسم رب روحالله خطبههایش را آغاز میکردمرحوم حجتالاسلام عباس عباسی انسانی وارسته شخصیتی ارزشمند و مجاهدی نستوه است که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شکنجههای زیادبرگزاری شب شعر ملی شاهچراغ(ع) در شیراز
شیراز برگزاری شب شعر ملی شاهچراغ ع در شیراز شب شعر ملی شاهچراغ ع با حضور شاعران برجسته کشوری و استانی در حرم مطهر حضرت احمدبن موسی شاهچراغ ع در شیراز برگزار شد به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران شیراز در این شب شعر شاعرانی از جمله محمد علی بهمنی محمد حسین بهرامیان محمد سعیگزارش تصویری - آیین غبارروبی ضریح شاهچراغ شیراز
آیین غبارروبی ضریح شاهچراغ شیراز عکس علی زمانی - ایسنا سهشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۰ ۱۹شهادت یک کودک شیرخوار در حمله اسرائیل
شهادت یک کودک شیرخوار در حمله اسرائیل در پی تازه ترین حملات اسرائیل به نوار غزه چهار تن از جمله یک کودک شیرخوار به شهادت رسیدند تسنیم در پی تازه ترین حملات اسرائیل به نوار غزه چهار تن از جمله یک کودک شیرخوار به شهادت رسیدند به گزارش المنار در پی تازه ترین حملات رژیم صهیونیستسخنگوی «احمدزی»: عبدالله به تعهدات خود عمل کند/ انتخابات تنها مکانیسم انتقال قدرت است
سخنگوی احمدزی عبدالله به تعهدات خود عمل کند انتخابات تنها مکانیسم انتقال قدرت استسخنگوی تیم تحول و تداوم در واکنش به سخنان عبدالله گفت تیم اصلاحات و همگرایی به تعهدات خود در قبال توافقنامه سیاسی پایبند باشد به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در کابل طاهر زهیر سخنگوی تیم تحول ومشروح نشست خبری معاون فرهنگی و مدیران زیر مجموعه اعطای مجوز بحث داغ/ کتابی یا موضوع «کرسنت» در ارشاد
مشروح نشست خبری معاون فرهنگی و مدیران زیر مجموعهاعطای مجوز بحث داغ کتابی یا موضوع کرسنت در ارشاد قیاس امروز با دوره ناصرالدین شاهصبح امروز نشست خبری معاون فرهنگی وزارت ارشاد در سالن شورای فرهنگ عمومی کشور برگزار شد و در این جلسه موضوع مهم که واکنش رسانهها را به همراه داشت اعطدر صورت حضور اسنودن برای شهادت درباره جاسوسی آمریکا سوئیس به احتمال زیاد «اسنودن» را به آمریکا تحوی
در صورت حضور اسنودن برای شهادت درباره جاسوسی آمریکاسوئیس به احتمال زیاد اسنودن را به آمریکا تحویل نمیدهدسوئیس اعلام کرد در صورت عزیمت ادوارد اسنودن به این کشور برای شهادت ضد آژانس امنیت ملی آمریکا وی را به مقامات آمریکایی تحویل نخواهد داد به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از شبکهچرا به امام زاده شاهچراغ در شیراز، شاهچراغ می گویند؟
بمناسبت بزرگداشت امام زاده شاه چراغ چرا به امام زاده شاهچراغ در شیراز شاهچراغ می گویند احمد بن موسی بن جعفر ع از فرزندان امام موسی کاظم ع معروف به سید السادات و شاه چراغ است وی از شخصیتهای عالی مقام و جلیل القدر و پرهیزکار بود به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاراناجمالی/ سیزدهمین جلسه سینما روایت با نمایش فیلم «رو به قبله» برگزار شد
اجمالی سیزدهمین جلسه سینما روایت با نمایش فیلم رو به قبله برگزار شدسیزدهمین جلسه سینما روایت با نمایش و نقد و بررسی دو فیلم داستانی ضربدر دایره مربع و رو به قبله برگزار شد به گزارش خبرنگار سینمایی فارس سیزدهمین جلسه سینما روایت به نمایش دو فیلم داستانی ضربدر دایره مربع و رومراسم سالگرد آیت الله صالحی مازندرانی در شیرگاه برگزار می شود
با سخنرانی رییس سازمان اوقاف کشور مراسم سالگرد آیت الله صالحی مازندرانی در شیرگاه برگزار می شود خبرگزاری رسا- مراسم سالگرد آیت الله صالحی مازندرانی با سخنرانی رییس سازمان اوقاف و امورخیریه کشور در شیرگاه برگزار می شود به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در ساری حجتالاسلام ستارنوشته علی حیدر شاهحسینی تاریخچه «سینما در اراک» رونمایی شد
نوشته علی حیدر شاهحسینیتاریخچه سینما در اراک رونمایی شداز کتاب تاریخچه سینما در اراک نوشته علی حیدر شاهحسینی با نگاهی به سرگذشت این صنعت هنری در کشور و تاریخ سیاسی اجتماعی و اقتصادی این شهر رونمایی شد به گزارش خبرگزاری فارس از اراک بعدازظهر امروز در حاشیه مراسم افتتاح جشنوا15 آبان گرامیداشت نخستین سالگرد شهادت شهید موسی نوری برگزار میشود
15 آبانگرامیداشت نخستین سالگرد شهادت شهید موسی نوری برگزار میشودمعاون هماهنگکننده سپاه سلمان گفت مراسم گرامیداشت نخستین سالگرد شهادت شهید موسی نوری همزمان با 15 آبان سالجاری در زاهدان خبر داد به گزارش خبرگزاری فارس از زاهدان به نقل از پایگاه اطلاعرسانی سپاه سلمان عوضعلی فق-
گوناگون
پربازدیدترینها