تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روز قيامت محبوب‏ترين آدميان نزد خداوند فرمان‏برترينِ آنها از او است
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816749458




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

واقعا چرا رفتی چرا من بی‌قرارم؟!


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
طنز ,روزنامه خندان
روزنامه خندان واقعا چرا رفتی چرا من بی‌قرارم؟! طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند.حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.




سیاست روز : واقعا چرا رفتی چرا من بی قرارم؟! ننجون در راستای فعالیت های فرهنگی و ادبی خود قطعه شعری را تفسیر کرده است و پیشاپیش از روح پرفتوح مولانا، سعدی، حافظ و مرحومه سیمین بهبهانی طلب بخشش کرده و به استحضار خوانندگان فهیم سیاست روز می رسانیم.

چرا رفتی چرا من بی قرارم؟
به سر سودای آغوش تو دارم
تفسیر موضوعی: یک نفر که نباید برود در حال رفتن است و یک نفر دیگر در حال پرپر زدن است و به سر سودای ... او را دارد.
توضیح لازم: واژه "آغوش" یک واژه تحریک آمیز و غیر اخلاقی است فلذا تفسیری هم ندارد و از این پس از این واژه منحوس به صورت "سه نقطه" یاد می شود.
تفسیر سیاسی: چرا فلانی رفت با دشمن مذاکره کند حال آنکه من اینجا خون، خونم را می خورد و اعصابم به هم ریخته است.
تفسیر عشقولانه: بغلم کن / بغلم کن / نذار اینجا بمونم تا بپوسم

نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟
ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟
تفسیر موضوعی: مگر کوری و نمی بینی که ماهتاب چقدر قشنگ است و جان من به شکل مذبوحانه ای از شدت غم و اندوه در حال ناشکیبایی است؟
تذکر شاعر: من مفسر این بیت را به چالش یک سطل خاک دعوت می کنم.
تفسیر سیاسی: شاعر در این بیت، مخاطب خود را به ندیدن دعوت می کند اما این کار را به شیوه غیرمستقیم انجام می دهد. در مصراع نخست می گوید به آسمان نگاه کن و مهتاب را ببین که چقدر زیباست و از طرف دیگر سه هزار میلیارد را بر می دارد و می رود کانادا در کانادا عشق و حال می کند.
توضیح نامربوط: مادر بگرید!

بیا امشب شرابی دیگرم ده
ز مینای حقیقت ساغرم ده
تفسیر موضوعی: بیا امشب بساط شراب را روبه راه کن اما به این موضوع هم توجه داشته باش که شراب را از ساقی همیشگی خریداری نکنی. یک ساقی جدید به اسم آقا یا خانم حقیقت پیدا شده که کارش درست است.
تذکر شاعر: بمیری!
تفسیر سیاسی: شاعر در این بیت به شکل غیرمستقیم می گوید ما از این وزیران فتنه گر لازم نداریم و اگر راستش را می گویید از آن وزیرهای غیرفتنه گر به کابینه بیاورید تا از بوی شراب تدبیر و امید شما مست شویم.
بیت نامربوط: سفارت روسیه / لانه جاسوسیه شرق : عروس رفته چاقو بخوره
«زنم را کشتم چون بدون اجازه من بیرون رفته بود و وقتی به او گفتم این کار را نکن، جواب سربالا داد و با هم درگیر شدیم. من که خیلی عصبانی بودم با ضربه چاقو او را به قتل رساندم.» گوش کردی؟ این را دیروز صفحه حوادث روزنامه «شرق» منتشر کرده. بعد ما شاکی هستیم چرا کارکردن خانم ها در کافی شاپ ها را می خواهند ممنوع کنند یا اجازه ورود خانم ها به ورزشگاه ها داده نمی شود. بابا طرف توی خانه خودش امنیت جانی ندارد، بعد بیاید توی خیابان یا برود توی ورزشگاه چی می شود؟ خون و خونریزی راه می افتد. به نظر ما نه تنها باید ورود زنان به کافی شاپ ها و ورزشگاه ها ممنوع باشد، بلکه باید اصلا نگذاریم پایشان را از خانه بیرون بگذارند. بعد هم اگر در خانه می مانند و شوهر دارند، حتما باید برادربزرگه یا پدرشان در منزل بماند تا امنیت زن در خانه تامین شود. اگر امنیت زن در خانه تامین شد و شوهرش عصبانی شد نکشتش، آن وقت می شود به فکر امنیت زنان در جامعه افتاد.
البته با این وضع، که زنان در خانه در خطر چاقو هستند، اگر بروند وسط گود، حتما می توانند از خودشان دفاع کنند. چون کسی که در خانه چاقو نخورده و زنده مانده، بلد است جلو قمه هم جاخالی بدهد.
دیالوگ
: عروس خانوم آیا بنده وکیلم شما را به مهریه 10 شاخه گل و دو قمه و سه چاقو دسته صدفی و یک ساطور و یک پنجه بوکس به عقد آقاداماد دربیاورم؟
- عروس رفته چاقو بخوره و بیاد.
دیالوگ 2
: عزیزم تو حاضری برای عشقمون چی کار کنی؟
- واسه عشقمون حاضرم چاقورو تا دسته فرو کنم تو قلبت.
: دروغی نگی ها عشقم.
دیالوگ3
: اگه ما فردا دعوامون بشه، من رو با چی می زنی؟
- چاقو یا ساطور یا قمه. هرکدام که خودت دوست داری. چون من معتقدم باید به زن حق انتخاب داد.
آمبولانس بدبخت
یک روزهایی زنگ می زنند به آمبولانس می روی می بینی زن بدبختی را شوهرش با چاقو زده، در آن لحظه آرزو می کنی جای ستون طنز در روزنامه، می رفتی قبرستان و بالا سر زن بخت برگشته، به جای زن در خانه و جامعه مرثیه می خواندی. قدس: مش غضنفر و رانندگی با سرعت زیاد پَریروزا چِفتِ بلوار منتظرِ بِرارُم بودُم که با ماشینِش بیه بِرِم مریضخِنه دیدنِ باباکُلونُم که قلبِش رِ عمل کِرده. هَموجور که واستاده بودُم دیدُم از دور یَک ماشینِ، انگار که کِیک به تُنبونِ رارَندَش افتاده بِشه، ایوَر اووَر مِره یُ با یَک سرعتِ زیاتی دِره میه سمتُم. تا ای صحنه رِ دیدُم جینگی دَر رفتُمُ پِرّیدُم تو پیِده رو، ولی ای ماشینِ هَموجور آمَدُ ایقذَر سرعتِش زیات بودُ فرمون رِ بِرِیِ لایی کیشیدن ایوَر اووَر مِکِرد که ناسَن نَتِنِست ماشین رِ کُنتُلُر کُنه یُ با هَمو سرعتِش گیریفت چِفتِ بلوارُ دوتا چَرخِش از جدول رِفتن بالایُ ماشین یَکوَر رَفتُ بعدَم چپ کِردُ یَک هفت هَشتا غَلط خوردُ شیشه هاش توخ توخ رِفتنُ خودِ ماشینَم قِلِفتی غُردَبّه رَفتُ رارَندَشَم که یَک پسرِ جِوونی بود عینِ مغزِ جُوز که تو پوستِش قُچمه رِفته، تو ماشینِ مُنده بودُ هَموجورَم از سَر کِلَّش خون پیشینگه مِرفت. خُلِصه تا آتیشنِشونیُ اُرجانس آمَدَن ایره از تو ماشین کِشال دادَن بیرون، دِگه تِموم کِرده بودُ هَمونجه یَک مَلافه سیفید کیشیدَن روش.
حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم ای رارَنده هایی که تند مِرَن کِی مِخَن بِفَهمَن اوناییکه تو ای دنیا منتظِرِشایَن بیشتر از اوناییَن که او دنیا منتظرِ آمَدَنِشایَنُ نَبایِست با سرعتِ زیادِشا ایقذَر بِرِیِ عِزرائیل کارت دعوت بِرفِستَن!


پنج شنبه 13 شهریور 1393 8:54    بازدید:13





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سیاسی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن