واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: هرگز بشر در طول تاریخ تا این حد بطور روزمره محتاج موسیقی نبوده است که امروزه هست . به لحاظی بایستی عصر جدید را عصر حاکمیّت جهانی موسیقی دانست این نیاز به حدی ست که حتی در حال کار کردن و خوردن و خوابیدن هم بایستی صدای موسیقی حضور داشته باشد. موسیقی یک واژۀ یونانی است و از مصدر«موس»می باشد که نام یکی از خدایان اساطیری یونان است که خدای موسیقی و مستی می باشد . معنای دیگر این واژه در فرهنگ غرب از «اشتغال » و نیز « قدمت » است . پس موسیقی در نفس بشری همانا اشتغال به قدمت و خاطره هاست و این واقعیت را هر کسی در احساس موسیقیایی دریافت می کند : خاطره انگیزی ! گویی که در آخرالزمان به میزانیکه پایان زمان به آغازش نزدیک می شود این خاطره انگیزی برخاسته از موسیقی به اوج می رسد و اینک یک بار دگر در پایان تاریخ به یاد آغاز میافتیم از این دیدگاه موسیقی یکی از عمیق ترین وسیله ذکراست . عصر حاکمیت جهانی موسیقی به مثابۀ تجلی زمینی صور اسرافیل از وجود بشر است ک موجب به خود آیی جهان و جهانیان و زنده شدن مردگان و آستانه محشر کبری و حضور پروردگار است به هر حال این اشتغال و ذکر و رجعت به ازلیّت در پایان تاریخ امری اجتناب ناپذیر و یک واردۀ ماورای طبیعی می باشد . آنان که گوش شنواتر دارند برای شنیدن صوراسرافیل حتی نیازی به سازو صدا ندارند و کم شنواترها محتاج موسیقی هستند. به هر حال نیاز به این شنیدن نیاز ذاتی و تاریخی و متافیزیکی است و از آن راه گریزی نیست . و این نکته که نخستین شنوندگان بزرگ تاریخ و نیز نوازندگان بزرگ در معابد به چنین قدرتی رسیده که وحی یکی از نشانه های آن می باشد . و میدانیم که حضرت داوود بواسطۀ نواختن سازی ذکر می گفت و پرندگان و کوهها با او همنوایی می کردند بنابر این موسیقی دارای ذاتی دینی و وحیانی است . به نظر اساطید « موس » در اساطیر یونان همان اسرافیل است که در صورش دمیده است و نیچه بزرگترین فیلسوف پیشگوی عصر جدید نیز این صدا را شنید و آینده را عصر « ظهور تراژدی از بطن موسیقی » نامید . تراژدی برخاسته از موسیقی مدرن به لحاظی وقوع این فاجعه است که بشر مدرن که گوشش در غوغای صنعت و امواج الکترو مغناطیسی و تشعشعات اتمی کر شده است مجبور است که با استفاده از مسکرات و مخدرات، تن و هوش و روان خودرا از هم بدرد تا قدرت شنوایی یابد . بشر هرگز تا این حد محتاج شنیدن نبوده است زیرا در محضر پروردگا ر است و مجبور است صدای او را بشنود . این صدا را برای نخستین بار انبیای الهی شنیدند و اینک در آخرالزمان همه باید بشنوند . متاسفانه در آموزش موسیقی در کشور ما درس هارمونی جدی گرفته نشده و حتی نظر بعضی از اساتید ما بر آن است که در کار آهنگسازی نیازی به هارمونی و قواعد آن نیست (به خصوص رساله تئودور دوبوا که این قواعد را تا جزئیات برسی می کند)چون به قول آنهااین قواعد دست وپاگیر هستند. گویا این قواعد تنها برای مردم آزاری نوشته شده اند تا شاگردان را با آنها شکنجه دهند.این اساتید فراموش می کنند که این قواعد از آثار استادان نابغهای گرفته شده که به طور جهانی ستایش شده اند.در ساختن یک بنا تمام تجربیاتی که به صورت اصل و قاعده در آمده باید رعایت شود درغیراینصورت احتمال خراب شدن بنا بر سر کسانی که در آن زندگی می کنند وجود خواهد داشت. چگونه خواهد بود اگر موسیقی خود را ملزم به رعایت دقیق قواعد و اصول اولیه نکند مسلما چنین بنایی تنها بر سر سازنده اش خراب خواهد شد.در کلاس چنین اساتیدی به ذکر سر فصلهای هارمونی و حل چند میزان تمرین اکتفاء می شود(تازه اگر مسئله ای حل شود.)کمتر استادی است که به عمق هارمونی وارد شده و یا بتواند شاگردان خود را با عمق هارمونی آشنا کند. چنین تفکری را می توان در برنامه ریزی دروس دانشگاهی رشته موسیقی (وحتی هنرستان ) هم دید که تنها به یک ترم هارمونی اجباری و یک ترم هارمونی اختیاری اکتفاءشده است (مطالعه ای که حداقل به دو تا سه سال آموزش و سال ها تمرین مداوم نیاز دارد.)مدتی است که تب موسیقی مدرن نویسی در کشور ما رواج یافته و شاگردی که حتی خودش هم منزجر از چنین موسیقی یی است برای عقب نماندن از قافله به خیال خودش موسیقی مدرن می نویسد. چون به گفته استادش کاری است که نیاز به هارمونی ندارد و هر کاری هم در آن می شود انجام داد. به هنر جویان توصیه می شود که سخنانی چون:( موسیقی امروز- موسیقی مدرن است و موسیقی مدرن هم نیاز به قواعد ندارند) نشوند.باید بدانیم که موسیقی مدرن سنتز موسیقی تونال (تز=موسیقی تونال –آنتی تز=کاوش های تونال و نوع آوری در هارمونی)است و از آسمان به زمین نیفتاده و شاگردی که بخواهد موسیقی مدرن کار کند باید موسیقی قبل از آن را بخوبی بشناسد تا بداند که قرار است چه چیزهایی را رعایت نکند و بجای آنها چه موادی را به کار گیرد که ناشی از قوه خلاقه اوست.این شاگرد باید درسهای هارمونی - فرم - کنترپوان - ارکستراسیون.......را نزد استادانی آگاه با دقت و تعمیق بیاموزد و سالها روی این درسها تمرین کند وموسیقی اساتید را برای بهتر فهمیدن این درس ها آنالیز کند وعجله ای برای آهنگساز شدن نداشته باشد چون هیچ موسیقی ماندگاری (حتی مدرن)از این قواعد نوشته نشده و پایه همه آنها هارمونی است.پس وضع هنرجویی که هنوز مقدمات این درسها را نیاموخته و می خواهد موسیقی بنویسد را می توان حدس زد.اوبعد از چندسالی پرداخت هزینه سنگین آموزش چون نتوانسته موسیقی یی بنویسد که مایه هیجان باشد دلزده کار را رها می کند(همین شاگرد ممکن است با گذراندن آموزشی کلاسیک مایه افتخار موسیقی کشور باشد که با افتادن در این بیراه از دست می رود.)در مملکتی که بیش از نود و پنج درصد مردم آن هنوز یک قطعه موسیقی کلاسیک را از اول تا آخر گوش نکرده اند نوشتن موسیقی مدرن چه حاصل می تواند داشته باشد.یک اثر موسیقی باید دارای ویژگی فردی و هویت ملی باشد.رو نویسی کردن از روی سنفونی شستاکویچ یا بهم دوختن تکه هایی از پرلودهای دبوسی یا نوشتن اصوات درهم برهمی به اسم موسیقی که با هیچ معیار زیبایی شناسی مطابقت نداردنشان دهنده بی اطلاعی مصنفین آ نها از درسهای موسیقی است. شاید امروز از چنین آثاری حمایت هم بشود ولی همیشگی نخواهد بود. باید به جوانانی که به دنبال نوشتن موسیقی یی جدی هستند گفت که موسیقی محلی کشور ما سرشار از لطافتی پایان نیافتنی است و موادی را در اختیار آهنگسازی آشنا به قواعد موسیقی قرار می دهد که می توان پیچیده ترین موسیقی هاحتی در اشکالی مدرن را با آن نوشت تا هم ویژگی فردی در آنها نشان داده شود و هم هویت ملی حفظ گردد به شرط آن که چنین آثاری تکرار دیگری از این قطعات نباشد وآهنگساز بتواند خلاقیت خود را در کاربا این قطعات نشان دهد.چنین آهنگسازی مسلما به زودی به ایده های شخصی خود هم پر و بال خواهد داد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 409]