تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منكر نكنند، و از نيكان خاندان من پيروى ننمايند،...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820818201




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نقدی بر مقاله «امام» و عدم بی طرفی در ارائه معنای امامت


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
نقدی بر مقاله «امام» و عدم بی طرفی در ارائه معنای امامت
کاربرد واژه‌ی «امام» برای امام جماعت یا افراد برجسته علمی، اختصاص به اهل سنّت ندارد، بلکه شیعیان نیز این واژه را در این موارد به کار می‌گیرند. هر چند دائره کاربرد این واژه ممکن است نزد اهل سنت به لحاظ اهل لسان بودن،‌ متداول‌تر و فراگیرتر باشد، ولی اصل کاربرد انکارپذیر نیست.

خبرگزاری فارس: نقدی بر مقاله «امام» و عدم بی طرفی در ارائه معنای امامت



بخش اول چکیده مقاله‌ی «امام» (Imam) نگارش «امتیاز یوسف» (Imtiyaz yusuf) از مجموعه‌ی مقالات دائرة المعارف قرآن لایدن، گزارشی است اجمالی از معانی مختلف واژه‌ی «امام» و میزان کاربرد آن در قرآن. همچنین ارائه نظرات برخی فرقه‌های اسلامی در باب امام و امامت. نویسنده با اشاره به نمادین بودن انتصاب ابراهیم(ع) به امامت، دیدگاههای خوارج، اسماعیلیه، نزاریه، مستعلویه و شیعه اثنی عشریه را درباره‌ی امام و امامت طرح و به مواردی از اختلاف این فرقه‌ها اشاره‌ می‌نماید. و در پایان یادآور می‌شود که اهل سنت به مقام و شأن قدسی امام اعتقادی ندارند و‌ این واژه را تنها درباره‌ی امام جماعت یا رجال علمی به کار می‌برند. ناقد مقاله با مراجعه به منابع گوناگون به تکمیل و توضیح مباحث و ارائه کامل‌ترِ دیدگاهها و اختلاف نظرها می‌پردازد و بر این باور است که نویسنده در ارائه گزارش و آرای فرقه‌ها نقایص زیادی دارد و اصل امانت‌داری و بی‌طرفی در ارائه گزارش را نیز رعایت نکرده است، ضمن آنکه به ریشه‌ی اصلی اختلاف شیعه و سنی در باب امام و امامت نپرداخته است. از این‌رو ناقد با معرفی منابع شیعه در باب امام و امامت، غفلتها و لغزشهای علمی نویسنده را یاد آور شده و توضیحاتی پیرامون هر یک ارائه داده‌ است. کلید واژگان: امام، امامت، ابراهیم، فرق و مذاهب، شیعه اثنی عشری، اهل سنت،‌ مستشرقان. ترجمه مقاله‌ی «امام» امام (جمع: ائمه) واژه‌ای است که در قرآن در معانی ذیل به کار رفته است: الگو، رهبر، سرمشق، نمونه مطلوب و ایده‌آل، وحی، راهنما، نمونه کامل و پیش‌ترین. این کلمه، هفت مرتبه به صورت مفرد و پنج مرتبه به صورت جمع در قرآن آمده است. واژه امام در اشکال گوناگونی در تاریخ اسلام تا زمان معاصر، در‌ تفسیر به کار گرفته شده است و در شکل گیری بُعد سیاسی و مذهبیِ جهان بینی اسلام، مهم و قابل ملاحظه است. (1) اشاره نمادین قرآن به انتصاب ابراهیم (درباره‌ی ابراهیم ر.ک. به: همین دائرة المعارف) به عنوان امام (رهبر) بشر در سوره‌ی بقره، آیه‌ی 124 توصیه می‌کند که ایمان به خدای ناپیدا ـ توحید اسلام ـ امتحانات مختلفی را در زندگی بر می‌تابد که به تحقّق کامل مذهبی و اخلاقی می‌انجامد. (2) (ن. ک. به: دو مدخل کفر و ایمان، اخلاق و قرآن) سوره‌ی احقاف، آیه 12 و سوره‌ی هود، آیه‌ی 17 به وحیهایی اشاره دارد که توسط موسی (ر.ک. به: همین منبع) و محمد به عنوان امام ـ کتب (ن. ک. به: مدخل کتاب) هدایت دینی ـ دریافت گردید، در حالی که در سوره‌ی یس، آیه‌ی 12 واژه امام را به کار می‌برد تا به ثبت اعمال هر شخص اشاره کند. (ن. ک. به: مدخل ثبت اعمال بشر) این اعمال آثاری برای عالم زندگی پس از مرگ دارند. (ن. ک. به: مدخل ثواب و عقاب، آزادی و سرنوشت). قرآن از لحاظ فردی، به همه‌ی مسلمانان توصیه می‌کند برای خود و خانواده‌شان دعا کنند تا در ایمان، امام شوند؛ در درجه اول در توجه به خدا و تقوا (درباره‌ی تقوا ر.ک.به: همین دائرة المعارف)، دستیابی به تقوا به عنوان نشانه امام شدن تعبیر و تفسیر می‌شود.در بالا ذکر شد که کاربردهای واژه امام، مشخصه و صورت اصلیِ تجربه دینی را در اسلام ترسیم می‌کند. دو دسته از آیات قرآنی ذیل، از یک طرف سوره‌ی انبیاء آیه‌ی 73 و سوره‌ی قصص، آیه‌ی 5 و سوره‌ی سجده، آیه‌ی 24، و از سوی دیگر سوره‌ی توبه، آیه‌ی 12 و سوره‌ی قصص، آیه‌ی 41، بین دو نوع امام در ارتباط با رهبری اجتماعی و مذهبی فرق می‌گذارد. امامان (ائمه) راهنمایی و ارشاد (هدایت) ـ رهبران خالصاً هدایت یافته‌ای که اعتقاد دینی و تقوا را تبلیغ می‌کنند و امامان کفر و آتش (ر.ک. به: همین منبع) ـ رهبران بی‌بند و بار و ظالمی که فساد (ر.ک. به: همین منبع) را در زمین پراکنده می‌کنند و از ایمان به خدا سرباز می‌زنند و بشر را به آتش جهنم می‌کشانند. (ن. ک. به: مدخل جهنم) قرآن مخالفان لوط پیامبر و شعیب پیامبر را ذکر می‌کند که نمایانگر تفاوت بین ائمة الکفر و النار و ائمة الهدایة هستند. سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 71 به تاریخ امامان در بین فرزندان آدم (ن. ک. به: مدخل آدم و حوا) اشاره دارد. خداوند پیامبران و رهبران پارسا را برانگیخت که وظیفه رساندن و حفظ پیام توحید را در بین گروههای مختلف مردم بر عهده داشتند. در روز قیامت (ن. ک. به: دو مدخل مکاشفه؛ رستاخیر) این شخصیت به اعمال (در این باره ر.ک. به: همین منبع) نیک و گناهان (ن. ک. به: مدخل گناه، صغیره و کبیره) که توسط جوامع آنها نسبت به جنبه‌های اخلاقی و کلامی توحید انجام گرفته است، شهادت می‌دهند. (3) (همچنین ن. ک. به: مدخل اعمال بد،‌ نیک و بد) نخستین نمونه قرآنی واژه امام به عنوان رهبر مذهبی، اجتماعی و سیاسی نمونه، چنان که در حکایت ابراهیم پیامبر نشان داده شده است، معانی مختلفی در طول زمان به دست آورده است و توسط مسلمانان به طور التقاطی در زندگی سیاسی و مذهبی‌شان به کار گرفته شده است؛ همراه با فرقه‌ها و گروههای بسیار که بر مشروعیت تفاسیر متأخر سیاسی و کلامی‌شان تأکید دارند. (4) خوارج (ر.ک. به: همین منبع) و اولین فرقه اسلام، با اصرار بر اصول تساوی بشر و اجرای عدالت قرآنی، به دنبال انتخاب آزاد امامیِ عادل و کاملاً محکم و تزلزل ناپذیر بودند تا بدون در نظر گرفتن پیشینه‌ی نژادی و قبلیه‌ای او گزینش گردد. در حال حاضر فرقه‌ی اباضیه در عمان و شمال آفریقا تنها زیرمجموعه‌ی باقیمانده‌ی فرقه‌ی خوارج با سنت مستمر جهت امام منتخب هستند. (5) شیعه (ن. ک. به: مدخل تشیع و قرآن) منزلت و رتبه رهبری سیاسی و مذهبی سه خلیفه اول مسلمان را نپذیرفته و به جای آن علی بن ابی‌طالب را به عنوان اولین امام ـ که جذبه مذهبی، رهبری و سیاسی‌اش به لحاظ تبار شناختی انتقال یافته است ـ به رسمیت می‌شناسند و حق مشروع منصب امامت را تنها در انحصار فرزندان او می‌داند. به اعتقاد شیعه، امام از موهبت معنای باطنی قرآن برخوردار است که از محمد به علی و فاطمه ـ به ترتیب داماد و دختر او ـ و از آنها به فرزندان نسبی ایشان منتقل شده است. (6) برای «نزاری» ـ فرقه‌ای از شیعیان اسماعیلی ـ «آقاخان» فعلی، چهل و نهمین امام ظاهر و زنده (حاضر) می‌باشد که آنان او را تجسّم قرآن تلقی می‌کنند. (7) «مستعلی» ـ از شاخصه‌های شیعیان اسماعیلی ـ به رهبرشان (داعی مطلق) به چشم نماینده و معلم مذهبی جامعه‌ ـ از هنگامی که امام الطیب در سال 1130 میلادی / 527 قمری از انظار غایب گردید (غیبت) ـ نگاه می‌کنند. (8) شیعیان اثنی عشری، «دوازده امامی»، که بیشتر آنها مقیم ایران، عراق و لبنان هستند، دوازده فرزند (9) فاطمه و علی را ـ تا امام محمد مهدی که در سال 874 / 260 از انظار غایب گردید ـ به عنوان تنها مفسران لغزش‌ناپذیر قرآن گرامی و مقدس می‌شمارند. شیعیان دوازده امامی از آن هنگام به دانشمندان دینی خود ـ مجتهدان و آیت الله‌ها ـ به چشم رهبران مذهبی ـ به جای این امام و تا بازگشت او ـ می‌نگرند. از نگاه خوارج و شیعیان، امامان هم زمان قدرت سیاسی و مذهبی دارند و معنای باطنی قرآن را می‌دانند، جامعه مسلمانان را رهبری می‌کنند و شریعت و قوانین اسلامی را تفسیر می‌نمایند و به کار می‌گیرند. (10) (ن. ک. به: مدخل‌ شریعت و قرآن، سیاست و قرآن). مسلمانان اهل سنت به عنوان مدافعان اصلی مذهبی و اجتماعیِ پیروان سنت پیامبر و جامعه (اهل السنة و الجماعة) (ن. ک. به: مدخل سنت) به مقام و شأن الهی و قدسی امام اعتقاد ندارند. از نگاه آنان، این واژه مرجعی مثالی از دو پیامبر برجسته، ابراهیم و محمد در مقام پیامبران و سیاستمداران نمونه بیان می‌کند و هر دوی آنها معرف تبعیت تزلزل ناپذیر از اصل یکتاپرستی و رهبری هماهنگ و منسجم دینی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی هستند.(11) مسلمانان اهل سنت، عنوان «امام» را جداگانه برای بر امام جماعت مسجد به کار می‌برند و آن را به عنوان، عنوانی احترام‌آمیز تنها برای رهبران سیاسی و محققان فاضل علوم دینی اسلامی به کار می‌برند. (12) بررسی و نقد درآمد مقاله‌ی «امام» از مجموعه مقالات دائرة المعارف قرآن لایدن، در عین فشردگی و کوتاهی، به مسائل حساس و مهمی اشاره کرده و تا حدودی در تبیین موضوعات اساسی و پرداختن به برخی وجوه اختلاف و اشتراک مذاهب اسلامی در باب امامت، کارنامه‌ی قابل قبولی ارائه داده است. در ایجاد زمینه برای کاوشی جامع‌تر و فتح باب تضارب آراء نیز توفیقاتی داشته است، ولی از جهات دیگر کاستیهایی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود. الف: اشکالهای کلی اول. نبود واژه‌شناسی و تعریف اصطلاحات با اینکه در این مقاله از واژه‌هایی چون: اباضیّه، نزاری، ‌مستعلی، آقاخان، داعی مطلق، امام الطیّب، و... سخن به میان آمده، تعریف گویایی از آنها ارائه نشده است. به همین جهت مقاله دچار نوعی پیچیدگی و گنگی شده و از گویایی و شفافیّت لازم،‌ محروم است. دوم. نارسایی در تنقیح محل بحث واژه‌ی «امام» در موارد و معانی مختلف کاربرد دارد و گستره کاربست آن از امامان معصوم تا ائمه‌ی کفر را در بر می‌گیرد، پس لازم بود محل نزاع بین فرقه‌ها به صورت روشن تعیین گردد. بدیهی است که در موارد کاربرد این واژه‌، نزاعی نیست، بلکه مرز اختلاف فرقه‌ها در ارتباط با مفهوم ویژه این واژه یعنی «رهبری سیاسی و دینی جامعه اسلامی» است که در این نوشته برجسته نشده است، از این رو مقاله گاه در کش و قوس محل بحث و موارد کاربرد گرفتار آمیختگی و چند پهلوگویی شده و با پریدن از شاخه‌ای به شاخه‌ی دیگر، سر رشته‌ی سخن را گم کرده و مباحث لفظی (استعمالی) را با مطالب محتوایی و مفهومی در آمیخته است. سوم. جانبدارانه نویسی نگاهِ اجمالی به مقاله نشان می‌دهد که نویسنده در پیِ یافتن حقیقت به کنکاش و تحقیق در منابع نپرداخته است، بلکه حقیقت را چیزی می‌دانست که پیش از تحقیق آن را به عنوان پیش انگاره پذیرفته بود. از این رو مقاله خواننده را به شیوه‌ی غیر مستقیم به این نتیجه می‌رساند که در مسئله «امامت» حق با کسانی است که انتخاب امام را مشروط به رأی و نظر مردم (شورا) می‌دانند؛ نه آنان که «نصّ» خاص را در انتخاب امام دخیل می‌دانند. نویسنده با همین پیش‌فرض مطالبی چون: اصل تساوی بشر، اجرای عدالت قرآنی، اصل انتخاب آزاد، دوری از موروثی شدن حکومت، اجتناب از انحصار گرایی در حاکم شدن یک تبار و قبیله و... را با زیرکی و ضرب آهنگی آرام، در ضمن بیان مطالب دیگر در ردّ قول شیعه القاء می‌کند تا به نتیجه دلخواه خود دست یابد و کفّه‌ی ترازو را در طرفی خاص سنگین‌تر نماید. لذا نویسنده در این مقاله از آغاز حق را به هواخواهان اصل شورا می‌دهد و در ادامه آنان را «مدافعان اصل مذهبی و اجتماعی سنت پیامبر و جامعه» می‌نامد و به دیگر فرقه‌ها و گروهها با نگاهی فرعی می‌نگرد؛ به ویژه آنکه  طرفداران اصل نصّ در انتخاب امام را با کنایه به تبارگرایی، موروثی دیدن حکومت، انحصار طلبی در آن و... متهم می‌کند و از سوی دیگر با تاثیر پذیری از اندیشمندان مسیحی و یهودی بدون ارائه دلیل و مدرک، زبان قرآن را نوعی تمثیلی و نمادین می‌داند و با این نگرش به قضیه انتصاب حضرت ابراهیم(ع) به امامت می‌پردازد. ما مشروح آن قضیه را بررسی خواهیم کرد. چهارم. نبود منابع و مآخذ ذکر نشدن منبع در این مقاله از ضعفهای دیگر و خارج از استاندارد دائرة المعارف نویسی است. در این مقاله کمتر به منابع اشاره شده است و با این که برای مطالب اشاره شده، صدها رساله، کتاب، گزارش و اسناد تاریخی موجود است، نویسنده به هیچ کدام اشاره نکرده است. چینش مباحث هم نشان می‌دهد که وی به منابع اصیل شیعه مراجعه نکرده است. پنجم. ناتوانی در ادای مطلب اصلی مشکل اساسی مقاله آن است که جان کلام در باب امام و امامت را در حدّ یک دائرة المعارف معمولی نیاورده است، بلکه پاره‌ای از مطالب به صورت گزینشی و بسیار ناقص و سؤال برانگیز، همراه با لغزشهای علمی در کنار هم قرار گرفته است که چندان نتیجه‌ی مشخصی ندارد. علاوه آنکه در زمینه‌ی اعتقاد اهل سنّت در باب رهبری جامعه اسلامی (امام) نکته قابل ملاحظه‌ای طرح نگردیده است. گویا ذهن نویسنده تنها به موارد کاربرد واژه معطوف بوده و به همین جهت بدون توجه به اصل مطلب از کاربرد واژه «امام» نزد اهل سنّت برای امام جماعت و رجال علمی، سخن به میان آورده است. ب: اشکالهای محتوایی 1. گویا نویسنده در این بخش از مقاله می‌خواهد، با اشاره به آیه 124، سوره‌ی بقره داستان انتصاب ابراهیم(ع) به امامت را نمادین و بدون واقعیت خارجی معرفی کند. در آن آیه می‌خوانیم:وَإِذِ ابْتَلَى‏ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛ «و (یاد کنید) هنگامى که ابراهیم را پروردگارش با کلماتى آزمایش کرد، و (او به خوبى کارِ) آزمایشها را تمام کرد، [خدا به او] فرمود: «در واقع من تو را امام [و پیشواى] مردم قرار دادم» [ابراهیم‏] گفت: و از نسل من (نیز امامانى قرار بده.) [خدا] فرمود: پیمان من، به ستمکاران نمى‏رسد». گو اینکه از منظر نویسندگان این اثر، در این داستان انتصابی واقع نشده است و ‌تنها رسیدن به اوج قله ایمان و اخلاق، با زبان تمثیلی به إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً تعبیر شده است؛ بی‌ آنکه اتفاق خاصی در خارج افتاده باشد. روشن است که این اظهارات متاثر از نظریات برخی متکلمان و فیلسوفان مسیحی و یهودی غرب است که برای توجیه برخی مفاهیم دینی عهدین و متون تحریف شده تورات و انجیل به کار بستند و مجبور شدند برای فرار از تعارضات مفاهیم دین و دستاوردهای علمی روز، به ارائه دیدگاههای پوزیتیویستی و نماد انگارانه تن دهند (علم و دین، 152). و زبان دین و کتاب مقدس را نوعی نماد و تمثیل بدانند تا تعارض علم و دین را حل نمایند، ولی چون مفاهیم آیات قرآن ـ بر خلاف متون تحریف شده‌ی عهدین ـ تعارضی با علم ندارد، نیازی هم به ارائه‌ی چنین تحلیلهای سست و غیر علمی نخواهد بود، زیرا با توجه به حکیم بودن خداوند و نزول قرآن از سوی او و اینکه سخن حکیم بازتابی از کلمات وجودی اوست، ‌عقل حکم می‌کند که عبارات قرآنی، به دور از لغو و بیهودگی است و معنادار و واقع نما می‌باشد. «لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن  بَیْنِ یَدَیْهِ وَلاَ مِنْ خَلْفِهِ، فصلت، 41». تعابیری چون متن حکیمانه، تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ (یونس/ 1)، حقّ وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ هُوَ الْحَقُّ (فاطر / 31) بیّنه و نشانه‌ی روشن فَقَدْ جَاءَکُم بَیِّنَةٌ مِن رَبِّکُمْ وَهُدىً وَرَحْمَةٌ (انعام / 157) و برهان و نور یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُم بُرْهَانٌ مِن رَبِّکُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُوراً مُبِیناً (نساء / 174) گویای واقع‌نمایی عبارات قرآن است و این تعبیرات نمی‌تواند با تمثیلی و نمادین بودن و بی‌معنایی عبارات آن سازگار باشد. )برای اطلاع بیشتر ر.ک. به: تحلیل زبان قرآن، 25 و 116؛ درآمدی بر معناشناسی، 32 ـ 34؛ علم و دین، 141 ـ ‌285؛ مبانی تفسیر قرآن، 176 ـ 194). نمادین دانستن بی‌دلیل داستان انتصاب ابراهیم به امامت افزون بر آنچه گذشت و علاوه بر ناسازگاری این ادعا با روایات، اسناد و گزارشهای تاریخی با متن آیه نیز سازگاری ندارد، زیرا قرائن موجود در آیه (‌از قبیل: به کارگیری إذ زمانیه، ابتلاء به کلمات، فاتّمهنّ، قال، جاعلک، للناس، دعای ابراهیم برای حفظ این مقام در میان ذریّه‌ی، استجابت آن برای صالحان از ذریه‌اش و عهد خدا بودن این مقام) حکایت از واقع‌نمایی این عبارات دارد. چنان که هیچ مفسّر قرآن شناسی تاکنون به نمادین بودن این داستان و لوازم آن ملتزم نشده است. جا دارد از پدید آورندگان دائرة المعارف پرسیده شود، درباره‌ی آیاتی چون: إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً (بقره / 30)، یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ (سوره ص / 26)، إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ (بقره/ 247) و نظایر آن‌چه می‌گویند؟! آیا این آیات  نیز نمادین است؟!. اگر چنین است، پس دیگر چه حجّیتی برای ظواهر الفاظ باقی می‌ماند؛ حجّیتی که شالوده و بنیانش براساس بنای عقلاء و حکم عقل پای‌ریزی شده است و انکارکردنی نیست! به هر حال آنچه از داستان انتصاب ابراهیم به امامت، برابر آیه‌ی 124 سوره‌ی بقره، استفاده می‌شود آن است که امامت تنها به معنی ریاست و زعامت در امور دنیای مردم، یا امور دنیا و دین مردم نیست (چنان که بعضی از اهل سنّت گمان کرده‌اند و نویسنده‌ی مقاله در پی القای آن است)، زیرا ابراهیم، قبلاً از این موهبت برخوردار بود. همچنین استفاده می‌شود که امامت به معنی رسیدن به اوج ایمان و یقین و تهذیب نفس نیست (چنان که نویسنده‌ی مقاله پنداشته است)، زیرا ابراهیم(ع) براساس نصوص قرآن پیش از انتصاب به این مقام، واجد این مراحل بود. همچنین امامت، تنها به معنی رهبری و زعامت مادی و ظاهری، یا «فرد شایسته و نمونه بودن» یا «سرمش و الگو بودن» نیست، زیرا این صفات از آغاز نبوت در ابراهیم بود و برای تمام انبیاء و رسل از آغاز نبوتشان لازم است. پس چیزی که در این مرحله به ابراهیم داده شد، از چنین مراتب و مراحل بالاتر است و آن اجرای احکام، تحقق بخشیدن به آن در جامعه، تربیت نفوس در باطن و خارج ساختن علمیِ آنها از ظلمات جهل و گمراهی به سوی نور هدایت (ایصال به مطلوب) است. از آیات قرآن استفاده می‌شود که مفهوم هدایت‌گری در واژه «امام» وجود دارد، چنان که در آیه 24، سوره‌ی سجده می‌خوانیم:«وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ»؛ «و از آنان پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) راهنمایى مى‏کردند؛ چون که شکیبایى نمودند و همواره به آیات ما یقین داشتند». به یقین این هدایت به معنی ارائه طریق نیست، زیرا ابراهیم(ع) قبل از انتصاب به امامت، برخوردار از مقام نبوت و رسالت بود که کارایی اصلی آن هدایت گری به معنی ارائه طریق است. بنابراین هدایتی که در مفهوم امامت اخذ شده، از نوع «ایصال به مطلوب» و «هدایت تکوینی» است و معنای آن تحقق بخشی به اهداف مذهب و تربیت نفوس و تأثیر باطنی و نفوذ معنوی امام بر قلبهای آماده است؛ چنان که درباره‌ی فرشتگان می‌دانیم آنان نیز برخوردار از هدایت تکوینی هستند و با امدادهای غیبی خود می‌توانند مؤمنان را از ظلمتها خارج کنند. هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَمَلاَئِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَکَانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً (احزاب / 43)؛ «او کسى است که (خود) و فرشتگانش براى شما دعا مى‏کنند (و رحمت مى‏فرستند،) تا شما را از تاریکى‏ها به سوى نور خارج کند؛ و نسبت به مومنان مهرورز است». دقیقاً «امام» نیز با نیروی باطن و نفوذ روحانی و تابش شعاع وجودش، انسانهای آماده را از ظلمتها خارج می‌کند و به نور می‌رساند. (ر.ک. به: تفسیر نمونه، 1 / 432 ـ 435؛ المیزان فی تفسیر القرآن، 1 / 267 ـ 276) 2. نویسنده بار دیگر با اشاره به آیه‌ی 124، سوره‌ بقره که درباره انتصاب ابراهیم به امامت است،‌ مدعی می‌شود که فرقه‌های مختلف اسلامی با استناد به این آیه، به تعبیین رویکردهای کلامی و سیاسیِ خویش در باب امام پرداخته‌اند و هر یک برای مشروعیت بخشی به سلطه‌ی سیاسی و مذهبی خود، براساس برداشتهای سلیقه‌ای و شخصی،‌ به این آیه تمسک جسته‌اند، لذا آیه در طول تاریخ، تفاسیر گوناگونی به خود دیده‌ است. آنگاه به صورت بسیار مجمل و نارسا به شماری از فرقه‌ها و نگرش آنان به مسئله امامت و انتخاب امام اشاره می‌کند؛ فرقه‌هایی چون: خوارج، اباضیّه، نزاریّه، مستعلویه، امامیه اثنی عشریه و اهل سنّت. روشن است که این قسمت از بحث ـ طرح نظریات فرقه‌ها در باب امام و امامت ـ می‌توانست اساسی‌ترین و پربارترین قسمت مقاله باشد، ولی نویسنده بهای چندانی برای آن قائل نشده و برعکس دچار لغزشهای علمی و نسبتهای خلاف واقع گردیده است که در ادامه ضمن تصحیح موارد اشتباه، توضیح بیشتری برای تکمیل بحث ارائه می‌گردد، و به صورت اجمالی، وجوه اختلاف در اشتراک نظریات فرقه‌های شیعه و نیز بین شیعه و اهل سنت در موضوع «امام» تبیین می‌شود. 3. «امام» نزد خوارج و اباضیّه فرقه‌ی خوارج در سال 37 هجری در جریان مسئله‌ی حکمیت در جنگ صفین پدید آمد. این گروه به علت کوتاه فکری، کج فهمی و لجاجت از امیرمؤمنان علی(ع) فاصله گرفتند و چنان از معارف اسلام دور شدند که از سوی عموم مسلمین طرد گردیدند. آنان هر چند در درون به شاخه‌های متعدد تقسیم شدند (ر.ک. به: فرق و مذاهب کلامی، 292؛ و تاریخ مذاهب اسلامی، 122 ـ 132 و بحوث فی الملل والنحل، 5، / 179 ـ 182)، ولی در چند مسئله اتفاق داشتند: 1) خلیفه و رهبر جامعه‌ی اسلامی، تنها با انتخابات سالم و آزاد،‌ به وسیله تمام مسلمانان، نه گروهی خاص، برگزیده می‌شود و شخص انتخاب شده تا مجری عدالت است خلافتش پابرجاست و هرگاه چنین نباشد، کشتنش واجب می‌شود. 2) امامت و رهبری ویژه هیچ یک از قبایل عرب نیست، لذا بر خلاف بقیه مسلمین، معتقد بودند خلافت اختصاص به قبیله قریش ندارد، بلکه حتی فرد غیر عرب هم می‌تواند خلیفه شود.3) تعیین امام واجب شرعی نیست و تنها در صورت نیاز و مصلحت آن را واجب می‌دانستند. از جمله عقائد تند آنها تکفیر گنهکاران بود.‌ از دید خوارج اهل معاصی کافر و مهدورالدم بودند و فرقی هم بین گناه و خطا نمی‌گذاشتند.خوارج با این نگرش، بسیاری از صحابه و بزرگان دین حتی امیرمؤمنان علی(ع) را تکفیر کردند و با سنگدلی و بی‌رحمی به خشونت و خونریزی میان مسلمان دامن زدند. این اعتقاداتِ سبک سرانه از سویی، و اختلافات داخی آنها از سوی دیگر باعث شد از جامعه‌ی اسلامی رانده شوند و پس از مدتی ریشه‌کن گردند (ر.ک. به: تاریخ مذاهب اسلامی 110 به بعد). از فرقه‌ی خوارج تنها گروه «اباضیّه» به علت اعتدال نسبی، میانه‌روی و رعایت انصاف در برخورد با مخالفان تاکنون باقی مانده‌اند. آنان خون مخالفان خود را محترم می‌شمارند، سرزمین آنان را جزو بلاد اسلامی می‌دانند و حتی ازدواج با سایر مسلمانان و رابطه‌ی توارث میان آنان با خوارج را جایز می‌شمرند. (همان، 130)، برخی معتقدند که اباضیّه اساساً از گروه خوارج محسوب نمی‌شوند. (ر.ک. به: بحوث فی الملل و النحل، 5 / 224 ـ 246). فرقه‌ی إباضیّه پیرو عبدالله بن اباض تمیمی‌اند که زمان معاویه را درک کرد و تا زمان مروان (86 ه‍. ق) زنده بود. آنان در قرن دوم هجری در یمن، حضرموت و حجاز منتشر گردیدند. هم اکنون مرکز عمده‌شان کشور عمان است و عقاید اباضیّه مذهب رسمی مردم این کشور است. آنان همانند بقیه خوارج قرشی بودن امام را شرط نمی‌دانند (بحوث فی الملل و النحل / 5 / 302 ـ 303)  و به «انتخابات آزاد» قائل هستند. (ر.ک. به: فرق و مذاهب کلامی، 297 ـ 299؛ تاریخ مذاهب اسلامی، 110) ناگفته پیدا است اگر «امامت» را به تعبیر قرآن عهد خداوند بدانیم لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ، (بقره / 124) دیگر تعیین آن با انتخابات آزاد معنی ندارد. منابع و مؤاخذ 1ـ قرآن کریم. 2ـ سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، تحقیق سعید المندوب، دارالفکر،‌ بیروت، ‌1416 ق. 3ـ ابویعلی، الأحکام السلطانیة، به کوشش محمد حامل فقی، بیروت، 1403 ق. 4ـ ماوردی، الأحکام السلطانیة، قاهرة، 1978 م. 5ـ جوینی، عبدالملک، الإرشاد، به کوشش اسعد نعیم، بیروت، 1405 ق. 6ـ ابن عبدالبر، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، مکتبة نهضة مصر، قاهرة. 7ـ اسماعیلیه، مجموعه مقالات، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، 1384 ش. 8ـ بغدادی، عبدالقاهر، اصول الدین، استانبول، 1346 ق. 9ـ شاطبی، الاعتصام، قاهرة، 1322 ق. 10ـ غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، بیروت، 1403 ق. 11ـ خیاط، عبدالرحیم، الانتصار، به کوشش فیبرگ، قاهرة، 1925 م. 12ـ بلاذری، انساب الاشراف، به کوشش گویتین، بیت المقدس، 1936 م. 13ـ احمد بن مرتضی، البحر الزخار، به کوشش عبدالله بن عبدالکریم جرافی، بیروت، 1394 ق. 14ـ سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، حوزه علمیه قم، 1412 ق. 15ـ تاریخ ابن عساکر، دارالفکر، بیروت، 1415 ق. 16ـ سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، تحقیق محمد یحیی الدین عبدالحمید، مطبعة السعادة، مصر، 1371 ق. 17ـ تاریخ طبری، موسسه اعلمی، بیروت. 18ـ ابوزهره، محمد، تاریخ مذاهب اسلامی، مترجم علیرضا ایمانی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان، قم، 1384 ش. 19ـ سعیدی روشن، محمد باقر، تحلیل زبان قرآن، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، قم، 1383 ق. 20ـ معرفت و همکاران، التفسیر الاثری الجامع، مؤسسة التمهید، قم، 1387 ش. 21ـ ثعلبی، تفسیر ثعلبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت. 22ـ مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه،‌ تهران، 1383، چ 46. 23ـ فخر رازی، تفسیر کبیر، دارالکتب العلمیه، تهران، چ دوم. 24ـ باقلانی، التمهید، به کوشش مکارتی، بیروت، 1957 م. 25ـ آیت الله بروجردی، جامع احادیث الشیعة، مطبعة العلمیه، قم، 1399 ق. 26ـ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، قاهره، 1387 ق. 27ـ ابن تیمیه، الحسبة، دارالشعب، 1976 م. 28ـ رشید رضا، محمد، الخلافة أو الإمامة العظمی، قاهرة، 1341 ق. 29ـ موسوی بجنوردی، کاظم (زیر نظر)، دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1380 ش. 30ـ صفوی، کورش، درآمدی بر معناشناسی، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی، انتشارات سوره مهر، تهران، 1379 ش. 31ـ نووی، یحیی، روضة الطالبین، المکتب الاسلامی، بیروت. 32ـ ابن اشعث سجستانی، سنن ابی داود، به کوشش سعید محمد لحام، دارالفکر، 1410 ق. 33ـ ترمذی، سنن، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، 1398 ق. 34ـ بیهقی، سنن کبری، دار الفکر. 35ـ شرح نووی بر مسلم، قاهره، مطبعة المصریة. 36ـ علامه طباطبائی، الشیعة فی الاسلام، ترجمه جعفر بهاء الدین. 37ـ مغنیة، محمد جواد، الشیعه فی المیزان، دارالتعارف، بیروت، 1399 ق، چ چهارم. 38ـ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، دارالفکر، 1401 ق. 39ـ صحیح مسلم، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، 1374 ق. 40ـ هیثمی، ‌ابن حجر، صواعق المحرقة، تحقیق عبدالوهاب عبداللطیف، مکتبة القاهرة،‌ مصر. 41ـ طبقات ابن سعد، بیروت، 1405 ق. 42ـ تفتازانی، مسعود، شرح العقائد النسفیه، به کوشش محمد عدنان درویش، 1411 ق. 43ـ باربور، ایان، علم و دین، مترجم خرمشاهی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1362 ش. 44ـ جوینی، عبدالملک، غیاث الأمم، به کوشش مصطفی حلمی و فوائد عبدالمنعم، اسکندریه، 1400 ق. 45ـ عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، بیروت، 1410 ق. 46ـ بغدادی، عبدالقاهر، الفَرق بین الفِرَق، به کوشش محمد یحیی الدین عبدالحمید، بیروت، 1411 ق. 47ـ گلپایگانی،علی ربّانی، فِرَق و مذاهب کلامی، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، 1385 ش. 48ـ ابن حزم، الفصل، بیروت، 1395 ق. 49ـ شریف مرتضی، الفصول المختارة، تحقیق سید نور الدین جعفریان و همکاران، دارالمفید، بیروت، 1414 ق، چ دوم. 50ـ غزالی، فضائح الباطنیه، به کوشش عبدالرحمان بدوی، دارالکتب الثقافیة، کویت. 51ـ زمخشری، جارالله، الکشاف، دارالکتاب العربی، بیروت، 1366 ق. 52ـ مؤدّب، مبانی تفسیر قرآن، انتشارات دانشگاه قم، 1386 ش. 53ـ ابن تیمیه، مجموع فتاوی، به کوشش عبدالرحمان عاصمی، ریاض، 1386 ق. 54ـ ابن حزم، مراتب الاجماع، دارالکتب العلمیه. 55ـ منسوب به اکبر، ناشیء، مسائل الإمامة، به کوشش فان اس، بیروت، 1971 م. 56ـ احمد، مسند، بیروت، دارصار. 57ـ ابویعلی، المعتمد فی اصول الدین، به کوشش ودیع زیدان حدّاد، بیروت، 1974 م. 58ـ ابن قدامة، المغنی، عالم الکتب، بیروت. 59ـ شهرستانی شافعی، عبدالکریم، مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار، دفتر نشر میراث مکتوب،‌ تهران، 1376 ش. 60ـ اشعری، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، 1361 ش. 61ـ ابن خلدون، مقدمه، دارالکتب ‌العلمیه، بیروت 62ـ شهرستانی، ملل و نحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهرة، 1375 ق. 63ـ ایجی، عبدالرحمان، المواقف، عالم الکتب، بیروت. 64ـ ابن جوزی، مناقب عمر بن الخطاب، به کوشش سعید محمد لحام، بیروت، 1409 ق. 65ـ علّامه طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، جامعه مدرسین، قم،1417 ق‌، چاپ پنجم. 66ـ آیت الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر فی الامام الثانی عشر، مؤسسة السیرة المعصومه، قم، 1421 ق، چ دوم. 67ـ رملی، نهایة المحتاج، مکتبة مصطفی البابی الحلبی، قاهرة. نویسنده: امتیاز یوسف مترجم: حسین براتی ناقد: دکتر مهدی رستم نژاد/عضو هیئت علمی جامعة المصطفی العالمیة منبع: مجله قرآن پژوهی خاورشناسان شماره 4 ادامه دارد..........

93/06/05 - 01:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن