تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خداوند روزه را واجب كرد تا به وسيله آن اخلاص خلق را بيازمايد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833118098




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تهران شب ها رئیس جمهور ندارد! / دیدگاه های سیاسی معتادان و شب گردهای تهرانی/ کنفرانس سیاسی کف خیابان


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: باشگاه خبرنگاران گزارش می دهد
تهران شب ها رئیس جمهور ندارد! / دیدگاه های سیاسی معتادان و شب گردهای تهرانی/ کنفرانس سیاسی کف خیابان
شبگردهای تهرانی یا معتادند و یا به دنبال جمع کردن زباله برای امرارمعاش و یا اینکه جایی برای خوابیدن ندارند اما دیدگاه های آنها در مورد مسائل سیاسی کشور قابل تامل است.


به گزارش خبرنگار گروه دولت باشگاه خبرنگاران؛ ساعت 22 شب است. محل گزارش حدفاصل چهارراه پارک وی تا میدان راه آهن تهران؛ موضوع گزارش دیدگاه های سیاسی شب گردهای پایتخت از معتاد و متکدی گرفته تا پلاستیک جمع کن های سطح شهر ... شاید سوال کنید چرا؟ پاسخ کمی خصوصی است ولی باید گفت که گاهی رسانه و حتی خبرنگار از دیدگاه ها و اظهار نظرهای تکراری و کلیشه ای آقایان و خانم های محترم و البته اتوکشیده در مورد مسائل سیاسی روز خسته می شود. این بار آمدیم تا با دیدگاه های سیاسی کف خیابان آشنا شویم، شاید این دیدگاه ها کمی در فضای سیاسی کشور تاثیر گذار باشد.

پسرک هنوز فالهایش تمام نشده و دارد آدامس می جود! روی پله های یک بانک نشسته و چشمهایش هم نیمه باز است. آغاز سوالم کمی هزینه داشت و باید الباقی فال ها را می خریدم. محمد الان رئیس جمهور کشور کیست؟ نمی دانم! ... احمدی نژاد را می شناسی؟ بله ... ولی مادرم خیلی روحانی را دوست دارد. چرا کار می کنی؟ مادرم دوست دارد کار کند ولی من و برادر بزرگم گفتیم نه حق نداری مگر ما مرده ایم. دیگه اجازه صحبت نداد و گفت: برادرم دارد می آید من باید بروم.

احمدی نژاد کاری به معتادها نداشت!

میدان راه آهن، کنار دیوار نزدیک یک درخت، بساط یک معتاد پهن است. سلام ببخشید چند تا سوال داشتم؟ معتاد خیلی محترمانه و باکلاس پاسخ داد: بله بفرمائید در خدمت هستم! لحن اش شباهت زیادی به برخی مسئولان داشت ولی فرقش این بود که آنها پاسخ نمی دادند ولی این بنده خدا پاسخ داد! نشستیم و 5 دقیقه ای گپ و گفت سیاسی داشتیم. دلم نیامد چای اش را بخورم ولی به احترامش چند جرعه ای خوردم. می گفت: دوست دارد در انتخابات ها شرکت کند ولی معتاد است!گفتم ربطی ندارد مگر موقع رای گیری آزمایش اعتیاد می گیرند؟ گفت: نمی دانم ولی می ترسم شرکت کنم! پیش خودم گفتم چقدر خوب می شد که وزارت کشور چند صندوق سیار هم برای معتادان تهرانی و یا کل کشور در نظر می گرفت. هر چه نباشد حداقل بیش از 1 و نیم میلیون معتاد مشمول رای داریم.

می گفت: زمان احمدی نژاد خوب بود چون زیاد کاری به کار ما نداشتند اما الان بدجور بگیر بگیر است و من از دولت راضی نیستم. گفتم ارتباطی با احمدی نژاد ندارد. معمولا شهرداری جمع می کند. گفت: همه دستشان در یک کاسه است! مرد میانسال که رختخوابش را آرام آرام پهن می کرد گفت: سیاست ما کلا در یک ساک دستی خلاصه می شود. تمام گزینه های ما هم داخل این ساک است. چیزی برای قایم کردن نداریم. حالا برو بگذار بخوابم. شب بخیر...

از رئیس جمهور می خواهم کشور خوبی داشته باشیم

نزدیک مهدیه تهران کنار چرخ دستی پسرکی در حال خوردن خورشت قیمه بود. می گفت: نام من میلاد است و 15 سال دارم.نمی دانم الان رئیس جمهور کیست ولی احمدی نژاد را دیده ام.گفتم اخبار را دنبال می کنی؟ گفت: خودت نگاه کن من از ساعت 5 عصر تا 1 صبح پلاستیک جمع می کنم. صبح ها هم خواب هستم و بعد باید تحویل دهم. 6 کلاس هم بیشتر نخوانده ام. تمام مخارج زندگی هم بر دوش من است. حالا آمده ای می گوئید سیاست؛ رئیس جمهور و غیره ... می گفت: خانه ما نزدیک کارخانه سیمان است و ماهانه 70 هزار تومان درآمد دارد. نه از مجلس خبرداست و نه از استیضاح وزیر علوم... تمام سیاستش پیدا کردن قوطی و بطری آب بود. گفتم: از رئیس جمهور چه می خواهی گفت: کشور خوبی داشته باشیم فقط همین...

روحانی طرف هاشمی بود؛ رای دادم!

چهره اش نشان می دهد که مردی جا افتاده است. او را نزدیک پارک ساعی در حال جمع کردن زباله پیدا کردم. می گفت: به روحانی رای دادم. گفتم: صاحب دیدگاه سیاسی هستید یعنی اینکه بر اساس آگاهی رای دادید؟ گفت: نه همینجوری رای دادم چون دوستانم گفتند طرف هاشمی رفسنجانی است. گفتم: این یعنی خوب؟ گفت: بله زمان هاشمی خیلی خوب بود. ولی دیگر اجازه صحبت نداد و مجبور شدم سوالات بعدی را نپرسم.

می گویند داعش ایران آمده و دخترها را می دزدند!

ساعت نزدیک 12 شب است. به چهارراه ولیعصر رسیدم. در گوشه ای پارک دانشجو زنی 45 ساله هنوز بساط فروش آش  و چای اش برپاست. گفتم: معمولا شما را دیده بودم زودتر می رفتید؟ گفت: امشب کمی آش ها ماند و خواستم بمانم تا تمام شود. گفتم: یک چای می خواستم... پیرزن آش فروش در تمامی انتخابات ها شرکت داشته و می گفت: ماهانه 700 هزار تومان درآمد دارم و تحت پوشش کمیته امداد هستم ولی تنها از کمیته ماهانه 70 تومان می گیرم اما نصف هزینه دانشگاه 2 دخترهایم را می دهند. از دولت قبل سوال کردم گفت: احمدی نژاد خوب می رسید من راضی هستم.

توانستم مسکن مهر اقدام کنم و در حال تحویل مسکن مهرم هستم! اما الان گرانی کمرم را شکسته است. از 5+1 سوال کردم گفت: از این چیزها سر در نمیاورم. گفتم کمک هم می خواهی؟ گفت: بله فقط رئیس جمهور کمکم کند الباقی پول مسکن مهرم مانده است. پیرزن می گفت: می ترسم... پارک بدی است و شبها ترسناک است و امنیت ندارم. خانه ام طرف نواب است و به دخترهایم گفته ام در یک رستوران کار می کنم و نمی دانند دست فروش هستم. البته در مورد تحولات عراق و سوریه هم با هم گپ زدیم و گفت: راست است که می گویند داعش ایران آمده و دخترها را می دزد من می ترسم...

شبگردی که از استیضاح وزیر خبرداشت

مردمیانسالی در حال کشیدن سیگار بود و همراهش کوله باری از پلاستیک داشت. گفتم خدا قوت کمک نمی خواهی؟ گفت: برو بچه شب است خطر داره برو لالا کن دیوانه! نزدیک شدم و گفتم اجازه بده چند دقیقه ای گپ بزنیم؟ گفت مگر من اشتون هستم! گفتم شما اشتون را می شناسی؟ گفت: پ ن پ فقط تومی شناسی... گفتم: یعنی وزرا را هم می شناسی؟ گفت: با سرپرست جدید وزارت علوم بله همه را می شناسم! برق از سه فازم پرید... فکر کردم این بابا یا نیروهای اطلاعاتی است که در حال ماموریت است یا اینکه دارم خواب می بینیم. گفت: چکاره ای؟ گفتم خبرنگار... خندید و گفت: حسینی بای هستی؟ گفتم نه. بعدش رفت دنبالش رفتم نگاه کرد و گفت: بیخود دنبال من نیا من طعمه خبری تو نیستم. بعد وقتی 50 قدم از من دور شد برگشت و گفت: هنوز روزنامه هایی که اسم من پای گزارش هایش ثبت شده را دارم... و من در جا خشکم زد. فقط همین...

ماجرای گفتگو با تخریب چی عملیات

ساعت از 12 گذشته است. روی نیمکت های پارک ها جای نشستن نیست. عده ای سیگار می کشند و عده ای هم خوابیده اند. آنقدر آدم دیدم که انگار نیمی از مردم تهران شبها اینگونه زندگی می کنند. وقتی از پیرمردی شبگرد در مورد سیاست سوال کردم گفت: تهران شبها رئیس جمهور ندارد! اما سلام من را به بالایی ها برسان و بگو حاج محمد گفت: آن وقتی که داشتم نفس نفس میزدم تا خودم را به جای بلند برسانم؛ آن وقتی که تا صبح دستانم از سرما یخ می زد؛ آن وقتی که از سخره های بازی دراز سرخوردم و پاهایم شکست تنها دغدغه ام این بود که بمانم و از کشورم دفاع کنم. حالا هیچ مدرکی ندارم تا اثبات کنم که من هم بودم. به آنها بگو هنوز در کف خیابانهای تهران بروبچه های عملیات هستند. فقط گمنامند.

حتی خانواده هم آنها را نمی شناسد! بعد از گفته های حاج محمد سرم را پایین انداختم وبعد گفت: مدیون هستی حرفم را نرسانی ... و آرام آرام دور شد. اجازه نداد همراهش باشم و یا سوالی بکنم. گفت: نمی گذارم وارد تنهایی ام شوی! گفتم حداقل بگو در جنگ چکاره بودی؟ گفت: تخریب چی...

میزگرد سیاسی با معتادان

در یکی از مناطق تهران در حال گفتگو با معتادی بودم که سایر معتادان هم دورم جمع شدند. بندگان خدا فکر کردند ساقی هستم! خلاصه برای حفظ جان از دم نفری 10 هزار تومان گرفتند تا تنها 5 دقیقه میزگرد سیاسی با آنها داشته باشم. گفتم مملکت دست کیه؟ یکی از معتادان گفت: دست قالیباف است. دارد در تهران پادشاهی می کند. خواب و خوراک ما را گرفته خدا می داند. معتاد دیگری گفت: خب چه ربطی دارد بهش گفته اند ما را بگیرد اون هم اجرا میکند. گفتم بگذارید سوالم را عوض کنم شما می دانید الان کشور در چه وضعیتی قراردارد و علت گرانی ها چیست؟ یکی پاسخ داد: می گویند یک نفر کل پول بانک ها را دزدیده رفته!

معتاد دیگری گفت: احمق اینقدر کشیدی قفل کردی کل پول ها را دادند انرژی هسته ای خریدند! یکی از معتادان که ساکت بود گفت: مشکل اقتصادی کشور ناشی از تحریم ها و عدم مسئولیت پذیری مسئولان است. وقتی یارانه ها را بدون تدبیر توزیع کردند و به حرف اقتصاد دان ها گوش ندادند و کلی از بانک ها قرض گرفتند همین می شود!!!

من که قفل کرده بودم سوال کردم ببخشید شما در چه رشته ای تحصیل کردید؟ مرد معتاد گفت: کارشناس علوم سیاسی هستم! فارغ التحصیل سال 70 یادش بخیر... بعد بلند شد و گفت: قطعا تا صبح به من فکر می کنی ولی من به این فکر می کنم که با 10 هزار تومن تو چقدر مواد بخرم!
یکی از معتادها دست من را گرفت و گفت: بشین بچه اون مخش تعطیل است. دفعه بعد سوال سیاسی داشتی فقط بیا پیش خودمون... هرچی سوال داری جواب می دیم!

شب گردی که عاشق روزنامه است

در مسیر بازگشت به خانه یکی از شبگردهای تهرانی داخل سطل زباله بود.نزدیک شدم و چند دقیقه ای صحبت کردیم. از موضع گیری علی مطهری و احکام فساد بزرگ بانکی گفت تا موضوع فساد در بنیاد شهید و مرگ سیمین بهبهانی! آقا محسن عاشق خواندن روزنامه است ولی چون پولی ندارد روزنامه های باطله میخواند و در سطل های زباله به دنبال روزنامه می گردد!  می گوید: دیوانه یا معتاد نیستم فقط وضع مالی خوبی ندارم. هزینه ام را پدرم میدهد و از صبح تا شب روزنامه می خوانم. چند سوال کردم و درست پاسخ داد. می دانست پشت پرده داعش چیست.

از استیضاح خبرداشت و می گفت: راستی ماجرای پرونده هوو چی شد؟ می خواستم رسما دعوتش کنم برای کار خبرنگاری چراکه با یک بانک اطلاعات اخبار سیار طرف بودم. بعد گفت: اگر پول داشتم یک حزب میزدم! گفتم چه حزبی؟ گفت: اسمش مهم نیست ولی حزبی تاسیس می کردم و آنقدر قدرت داشتم که اجازه فساد در هیچ دولتی را ندهم.

شب گردی ما هم به اتمام رسید اما ماجراهای شب های تهران و آدمهایی که شبها زندگی می کنند همچنان ادامه دارد.

*گزارش از سید هادی کسایی زاده






تاریخ انتشار: ۰۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۲:۰۹





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 104]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سیاسی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن