تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ايمان مؤمن كامل نمى شود، مگر آن كه 103 صفت در او باشد:... باطل را از دوستش نمى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798719940




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ماجرای شهادت شهیدی که هویتش به تازگی مشخص شده +تصاویر


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



ماجرای شهادت شهیدی که هویتش به تازگی مشخص شده +تصاویر
سرم را به طرف آسمان بلند کردم و خدا را شکر گفتم و یاد علی‌ اصغر افتادم که او هم در جبهه بود. غافل از اینکه او هم شهید شده و ما هنوز خبر نداشتیم.



به این مطلب امتیاز دهید

  به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، سال و 8 ماه پیش در روز جمعه 29 آذرماه سال 1381 به خانه شهیدان اصغری رفته و پای صحبت مادرشان نشستم؛ و حالا خبر احراز هویت «شهید علی‌ اصغر اصغری» روی خط خبرها قرار گرفته و روز گذشته، خانواده این شهید با پیکر فرزندشان دیدار کردند.   آن روزها منزلشان در انتهای کوچه‌ای منشعب از خیابان ستارخان (تهران) بود. مادر شهیدان اصغری هم خانمی بود سرزنده و پویا که انرژی مثبتش تا چند ماه، ما را تغذیه کرد.  

  حاجیه خانم «شهربانو عباس آزاد» که استاد قرآن بود، کلام خود را با آیه‌ای از قرآن آغاز کرد و گفت: محمدرضا و علی‌اصغر در یک روز شهید شدند و یک سال و چند ماه بعد، علی‌اکبر شهید شد. البته اکبر آقا و اصغر اقا جنازه ندارند و مفقود‌ الجسد هستند. جنازه اصغر در بصره ماند و جنازه اکبر در حاج عمران...   حالا بیش از 11 سال از آن گفتگو می‌گذرد و پیکر علی‌اصغر به خانه آمده اما این مادر صبور، هنوز هم چشم‌ انتظار است. چشم‌ به راه پیکر علی‌ اکبر...   ماجرای اطلاع این مادر از شهادت دو فرزندش که در یک روز به شهادت رسیدند و حالا پیکر یکی از آن‌ها بعد از 31 سال به خانه بازگشته، جالب، دردناک و خواندنی است.   اوایل اسفند سال 62 بود که خبر شهادت «یارالله فتح‌الله‌زاده» که رفیق صمیمی پسرم محمد‌رضا بود را برایمان آوردند و آماده می‌شدیم که در تشییع جنازه‌اش شرکت کنیم. یارالله همیشه همراه محمدرضا بود. با همدیگر درس می‌خواندند و همیشه در کارها به همدیگر کمک می‌کردند و آخر هم در یک روز به شهادت رسیدند.  

  عملیات خیبر بود و تعداد زیادی شهید به محله ما آورده بودند. آن‌هایی که خبر داشتند، گذاشته بودند پیکر محمدرضا در سردخانه بماند و تا فردای آن روز تشییع شود. من در خیابان و در مراسم تشییع شهید فتح‌الله‌زاده بودم که پسر بزرگم حسن به همراه خانمش آمد و گفت: مادر بیا برویم خانه، مهمان داریم... گفتم: الان تشییع جنازه دوست محمدرضا است. نمی‌شود که مراسم را رها کنم و بیایم!... خلاصه! حسن آقا سه بار از من خواست که به منزل بروم و وقتی دید من مقاومت می‌کنم، گفت: مهمان ما محمدرضا است... یک دفعه به خودم آمدم و یادم آمد که با خودم قرار گذاشته بودم که اگر بچه‌هایم شهید شدند، بی‌تابی نکنم.  

  سرم را به طرف آسمان بلند کردم و خدا را شکر گفتم و یاد علی‌اصغر افتادم که او هم در جبهه بود. غافل از اینکه او هم شهید شده و ما خبر نداشتیم.   وقتی آمدم، دیدم عکس محمد‌رضا از روی دیوار پایین آمده و به من گفتند جنازه محمدرضا در پزشکی قانونی است و فردا تشییع می‌شود. فردای آن روز همه آمدند و تشییع باشکوهی برگزار شد. حاج آقا (پدر بچه‌ها) هم در حیاط خانه کنار جنازه محمدرضا نوحه‌خوانی می‌کرد و حس و حال عجیبی به همه دست داده بود. من خودم محمدرضا را داخل قبر گذاشتم. من سرش را گرفته بودم و پسر بزرگم هم پاهایش را. آن زمان علی اکبر هنوز شهید نشده بود و نمی‌خواست من به خودم فشار بیاورم و جنازه محمدرضا را داخل قبر بگذارم. ولی به هر حال با پافشاری من، این کار انجام شد. شکر خدا از همان اول، روحیه خوبی داشتم. خوشحال بودم که با روحیه بالا، پسرم را تا حجله شهادت همراهی کردم.  

  تا یک هفته برای محمدرضا مراسم مختلفی برگزار کردیم. شب هفتم محمدرضا از بهشت زهرا برگشتیم و در منزل دور هم نشسته بودیم که حاج آقا از علی‌اصغر سراغ گرفت. علی‌اکبر و علی‌اصغر در قم، خانه‌ای اجاره کرده بودند و با هم زندگی می‌کردند. برای همین ساک علی‌اصغر را هم بعد از شهادتش به آن جا فرستاده بودند. علی‌اکبر رو به پدر کرد و گفت: پدر! یک چیزی می‌خواهم بگویم که فقط باید خودت را کنترل کنی؛ بابا! ببین مادر چه استوار نشسته. واقعیت این است که علی‌اصغر هم شهید شده... این را که گفت، حاج آقا دوباره شروع کرد به گریه و زاری. حاج آقا بیشتر نگران بچه علی‌اصغر بود که هنوز به دنیا نیامده بود. وقتی علی اکبر گفت جنازه علی‌اصغر برنگشته، حاج آقا بیشتر ناراحت شد. علی اکبر می‌گفت: من از همان روز اول می‌دانستم که علی‌اصغر شهید شده ولی خواستم از مراسم محمدرضا فارغ شویم تا به شما بگویم. خلاصه! دوباره از نو یک هفته برای اصغر، مراسم گرفتیم و مراسم دو پسرم، دو هفته طول کشید.
همسر علی‌اصغر به منزل پدرش که روحانی بود و در محله خودمان زندگی می‌کرد رفت و علی اکبر به قم برگشت.   علی‌اصغر در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: چون روی سخنم با همسرم است، به ایشان عرض می‌کنم که اگر دارای فرزندی شدیم، نام او را علی‌اصغر بگذار و به او درس ایمان و مقاوت بده...» به همین خاطر، بعد از شهادتش، وقتی پسرش به دنیا آمد، اسم علی‌اصغر را بر رویش گذاشتیم.   پس از گذشت 2 سال که پسر دیگرم علی می‌خواست متاهل شود، پدرم پیشنهاد داد همسر علی‌اصغر را به ازدواج او درآوریم. ابتدا من قدری مردد بودم و قبول نکردم ولی بعد از اینکه با علی صحبت شد، او قبول کرد و الحمدلله ثمره این ازدواج، 3 پسر دیگر بود که البته یکی از آن‌ها به رحمت خدا رفت و یک پسر هم که از علی‌اصغر به جا مانده است.   پی نوشت: گفتگوی کامل با مادر شهیدان اصغری در کتابی با نام «سیبی که آقا به ما داد» از سوی انتشارات مجنون به چاپ رسیده است.   مشرق  




۲۹/۰۵/۱۳۹۳ - ۱۱:۵۸




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن