محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826447858
پیکر شهیدی که سالم به ایران آمد! +تصاویر
واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
پیکر شهیدی که سالم به ایران آمد! +تصاویر
روز آخر شیشه های داخل حمام را شکستند و محمد را که تمام بدنش زخمی و آغشته به خون و جراحت بود بر روی شیشه ها کشیدند ولی باز هم جز ناله چیزی از او نشنیدند. تنها حرفهای که از محمد توانستند اعتراف بگیرند...
به این مطلب امتیاز دهید
به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، جملات بالا از خاطرات دوم آزاده حسین محمدی مفرد در مورد اسارت و نحوه شهادت شهید محمد رضائی است که قبل از این خاطره، خاطرات قبلی این آزاده با عنوان (شهیدی که بعد از 16 سال با پیکری سالم پیدا شد - شهید محمد رضا شفیعی) در پایگاه خبری تا شهدا منتشر شده بود که با استقبال بسیار زیاد کاربران ، خبرگزاری ها، سایت ها و وبلاگ ها قرار گرفته بود. خاطرات دوم این آزاده را در تا شهدا منتشر می کنیم. حسین محمدی مفرد که از غواصان لشکر 5 نصر واحد تخریب در دوران دفاع مقدس است. او در تاریخ 1365/10/04 در عملیات کربلای چهار در سن 14 سالگی در منطقه شلمچه به اسارت نیروهای بعثی دشمن درآمد در مصاحبه با خبرنگار تا شهدا به روایت خاطراتی از نحوه شهادت شهید محمد رضائی پرداخته است. عملیات کربلای 4: درگیری خیلی شدید بود تا آن روز جنگ را از این دریچه ندیده بودم خیلی آتش دشمن زیاد بود جنگ از پشت جعبه شیشه ای تلویزیون با این فرق می کرد. خیلی متفاوت بود گلوله ها واقعی، خونها واقعی، دشمن واقعی، ترس واقعی، شجاعت واقعی، ایثار واقعی، شهادت ها واقعی همه چیز واقعی... اینجا سینما نبود که وقتی یک صحنه هیجانی بود سوت و دست و فریاد بزنند! اینجا سوت بود اما سوت خمپاره... دست بود اما قطع شده! هیجان بود اما کنترل شده دو گلوله قبل از ورود به پشت سنگرهای ب شکل به دستم خورد از آب بیرون آمدیم وارد سنگرهای ب شکل شدیم (سنگرهای کمین که به شکل ب بودند. بسیار مهندسی ساخته شده بود ) و درگیری بین ما و دشمن بسیار نزدیک بود آنقدر که چهره های هم را به راحتی میدیدم فرمانده شهید مسلم اعلام کرد بچه ها عملیات لو رفته و ادامه عملیات لازم نیست دستور داده اند که برگردیم نیروهای پشتیبانی نخواهند آمد (ما خط شکن بودیم) اما آنقدر دشمن نیرو در منطقه آورده بود که ما راهی برای برگشت نداشتیم به نوعی در محاصره بودیم چاره ای جز جنگیدن و مقاومت نبود تا راهی برای برگشت پیدا کنیم هر لحظه که می گذشت عزیزی را از دست میدادیم وارد یکی از کانال ها شدیم تیربارچی تانک به سمت کانال تیر میزد. نمی دانم با هر گلوله چند نفر زخمی و شهید می شدند ولی خودم از ناحیه گردن گلوله خوردم به علت ضربه وارده و حساس بودن محل اثابت گلوله (و شاید ضعف ایمان) بیهوش شدم نمی دانم چقدر طول کشید تا به هوش آمدم ولی وقتی به هوش آمدم سربازان عراقی را نزدیک خودم دیدم، با خودم گفتم؛ جالب است در عراقی ها هم آدمهای خوبی هستند که به بهشت می آیند فکر می کردم شهید شدم و در بهشت هستم و عراقی ها هم به بهشت آمده اند. این فکر عجیب زیاد طول نکشید که با دیدن ماشینهای عراقی فهمیدم که هنوز در دنیا هستم چون در بهشت ماشین نیست لااقل ماشین عراقی نیست تلاش کردم تا بلند شوم و به عقب بروم ولی توان حرکت نداشتم. بر روی زمین چهار دست و پا راه افتادم تا به برادری رسیدم آقای مهدی سبزبان گفت کجا می روی؟ گفتم: می روم داخل کانال تا به عقب بروم گفت کانال را بسته اند و راهی برای رفتن نیست گلوله به پایش خورده بود و از هر دو پا محروم بود گفتم پس چکار کنیم گفت بهتر است در جای مخفی شویم تا فردا نیروهای کمکی بیایند.
داخل اولین سنگر رفتیم و مخفی شدیم طولی نکشید که عراقی ها از حضور ما مطلع شدند و به داخل سنگر آمدند. آقای سبزبان که در مدرسه رضوی استان قدس رضوی درس خوانده بود عربی بلد بود گفت: عراقی ها دارن مشورت می کنند که بیایند داخل یا نبایند. اجازه بدهیم چون اگر شب اسیر کنند زنده نمی مانیم و خواهند كشت بهتر است تا صبح مقاومت کنیم این شد که با تک تیر زدن و مقاومت تا صبح در سنگر ماندیم صبح عراقی ها وارد سنگر شدند و با کتک زدن اسیرمان کردند ولی عجب مهمان نوازی کردند خدا قسمت نکند اینها را گفتم تا ذهنتان را آماده کنم تا بدانید کربلای 4 چه شرایط و وضعیتی داشت بعد از اسارت وقتی از بیمارستان نظامی که نمیدانم در کدام شهر بود با اتوبوسی که بجای صندلی تخت داشت جهت حمل بیمار به سمت زندان می رفیتم. در همان اتوبوسی که شهید محمد رضا شفیعی بود محسن میرزائی و... نزدیک یک پادگان نظامی دو اسیر با لباس غواصی سوار اتوبوس شدند یک نفر جلوی اتوبوس نشست و یک نفر هم عقب آمد و کنار من نشست خیلی زود با هم ارتباط برقرار کردیم هر چند که از نظر نظامی کاملا اشکال داشت چون هر کسی که به جمع ما ناشناس می آمد احتمال داشت جاسوس باشد که از طریق منافقین داشت به ما تحمیل می شد ولی چهره این عزیز آنقدر جذاب بود که نیازی به تفکر نداشت این کسی نبود جز شهید بزرگوار شهید محمد رضايي. پرسیدم از کجا آمدی؟ گفت: من تازه اسیر شدم گفتم: تازه سه روز است که عملیات تمام شده کجا بودی تا الان؟ گفت: در نیزارها مخفی شده بودم ولی دیگر توانم تمام شد و از بی حالی روی آب آمدم و اسیر شدم. یک گلوله به دست چپ قسمت نزدیک به مچ خورده بود و یک گلوله به بالای ابروی چپ ایشان که کمی داخل رفته بود و در بالای ابرو گیر کرده بود و داخل سر فرو نرفته بود که خود جای تعجب داشت. چون مدت زیادی در داخل آب بوده و لباس غواصی داشته بود زخم دست ایشان را که با لا زدم دیدم کرمهای سفید روی زخم بود و ترسیدم گفتم اقا محمد این چیه؟ گفت: به علت جراحات و عفونت دستم اینجوری شده است. وقتی به زندان رسیدیم محمد رفت داخل غرفه ای دیگر و دیگر خیلی به هم نزدیک نبودیم ولی در جریان درمانش بودم و گاها زخم هایش را خودم با باندهای که شسته شده بود پانسمان می کردم نمی دانم کار درستی بود یا نه ولی این همه ي کمکی بود که به هم می کردیم و باندها را می شستیم و خشک می کردیم و مجدد استفاده می کردیم . بعد از این روزهای سخت وارد اردوگاه شدیم و من و محمد رضايي با هم وارد یک حمام شدیم و به اجبار همه لباسهایمان را بیرون کردیم و حمام کردیم محمد به من می گفت: بجای وقت گیری و خجالت از زمان استفاده کن که شاید دیگر حمام و صابون پیدا نکنی که خودت را تمیز کنی... در ضمن هم غسل بکن و هم نظافت من با خودم گفتم این از کجا می داند که دیگر از حمام خبری نیست؟ در هر حال حرفش را گوش کردم و با همان حالت عریان پشت به محمد کردم و کارهای که گفته بود را انجام دادم و از حمام خارج شدیم تا به ما لباس بدهند و بعد از پوشیدن لباس به گروهای 100 نفری وارد آسایشگاها می شدیم. اسیر شهید محمد رضایی
من و محمد وارد آسایشگاهی شدیم که رئیس آسایشگاه شخصی به نام ناصر بود که آنقدر بی ایمان و نا متعادل بود که جای گفتنش نیست و از بدترین خاطرات اسارت می باشد. مترجم عرب زبان بود نمی دانم چقدر طول کشید که یک سرباز عراقی وارد آسایشگاه شد و گفت یک نفر بیاید من نمی دانم چه شد که با سرعت از آسایشگاه خارج شدم و رفتم. من را وارد آسایشگاه روبرو (7) بردند و گفت تو اینجا باید بمانی با خودم گفتم این چه اشتباهی بود که کردم از محمد جدا شدم ولی خیلی زود فهمیدم دوستانی در این آسایشگاه هستند که سرنوشت اسارت من را آنها تغییر دادند و خدا را شاکرم بابت این همه لطف و محبت چون محمد هم مدت زیادی در آن آسایشگاه نماند و اگر من آنجا می ماندم قطعا اذیت می شدم. هر روز محمد را در ساعات هوا خوری میدیم هر روز حالش بهتر می شد زخم دستش بهتر شده بود ولی انگشتهای دستش حرکت نداشت روزها می گذشت و کم کم به اسارت و تنهایی های ما افزوده می شد هر روز از روز دیگر سخت تر چون هر روز دوستی را از دست می دادیم یا بر اثر بیماری یا شکنجه و این بدترین شکنجه بود . فقط در ساعاتی که برا ی هواخوری می آمدیم محمد را میدیدم تا آنکه محمد را به بند دیگری بردند و دیگر شاید هر 3 ماه هم از محمد خبری نداشتم و وقتی با خبر شدم که گفتند: یکی از بچه ها از روی نا آگاهی در مورد محمد در یک جمع صحبت کرده وگفته است که محمد از بچه های اطلاعات عملیات است و با توجه به داشتنن اطلاعات تعداد زیادی از فرماندهان ارتش عراق به دست ایشان کشته شده است و شروع کرده به تعریف از محمد که محمد این است و آن است و سه روز من را که زخمی بودم در آب با داشتن یک فین (وسیله کمکی برای غواصی در آب که شبیه پای اردک است) حمل می کرده تا راهی برای فرار پیدا کند که بعد از سه روز به علت ضعیف شدن دیگر مجبور به تسلیم شدن می شود و کلی حرفهای که نباید بگوید را می گوید. جاسوسان خبر را به عراقی ها میدهند (باید بدانیم که در واقعیت محمد از بهترین نیروهای اطلاعات عملیات بود که با توجه به استعداد و هوشی که داشت در جلسات توجیحی فرماندهان شرکت می کرد و نقشه های عملیات و منطقه را توضیح می داد.) آن اسیری که این حرف ها را زده است می برند و با زدن و شکنجه مجبور می کنند که اسم آن شخص را بگوید و محمد رضايي را لو میدهد و محمد روزهای سختش شروع می شود از اینجا چون من در کنار محمد نبودم کلیه اتفاقات را بر اسا س گفته های شخصی که در تمام مدت شکنجه با محمد بوده بیان می کنم . خرداد 66 بود. عدنان و علی آمریکایی (سرباز عراقی که لباس آمریکای می پوشید و چهره شبیه به سربازان آمریکای داشت و بسیار قوی و جسه ای بزرگ داشت و عدنان هم یک ورزشکار که زبان فارسی را کاملا بلد بود و بسیار جلاد بود)، دراردوگاه تکریت 11، آسایشگاه به آسایشگاه دنبال محمد می گشتند . به آنها خبر داده بودند که محمد رضایی از نیروهای اطلاعات و عملیات تیپ 21 امام رضا(ع) است. وقتی محمد را پیدا کردند علی آمریکای که قدی بلند و درشت اندام داشت اندام کوچک و ضعیف محمد را که دید خشمگین تر شد چون با توجه به چیزهای که در مورد محمد شنیده بود انتظار داشت یک فرد قوی جسه و بلند قد پیدا کند نه یک نوجوان لاغر اندام ...... هر روز می بردند و محمد را با انواع روشها شکنجه می کردند و می گفتند که چه کسانی با تو بودند؟ قرار بود چه کاری بکنید؟ برنامه های شما چه بود و.... با چوب کابل آبجوش برق و چسباندن اتوی داغ به بدنش ،کشیدن بر روی زمین با بدن لخت و زخمی بر روی خاک و خورده شیشه او را شکنجه می دادند ولی محمد آنقدر ایمانش قوی بود که بهترین راه را که صبر و تحمل بود در پیش گرفته بود تمام بدنش زخم و خون بود کسی با محمد صحبت نمی کرد تنها در آسایشگاه می نشست و محمد اجازه نمی داد کسی به او نزدیک شود محمد می ترسید که هر کس به او نزدیک شود عراقی ها فکر کنند او هم از همراهان او بوده و او را هم شکنجه کنند. محمد دوست نداشت کسی اذیت شود و روزهای سخت را با تنهایی و درد تحمل می کرد بعد از چند روز شکنجه های سخت باعث شد که عراقی ها خسته شوند و دیگر توان ادامه نداشتند و برای جبران شکست تصمیم به شهادت محمد گرفتند. روز آخر شیشه های داخل حمام را شکستند و محمد را که تمام بدنش زخم و خون و جراحت بود بر روی شیشه ها کشیدند ولی باز هم جز ناله از محمد چیزی بیرون نیامد تنها حرفهای که از محمد توانستند اعتراف بگیرند نام خدا و ائمه اطهار بود و عدنان که خشمگین از این همه مقاومت با فرو کردن یک عدد صابون عراقی که نوعی خاص از صابون بود که به رنگ سبز وب سیار بد بو بود در دهان محمد باعث خفه شدن محمد شد و برای جبران سریعا در خواست کمک کردند ولی محمد دیگر نفس نمی کشید پیکر پاک این شهید عزیز را بر روی سیم خاردار انداختند و عکس گرفتند که بگویند در حال فرار بوده و مجبور شدیم با گلوله بزنیم. بعد از جنگ پیکر پاک محمد به ایران انتقال داده شد و در 15 کیلومتری شهر فاروج در بین دو مناره مسجد و حسینه حضرت سجاد علیه السلام دفن شد امید وارم که در سفر بعدی از این مسیر سری هم به مقبره این شهید عزیز بزنید و یادمان باشد که امنیت امروز مدیون ایثار این مردان بزرگ دیروز است . در مرداد ماه سال 1381 به همراه 22 شهید دیگر پیکر محمد به ایران آمد جالب است که بگویم پیکر محمد سالم به ایران آمد و مجبور شدند در سردخانه نگهداری کنند. روز تشیع جنازه وقتی جنازه محمد به محلی که همان مسجد امام سجاد (ع) بود رسید و بر روی دوش مردم حمل شد لکه های خون بر روی لباس مردم کاملا مشخص بود که از داخل تابوت بیرون زده بود .
آیا باز هم باید با این همه نشانه فراموش کنیم که شهدا چه کسانی بودند و چه کردند و در کنار مزار آن شهید عزیز برویم و نگاهی به آن قبر سیاه کوچک نکنیم شاید برای ما عادی شده است که قبر یک شهید را می بینیم و راحت می گذریم ولی اگر میدانستیم که شهید محمد رضايي برای افتخار ایرانی و شجاعت ایرانی تحمل شکنجه کرده است تا بگوید ایرانی می میرد ولی تن به ذلت نمی دهد به آن قبر نگاه بهتری می کردیم اگر بگوید در فلان شهر انسانی هست که با کشیدن دستش بر روی سرمان 10 سال به عمرمان افزوده می شود همه کارهایمان را رها می کنیم و میرویم اما در مسجد حضرت سجاد (ع) شهیدی است که از بهترین انسان بهشت است اما بی توجه رد می شویم ... ایا سخت است که در کنار تفریح خودمان تنمان را به قبر سیاه کوچک محمد بمالیم تا متبرک شویم؟ راوی: حسین محمدی مفرد تا شهدا با شهدا
۲۲/۰۵/۱۳۹۳ - ۰۹:۴۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 122]
صفحات پیشنهادی
پیکر شهیدی که سالم به ایران آمد+تصاویر
پیکر شهیدی که سالم به ایران آمد تصاویر روز آخر شیشه های داخل حمام را شکستند و محمد را که تمام بدنش زخم و خون و جراحت بود بر روی شیشه ها کشیدند ولی باز هم جز ناله از محمد چیزی بیرون نیامد تنها حرفهای که از محمد توانستند اعتراف بگیرند نام خدا و ائمه اطهار بود و عدنان که خشمگین از اشهیدی که جسدش سالم مانده بود!
شهیدی که جسدش سالم مانده بود جنازه مطهر یك شهيد درست جلوى سنگر دیده بانی عراقى ها روبروى ما افتاده بود بچه ها خيلى تلاش کردند او را به عقب بياورند اما چون جنازه درست زیر سنگر دیده بانی عراقى ها بود این کار به سادگى ممكن نبود به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس مقاوخودرویی که با هواپیما به ایران آمد!
خودرویی که با هواپیما به ایران آمد برخی سایت ها از ورود یک خودروی خارجی با هواپیما به داخل کشور خبر دادند تاریخ انتشار ۱۴ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱ ۵۴ایران در تهیه خون سالم سرآمد منطقه است
اجتماعی بهداشت و سلامت ایران در تهیه خون سالم سرآمد منطقه است رئیس شبکه هپاتیت کشور در نامه ای به مدیر عامل سازمان انتقال خون ایران این سازمان را از نظر تهیه خون سالم سرآمد کشورهای منطقه خواند به گزارش خبرگزاری مهر در نامهدکتر سید موید علویان به دکتر علی اکبر پورفتح اله آمدسفیر جمهوری اسلامی ایران در باکو عنوان کرد ایران خواهان حل و فصل مناقشه قرهباغ از طریق مسالمت آمیز و در چارچو
سفیر جمهوری اسلامی ایران در باکو عنوان کردایران خواهان حل و فصل مناقشه قرهباغ از طریق مسالمت آمیز و در چارچوب تمامیت ارضی آذربایجان استسفیر ایران در جمهوری آذربایجان گفت جمهوری اسلامی ایران خواهان حل و فصل مناقشه قرهباغ از طریق مسالمت آمیز و در چارچوب تمامیت ارضی جمهوری آذربایعید بندگی در آسیای مرکزی، افغانستان و شبهقاره/22 برگزاری نماز عید سعید فطر در سفارت ایران در تاجیکستان+تصاویر
عید بندگی در آسیای مرکزی افغانستان و شبهقاره 22برگزاری نماز عید سعید فطر در سفارت ایران در تاجیکستان تصاویرایرانیان مقیم تاجیکستان پس از یک ماه روزهداری و عبودیت خدا صبح امروز با اقامه نماز عید سعید فطر این عید بزرگ اسلامی را گرامی داشتند به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در دایران در چاله جمعیتی و انفجار سالمندی
ایران در چاله جمعیتی و انفجار سالمندی تهران - ایرنا - معاون برنامه ریزی و هماهنگی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت یک شیرجه و سقوط آزاد در زمینه نرخ باروری در کشور به وجود آمده به طوری که نرخ باروری در ایران نسبت به کشورهای مختلف پایین تر است به گزارش خبرنگار اجتماعی ایرناپیکر کشتی گیر جوان تیم ایران در نوشهر به خاک سپرده شد
پیکر کشتی گیر جوان تیم ایران در نوشهر به خاک سپرده شد ساری – ایرنا - پیکر کشتی گیر فقید تیم فرنگی جوانان ایران روز شنبه با حضور جمعی از کشتی گیران و دست اندرکاران این رشته ورزشی در نوشهر تشییع و در زادگاهش به خاک سپرده شد به گزارش خبرنگار ایرنا در مراسم تشییع پیکر حسین خواجوندیجنون حیوان کشی در ایرانیان+تصاویر
جنون حیوان کشی در ایرانیان تصاویر با انتشار عکس هایی از کشتن یک بزمجه بار دیگر بحث کشتار حیوانات بیگناه داغ شده است دوهفته نامه همشهری سرنخ شکارچیان غیرمجاز هر روز دارند در طبیعت فاجعه به بار می آورند می گویند به خاطر گوشت یا شاخ و پوست حیوانات است اتومبیل ها حیوانات در خطر انوالیبالیستها در مراسم تشییع پیکر مربی خود نشان دادند که قدرشناس هستند رضوانی: اختلاف گل زیاد در واترپلو طبیعی
والیبالیستها در مراسم تشییع پیکر مربی خود نشان دادند که قدرشناس هستندرضوانی اختلاف گل زیاد در واترپلو طبیعی است تیم جوانان ایران تجربه زیادی نداردرئیس فدراسیون شنا شیرجه و واترپلو گفت اختلاف گل زیاد در مسابقات واترپلو طبیعی است و اصلاً نباید تعجب کنیم محسن رضوانی در گفتوگومحلی بدون خرج برای استراحت ایرانیان! +تصاویر
محلی بدون خرج برای استراحت ایرانیان تصاویر یکی از شوخی رایج این روزها در کشورمان مربوط به استراحت مردم در فضاهای باز مانند پیاده روها و پارک هاست که بسیاری از آن به عنوان طنز خواب در هتل بلوار یاد می کنند به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز همه سالهورود خودروهای رویایی به ایران +تصاویر
ورود خودروهای رویایی به ایران تصاویر   پیش از ارس منطقه آزاد کیش و اروند این فرصت را داشتند تا با آزادی کامل پای خودروهایی را به کشورمان باز کنند که شاید طی 20 سال آینده هم امکان ورودشان به ایران وجود نداشت اما در غیبت ستارگان در این مناطق آزاد منطقه آزاد ارس عجایبی را پیمهمترین اخبار رسانههای مجازی کشور سرنوشت ائتلاف اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل/ وهابیانی که «مفاتیح
مهمترین اخبار رسانههای مجازی کشورسرنوشت ائتلاف اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل وهابیانی که مفاتیح را قرآن شیعیان معرفی میکنند حامیان ایرانیِ اسرائیل تصاویرسرنوشت ائتلاف اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل وهابیانی که مفاتیح را قرآن شیعیان معرفی میکنند و حامیان ایرانیِ اسرائیلحضور چهرههای مطرح در تشییع پیکر روزنامهنگار فقید+تصاویر
حضور چهرههای مطرح در تشییع پیکر روزنامهنگار فقید تصاویر مراسم تشییع پیکر ناصر احمدپور سردبیر سابق روزنامه های نود البرز و خبرورزشی صبح امروز از مقابل ورزشگاه شیرودی انجام شد به گزارش جام جم ورزشی در مراسم تشییع این چهره برجسته عرصه رسانه چهره های سرشناس متعددی شرکت داشتندپیکرناصراحمد پور یکی از دلسوزان ورزش ایران درقطعه نام آوران آرام گرفت
پیکرناصراحمد پور یکی از دلسوزان ورزش ایران درقطعه نام آوران آرام گرفت شهرری- ایرنا- پیکر ناصر احمد پور روزنامه نگار نامدار و دلسوز ورزش ایران پس از انجام مراسم تشییع در قطعه نام آوران بهشت زهرا س آرام گرفت به گزارش روز شنبه خبرنگار ایرنا از بهشت زهرا س پیکرمرحوم ناصراحمدپورفارس گزارش میدهد برپایی نمایشگاه «مستندنگاری اسناد و مدارک تنفیذ و تحلیف رؤسای جمهوری ایران»+تصاویر
فارس گزارش میدهدبرپایی نمایشگاه مستندنگاری اسناد و مدارک تنفیذ و تحلیف رؤسای جمهوری ایران تصاویرنمایشگاه مستندنگاری اسناد و مدارک تنفیذ و تحلیف رؤسای جمهوری اسلامکی ایران از سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۹۳۲ در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در حال برگزاری است خبرگزاری فارس گروه کتاب ورسانههای انگلیسیزبان/ تظاهرات مردم انگلیس با پرچمهای ایران و حزبالله +تصاویر
رسانههای انگلیسیزبان تظاهرات مردم انگلیس با پرچمهای ایران و حزبالله تصاویر پرچمهای ایران و حزبالله مجسمههای نتانیاهو و سر کامرون روی چوب در اعتراضات 150 000 نفری لندن جلب توجه می کنند به این مطلب امتیاز دهید مردم انگلیس پرچمهای ایران و حزبالله ر-
گوناگون
پربازدیدترینها